#دلبرووووون: دچار يعنی عاشق ... و فكر كن كه چه تنهاست اگر ، ماهیِ كوچك ؛ دچار آبی دريای بيكران باشد🔐✨'! @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

#خاطره_شما 🌿🌿🌿🌿🌿 ما خونمونو تازه عوض کرده بودیم (البته مستاجری) ومن کلی قاب عکس دارم که همیشه همرو تو اتاقی که تخت خودمو شوهرم هست میزنم به دیوار. امسال قبل عید شوهرم یه عکس تو اینستا دید که کلی قاب عکس روی دیواری بود که قابهارو به شکل نامرتب و نامنظم روی دیوار زده بودن و بین قابها از اون پروانه های آینه ای که دیجی کالا داره بین قابها زده بودن خیلی شیک و خوشگل شده بود. شوهرم گفت تو هم اینجوری بزن قابهارو و خودش پروانه هارو از دیجی کالا سفارش داد. منم بوفه رو گذاشته بودم گوشه ی حال و قابهارو نصف یه طرف بوفه به دیوار زدم نصف طرف دیگه. تا پروانه ها برسه. خلاصه سال تحویل شد و پروانه ها نرسید و یه برادرشوهر م و زنش اومدن خونه ما منم بااین جاریم خیلی شوخی دارم. من رفتم واسشون چایی بیارم داشت به شوهرش میگفت معلوم نیست کدوم اسکل به صالی گفته اینجوری بزن قابهارو. 😂😂😂😂😂یکهو اومدم بهش گفتم خود اسکلم اینجوری زدم یه ایده دارم تکمیل بشه قیافتو میبینم اینم شرمنده هیچی نگفت😬😬😬😬 منم وقتی پروانه ها رسید وقتی دیدم چه قشنگ شد و خوشگل عکس گرفتم واسش فرستادم. دیدم زنگ زده که وای خیلی قشنگ شده بعد دیدم میگه باید این عکسو واسه مامانمم وآبجیمم بفرستم چون رفتم واسه اوناهم تعریف کردم که چقدر مسخره زده بودی قابهارو😳😳😳😳😳😳😳😳😳منم گفتم خاک توسرت و تادوماه باهاش قهربودم 😜😜😜😜 ولی بعد دلم براش تنگ شد زنگ زدم بهش گفتم چطوری دهن لق چطوری خبرچین😜😜😜😜 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

#خاطره_مشترک 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 چند سال پیش تو یه مسابقه رادیویی شرکت کردیم من و همسرم و زوج مقابلمون هم دوست همسرم و خانومش بود. روند این شکلی بود که از آقایون پرسیدن بیشترین دسته گلی که خانوماتون تا حالا به آب دادن چی بوده؟!!! همسر من گفته بود خانوم من معمولا جایی میریم مهمونی گوشیش رو جا میگذاره. بعد این سوال از خودم پرسیدن گفتم لباسا رو با هم میندازم تو ماشین به هم رنگ میدن😶 اون یکی دوستمون هم خودش گفته بود همسرم کلید زیاد تو در جا میگذاره. خانومش گفت غذام زیاد میسوزه😂 مجری برنامه برگشت گفت آقایون بیایید خانوماتون از دست گلای بیشتری پرده برداری کردن که شما ازشون بی خبر بودین😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

#خاطره_عروسی 🌿🌿🌿🌿🌿 صحبت کار مردا شد گفتم منم خاطره همسری رو بفرستم عاقا ما نزدیک عروسیمون بود ، چون خونه پدری و خونه ما از هم دور بود قرار شد همسری خودش خونه رو تمیز کنه تا جهیزیه بیاریم وقتی اومدم دیدم روی شیر سرویس بهداشتی جرمگیر ریخته شیر آب سیاه شده گفت نمیدونستم خراب میشه این گذشت و ما بعد ۵سال خونه خریدیم با یه شوق و ذوقی اومدیم وسایلو چیدیم شب عید بود چون باردار بودم به آقایی گفتم سرویسو شما جرمگیر بزن چشمتون روز بد نبینه اومدم دیدم بازم روی شیر جرمگیر ریخته میگم شیر خونه قبلیو خراب کردی کافی نبود 👀 میگه عه اونم من جرمگیر زدم سیاه شد؟🙄🙄🙄🙄 فقط قربون حافظش برم😂😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

#دلبروووووون: ولی به نظرم هیشکی دیگه مثل محمود درویش دلتنگی رو قشنگ  توصیف نمیکنه: قطعه‌ ای از من كنار توست‌ و قطعه‌‌ ای كنار خودم! و قطعاتم دلتنگ یکدیگرند . . می‌شود بیایی؟(:⛅️ #دلبری‌به‌سبک‌ادبی @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

#خاطره_نامزدی 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 من اون اولا كه نامزد كردم هفته بعد عقد رفتم خونه پدر شوهرم بعد بچه جاريم از مدرسه اومد گفت زن عمو تكليفمو انجام بده باهام منم انجام دادم ٢ روز بعدش تو جمع جلو خود جاريم گفت مامانم گفته چرا تكليفتو دادي اون زن عموي خود شيرينت انجام بده كلي هم عداتو در اورد مامانم😂😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

#خاطره_دانشجویی 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 دم در دانشگاه نشسته بودم حدودا سال 80 یک بنده خدایی بهم گفت ببخشید بانک کجاست ؟ اومدم بهش بگم بانک صادرات یا تجارت - اشتباه گفتم بانک تاجرات یا صدارت ؟؟؟ یکدفعه رفیقم زد زیر خنده . اون بنده خدا عصبی شد گفت : نمی خوای آدرس بدی مسخره نکن . گفتم : به خدا منظوری نداشتم - اشتباه گفتم . گفت : خر خودتی 😐 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

#به_وقت_عاشقی 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 #مرید_برغوثی شاعرِ فلسطینی وقتی با رضوی عاشور نویسنده‌یِ مصری ازدواج می‌کنه به‌جایِ این‌که بگه: «ازدواج کردیم» میگه: ضحكتُها صارت بيتي! "خنده‌ش خونه‌م شد" @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

#خاطره_شما 🌿🌿🌿🌿🌿 یبار موتورمون پنچر شده بود😢زدیم تو کوچه پس کوچه ها تا خونه خیلی راه بود پیاده شدیم که موتور سنگین نباشه و بشه راهش ببری موتور روشن بود شوهرم هی کوچولو کوچولو گاز میدادو ول میکرد که خودش خسته نشه 👍 منم با نهایت شجاعت و اعتماد به نفس گفتم بده من ببرم تو خسته شدی 😏 هی گفت نه تو نمیتونی موتور خیلی تیزه 😡😡 گفتم نهههههه بلللللدددددممممم😊😊😊😊😎 چشمتون روز بد نبینه من وایسادم کنار موتور و شوهرم پشت سرش دستم که به سمت گاز رفت دگه ولش نکردم 😂😂😂 من همراه موتور میدوئیدم و شوهرم از پشت موتورو گرفته بود 😐😐😂😂 هی داد میزد گااااازو وللللشششش کن ولش کن توروخدااااا😄😄 یهو نمیدونم چی شد دستم ول شد اینننننققققددددد خندیدیم دوتایی وسط کوچه ینی دوتایی مردیم از خنده شوهرمم خییییس عررررق از اون همه زوری که زده بود موتورو نگه داره 😂😂😂😂 بره همه هم تعریف کرده میگه هر وقت موتورتون پنچر شد بگید خانوم من براتون بیاره خسته نشین 😢😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

#دلبرووووووون مادربزرگم هميشه بهم ميگفت گفتنٓ "دوست دارم"شجاعت ميخواد! اگر ديدى كسى به هزار و يك دليل از اين عبارت طفره ميره بدون شجاعتِ مسئوليت عشقِ تو رو نداره! آجر هاى زندگيتو تو قلب كسى بنا كن كه خودش بَنّا باشه🔖('؛ ✨✨✨✨ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

#خاطره_شما 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 با خواهرِ آخریم یازده سال تفاوت سنی دارم بعدس ایشون اوایل ازداوجش بود که من و دختر خواهرشون هم که همسن من بود با خودشون برون بیرون من یک آدمی ام که در رابطه با انتخاب غذا و این چیزا خیلی رودروایستی دارم 😶🙁 بعد چندین مرتبه شوهر خواهرم اسرار کردن که چه غذایی میخوام و پیشنهاد دادن بین سوخاری و پیتزا یکی رو انتخاب کنم بعد اونجایی که ما بودیم یک جمعیت زیادی بودن منهم هول شده یک دفعه گفتم معمولی میخورم 🤦‍♀️🤦‍♀️😶 خواهرم😶😊 شوهر خواهرم😐🙄🙄 دختر خواهر شوهر خواهرم😁😁😆 اطرافیا😅😅🤣🤣🤣🤣 من بدبخت😔😔☹😭😭😣 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿