#تجربه_من ١٠۶٠
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#سختیهای_زندگی
#مشیت_الهی
#فرزندآوری
#جنسیت_فرزند
#قسمت_اول
من متولد ۷۴ همسرم متولد ۶۶، یه ازدواج سنتی داشتیم، دخترخاله پسرخاله هستیم، سال ۹۰ عقدکردیم، یه عقد ساده گرفتیم، دروان طولانی تو عقدبودم ولی چون سن ام کم بود، لحظات شیرینم زیاد داشتم تو عقد البته مشکلات زیادی هم داشتیم. چون سنم کم بود از مهارت های زندگی چیزی نمی فهمیدم، شوهرمم خیلی وابسته مادرش که خاله ام باشه بود این موضوع هم اذیتم میکرد، البته خاله ام خیلی زن خوبیه خیلی هوامو داره.
گذشت دوران عقدمون و ما در سال ۹۴ عروسی گرفتیم، عروسی خیلی مجلل و خوبی برام گرفتن، خاله ام و شوهرم برام سنگ تموم گذاشتن، رفتیم سرخونه زندگیمون، بازهم همین موضوع وابستگی شوهرم به خاله ام و خانواده اش اذیتم میکرد چون من دلم میخواست مستقل باشیم، خونه خودم راحت باشم، غذا درست کنم ولی شوهرم دوست داشتن بریم خونه مادرش،صبح می رفتیم شب برای خواب فقط میرفتیم خونه خودمون منم این وضعیت رو دوست نداشتم.
بعضی روزا من می رفتم خونه مامانم اونم خونه مامانش. شب میومد دنبالم می رفتیم خونه مون، بعضی روزا هم می رفتم خونه مون میشستم شوهرم بیاد ولی اون می رفت خونه مامانش بعد میومد تازه قهرم میکرد چرا اومدی خونه تنها...
دیگه تصمیم گرفتم بچه دارشم میگفتم وقتی بچه بیاد بهتر میشه، دیگه مجبوریم خونه ی خودمون باشیم، خاله ام همش میگفت درست میشه هنوز اول زندگی تونه اینقدر برین خونه تون غذا درست کنی، خسته بشی، دیگه اقدام به فرزندآوری کردیم.
طول کشید تا باردار بشم، همش با خودم میگفتم چرا نمیشه، تحت نظر دکتر بودم، دیگه بعد از ۹ماه دوره ام عقب افتاد، یه ۳ روزی بودم ولی تست نمی زدم میگفتم مثل دفعه های پیش خبری نیست، دیگه وقت دکتر داشتم، رفتم گفتم چرا من حامله نمیشم معاینه کرد گفت خانم شما یه غده دارین تو رحم تون به خاطر اونه باردار نمیشین، یه سونو بده بیار بده ببینم چیه، دیگه منو مامانم از مطب اومدیم بیرون، همش گریه میکردم.
شوهرمم نبود راننده تریلی بود می رفت سرویس، دیگه سونو دادم گفت خانم شما باردارین، منم خوشحال اشک شوق میریختم، اومدم بیرون مطب، مامانم بغلم کرده بود، گریه میکرد. رفتم به دکتر نشون دادم گفت خانم این قلب نداره اگه تا دوهفته دیگه قلبش تشکیل نشد، باید کورتاژ کنی، این شد که باز خوشحالی من تبدیل به گریه شد.
دوباره بعد ۲ هفته سونو دادم قلبش تشکیل شده بود الحمدلله، خوشحال بودیم منو خانواده ام، بازم شوهرم تو دوران بارداری اذیتم میکرد، بخاطر چیزی بیخودی دعوامون میشد بازم یه شب هایی همون خونه مامانش میگفت بخوابیم آزارم میداد، دیگه ویار حاملگی ام شروع شده بود، شوهرم می رفت سرکار، همش خونه مامانم بودم.
رفتم سونو گفتن بچه دختره، خودم دوست داشتم پسر باشه چون خودم برادر نداشتم ولی خوب خیلی ام برام مهم نبود خاله ام گفت یه دختر خوب و خانم مثل خودته، ولی مامانم میگفت کاش پسر بود از حرفش ناراحت میشدم.
تو بارداری سنگ کلیه گرفتم خیلی درد داشتم، بعد باز تو سونو ۷ ماهگی گفتن یکم آب سرجنین زیاده، بعد باز دوهفته بعد رفتم گفتن خوبه، دیگه وقت سزارین داشتم اونم زودتر دردم گرفت و طبیعی دختر نازم ساعت ۳ صبح به دنیا اومد با اومدنش کلی زندگی مون بهتر شد. شوهرم خیلی وابسته دخترمه...
دیگه گذشت تا ۴ سالگی دخترم که شوهرم میگفت یکی دیگه بیاریم، من مخالف بودم حوصله بچه داری ندارم. میگفتم بذار دخترمون بزرگ ترشه بعد، ولی به اصرار شوهرم قبول کردم، گفتم حالا که میخوایم بچه بیاریم بذار رژیم تعیین جنسیت بگیریم، پسر باشه من پسر میخوام، دیگه دکتر رو شروع کردیم، رژیم مو آزمایش دادیم شوهرم ضعیف بود، دارو دادن خوب شد، تو این بین قسمت شد رفتیم کربلا اونجا از آقا خواستم خدا بهم یه پسر سالم بده، بعد همین جور من دارو های هورمونی مصرف میکردم هرماه ولی خبری از بارداری نبود، دیگه دکترم گفت عکس رنگی رحم بگیر گرفتم، بله لوله های من بسته شده بود که باز شد با عکس رنگی.
ادامه 👇
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ١٠۶٠
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#سختیهای_زندگی
#مشیت_الهی
#فرزندآوری
#جنسیت_فرزند
#قسمت_دوم
دکترم میگفت تو ۳ ماهه حامله میشی، که باز هم نشدم، همش شوهرم میگفت ناشکری کردی، گفتی نمیخوام، اینجوری شد، دیگه من ول کردم دکتر رو رژیم رو، سپردم دست خدا، گفتم هرچی خودت صلاح میدونی.
تا اینکه متوجه شدم دخترم یه نوع تشنج میکنه که فقط یه ثانیه سرش می افته دوباره به حالت عادی برمیگرده، دیگه دکتر می بردمش مشهد، هرسری می رفتم از امام رضا جانم میخواستم هم شفای دخترمو بده، هم فرزند صالح و سالم، بیشتر به فکر دخترم بود با اینکه دارو میخورد ولی تشنج اش قطع نمیشد، سری آخر بردم دکتر، دکتر گفت باید نوار مغز ۲۴ ساعته بگیریم، دیگه وقت گرفتیم اومدیم شهرمون.
من حالم بد بودش ولی می گفتم شاید نباشه، تست نمی زنم، دیگه بعد ۱۲ روز عقب انداختن، من تست زدم مثبت بود
بعد ۲ سال تلاش برای فرزند دوم، دیگه خیلی خوشحال شدیم، هم خودم هم خانواده ام، منم نیت کردم اگه خدا پسر بهمون بده اسمش رو میذارم محمد،و رفتم سونو گرافی پسر بود، انگار دنیارو بهم داده بودن، اینو فهمیدم که فقط باید خدا برات بخواد همین، دخترمم خیلی خوشحاله منتظره داداش که به دنیا بیاد، شوهرمم خیلی هوامو داره، همش مراقبم هست.
دخترم با دارو های جدیدش خیلی بهتره ولی هر۳ ماه باید ببرم چکاب بشه، خیلی مریضی دخترم برام عذاب آوره انشالله به لطف پروردگار ازبین بره و با دارو حل شه الان کلاس اوله خیلی اذیتم میکنه، چون باردارم هستم برام سخته، احتمال زایمان زودرس دارم، استراحت میکنم تو خونه انشالله پسرم یه ماه دیگه مونده به دنیا بیاد سرموقع بیاد.
برای دخترم دعا کنید تا زودتر سلامتی شو بدست بیاره، خودمم به سلامت سر موقع پسرمو بغل بگیرم، ازخدا وامام رضاجانم همین رو خواستم.
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
سلام گلی جون واعضای محترم کانال 🌺 بحق صاحبالزمان زندگیتون پرازعشق ومحبت وتندرستی انشاالله 🌺
برای سنگ کیسه صفرا 🪨
یک تجربه شخصی برای کاهش درد و دفع سنگ صفرا البته ۱۶ میل بود☺️
خواهرم بادرد شدید وقتی به دکتر جراح مراجعه کرد که اورژانسی جراحی بشه دکترش گفت هیچوقت فقط سنگ صفرا خارج نمیکنند کلا کیسه صفرا رادرمیارن که خیلی عوارض داره.
پس تا وقتی که میتونید درد راتحمل کنید وسنگ حرکت نکرده باش وپرهیز ازغذاهای چرب کنید جراحی نکن چون ضررش بیشتر..ورزش کنید و وزن تون راکم کنید .میوه وسبزیجات بخورید.
غذاتون راحسابی بجوید ونزارید کبدتون چرب بشه.
ازداروهای شیمایی سنگ شکن که تبلیغ میشه اصلا استفاده نکنید چون باعث حرکت سنگ میشه وخطرناک.
بعدش خواهری درمان سنتی انجام داد🥰
🌸 شربت سرکه انگبین هر۸ ساعت یک لیوان بخورید که یک سومش سرکه انگبین وبقیه اش آب ولرم روبه گرم خیلی سرد نباش.
🌸 جوشانده هسته خرما ۳ استکان آب روی ۲۰ عدد هسته خرما که ۲۰ دقیقه ملایم بجوشه .هفته ۳ مرتبه یک استکان
بخورد.
🌸جوشانده عناب یک روز درمیان.
یک روزدرمیون جوشانده هسته خرما وعناب باهم نباش.
این کارها را تا ۴۰ روز یا ۳ ماه پشت سرهم انجام بدید سنگتون نرم میشه ودفع خواهدشد.
سرکه انگبین اصل بخرید یاخودتون درست کنید.
۲واحد عسل + ۲ واحد عرق نعنا +یک واحدسرکه سیب
سرکه وعرق نعنا راتاجوش اومدن گرم کنید بعدعسل مخلوط وداخل یخچال بزارید.
قبل وبعد غذاهای چرب یک قاشق سرکه طبیعی راداخل یک استکان آب بریز وبخور.
❌اصلا آب یخ یا نوشیدنی یخ نخور مخصوصا بعد غذا آب ولرم بخورید.
الان چندماه خداراشکر دیگه دردی نداره وخیلی بهتره .میتونید به مدت ۳ماه استفاده کنید بعد سونوگرافی انجام بدید تا ازدفع سنگ مطمئن بشید.
مهربونم🥰
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
سلام نازگل جون ... صحبت م با خانمی هستش که شوهرش تو مغازه پدر شوهرش کار میکنه
اولا عزیز دلم شوهر شما و برادر شوهر شما تو مغازه کار میکنه دارن ماهانه حقوق میگیرن عزیزم چه حقی دارین شما دیگه حقی ندارین عزیزم در اضای کار دارن حقوق میگیرن و ثانیا پدر شوهرت حقوق شوهرت و برادر شوهرات و که میده بعد پس انداز میکنه عزیزم ...وثالثا مثلا شوهر شما جایی دیگه تو یه مغازه دیگه کار میکرد صاحب مغازه حقوقش میداد مطمئن باش کمتر از الانی که پدر شوهرت میده بهش حقوق به شوهرت صاحب مغازه میداد ، مگه میتونستی بگی مابقی دیگه پول ها که صاحب مغازه پس انداز میکنه مال منه (دقیقا شما دارید چیزی که حق تون نیست دارید میگید هم خودتون دارین اذیت میکنید هم شوهرتون ) ...حتی اگر شوهرتون هم پولی وارد میکرد که الان وارد نکرده ...اگر وارد میکرد به عنوان سرمایه پدر شوهرتون باید سود سرمایه تون میدادبعدش حقوق ش میداد دیگه حقش گیرش میومد که الان شما سرمایه وارد نکردید فکر کنید شوهرتون برای غریبه کار میکرد مگه شما میتونستید این حرف بزنید عزیز دلم به حق خودت قانع باش ....الان سوال بگیر برادر شوهر های کارمندت بنده خدا چقدر میگیرن با سیلی گاهی وقت ها باید صورتشون سرخ کنن....حقشون هست باید بهشون بده چه الان چه بعدا به عنوان ارثیه ....الان یه غریبه برای پدر شوهرت کار میکرد پدر شوهرت به شما نباید ارثیه میداد نباید هروقت دستتون تنگ بود از لحاظ مالی ساپورتتون میکرد ...اسراف نکن ولی برای خودت خرج کن تفریح مخصوصا اینکه شوهرت اهل خرج کردن هست بنده خدا ....یه کم حواسمون باشه ناحقی نکنیم چیزی که حقمون نیست
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
من s هستم ۲۷ سالمه و همسرم ۳۴ سالش است🙏 ۴ سال است ازودج کردیم اوایل که ازدواج گردیم رفتارش خیلی عالی بود همیشه مهربان بود و هرچیزی که میخواستم سریع تهیه میکرد و خیلی من را دوست داشت همیشه خرجم میکرد من هم خیلی عاشقش بودم و هستم اما کم کم دیگر مثل سابق نبود...
یک سال که گذشت دیگه خرج و مخارجم راهم نمیداد برای خانه هم چیزی نمیخرید سرد شد هرچی میگذشت بدتر میشد، بچه هم نداریم😔😞😖
مگه براش چی کم گذاشتم؟؟!!!چرا انقد از علاقه اش به من کم شد؟!!!
آشپزیم خوب ان دامم خوب اخلاقم خوب اما خیلی خرج میکنم من عاشق خرید کردن هستم یک روز اقایی بنام شادمان که همسایه خانه مادرم اینا بود که از قبل هم خواستگار بنده بود بهم یپام داد تروخدا قضاوت نکیند🙏
بنده اصلا محلش ندادم اما همان روزها گه رفتار شوهرم بد و بدتر مژشد من این فکر به سرم زد که شاید با زن دیگری در ارت باطه😔
اون اقای شادمان هم پیام میداد همش میگفت بیا باهم باشیم من هم دیگر ازین وضع خسته شده بودم به ولای علی😭
من هم قبول کردم باهم میرفتیم خرید و برایم کلی خرج میکرد ولی بعد پشیمان شدم گفتم اینکار درست نیست بهم زدیم اما دودل بودم چون خیلی بهم میرسید خرجم میکرد😞
الان دوماه میگدره من واقعا نمیتونم تحمل کنم شوهرم هنوز هم به من اهمیتی نمیده من عاسقش بودم خودش زندگیمان رو خراب کرد تصمیم دارم طلاق بگیرم با شادمان ازدواج کنم اما هنوز هم دلم پیش شوهرم گیره😔😔😔😖😖😖
خواهش میکنم من را قضاوت نکنید فقط کمک کنید راهنمایی کنید به ولای علی که من چه کنم 😔
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
من خانومی25ساله هستم، وهمسرم، 34سال داره یه پسر 13ماهه داریم.همسرم از وقتی که پسرم دنیا اومده خیلی بد خلق شده همه حواسش پیش بچه هست...
من خانومی25ساله هستم، وهمسرم، 34سال داره یه پسر 13ماهه داریم.همسرم از وقتی که پسرم دنیا اومده خیلی بد خلق شده همه حواسش پیش بچه هست...
از لحاظ روابط سرد شدیم. تامن نرم سراغش اون نمیاد چی بشه که 20 روز یکبار مراجعه کنه...
بقدری روی پسرمون حساس هست که حد نداره دم به دقیقه میگه مواظب باش. حواست باشه. یه اتفاقی براش می افته من میدونم تو، همیشه بحث داریم.
مثلا بچه نشسته خم. میشه یچیزی برداره می افته زمین دعوا میکنه فحش میده که آره چرا مواظب نیستی.خیلی داره بد رفتاری میکنه. وهمه اینا دست به دست هم دادن تا سرد بشیم..حس میکنم عشقی در قلبم وجود نداره نسبت بهش، اصلا یجوری شدم..
برمیگرده سر بچه به منو خانواده ام فحش میده. کارای خونه کمک میکنه میگه تو بشین فقط پیش بچه.
یه مهمونی یا خونه مادرم برم دم به دقیقه زنگ.میزنه مواظب بچه باش.دست کسی نده.غذاشو بده.وووو....
اصلا رفتار های نرمالی نداره میگم فقط تو هستی که مگه بچه دار شدی!؟
شغل مناسبی نداره درامدمون کمه شهر دیگه کار پیدا شده ولی نمیره میگه من به دور از بچه نمیتونم بمونم.
خیلی تحت فشارم از لحاظ مالی. عاطفی. ج....نسی.خیلی دارم تحمل میکنم ولی دیگه لبریز شدم.
شما بگین مقابل همچین آدمی چجوری رفتار کنم؟ یه حرف رو ده ها بار تکرار میکنه. خستم کرده
ممنونم از پاسخگویی تون❤️🙏
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
من یه دختر ۱۶ ساله دارم و یه پسر ۸ ساله دختر و پسرم همیشه دعوا میکنن باباش با این کارهاشون خیلی عصبانی میشه
من یه دختر ۱۶ ساله دارم و یه پسر ۸ ساله دختر و پسرم همیشه دعوا میکنن باباش با این کارهاشون خیلی عصبانی میشه همش بهشون میگم شما خواهر برادر هستین دخترم گوش میده پسرمم بعضی وقتا گوش میده....
دخترم بیرون نمیره همش تو دنیای مجازیه. پدرش روش خیلی حساسه واسه اینکه تو خونه نمونه میفرستش کلاس خصوصی میگه که گوشی رو ازش میگیرم تا دیگه از دنیای مجازی بیاد بیرون یه بارم اینکارو کردیم اما اون داشت افسرده میشد بعد دو روز دوباره گوشیشو بهش پس دادیم
منو باباش زیاد خونه نیستیم بیشتر با دوستامون بیرونیم داداششم همینطور.
اونم دوست های زیادی داره اما هیچ وقت باهاشون نمی ره بیرون میگیم باهاشون برو بیرون برو پارک،کافه،پیاده روی اما گوش نمیده.
باباش میگه تو سنه بلوغه زیاد سر به سرش نزاریم و سر تر هیچ چیزی بهش گیر نمیده غیر از گوشیش.
ما خیلی ازش نا امید شدیم دخترمون جوری شده که حتی غذا شم رو میبریم تو اتاقش تا بخوره نمیاد پیش مون بشینه حتی با منم دردو دل نمی کنه درداشو بهمون نمیگه..
هفته ای یه بارم واسه خودش بیرون نمی ره بقیه بهش میگن که اینجوری نباش اما گوش نمیده.
باباش هیچ چیزی و ازش محدود نمی کنه مخالف پدرای دیگه هست همش میگه چرا این دختر حتی یه دوست غیر خودش هم نداره پدرش با هیچ چیزی ازش مخالفت نمی کنه باهاش شوخی میکنیم داداشش ساعت ها ازش خواهش و تمنا میکنه که فقط دو دقیقه باهاش بازی کنه اما انگار نه انگار.
حتی چند روز قبلم میگفت دیگه نمی رم کلاس خصوصی میخوام معلم هام تو خونه بهم تدریس بدن ازش کاملا نا امید شدیم لطفا شما بگین چیکار کنیم ..
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿