eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
635 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
: دارم به بوی پیرهنت فکر میکنم... 🖇💌 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿 سلام مایه خانواده پرجمعیت ومذهبی هستیم. یه خواهرم یکی ازکشورهای اروپایی ساکن هست حجابش خداروشکرخیلی خوبه وموقعی که ایران میاد حتماچادرمیپوشه. چندسال پیش وقتی اومدن خواهربرادرها و خانواده هاشون سرسفره شام بودیم که یهو دیدم یچیزی پرواز کرد خواستم حرفی بزنم که یهوهمه دیدیم یه سوسک پردار به شدت هیکلی رفت نشست رو چادر همین خواهرم😩یهوهمگی باهم گفتن سوسک. قیافه خواهرم وقتی فهمید رو چادرش سوسکه فراموش نمیکنم 😁هم میخاست حجابش رو حفظ کنه هم بدجورازسوسک ترسیده بود آخرسر بلندشدیه جیغ بنفش کشیدو توسالن با چادر بال بال میزد و شروع کرد به دویدن والفرار😆😂😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: زلفش بگشود و داد بر باد . . زان بوی نسیم‌صبح خوشبوست🌞 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿 سلام من ۱۸ سالگی ازدواج کردم و هنوز خام بودم و رفتارای بچگونه داشتم. یه دختر خواهرشوهر دارم همسن خودمه و اون چندسال بعد من ازدواج کرد. یه روز خونه جاریم ناهار دعوت بودیم و من زود رفته بودم،جاریم که میزبان باشه یجا کار داشت و نبود که همون موقع خواهرشوهر و به اتفاق دخترش اومدن. خواهرشوهرم با دخترش کنار هم وایستاده بودن و به من نگاه کرد گفت یه چایی برا خواهرشوهرت میاری؟😕..منم یمقدار زورم اومد که چرا به دخترش نمیگه براش چایی بیاره. اومدم خیلی مودبانه بهش برسونم ...خواستم بگم ماشالا دخترت مثل گل بسته کنارت وایستاده ...که یهو از دهنم در رفت گفتم پس دخترت چیکارست کنارت وایستاده🤭😬😬😬😬😬😬😬😬😬😬 یعنی هیچ جوره نشد جمعش کنم.خیلی خجالت کشیدم‌.الانم یادم میاد میخوام آب بشم🤭😞 درضمن چایی هم براش بردم که از دلش دربیارم😅 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: ‹ ومَع‌كُل‌ذلك‌الحَذرأخذتني‌عيونها › و باوجود آن همه احتیاط‌ چشم هایش مرا با خودش برد . .🌱:)' @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 ما همسایمون گاوداری دارن، یک بار برامون شیر اوردن، بعدش شوهرم همسایه رو می‌بینه که ظرف شیر دست شه تو پارکینگ، شوهرم فکر می کنه برا ما اورده، کلی تشکر می کنه و ظرف شیر ازش می گیره میاد خونه، فرداش خانمش دیدم گفت به شوهرش کلی سفارش کرده شیر بیاره خونه، ولی نیاورده بود، من  هم همه رو ماست کرده بودم، چه می دونستم😢 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: خوشم من با غم عشقت، طبیب آمد جوابش کن! @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 من دانشجوی دبیری هستم قبل از کرونا یه روز تو راهرو دانشگاه داشتم می رفتم که از جلوی یه کلاس رد شدم. دیدم دانشجو های آموزش ابتدایی کلاس دارند. استاد میگفت «ب اول» ، «ب غیراول» بعد کل کلاس تکرار می کردند «ب اول» ، «ب غیر اول» باز استاد می گفت کل جمعیت تکرار می کردند و چند بار گفتند ب اول و ب غیر اول بعد شب تو خوابگاه، سرپرست خوابگاه اومدن اتاق ما مثلا شب نشینی و دور همی بحث سر سختی درس و تدریس و اینا شد، همه بچه ها گفتن اره فیزیک خیلی سخته و از این حرفا، منم به متلک گفتم عوضش آموزش ابتداییا بندگان خدا خیلی کارشون سخته و نیم ساعت امروز داشتن می گفتن ب اول و ب غیر اول... کلللل اتاق که ده نفر بودیم زدیم زیر خنده و... قیافه سرپرست😐 خنده ما که تموم شد گفت خب مهمه که به بچه ها حروف رو درست یاد بدن و توضیحات دیگه یهو یادم اومد که هم خودش و هم همسرش معلم ابتدایی بودند قبلا😬😬😬🤦‍♀ ذره ذره آبرو جمع کرده بودم، یکجا به فنا رفت😑😑 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
+بگو ببینم اصلاً تو چه میخواهی؟ -گفتم: تو را میخواهم و نمیدانم می‌توان به زنی جمله‌ای زیباتر وخوشایندتر از این گفت یانه!✨ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: یه دیالوگ تو فیلم موقعیت‌مهدی هست که میگه: [ ببین من چقدر به کم داشتنت هم قانعم .! ] همینقدر تلخ و قشنگ :)”☁️” @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 تازه عقد کرده بودیم شوهرمم کارش طوریه که اکثرا دکترها و پرستارا واسه هماهنگی بهش زنگ میزنن یه بار اونقدر بهش زنگ زدن حسودیم شد..... با خودم گفتم باشه یه جایی تلافی میکنم ... حالا یه روز رفتیم بازار تبریز و ما دست همو گرفته بودیم و داشتیم میرفتیم که یکی از همکلاسیهای پسر دوران دانشگاه جلوم سبز شد انگار دنیا رو واسم دادن که بالاخره منم میتونم به شوهرم نشون بدم که منم واسه خودم کسی ام ..... به همکلاسیه سلام دادم و شروع کردم به نامزدم معرفی کنم که هر کاری کردم اسمش یادم نیومد که نیومد ... حالا جالبه این همکلاسی هم منو فقط از ظاهر شناخت و سلام و احوالپرسی کرد اسم منم یاد اون نمونده بود طوری شد که نامزدم فهمید ما زیاد هم همدیگه رو نمیشناختیم فقط به خاطر برانگیختن حس حسادت اون باهاش گرم گرفتم در کل من خیلی ضایع شدم😐 و بیچاره پسره مبهوت نگاه میکرد😳🙄 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 ‏با دوستام منتظر تاکسی اینترنتی بودیم؛ یه ۲۰۶ اومد روبرومون وایساد یارو انقد باکلاس بود گفتیم این حتما مزاحمه. بعد رف یدور زد دوباره برگشت عینکشو درآورده بود اینسری. دوستم کم مونده بود بهش فوش بده ک طرف گوشیشو نشون داد؛ ماعم فک کردیم داره اشاره می‌کنه ک شماره بده حالا ما اخممم افادهههه ‏یهو زنگ زد گف اگ‌ ادا بازیاتون تموم شد بیاین سوار شین تا لغو نکردم! تا آخر مسیر همه غرق سکوت بودیم 😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿