eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.7هزار عکس
632 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
:... 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 سلام فاجعه من برمیگرده به شب خواستگاریم آقا من دم در که وایساده بودم شوهرم اومد مثلا دسته گل رو بهم بده میخواستم یواشکی جوری که کسی نشنوه بهش بگم ممنون شما خودتون گلید گل می‌خوام چیکار نمیدونم اصلا چیشد یهو گفتم ممنون من خودم گلم شمارو می‌خوام چیکار فک کنم بخاطر استرس زیاد سوتی دادم آخه هول شدم 😂😂😂😂 شوهرم که فهمید سوتی دادم قش کرد😂 کل جمع هاج و واج مونده بودن هی میپرسیدن چیشد چیشد منم از خجالت داشتم آب میشدم شوهرمم مثلا میخواست کسی نفهمه یه جوری جمعش کنه گفت هیچی بابا دسته گل اشتباه خریدم 😐 دلم میخواست خودمو و اونو با هم خفه کنم حالا من سوتی بدی دادم، قبول، این به کنار ولی آخه یکی نیست بگه عزیز من این چه جور جمع کردنیه اخه😂😂😂 آخرشم هیچکی باورش نشد دسته گل اشتباهی بوده همه یقین داشتن یا من گند زدم یا شوهرم ولی خداروشکر دیگه کسی پاپیچمون نشد بعد سوتی شوهرم، درکشون زیاد بود بزرگوارا😂 داداشمم تقریبا تا یه ماه بعد خواستگاری هی میگفت چه گندی زدی ولی من بهش نمیگفتم اصلااااا😌 و بجز خودمو شوهرم هیچکی نفهمیده البته تا الان که دارم میزارمش😅 اینم بگم یه شب بعد خواستگاری نامزد کردیمو بعد دوماهم عقد، الآنم حدود هشت ماهه که عقد کردیم ولی فعلا عروسی نکردیم 😊 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: «أنت كياني كله» تویی تمامِ وجودِ مـن..!‌ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 یکی از همسایه های خالم بهش گفته بود یه دختر خوب میخوام واسه پسرم .. خالم منو دختر خالمو پیشنهاد داده بود.. یعنی بچه های خواهرش رو ؛ بعدخالم به هر دومون گفته بود بیایم خونش تا همسایش مارو ببینه فک کنید من ودختر خالم هردو رفته بودیم تا مامان پسره مارو ببینه تازه خوشحالم بودیم😂 حالا که یادم میاد می خوام زمین دهن باز کنه برم توش ..... اخرشم همسایش گفت اگر یکی روانتخاب کنم اون یکی پیش خودش غصه می خوره پس هیچکدوم..😐 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: اونجا که هوشنگ ابتهاج ميگه: «تو را ميخواهم ای ديرينه دلخواه🖇» @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 چند وقته خاطرات مربوط به خاستگاری و میخونم ولی همت نکردم خودم بنویسم من کلی خاطره از مراسمات خاستگاری دارم آخه ۳تاداداش کوچیکتر از خودم دارم و یه جورایی من بیشتر تو کار پیدا کردن دختر و صحبت کردنا هستم خدا روشکر تا الان ۲تاشون ازدواج کردن وسومی که ۳۰سالشه هنوز براش قبول نکرده دست به کار بشیم و اقدام کنیم اول از همه از همه خواهش میکنم برای خوشبختی و عاقبت بخیری جوونا دعا کنید القصه مورد اول برای داداش اولیم بود که یه شب دوجا رفتیم دختر دیدیم اون موقع برادرام سواری نداشتن ماشین نیسان داشتن من و مامانم و دختر آبجیم اولی رو رفتیم داداش من قدش خیلی بلند و معیار اولیش برا زن آیندش قد بود که بهم بخورن حالا مامان بنده خدای منم از بس عجله داشت و خسته شده بود از گشتن هر قد بلندی و میگفت این دیگه عالیه😂😂😂 داداشم اون موقع حدود۳۰سالش بود این دختر خانم قدش بلند بود ولی سنش شاید حدود۱۸بود لاغر و بلند حالا ما میدونیم داداشم قبول نمیکنه زود بلند شدیم خداحافظی که ب قرار بعدی که دوست دختر خالم بود برسیم مامان ساده مام هی با مادر دختر دل و قلوه میده و قول قرار میزاره که آره زنگ میزنیم قرار بزاریم پسرم بیاد آشنا بشید کلی از این عجول بودن مامان حرص خوردیم برای قرار دومی باید دختر خاله رو میبردیم ک دیگه هیچ جوره جلو ماشین جا نمیشدیم عقب نیسلن نشستیم🤣🤣🤣 دختر خالم هی پشت شیشه میزد ب داداشم میگفت ک نزدیک خونه نشه ی وقت از پنجره ببینن ک ما از عقب نیسان پیاده شدیم ،😂😂البته اون داماد نبودا داداش بعدی بود چون داماد تهران شاغل بود اگ دختری رو پسند میکردیم آخر هفته اون میرفت آشنا میشد😑😑 حالا رفتیم خونه مامان خانم از همون اول ساز مخالف زدکه چیه خونشون چقدر پله داره ۲طبقه رو نمیتونم بیام بالا رفتیم بالام دختر خاله ما به نکاتی دقت میکرد که ما هیچ وقت تو خاستگاریا کار نداشتیم 🥴 یواشکی انگشت میکشید لبه قندون که ببینید تمیزن لبه های قتدونشون خاک نداره😅☺️ یا ببین اصلا گرد کفشای تو پاگردشون تمیز کردن خاک نداره🤨 حالا از همه چی که گذشته نگاهش خورده به جورابای مامانم نگو مامان عجولمون جورابای خودش و پیدا نکرده یه جفت جوراب مردونه طوسی پوشیده این نکته سنجم با انگشت جوراب نشونمون داد😱🤣 دیگه می نتونستیم جلو خودمون و بگیریم حالا هی مامان چشم وابرو میاد چتونه نخندید زشته 🥴😂🤣 نمیدونم اونا متوجه جورابای مامانم شدن یا نه ولی خدایی دختر خوبی بود ما برخلاف اولی پسندیدیم ولی جلسه ای که داداشم رفت دختر ببینه نگو دختر اونقدر محجبه خودش و نشون میده که داداشم گفت من به جز یه دماغ چیزی ندیدم😑 حالا یه تجربه به دختر خانمهای محجبه جلو خاستگار دیگه نباید اینقدر رعایت کنید بابا همون دینش گفته وقتی قصد جدی باشه حتی پسر میتونه با سر باز دختر ببینه تا پسند کنه بغچه پیچ که نمیشه🤨🤨🤨 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: ‹ و دنیایِ من تنها جاییست که به چشم های تو احتیاج دارد برای زیستن نفس کشیدن زندگی کردن🌿'! › @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿 اقا ما تازه عقد کرده بودیم خونه پدر شوهرم مشهده با مامان بابام اومدم مشهد میخواستم برم خونه پدرشوهرم میدونستم بابام از کارای لوس و جلف بازی خوشش نمیاد گفتم تا هنوز نرسیدیم به شرهرم پیام بدم که منو نبوسه جلوی بابام گوشی رو برداشتم و اصلا نگاه به اسم اخرین مخاطب اس ام اسا نکردم سریع نوشتم  وقتی منو دیدی منو نبوسی و ارسال کردم یهو دیدم پیام اومد از مادرشوهرم که چرا؟ مگه سرما خوردی؟ اینقد گیج بودم که نفهمیدم چیکار کردم با خودم گفتم حتما نامزدم شارژ نداشته با گوشی مامانش پیام داده😂😂😂بعد متوجه سوتیم شدم😂😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: ای‌نگاهت‌از‌شبِ‌باغِ‌نظر‌شیراز‌تر . . دیگران‌نازند‌و‌تو،از‌نازنینان‌نازتر😌✨! @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 عقد بودم مادرشوهرم اینا حیاط دارن بعد توحیاطشون همیشه یه گربه بود عادت کرده بود ب اونجا بعد سر سفره موقع ناهار مادرشوهرم و خواهرشوهرم و خاله شوهرم اینابودن داشتیم غذامیخوردیم اخرای غذا بود من خاهرشوهرم کنارم بود خیلی جدی برگشتم گفتم این گوشتارو ببر بریز برا گُبره خاهرشوهرم منو نگاه کرد گفت گبره نه گربه😂😂😂😂 زدزیرخنده میخاست زمینو گازبزنه بس ک خندید بقیه هم زدن زیر خنده من ازخجالت سرخ شدم خیلی بد بود یعنے😢😂😂😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
:.. أما بعد ... لن أحب أحداً بعدك ، أما قبل ... فأنا أساساً لم اعرف الحب إلا بك .. ! « در موردِ بعد . . ؛ بعد از تو هیچ کس را دوست نخواهم داشت ، در مورد قبل . . من اساساً عشق را بدونِ تو نمی شناختم...🌱'! » @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿 سلام من ۱۸ سالم بود که عقد کردیم خیلی هم خجالتی بودم رفتیم محضر برای عقد، بعد عاقد پرسید عروس خانوم اجازه میدید و... منم گفتم :خواهش می کنم😳😢😂 بعدش یه چیزایی خوند و تموم... من با تعجب پرسیدم :پس کی باید بله بگم؟ گفتند عاقد اجازه گرفت شما هم اجازه دادی😳😳 باورتون میشه، من اصلا بله نگفتم😳 فقط گفتم خواهش میکنم‼️ وقتی از محضر خارج شدیم، اصلا حس آدم های عقد کرده رو نداشتم😞😞 الانم به شوهرم میگم، من هنوز به تو بله نگفتم😄😄😄 نمی دونم این چجور مدل عقد کردن بود😏 زیادی هول بودن، مختصرش کردن.... هنوزم یادم میفته اعصابم خورد میشه همسرم گفت، انقدر خجالتی بودی خوب می گفتی بله! چرا گفتی خواهش میکنم😳 خوب من چه می دونستم، اینجا فقط از عروس یبار می پرسن!😂😂 تازه مگه خواهش میکنم جای سه بار پرسیدن از عروسه! @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: دوست داشتن چیزی شبیه‌ به گم شدنه توی یه آدمِ دیگه . . حالا هر چی کسی رو بیشتر دوست داشته باشی عمیق‌تر گم میشی! حتی یه جاهایی دیگه نمی‌دونی برای خودت داری زندگی می‌کنی یا برای اون..🧡🌿 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿