#دلبرووووون:
. 🤍 .「بیابشینجلوموندلبرانهبنگر
ازاوننگاهاکهانگاریخروسقندی
قورتدادیتهدلتشیرینمیشهانرژی
میگیریخونمیدوعهزیرپوستت
ازاوننگاهاکهانگارییکیباپررودلت
راهمیرههمچینیقیلیویلیمیره
ازاوننگاهاکهباعثمیشهلپامون
سرخبشهعیناناررسیدهلبخندمیشینه
رولبامونارهبیابنگر(:
میگمنکنهوسطنگاهکردنتصدا
تالاپتلوپقلبمونبهگوشتبرسه
رسوابشیم؟
حالاهرچیشنیدیبروموننیاریا!
بذارفکرکنیمنمیدونیماچقدر
عاشقانههامونوباختیمبهچشمات
خلاصهقندتوبزنتوچایو
بیدرنگبحثوبازکن،چخبر؟♥️☕️」
#عشاقبخوانند
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_خواستگاری:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
من مجرد که بودم تو ۱۸ سالگی یه خواستگار سمج داشتم،،،نامزدی دختر عموم بود وچون خونه ی عموم کوچیک بود سفره ی عقد رو خونه ی ماپهن کردن،،اقوام داماد اومدن 😊
بعد منو دوستم پیش هم بودیم داخل اتاق عروس یهو دیدم یه پسر روبروی ما جلوی در ایستاده و داره نگاهمون میکنه،،،برای اینکه مطمعن بشم از اتاق اومدم بیرون دیدم داره منو نگاه میکنه،،،منم انگار آب جوش ریخته باشن روی سرم😡😡😡(آخ که چقدر بدم از مردهای چشم چرون میاد)
خلاصه دیدم یه دختر هم سن خودم اومد پیشش و اون پسر من رو با انگشت بهش نشون داد،دیگه این دختره با مامانش چپ و راست میرفتن دور من میچرخیدن 😄دختره هی میگفت میخوام برا داداشم زن خوشگل بگیرم🤬
بعد فردا شبش که عروسی بود ، من از گوشه ی حیاط که مردها بودن رد شدم دیدم یه آقای سبیل گنده گفت این دختر فلانیه؟منم چرخیدم بعد بهم سلام کرد😩😫
دیگه اونها رفتن خونشون
بعد چند روز زنگ زدن خونمون که بیان خواستگاری
خداروشکر مامانم گفت دخترم نشون کرده فامیلشه(بعدا قضیه ی اون نشون رو هم میگم😆😆)
بعد متاهلی یه بار دیدمش و به شوهرم نشونش دادم اونم هی مسخرم میکنه میگه الان باید زن این آقا میبودی😁😁😊
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبروووووون:
🤍🔗بهش بگید :
"میدونستی لبخندات به من زندگی
میبخشه دلبر؟(:💕🪐"
#یهنمہدلبری
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبروووووون:
نام زیبای تو را در کتیبه ای از جنس عاطفه حک خواهم کرد..
و عکس قشنگت را در قابی از جنس عشق می گذارم تا همه بدانند تو تمام جان منی(:🔐♥️
#توییت
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_نامزدی
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
تو دوران نامزدی خونشون مهمون اومده بود..اینام گفتن زن پسرمون بیاد همه عروسمونو ببینن.. منم خیلی باپرستیژنشستم..تا اینکه دیدم مادرشوهرم گفت پاشو میوه بیار تعارف کنین...منم هول شدم کله پا شدم و با ظرف میوه ها افتادم رو زمین..ظرف شکست و میوه ها پخش شدن.. عمه ام یه ساعت مشغول جارو کردن خونه بود.. البته دست خودمم برید و همه کلی خندیدن ...از اون موقع سعی میکنن منو نشون کسی ندن 😂😂😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_نامزدی:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
ما تودوران نامزدی زیاد بیرون میرفتیم گاهی رستوران گاهی فست فود که البته من فست فود بیشتر دوست دارم مخصوصن فلافلو خلاصه شوهرم میگفت چی دوست داری منم میگفتم فلافل میکفت مطمئنی میگفتم آره میرفت برا خودش پیتزا یا همبرگر مبیگرفت منم فلافل دونونه رو بالذت میخوردم 😏😏
یه روز قبل از سفارش شوهرم رفت دستشوبشوره رفتم قیمتا رو دیدم وااااای فلافل دویستو پنجاه همبرهشتصدوپنجاه پیتزام هزارودویست به بالامخم سوت کشیدشوهرم اومد گفت جی میخوری گعتم هرچی تو خوردی رفت برا هر دومون پیتزا گرفت حالا حدودبیست سال گذشته هنوز دلم برااون وقتایی که چند برابر غذاش گرونتراز من بود میسوزه هنوزم میریم بیرون میگه چی میخوری فلافل نمیخوای میگم نه دوران سادگی گذشت😜😜
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_نامزدی:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
یبار تو نامزدی اومدم عشقولانه بازی درارم یه هدیه و کلی گل رز پر پر شده ریختم تو داشبورد ماشین محکم بستمش گیر کرده بود باز نشد هرکار کردم گفتم شاید من بلد نیستم
بعدش من رفتم خونه
بش پیام دادم داشبورد رو نگا کن این فک کرده چون دستگیره گیر کرده منظورم اینه نگا کن گیر کرده ببر درستش کن تا بردن ب تعمیرگاه و درست کردنش برگ گلا خشک شده بود و من باهاش قهر کرده بودم ک چرا بابت هدیه ام تشکر نکرده و اون از دنیا بی خبر 😁
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبروووووون:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
- هر کس صدایم زد جز تو پاسخ ''هان'' بود
اصلا تلفظ کردن ''جان'' با تو میچسبد'♥️'
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبروووووووون:
محبوب من
عشق شما براے قـلبم بهارے دوباره بود☁️🌿
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبرووووووون:
تو سریال خاتون یه دیالوگی بود که میگفت:
"هر وقت از هر جا وا مونده شدی من هستم"
تموم حرفه دلمو بهت تو همین یه جمله میزنم.قبلا هم گفتم؛ حالا هم میگم، اگه خوشی داری واسه خودت ولی اگه غم و غصه داشتی بیا نصف نصف.
#دیالوگ 📽✨
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_نامزدی:
🌿🌿🌿🌿🌿
من یه سوتی دادم مال دوران نامزدی ک شوهرم چند وق یه بار میگ و من اینقدر چیزی بهش میگم😂😡
اون موقع ت خون مادرم بودم زنگم زد و گفت..
میخام برم موهامو کوتاه کنم 🤕
من روی موهاش خیلی حساسم چون خیلی موهاشو دوس دارم ✨
بعدم با عصبانیت اومدم بگم 😡ت برو موهاتو کوتاه کن من تو رو بلاک میکنم هم دیگ بات حرف نمیزنم.. 😡😂
یهو گفتم ت برو موهاتو بلاک کن من دیگ با ت کوتاه نمیکنم 🤕
وای یهو زد زیر خنده منم ک فهمیدم سوتی دادم دیگ ساکت شدم 😂😢
بعد چند وقت یه بار بم میگم برم موهامو بلاک کنم 😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_نامزدی:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
سلام✨🦎
اقا من نامزدم پسر عمومه و فقد دوماهه نامزد کردیم ...
قبل نامزدی بهش علاقه داشتم قبلا از کارام بهت گفتم مهربانو مثلا اینکه واسه جلب توجهش ی روز تو خونه سر ظهر عینک دودی زده بودم😂
تازه من ی چال لپ کوچولوعم دارم وقتی میومد سعی میکردم یه جا بشیم که چال لپم طرف اون باشه لبخند کج به طرف چال لپم میزدم😂
یبار کلی مهمون دعوت کرده بودیم ی سال قبل نامزدی
نامزدمم بود اقا ما خونمون وسطش یه ستون داره
من دیدم جلو دید پسر عمومو یکی دیه گرفته من نمیتونم چال لپمو در جهت دیدش قرار بدم
رفتم تکیه دادم به ستون وسط خونه نشسم😂هیشکیم نگفت چته فقط خندیدن بهم اخر بابام گفت دخترم میری چایی بیاری البته ببخش از بالا استيج اوردمت پایینا😂
تازه قبل نامزدی نامزدمم فک کرده بود تیک دارم هعی میگفت من حتی تیکتم برام مهم نیست😂😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿