چقدر قشنگه باعث لبخند کسی باشیم.🙂
چقدر قشنگه که هرروز یه بذر شادی توی دل یک نفر بکاریم.
چقدر قشنگه که با مهربونی هامون حال خوب رو به بقیه هدیه بدیم.🥰
میدونی..توی دل شهر، جاهایی که شاید هیچوقت اونجاها پامون رو نذاشتیم، یه قلب هایی هستن که این روزا به شدت نیاز به حال خوب دارن، با یه کمک هرچند کوچیک از طرف ما زندگیاشون خیلی قشنگ تر میشه🫶
با هر کمکی که به یک نیازمند میکنیم خدا واسمون جبران میکنه🙏
توی روز حسابمون، توی دادگاه قیامت، خداوند نمیذاره ناراحت و غمگین بشیم؛ خود حضرت عشق، امام رضا (علیه السلام) این بشارت رو دادند!💜
#دلنوشته
#نیکوکاری
#غزل_سلیمانی
@nikokari_bentolhoda
@bentolhoda_81
یادمون باشه که توی دل تاریکی، جایی که هیچکس نمیبینتش یا بی اعتنا از کنارش رد میشن، دست های بچه هایی هستن که چشم انتظارن با دستای گرممون بگیریمشون
دست هاشون رو بگیریم و بذر آرزو های بزرگ رو توی دلشون بکاریم
توی دور ترین نقطه ی شهر قلب های کوچیکی هستن که خیلی بزرگن...و سال هاست که یه چیزی تهِ تهِ قلبشون منتظر یه اتفاقه..یه اتفاق خوب؛ یادمون نره که لبخند این بچه ها باعث میشه ماهم لبخند بزنیم..تاحالا بهش فکر کردی؟ وقتی باعث لبخند یک نفر میشی و اون بهت لبخند میزنه نا خودآگاه تو هم بهش لبخند میزنی🙂فقط میخواستم بگم که خوشحالی ما به خوشحالی این بچه ها گره خورده؛بیاید باعث لبخند کسی باشیم💖
#دلنوشته
#نیکوکاری
#غزل_سلیمانی
@nikokari_bentolhoda
@bentolhoda_81
سلام!
من کوچیکترین بچه ای هستم که توی این شهر کار میکنه..این یه جورایی برای من خیلی جالبه..من کوچیک ترینشونم😊
اما زندگی من یذره با شما فرق میکنه؛
من صبح ها به همراه دوستام از خواب بیدار میشم اما مهد نمیرم، آخه باید برم سرکار..اگه من کار نکنم ممکنه مجبور بشم اون شبو شام نخورم یا ممکنه چندروز توی اتاق تنها باشم..برای همین من کار میکنم..باید کار کنم!
من هم مثل شما وقت نهار که میشه با خانوادم مشغول خوردن میشم، البته خانواده ی من مامان و بابام، یا خواهر و برادرم نیستن..البته خواهر و برادرم هستن اما نه مثل خواهر و برادرهای شما...اشکالی نداره، من دوسشون دارم..مگه حتما باید هم خون باشیم؟!
مثل شما ها بعد از ظهر هارو بازی میکنم اما نه با ماشین اسباب بازیام، من با ماشینای واقعی بازی میکنم..بینشون میدوئم و گاها تق تق به شیشه هاشون میزنم تا بتونم گل هامو بهشون بفروشم و با اون گل خانواده هاشونو خوشحال کنن...
میدونین..همیشه برام سوال بوده ما میخوایم اونا کسایی که دوسشون دارن رو با گل خوشحال کنن اما چرا بعضی وقتا سرمون داد میزنن؟! تازه ما چیز زیادی نداریم..فقط یه شاخه گل
اونا که با ماشینای خوشگلشون توی شهر میچرخن چرا ما رو خوشحال نمیکنن؟!
اشکالی نداره..هرکسی یه جور زندگی میکنه و من هم خوشحالم مخصوصا شب هایی که شهر سیاه پوش میشه یا حتی موقع جشن ها که در و دیوار شهر پر میشه از یه آقایی که دست یه آقای دیگه رو گرفته و بالا برده..
اون شبا همه مارو دوست دارن!
نمیدونید اون لحظه ای که یه ماشین سر چهارراه کنارمون پارک میکنه و در صندوق رو باز میکنه و بعدش...بعدش کلی غذای خوشمزه بهمون نشون میده!
من و دوستام سمتشون میدوییم و هرکس یدونه غذا برای خودش برمیداره
نمیدونم اون غذاها از کجا میان..ولی شب هایی که به من قیمه میوفته..احساس میکنم توی بهشتم
نمیدونم اون قیمه هارو کی درست میکنه..ولی من یه نشونه واسه ی خودم گذاشتم..روزهایی که اسم یه نفرو روی دیوارهای شهر میزنن شباش به احتمال قوی قیمه واسم میارن..یکی از بچه ها میتونه اون اسمو بخونه..آخه اون سواد داره!
وایسا..اسمش چی بود...آها..حسین!
#نیکوکاری
#دلنوشته
#غزل_سلیمانی
@nikokari_bentolhoda
@bentolhoda_81