دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii برای دختری که مادرش خیانت می‌کنه ‌

.. ..: سلام.ممنون از گروه خوبتون😍 در جواب دختر خانمی که میگه مادرش خیانت میکنه...درسته که همه میگن اصلا زن نباید خیانت کنه در هر شرایطی.. اما اگه یه زن تو زندگی مشترکشان محبت نبینه وفقط معذرت میخوام تو تخت خواب برا شوهرش زن زندگی باشه وعزیز دلش باشه وقربون صدقش بره ودر زندگی عادی چیزی جز بی توجهی نبینه .محبت شوهرش نثار کسانی دیگه بشه..پس ببخشید این زن چه کار باید بکنه.من خیانت را نمیگم وتاکید نمیکنم به هیچ وجه ..من برا شوهرم همیشه خوبم.اهل آرایش نیستم ولی در حد کم دارم.هر وقت بخواد رابطه جنسی هستم.نه نمیارم هر چند اگه خودم نخوام.اما همیشه تو اینستاست وزنها لخت را میبینه ومن عذاب میکشم.من با بی پولی رد میکنم وقتی پول دستش بیاد برا ننه وباباش خرج میکنه ومن وبچهاش اصلا وجود نداریم..همیشه خودش سفر میره یا دوستاش الانم که مامانشو میبره شمال...اونوقت پسرمن ۳ ساله میگه ببرمارا مشهد😭😭😭بهونه کرده بچها امتحان دارن آنقدر براش ارزش نداریم دوهفته صبر کنه تا ما هم بریم...یعنی امشب بعد ۱۶ سال فهمیدم چقدر برا شوهرم بی ارزشم😭😭😭دیگه از همچین مادری همچین پسری بزرگ میشه..حتی نگفت تو زن وبچه داری😞😞لطفا اینو بزارید کانال...دلایل متفاوتی برای دلسردی زن از شوهرش هست😔😔 شاید پیاممو نزارید ولی همینکه خوندین ومن تونستم درد دلمو برايه نفربگمم خوبه.امشب خیلی حالم بده آنقدر که مرگمو از خدا میخوام😭😭😭😭😭بی ارزش شدن زن برای شوهرش درد بزرگیه...ببخشید سرتون را درد آوردم. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سوال اعضا..... سلام شب بخیر لطفا سوال من را اورژانسی بزارید ممنونم من تو یه کانال هستم در مورد درآمد از طریق ایتا توضیح میده چه جوره کسب وکار راه بندازید یا چگونه ادمین بشید الان گفته یه مقدار 900 هزار تومان به حسابم واریز کنید تا نحوه در آمد ایتا را توضیح بدم از شما دوستان میپرسم آیا کلاهبرداری نیست.؟ من میتونم اطمینان کنم پول واریز کنم آیا به در آمد با راهنمایی این خانم میرسم لطفا سریع جواب بدین ممنونم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام.ممنون از گروه خوبتون😍 در جواب دختر خانمی که میگه مادرش خیانت میکنه... درسته که همه میگن اصلا زن نباید خیانت کنه در هر شرایطی.. اما اگه یه زن تو زندگی مشترکشان محبت نبینه وفقط معذرت میخوام تو تخت خواب برا شوهرش زن زندگی باشه وعزیز دلش باشه وقربون صدقش بره ودر زندگی عادی چیزی جز بی توجهی نبینه .محبت شوهرش نثار کسانی دیگه بشه..پس ببخشید این زن چه کار باید بکنه.من خیانت را نمیگم وتاکید نمیکنم به هیچ وجه ..من برا شوهرم همیشه خوبم.اهل آرایش نیستم ولی در حد کم دارم.هر وقت بخواد رابطه جنسی هستم.نه نمیارم هر چند اگه خودم نخوام.اما همیشه تو اینستاست وزنها لخت را میبینه ومن عذاب میکشم.من با بی پولی رد میکنم وقتی پول دستش بیاد برا ننه وباباش خرج میکنه ومن وبچهاش اصلا وجود نداریم..همیشه خودش سفر میره یا دوستاش الانم که مامانشو میبره شمال...اونوقت پسرمن ۳ ساله میگه ببرمارا مشهد😭😭😭بهونه کرده بچها امتحان دارن آنقدر براش ارزش نداریم دوهفته صبر کنه تا ما هم بریم...یعنی امشب بعد ۱۶ سال فهمیدم چقدر برا شوهرم بی ارزشم😭😭😭دیگه از همچین مادری همچین پسری بزرگ میشه..حتی نگفت تو زن وبچه داری😞😞لطفا اینو بزارید کانال...دلایل متفاوتی برای دلسردی زن از شوهرش هست😔😔 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii در جواب خانمی که برارویان میخان بیان تهران سلام خانم منم مثل شما۷سال باردارنشدم خودم مشکل تنبلی تخمدان داشتم وهمسرمم مشکل اسپرم داشت رفتیم رویان نزدیک به یک سال طول کشید که انقال انجام بشه که متأسفانه منفی شد دوباره رفتیم برا انتقال چون جنین فریزداشتم ولی بخاطردوزبالای دارویی که بهم دادن فولیکول زیاد آزاد شدودوره روقطع کردن و گفتن باید۲ماه صبرکنم دوباره درمان شروع کنم که خیلی ناراحت شدم ولی ازاونجایی که خداوندبه دل شکسته نظرمیکنه توهمون مرکزیه خانمی دکترحمیدصاحب کشاف روکه قبلاً بیمارش بوده بهم معرفی کردکه ان شاء الله خداوندبهترینهاروبهش عنایت کنه پیش دکترصاحب کشاف رفتم که بعداز معاینه وانجام عمل هیستروسکوپی بهم گفت طبیعی باردارمیشمونیاز به آی وی اف نیس با مصرف داروبراخودم وهمسرم شکرخدابعد۲سال باردارشدم والان پسرم۵ماهس اگه مشکل هزینه ندارید بسیاردکترخوب ومتعهدو بااخلاق هستن وباایمان درضمن ۲نفردیگه ازدوستانمومعرفی کردم و رفتن نتیجه گرفتن دوتاشون الان صاحب فرزندشدن امیدوارم شماوتمام بانوان سرزمینم که درانتظارفرزندهستن صاحب اولادسالم وصالح بشن خانم باقری عزیزلطفا پیام منم بزارید برای اولین بارمیفرستم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #بلدی_بگو سلام عزیزان دل الان واقعا به دعای همتون نیاز دارم من توی ماه هشتم بارداری هستم و دکتری که از اول بارداری زیر نظر ایشون بودم برام ختم بارداری دادند چون جنینم وزن کافی نگرفته و سه هفته عقب مونده از رشدش ولی با این حال من با یک پزشک دیگه مشورت کردم و ایشون گفتن که نیاز نیست که ختم بارداری داده بشه و میتونی توی این یک ماه جنین رو به رشد حداقل برسونی چند روز حالم خرابه نمی‌دونم حرف کدوم رو قبول کنم و کدوم تصمیم درست هستش ،فقط ازتون می‌خوام دعا کنید که بتونم بچه امو سالم توی بغلم بگیرم و سلامتیش توی خطر نیوفته .میدونم الان بخوام سزارین بشم وزن پایین بچه ام هم باعث به خطر افتادن سلامتی ایش میشه و از اونور طرف اگه واقعا سلامتیش توی شکمم توی خطر باشه چی ؟ واقعا دارم دیونه میشم 😔😔😔 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #,بلدی_بگو سلام لطفا پیام منو اورژانسی بزارید داخل گروه تا دوستان کمکم کنند دوستان نوه ام ۵ سالش هست مرتب سرما می‌خورد همیشه مریض بوده از بچگی مشگل الانم این که ۱ساله هست مرتب گوشش درد میکنه وعفونت داره تا داوری آنتی بیوتیک میخوره خوبه تا قطع کند گوش درد وخارج شدن عفونت از گوش شروع میشه خیلی دکتر بردند ولی نتیجه قطعی نگرفتند و دلیلش را هم نمی‌نمیگند که چرا اینقدر عفونت داره گوش بچه لطفا اگه کسی میتونه راهنمایی کنه اهل اصفهان هستم دکتر اخوت میگند خوبه ولی نمیتونیم نوبت اینترنتی بگیریم ۵ دقیقه نوبت میده فقط يکروز در هفته لطفا کمکم کنید @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #سوال_اعضا ‌

من متولد ۶۳ هستم و همسرم متولد ۵۸، سال ۸۶ ازدواج کردیم، ازدواجمون ساده بود و کم خرج و اسلامی و خدا پسند، در همه کارها خدا رو در نظر می‌گرفتیم ولی برای فرزند آوری در حق خودمون ظلم کردیم. ۵ سال اول ازدواج در اتاقی در منزل پدر شوهرم ساکن بودیم که متاسفانه زندگی با خانواده همسر باعث شد که فکر بچه دار شدن تا زمانی که در خونه اونها هستم رو از ذهنم خارج کنم. اون زمان هم تبلیغات فرزند کم؛ خیلی زیاد بود از دکتر گرفته تا مراکز بهداشت و اطرافیان، مادر شوهرم هم مدام میگفت که شما فعلا باید با ما زندگی کنید و وقت برای بچه زیاده ، من هم درس میخوندم و هم زمان تمام کارهای خونه مادر شوهر روی دوش من بود. متاسفانه آگاه نبودم که عواقب دیر بچه دارشدن چقدر جبران ناپذیره، مادرشوهرم هم میگفت حالا وقت هست به درست ادامه بده و برو سرکار، زنی که کار کنه میتونه کمک خرج همسرش باشه؛ و مدام میگفت که حوصله بچه رو نداره توی این خونه!!!!! بعد از ۵ سال همچنان اشتباه پشت اشتباه طبقه بالای خونه مادرشوهر رو ساختیم و مثلا مستقل شدیم و تازه بعد از گذشت ۶ سال از زندگی مشترک اقدام به بارداری کردم ولی بعد از ۸ ماه خبری نشد ؛ به پزشک مراجعه کردم و در همون آزمایش های اولیه مشخص شد که من و همسرم هر دو دچار مشکل ناباروری شدیم!!! و اون موقع فهمیدم که با دادن اختیارم دست دیگران با خودم و زندگیم چکار کردم!!!😔😔 دیگه معطل نکردیم با ناراحتی از ظلمی که در حق خودمون کردیم از شهرستان دور خودمون مراجعه کردیم به مرکز رویان تهران و گفتن باید میکرو انجام بدید و احتمال باروری طبیعی تون بسیار پایین هستش و امیدی نیست. با هزینه بسیار بالا و رفت وآمد زیاد و توسل به اهل بیت بعداز گذشت یکسال باردار شدم به صورت استراحت مطلق در ۹ ماه بارداری ؛با ویار شدید؛☹️ هیچوقت اون روزای تلخ که آمیخته با امیدی شیرین بود رو فراموش نمیکنم، بالاخره بعد تحمل سختی ها دخترم به دنیا اومد و رنگ و لعاب قشنگی به زندگی ما داد. الان دخترم ۱۰ ساله هستش و خیلی برای داشتن خواهر و برادر بی تابی میکنه و حتی بعضی شبا گریه میکنه... هیچ وقت اختیار فرزند آوری تون رو به کسای دیگه نسپارید، فقط خودتون تصمیم بگیرید و مثل من آینده خودتون و فرزندتون رو خراب نکنید. چون بعضی آدمها زندگی آدم رو تباه میکنن و بعدا هم هیچ مسئولیتی رو به عهده نمیگیرن... برام دعا کنید که من هم بتونم لااقل یکبار دیگه مادر بشم و نوزاد سالمی رو در آغوشم حس کنم این بزرگترین خواسته من از پروردگار عالم هستش چون بنظرم هیچ وقت دیر نیست؛ برای دخترم دعا کنید که به آرزوش برسه و خواهر یا برادری داشته باشه و به قول خودش دیگه تنها نباشه. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii چیزی شبیه معجزه ‌

#تجربه_من #مادری #اشتغال مهر سال ۱۳۹۸ بود که برا یه آزمون استخدامی ثبت نام کردم و خیلی با انگیزه میخوندم که قبول بشم. با وجود اینکه مریض بودم و معدم التهاب شدید داشت. یک ماه بعد یعنی اوایل آبان فهمیدم که باردار هستم. دنیا رو سرم خراب شد😔 اصلا انتظارشو نداشتم. اون زمان دوتا دختر داشتم که خیلی هم دوسشون داشتم اما بخاطر حرفای مردم و اینکه فرهنگ شهر ما طوریه که پسر داشتن افتخاره و چون حرفای دیگران اذیتم می‌کرد، قصد داشتم دفعه سوم تحت نظر دکتر باردار بشم تا شاید پسر بشه. اما همه ی نقشه هام نقش بر آب شده بود. از طرفی، اون بچه رو هم برا درس و کارم یه مزاحم می دونستم. انقد حالم بد بود که به فکر افتادم که سقطش کنم، با وجود اینکه من و همسرم آدمای معتقد و مذهبی هستیم. و من نمیدونستیم که سقط حتی تو روزهای اول بارداری قتل نفس هست. تو همون روزایی که حال جسمی و روحیم خیلی بد بود دوستم برا کاری اومد در خونه و اصرار کرد که علت حال بدم رو بگم، خیلی آرومم کرد و گفت که یه چله زیارت عاشورا نذر یکی از امامانمون کنم و اسم شونو برا بچم انتخاب کنم، منم بعدش با امام حسن عهد بستم که پسر سالم و صالحی باشه و اسمشو بذارم حسن. خدا همیشه حواسش به بنده هاش هست و به نظرم، خود ماها گاهی میشیم کارگزار خدا برا خوب کردن حال بنده هاش. باید قدر این فرصت ها رو بدونیم. خلاصه بعد چندروز وقفه دوباره با انگیزه شروع کردم به درس خوندن با اینکه حال جسمیم بخاطر بارداری و ویار و مشکل معدم بدتر شده بود و اصلا نمیتونستم هرچیزی بخورم. چندماه گذشت و جواب آزمونم اومد، قبول شدم و استخدام آموزش و پرورش شدم. تو ماه ششم بارداری بودم که کرونا اومد و استرس اونم به مشکلم اضافه شد و ماه هفتم بارداری کرونا گرفتم و کلی اذیت شدم، خیلیم ضعیفتر شدم اما خدا رو شکر به خیر گذشت. به لطف خدا پسرم تابستون ۹۹ به دنیا اومد و من از ۱۵ شهریور مشغول به کار شدم. شهری که برای استخدام انتخاب کرده بودم حدود ۴۰۰ کیلومتر با ما فاصله داشت، هدف منو همسرم این بود که ایشونم بعد مدتی برا همونجا انتقالی بگیرن و کلا خونه زندگیمون بره اونجا اما به همسرم انتقالی نمیدادن و من با یه بچه دوماهه هر هفته رفت و آمد میکردم، خیلی اذیت میشدم خودم هنوز مشکل معدم رو داشتم و با همون حال بد با یه نوزاد تو بغلم همش در رفت و آمد بودم. دیدم اینطور فایده نداره یا باید کارمو بذارم کنار و یا همچنان این شرایط رو تحمل میکردم تا ببینم کی با انتقالی همسرم موافقت میشد و این وسط بچه هام و زندگیم ضربه میخورد. تصمیم گرفتم پیگیر انتقالی برا خودم بشم، کلی اومدم و رفتم و اذیت شدم تا اینکه به لطف خدا بعد دوسال انتقالی گرفتم برا شهر خودمون. همان زمان چندروزی بود که پسرمو از شیر گرفته بودم که فهمیدم دوباره باردارم، با وجود اینکه بچه کوچیک داشتم و سرکار میرفتم اصلا ناراحت نشدم و خداروهم شکر کردم. رفتم صحبت کردم و مدرسه ای رو برا کار انتخاب کردم که شیفت مخالف دخترام بود و صبح که میرفتم سرکار، پسرم پیش خواهراش بود تا من برمیگشتم و اونا میرفتن مدرسه و شیفت عصر هم همینطور. این بارداری هم سختیهای خودشو داشت یعنی همش سختی بود، داشتن بچه کوچیک، اشتغال، خونه داری و... دردهایی که داشتم و ویار بد، سنگ کلیه هم اضافه شده بود بهش و حتی یه بار سه روز بستری شدم بخاطر مشکل کلیه ام. ۹ ماه گذشت و بچه چهارم ما حسین آقا به دنیا اومد و الان حدود یک ماهشه. تو همون دوران بارداری با خودم یه قراری گذاشتم که اسم خونه مون رو موکب حضرت مهدی عج بذارم و یادم باشه که دارم تو مسیر ظهور ایشون براشون سرباز تربیت میکنم تا دیرتر خسته بشم و کمتر گله کنم و کمتر توقع داشته باشم و بیشتر امیدوار باشم به آینده... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii دوتا کافی نیست ‌