eitaa logo
شعرهای بهجت فروغی مقدم
212 دنبال‌کننده
175 عکس
105 ویدیو
3 فایل
شعر
مشاهده در ایتا
دانلود
گرما نمی شناخت و سرما نمی شناخت در رهگذار عشق سر از پا نمی شناخت امید را به فرصت امروز بسته بود در کار خلق وعده فردا نمی شناخت مرد تلاش بود و صف اول جهاد با خود به کار خلق مدارا نمی شناخت در پیچ های پر خطر او ترس و یاس را یا برده بود از نظرش، یا نمی شناخت در فتح قله های سرافرازی وطن آن مردِ مرد "شاید" و "اما" نمی شناخت تا پای جان برای وطن پا به کار بود از قید"من" گذشته و جز "ما" نمی شناخت شفاف تر از آینه در پیش هر خلاف انکار و چشم پوشی و حاشا نمی شناخت تا خاک آستان رضا را شود مقیم غیر از تلاش و توبه و تقوا نمی شناخت بی شک بهای صبر و ثباتش شهادت است هر کس که جز رضای خدا را نمی شناخت!
ای که از شهر ما سفر کردی کاش می شد دوباره برگردی با همین تازه کردن دیدار از دل ما دوا کنی دردی اخممان را دوباره باز کنی بتکانی ز رویمان گردی بی تو ماندیم در تبی سوزان بی تو ماندیم در شب سردی رفتی و پشت سر نمی بینی که چه هنگامه ای به پا کردی! بازگرد، این سفر نمی خواهیم از تو غیر از تو دست آوردی!