🔴 #حرفهای_طلایی
💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «حرفهای طِلایی» (پندنامهی ایشان به تنهادخترشان):
🌷#دخترم! دردهایت را از مردم پنهان بدار.
💻 مشاهدهی مطالب دیگر این کتاب:
http://benisiha.ir/149/
#پنهانکاری، #درد، #کتمان
@benisiha_ir
🔴 #خاطرات_مفید
📝 حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی:
🔹در تاریخ 1 / 6 / 1377، پس از نماز عشا، در محضر مرحوم پدرم، حضرت استاد اسدالله داستانی بنیسی، به خانهی حضرت آیتاللّه سيّد عبّاس كاشانى ـ رضوان الله تعالی علیهما. ـ رفتم.
🔹پدرم از ايشان خواستند كه نکتهاى به بنده بياموزند. ايشان به بنده که دفتری با خود برده بودم، فرمودند: «بنويس:
بسم اللّه الرّحمان الرّحيم.
آنچه از مضامين فرمايشات اهل بيت عصمت و طهارت ـ عليهم افضل صلوات و سلام ـ و لاسيّما از فرمايشات پيامبر عظیمالشّأن اسلام ـ صلّی الله عليه و آله. ـ استفاده میشود، آن است كه بعد از فرايض و واجبات عملى، از خدمت به خلق و سعى در قضاى حوايج و امثالهما، بهتر يافت نمیگردد و ما نصّ حديث را بيان مىكنيم: فى المأكول: "اَفضَلُ القُرُباتِ تَنفیسُ الکُرباتِ و قَضاءُ الحاجَةِ لِذَوِی الحاجاتِ [یعنی: ارزشمندترین وسیلههای تقرّب (به خدا)، برطرفکردن غمها(ی دیگران) و برآوردهکردن نیازهای نیازمندان است]."
فهنیئاً بمن وفّقه اللّه تعالىٰ أن يجهد و يسعىٰ فى قضاء حوائج المسلمين و انجاز مهمّتهم.
و من اللّه التّوفيق.
عن العبّاس الكاشانى.»
💻 مشاهدهی خاطرات دیگر:
http://benisiha.ir/384/
#آیتالله_کاشانی، #خدمت، #قضای_حاجت، #علما
@benisiha_ir
🔴 #پند_پیران_بر_پوران
مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «پند پیران بر پوران» (پندنامهی ایشان به پسرشان):
🌷 #پسرم! همیشه از گناهان، توبه کن.
💻 مشاهدهی مطالب دیگر این کتاب:
http://benisiha.ir/235/
#توبه
@benisiha_ir
🔴 #ابیات_زیبا (به گزینش حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی)
🌹میان هیچ گروهی نمیتوانم زیست
🌹مگرکه از تو حدیثی در آن میان باشد
📝 از: #نظام_وفا.
(زیست: زندگی کرد. حدیث: سخن.)
💻 مشاهدهی ابیات زیبای دیگر:
http://benisiha.ir/14/
#اهل_بیت (علیهم السّلام)، #حدیث، #روایت
@benisiha_ir
🔴 #پرسش_اندیشهبرانگیز
مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ ، کتابی به نام «یکصد سؤال؛ یکصدهزار ریال جایزه» نوشتهاند که در سال 1372 چاپ شده است.
ایشان در این کتاب برای برانگیختن اندیشهها و تقویت روحیّۀ علمجویی و پِژوهش در مخاطبان، یکصد پرسش مطرح کرده و قول دادهاند که اگر کسی پاسخ صحیح آنها را بیان کند، یکصدهزار ریال (به پول آن زمان)، به او جایزه خواهند داد.
یکی از آن پرسشها، این است:
❓چرا باید در روز ایستاده آب نوشید و در شب نشسته؟
#آشامیدن، #نوشیدن
@benisiha_ir
🔴 #ابیات_مهدوی
🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... .
💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت:
🔶 حجّت حقّیّ و امام زمان
🔶 پیرو فرمان تو جمع کُرات
(کرات: مقصود، کرات و سیّارههای آسمانی است.)
📖 امید آینده، ص 43.
💻 مشاهدهی ابیات مهدوی دیگری از ایشان:
http://benisiha.ir/353/
#امام_زمان (علیه السّلام)، #ولایت
@benisiha_ir
🔴 #یک_نکته از سخنرانیهای حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی
💌 کسانی که از مشکلات، زیاد گله میکنند، معمولاً ذهنیّت منفیگرایی پیدا میکنند و کمکم حتّی چیزهای خوب را بد میبینند، بد میفهمند، بد معنی میکنند و دربارهی آنها حرف بد میزنند.
💻 مشاهدهی نکات دیگری از این سخنرانیها:
http://benisiha.ir/282/
#سخنگفتن، #شکایت، #فهم، #گلهکردن، #منفیگرایی
@benisiha_ir
🔴 #تصویر عالم عارف، حجّةالحق، مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی. رضوان الله تعالی علیه.
@benisiha_ir
🔴 #نکات_خواندنی دربارهی مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ :
🖋 به قلم فرزندشان، حاجآقا اسماعیل داستانی بنیسی:
🔸ایشان هیچ تقیّدى نسبت به نوع غِذا نداشتند و هر چه مادر بزرگوارم میپخت، نوشجان میکردند و هیچ گاه از غذایی، بد نمیگفتند.
💻 مشاهدهی خاطرات و نکات خواندنی دیگر دربارهی ایشان:
http://benisiha.ir/289/
#آزادگی، #خوردن
@benisiha_ir
🔴 #حرفهای_طلایی
💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «حرفهای طِلایی» (پندنامهی ایشان به تنهادخترشان):
🌷#دخترم! برای شوهرت قَرین و مُعین باش.
(قرین: یار، همدم. معین: کمککننده، مددکار.)
💻 مشاهدهی مطالب دیگر این کتاب:
http://benisiha.ir/2020/04/149/
#شوهرداری، #کمککردن
@benisiha_ir
🔴 #خاطرات_مفید
📝 حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی:
🔹حضرت آیتالله علی کریمی جهرمی ـ دامت برکاته الوافرة. ـ را نُخستین بار در گلزار شهدای شهر مقدّس قم دیدم که در کَنار قبری نشسته بودند.
🔹به محضر این عالم ربّانی مشرّف شدم و عرض کردم: «گاهی که تلویزیون نماز جماعت شما را نشان میدهد، بنده تماشا میکنم و از صدای زیبای شما در نماز لَذّت میبرم.»
🔹از ایشان اجازه خواستم که در منزلشان به محضرشان مشرّف شوم. اجازه دادند.
🔹هنگامی که خدمتشان رسیدم، ایشان دوزانو نشستند. پس از لحظاتی عرض کردم: «آقا! بنده معمولاً بیش از چند دقیقه نمیتوانم بهآسانی، دوزانو بنشینم. اگر اجازه بفرمایید، چهارزانو بنشینم.» گویا ایشان فرمودند: «خواهش میکنم.»؛ سپس ایشان هم حالت نشستن خود را تغییر دادند و فرمودند: «مرا [در نشستن] راحت کردید!»
🔹اینها، همه، نشانههای فروتنی ایشان بود.
🔹خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ ایشان را از گزندها حفظ فرماید و بر توفیقات فراوانشان بیفزاید.
💻 مشاهدهی خاطرات دیگر:
http://benisiha.ir/384/
#آیتالله_کریمی_جهرمی، #تواضع، #نشستن، #نماز
@benisiha_ir
#زندگینامه ی مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به #قلم_ایشان، قسمت 47:
🔸... در هر حال، نزدیک ظهر بود که باباحسن برای سرکشی ما «یاالله»گویان، وارد حیات شد. به من که در حیات با «یدالله» [، برادرم،] بازی میکردم، گفت: «شیرخدا! حال مادرت چطور است؟ خوب شده؟» گفتم: آری بابا!؛ خوبِ خوب شده است، اصلاً دیگر مریض نیست، از صبح تا حالا خیلیکم سرفه کرده و در اتاق خوابیده است. میخواهی صدایش بزنم؟ گفت: «نه. سلام برسان. آمده بودم حالش را پرسیده، به کارخانه بروم.» از همانجا برگشت و رفت.
🔸بعد از رفتن بابا، مادرم از اتاق صدا زد: «شیرخدا! کی بود؟» گفتم: بابا بود؛ باباحسن. گفت: «چرا به خانه نیامد؟» گفتم: آمده بود حالت را بپرسد، سلام رساند، به کارخانه رفت.
🔸مادرم گفت: «شیرخدا! بیایید اتاق؛ زیر آفتاب بازی نکنید؛ میترسم باز هم خوندماغ بشوی.» مادرم راست میگفت؛ من در تابستانها همینکه کمی آفتاب به سرم میافتاد، خوندماغ میشدم. خیلی هم مداوا کرده بودیم؛ ولی اثر نکرده بود؛ این بود که مادرم در آن حال مریضی، باز هم در فکر من بود.
🔸من نمیدانستم در عالم طبیعت، مادر چقدر فرزندش را دوست میدارد: به اندازهی خودش؟ به اندازهی پدر و مادرش؟ به اندازهی شوهرش؟ و به اندازهی همهی دنیا؟ یا بیشتر و بیشتر؟
🔸بعدها فهمیدم که هر مادر، بچهاش را از خودش و مادر و پدر و شوهرش و از همهی دنیا، بیشتر دوست دارد. ...
📖 شیرخدای آذربایجان، ص 60 و 61.
@benisiha_ir