#خاطره_خواستگاری
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
سلام بچه ها والا من شب خواسگاریم همش از استرس میخندیدم☹️🤦♀ یعنی خیلی درد بدیه ها ولی دست خودم نیست
اون از هدفاش تو زندگی صحبت میکرد من میخندیدم😂😐
اون از انتظاراتش میگفت من خنده😐
اون سکوت میکرد من خنده😐
نگام میکرد خنده😐
چای میخورد خنده😐
کلا اونشب من فقط نیشم باز بود
فک کرد خلم😐
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_نامزدی:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
سلام خدمت همگی من و شوهرم تو نامزدی پشت گوشی تصویری خیلی عاشقانه رفتار میکردیم یبار همینجوری داشتیم حرف جدی میزدیم عاشقانه و اینا نه بحث جدا بود😅 یهو انگار احساساتی شد گفت تو دوسم داری گفتم خودت میدونی بعد گفت ولی من دوست ندارم منم هرچی دهنم درومد گفتم گوشی قطع کردم اون بدبختم هی پشت هم تصویری میزد قطع میکردم آخرش برداشتم گفت روانی خنگ خواستم یکم احساسی کنم بگم من دوست ندارم دیوانه وار عاشقتم🤣🤣🤣🤣🤣 🤣 یباردیگم همین جور داشتیم حرف میزدیم گفت تو پدر مادرت مواد فروشن 😂 منم گفتم لابد به دخترون معتاد شدی اونم قیافش😐 گفت آدم باش حسمو خراب نکن 😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبرووووون:
‹صبحدرڪوچهیمامنتظرخندهٔتوست
وقتآناستڪھخورشيدمجددباشے.!🌸›
-صبحتبخیر🦋
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_خواستگاری:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
منو خواهرم دوقلوییم و خیلی خیلی کپی همیم
یروز واسه خواهرم یه خواستگار میاد
خواهر منم تو اشپز خانه بوده که مادر اقاهِه به پسرش اشاره به من میگه
به به چه دختر خوشکلی(خوشکل هست یا خوشگل🤔🤨)انتخاب کردی
که بعدش خواهر ما چای رو میاره
بعد مادر پسره میگه یه چند روزیه چشمام خراب شده همه رو دوتایی میبینم
من خاک برسرم هول میشم میگم خوچشمای کورتو باز کن ما دوقلوییم
هنوزم که هنوزه هروقت مادر شوهر خواهرمو میبینم خجالت میکشم اخه اون موقع هنوز 17سالم بود و نادان بودیم😂😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبرووووووون:
مثل محمد بزاز بهش بگین:
شِعرِ زیبایِ مَنی! آرایه میخواهَم چِهکار؟🌻✨
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_خواستگاری:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
چند وقت پیش اومده بودن خواستگاریم🙈
من تو اتاق بودم،اجازه گرفتن که اقا پسر هم بیاد تو اتاق صحبت کنیم
بعد دیدم پسره با مامانش اومد تو اتاق😳
دیگه چاره ای نداشتم،به روی خودم نیاوردم
یه چندثانیه ای به سکوت گذشت
بعد مادر پسره از پسرش پرسید حرفی نداری؟
پسره گفت: نه😐
مامانش پرسید: میخوای من برم بیرون شما راحت حرف بزنید؟
پسره گفت: نه فرقی نمیکنه😒
دوباره مامانش ازش پرسید حرفی نداری؟
دوباره پسره گفت نه
بعد یه با اجازه گفت و بلند شد از اتاق رفت بیرون🤦♀😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
حالا من از یه طرف عصبانی بودم و حرصم گرفته بود😡😡😡😡
از یه طرف هم داشتم از خنده غش میکردم😂😂😂😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبرووووووون:
کل الحب للذین من فرط احسانهم لنا
شعرنا ان الله یحبنا.
تمام عشق، تقدیم به کسانی که از شدت خوب بودنشان احساس کردیم خدا دوستمان دارد . .❤️
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_خواستگاری:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
شب خواستگاریم رفته بودم زیر اپن قایم شده بودم آخه خجالت میکشیدم جلوی این همه آدم از توو اتاق بیام بیرون
نمیدونستم خواهرم از بالای در شیشه ای اتاق داره فیلم میگیره
وقتی زنعموم چایی رو ریخت به من گفت بیا ببر
منم مثل ببعی چاردست و پا از زیر اپن اومدم کنار گاز
تمامش توی فیلم ضبط شده و هر وقت میبینم میمیرم از خنده و خجالت😂😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبروووووون:
#یڪروایتعاشقانہ
صبح زود حمید میخواست بره بیرون، برایش تخم مرغ آب پز كرده بودم،
وقتی رفتم از روی گاز بردارم احسان اومده بود پشت سرم وایساده بود.
همین كه تخم مرغها را برداشتم آب جوش ریخت پشت گردنش، هم عصبانی بودم كه اومده بود تو آشپزخانه هم ترسیده بودم كه نكنه طوریش بشه.
حمید سریع خودشو رسوند تو آشپزخانه و با خونسردی بهم گفت : آروم باش ،تا تو آروم نشی بچه رو دكتر نمیبرم!
این قدر با نرمی و خونسردی باهام حرف زد تا آروم شدم.
یه هفته تموم میبردش دكتر بهم میگفت : دیدی خودتو بیخود ناراحت كردی دیدی بچه خوب شد...
"به روایت همسر شهید حمید باکری🌱"
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
هدایت شده از گسترده 5 ستاره 🌟🌟🌟🌟🌟
❗️اندامت و ... کوچیکه و بدفرم؟؟ دوست داری بدون دارو و ورزش به اندام دلخواهت برسی ⁉️
#خوش_اندام بشی؟؟؟
https://eitaa.com/joinchat/2202337346C564409e008
👌انواع روغن های حجم دهنده اندام
پرطرفدارترین محصولات حجم دهی اندام
👌انواع کرمها و روغنهای برطرف کننده چین و چروک
👌انواع کرمهای گیاهی ضدلک ، ضدآفتاب ، ضد کک مک
👌انواع صابون های دست ساز و روشن کننده و لیفت کننده صورت
👌انواع روغن ها و محصولات جهت تقویت و پرپشت کردن مو و مژه و ابرو
👌انواع محصولات بستن منافذ باز صورت
https://eitaa.com/joinchat/2202337346C564409e008
اگه اهلِ آرایش و بَزک دوزکای پوست پیرکُن نیسی بیا #طبیعی خوشگل کن☺️👆👆
هدایت شده از تبلیغات من
شکم و پهلوهات را ۵ سانت کوچیکتر کن
فقط با این دستورات آسان👇
🔥چربیسوزی کل بدن
https://eitaa.com/joinchat/2202337346C564409e008
🔥لاغری شکم و پهلو👇
https://eitaa.com/joinchat/2202337346C564409e008
#از_امروز_شروع_کن_بسم_الله
#راحت_لاغر_شو
❌بدون رژیم و ورزش❌
#خاطره_خواستگاری
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
سلام
13 سال پیش که 15 سالم بود با هیئت یه مجمتع فرهنگی و با راهیان نور رفتیم بازدید مناطق جنگی.
صبح روزی که سوار اتوبوس شدم و منتظر بودیم بقیه هم بیان که راه بیفتیم از پشت پنجره دیدم پسری حدودا 20ساله نورانی نزدیک اتوبوس آقايون ایستاده داره با شخصی صحبت میکنه...
همون لحظه مهر عجیبی ازش به دلم افتاد. بسیار خوش سیما و محجوب بود، ریش یکدست و سر و وضع مرتب و ساده.
حس کردم همسفر باشیم و همینم شد.
بعد از اون فقط یکی دوبار تو مناطق جنگی دیدمش ، و آخرین بار تو شلمچه بود که دیدم داره سمت اتوبوس برادران میره، خدا خدا میکردم سر بلند کنه یه نیم نگاه به من بندازه اما... بسیار محجوب و سر به زیر بود.
همونجا از ته دل از شهدا خواستمش و متوسل شدم
یک هفته بعد از سفر کلا فراموشش کردم.
همچنان مجرد بودم تا اینکه چند سال بعد دختر همسایه مون که دوستمم بود بهم گفت میخواد طلبه ای رو معرفی کنه تا باهم صحبت کنیم شاید پسند هم باشیم.
راستش من نمیخواستم بپذیرم. چون کم کم داشتم دنیاگرا میشدم و ملاکام برای تاهل متفاوت میشد اما چون نخواستم دلش ازم چرکین شه قبول کردم که یه جلسه بیان.
روز خاستگاری شد و شخصی که دوستم معرفی کرده بود با خواهرش اومده بودن .وقت چای اوردن من که شد با بی میلی رفتم سالن پذیرایی، که با نگاه اول ایشون به دلم نشست و یه لبخند عمیق مهمون لبام شد که رضایتمو لو داد و از چشم جناب خواستگار پنهون نموند😉☺️🙈😁
بعد از چند جلسه گفتگو دیدیم خیلی تفاهم داریم تا اینکه بعد مقدمات روز عقد فرا رسید....
وقتی کنار هم و منتظر عاقد بودیم بخاطر حضور زنان دیگه و نگاه کنجکاو اقوام من به همسرم، ایشون سرش پایین بود و حسابی حیا و معصومیت گرفته بود ایشونو،
همون لحظه انگار یه جرقه بزرگی به دلم زد و به فراست دریافتم ای دل غافل 😍 ایشون همون پسر مودب مرتب نورانیِ 8 سال پیشه که تو سفر راهیان نور دیدم و از شهدا خواستم 😍😍❤️
اون لحظه انگار هزاران پرنده در قلبم به پرواز در اومدن و روحم سبکی خاصی گرفته بود...
حس اینکه دوبار عاشق یک نفر شدم و چقدرررر پسند دل و دیدمه، انگار اگر هزاران بار هم به صورت ناشناس ببینمش باز مهرش به دلم میفته...
حالا 6 سال از ازدواج ما میگذره و شکرخدا از زندگیم با همه بالا پایینش راضی ام. چون ایشون هنوزم همون جوان معصوم چشم و دل پاک و مهربونه 😊
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿