خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
🦋 خاطرۀ ۳۸
🔴 چند نام یک نفر!
🔹امروز، سهشنبه، ۲۰ / ۹ / ۱۴۰۳، در هیأت پیامآوران عاشورا، دربارۀ فرزندداری و تربیت فرزند سخنرانی کردم و در ضمن، این خاطرات را گفتم:
مرحوم پدرم، حضرت استاد اسداللّه داستانی بِنیسی، ـ رضوان اللّه تعالی علیه. ـ دربارۀ بنده نقل میکردند: «هنگامی که این فرزندم به دنیا آمد، پدر و مادرم به خانۀ ما آمدند.
روز سوم تولّدش، هنگامی که داشتند میرفتند، پدرم دَمِ درِ میان حیات و راهرو، به من رو کرد و پرسید: "چه نامی میخواهی بر این فرزندت بگذاری؟" من در ذهنم طاءها را ردیف کرده بودم. نام دخترم طاهره و نام پسر بزرگم را طاهر گذشته بودم و میخواستم نام این فرزندم را طَهور بگذارم ـ همۀ این نامها با حرف «طاء» آغاز میشود. ـ ؛ امّا به احترام پدرم پاسخ دادم: هر چه شما بفرمایید.
پدرم فرمود: "اگر تو و همسرت راضی باشید، نام مرا بر او بگذارید و او را به طلبهشدن تشویق کنید؛ امّا مجبور نکنید. من دوست داشتم که روحانی شَوَم؛ امّا فقر به من مجال نداد."؛ چون مدّتی پدر ایشان دچار فقر شد و ایشان برای کمککردن مالی به پدرش، مشغول کار گشت و برای طلبهشدن، فرصت پیدا نکرد.
برای همین، نام پسرم را اسماعیل گذاشتم.»
🔸بنده که این خاطره را نوشتم، عرض میکنم: هنگامی که نوجوان بودم، روزی با مرحوم پدرم به دیدار یکی از مراجع رفتم. آن مرجِع تقلید از مرحوم پدرم پرسید: «نام پسرتان چیست؟» پدرم فرمود: «محمّداسماعیل.» بنده تعجّب کردم. پس از دیدار، مؤدّبانه به پدرم عرض کردم: نام بنده که اسماعیل است؛ پس چرا شما گفتید که نامم محمّداسماعیل است؟! فرمود: «در حدیث آمده که پدر، هر گاه بخواهد، میتواند پسرش را محمّد صدا کند (یا بنامد).»
🔹مدّتی پس از رحلت مرحوم پدرم، نامههای فراوانی را که از جاهای مختلف کشور عزیزمان، ایران، به ایشان فرستاده شد بود، بررَسی و مطالعه کردم.
در لابهلای آنها چند نامه از پدر ایشان وجود داشت که در آنها از پدرم پس از پرسیدن احوال خود ایشان، مادرم، خواهر و برادر بزرگم، حال مرا پرسیده و نوشته بود: «حال امین چطور است؟»!
از مادرم پرسیدم که آیا نام بنده، امین هم بوده است؟ ایشان فرمود: «یادم نمیآید.»
🔸تخلّص یعنی: نام و عنوان شاعر در اشعارش. تخلّصی که بنده برای خودم برگزیدهام، «دریا» است.
🔹پس در مجموع، بنده ۵ نام دارم: طهور، اسماعیل، امین، محمّد و دریا!؛ اگرچه خانوادۀ پدریام و همسرم مرا فقط با عنوان «آقااسماعیل» صدا میزنند و بر روی آثارم و...، تنها همین نام وجود دارد.
🔸مرحوم پدرم میفرمود: «اگر کسی همنام شخصیت مقدّسی باشد، آن شخص مقدّس به او توجّه ویژه دارد.»؛ برای همین، بنده، امیدوارم که مورد توجّه ویژۀ حضرت محمّد ـ صلّی اللّه علیه و آله. ـ که از نامهایشان «محمّد» و «امین» بود، حضرت امام محمّد باقر، حضرت امام محمّد تقی، حضرت صاحبالزّمان، حضرت اسماعیل بن ابراهیم و حضرت اسماعیل صادقالوعد که هر دو از پیامبران بودند ـ سلام اللّه تعالی علیهم. ـ ، باشم.
🔹هرگز مرحوم پدر و مادرم مرا به طلبهشدن مجبور نکردند؛ بلکه حتّی مرا به صورت مستقیم به این کار تشویق نکردند؛ فقط گاهی مرحوم پدرم خاطرۀ بالا را برای بعضی نقل میکرد و بنده میشنیدم و میفهمیدم که ایشان و پدرشان دوست دارند که بنده، طلبه شَوَم؛ اگرچه بنده به لطف الاهی، پیوسته شوق فراوانی به طلبگی داشتم و دارم و اگر بمیرم و دهها بار دیگر هم زنده شَوَم، دوست دارم که باز راه روحانیّت را پیش بگیرم.
🔸رحمت و رضوان الاهی، بر پدربزرگم، پدرم و مادرم که برایم نامهای نیکو برگزیدند و دوست داشتند که بنده در این مقدّسترین مسیر قرار بگیرم!
#احترامکردن، #تربیت_فرزند، #تشویق، #روحانیت، #طلبگی، #فرزندداری، #نامگذاری
🍀 کانال خاطرات یک روحانی: حاج آقا بنیسی
@benisi2