eitaa logo
به سوی ظهور
292 دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
3.4هزار ویدیو
56 فایل
ان شاءالله بتوانیم در کنار هم گامی در جهت هموار شدن ظهور مولامون حضرت مهدی فاطمه عجل الله فرجه برداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ خاطره‌ای از عملیات کربلای۵ 💥 آرچی جی زن تانک را زد، تانک هم سر او را با گلوله‌ی مستقیم زد. 🌷 بدنش که بی سر می‌دوید یکی از بچه‌ها فیلمبرداری کرد. بعدها مادر شهید شنیده بود از بچه‌اش توی آن وضعیت فیلم گرفته‌اند. اصرار می‌کرد می‌خواهم فیلم را ببینم. سپرده بودم نگذراند. خیلی اصرار کرده بود و بچه‌ها هم کوتاه آمده بودند. برده بودنش تبلیغات لشکر و فیلم را برایش پخش کرده بودند؛ نه یکبار که چند بار. بچه‌ها می‌گفتند دفعه‌ی آخر وقتی دوربین روی رگهای بی سر شهید زوم کرد مادرش رفت جلوی تلویزیون و از روی صفحه‌ی تلویزیون رگهای بریده‌ی شهیدش را بوسید و گفت: 🌴 "حالا حضرت زینب(سلام‌اللَّه‌علیها) را درک می‌کنم." 📖 منبع: دژ اسطوره‌ای، ص ۸۸ 💠✨💠✨💠✨💠✨💠✨💠 🆔 @besooyezohur
✨باسم رب الشهداء و الصدیقین✨ 🕊مسافر کربلا 💠مادر شهید علیرضا کریمی : چهار ساله بود ، مریضی سختی گرفت . پزشکان جوابش کردند . گفتند : این بچه زنده نمی ماند ! پدرش او را نذر آقا  اباالفضل (ع) کرد.  به نیت آقا به فقرا غذا می داد . تا اینکه به طرز معجزه آسایی  این فرزند شفا یافت ! هر چه بزرگتر می شد ارادت قلبی این پسر به قمر بنی هاشم بیشتر می شد. تاریخ تولد شناسنامه را تغییر داد و به جبهه رفت ! در جبهه انقدر شجاعت از خود نشان داد که مسئول دسته گروهان اباالفضل (ع) از لشگر امام حسین (ع) شد. خوشحال بود که به عاشقان اربابش خدمت می کند. 🌷علیرضا شانزده سال بیشتر نداشت. آخرین باری که به جبهه می رفت گفت : راه کربلا که باز شد برمی گردم ! شانزده سال بعد پیکرش بازگشت.  درست همان روزی که اولین کاروان به طور رسمی به سوی کربلا می رفت !!! آمده بود به خواب مسئول تفحص، گفته بود : زمانش رسیده که من برگردم !!!  و محل حضور پیکرش را گفته بود !! روزی که تشییع شد روز تاسوعا بود، روز اباالفضل(ع) در پایان آخرین نامه اش برای من و شما نوشته بود : به امید دیدار در کربلا   برادر شما علیرضا. حالا هرکس مشکلی برای سفر کربلا داره به سراغ علیرضا میره .. 📚کتاب مسافر کربلا ، اثر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 🌳🍂🌳🍂🌳🍂🌳🍂🌳🍂🌳 🆔 @besooyezohur
✨باسم رب الشهداء و الصدیقین✨ 🌹نامه شهیدمدافع حرم محسن حججی به امام رضا (ع) بسم الله النور، النور... به: انیس النفوس، شمس الشموس، مولا علی ابن موسی الرضا(ع) از :غلام رو سیاه، گنهکار 🌹سلام آقای خوبم از آخرین باری که به پابوستان آمدم تاکنون چندسالی می گذرد؛ و حال که در صحن و سرایت هستم سرتاپا شوق و شعف دارم. 🌹یادم هست دفعه قبل خواسته های زیادی از شما داشتم؛ الان که خوب فکر میکنم به همه ی خواسته هایم رسیده ام. شغل سپاه، عروسی، جور شدن زندگی و... منمونم آقای خوبم، ممنون... 🌹دو روز پیش كه با لباس سبز پاسداری به حرمت قدم گذاشتم چقدر لذت بردم؛ باورم نمیشود؛ همه اینها را از کرم و بزرگی شما میدانم. 🌹مولای من، با ورود به سپاه دریچه ای جدید از زندگی به روی من باز شد؛ اگر روزی هزار بار شکر خدا را بگویم باز هم کم است؛ ارباب من، از لذت های دنیوی هرآنچه که باید می چشیدم را چشیدم... 🌹حال، بی صبرانه مشتاق چشیدنی لذتی اخروی هستم؛ لذتی که نهایتش رضای خداست... 🌹یا رضا، تو را به پدر بزرگوارت موسی بن جعفر(ع) قسم، تو را به فرزند عزیزت جواد الائمه قسم، تو را به خواهر گرامی ات فاطمه معصومه قسم، ضامن من شوید... 🌹آقا جان دوست دارم همانند علی اکبر(ع) در جوانی شهدِ شیرین را بنوشم و جان ناقابلم را فدای شما اهل بیت کنم. 🌹فقط یک خواسته شخصی دیگر دارم؛ مولای من، بر من منت بگذار و را امضاء کن. 🌹امشب شام دوشنبه است؛ می گویند دوشنبه ها و پنج شنبه ها پرونده اعمال ما می رود دست صاحبمان ولی عصر(ع)... 🌹آقای من، تو را به مادرت زهرا(س) قسم، شهادت نامه ام را با امضای خودت مزین کن. آرزو دارم امشب پرونده ام به همراه جواز شهادتم به دست امام زمان(ع) برسد؛ بدون شک با دیدن امضای ضمانت شما، ولی عصر(ع) هم امضاء می کند. 🌹گرچه سرتا پا گناهم، رو سیاهم ضامنم باش ای رضا مانند آهو دِه پناهم... آقای من... مرا از درگاهت ناامید نکن الهی رضاً به رضاک لامعبود سواک دوشنبه/ سه شنبه 94/5/6 حرم امام رضا(ع)/ رواق دار الاجابه 01:34 بامداد محسن حججی درود بر روان مطهرش🌷😔😭 🏴✨🏴✨🏴✨🏴✨🏴✨🏴 🆔 @besooyezohur
. رفیقش‌می‌گفت : درخواب‌محسن‌رادیدم‌که‌می‌گفت : هرآیه‌قرآنی‌که‌شمابرای‌شھدامی‌خوانید دراینجاثواب‌یڪ‌ختم‌قرآن‌رابه‌او می‌دهند .. ونور‌ی‌هم‌برای‌خواننده‌آیات‌قرآن فرستاده‌می‌شود !(: -شھیـد‌محسن‌حججی . 🆔 @besooyezohur
💔گوییا خوابیـده ای اما کجا؟! عند رب! ✨که از هر بیـداری، بیدارتـری 🙏نگاه کن ما را که به ظاهر بیداریم کمکمان کن که بیدار شویم از خــواب غفلت... 🆔 @besooyezohur
📝خاطراتــــــ شهدا 🔸نحوه ے برخوردبا جوانان.... یڪ جوان بنام دادیرقال را از گردان اخراج ڪرده بودند و داشت مے رفت دفتر قضایے. شهیدبرونسے همراه او رفت دفتر قضایے و گفت: آقا من این رو مےخوام ببرم. گفتند: این به درد شما نمےخوره آقاےبرونسے. گفت: شما چه ڪار دارید؟ من مےخوام ببرمش... همان دادیر قال شد فرمانده گروهان ویژه و مدتے بعد هم شهید شد. بعد از شهادت دادیر قال، یڪ روز حاجے به فرمانده قبلے او گفت:شما این جوونها را نمے شناسین، یڪبار نمازش رو نمے خونه، ڪم محلے مے کنه، یا یه شوخے مے ڪنه، سریع اخراجش مے ڪنین؛ اینها رو باید با زبون بیارین تو راه، اگه قرار باشه ڪسے براے ما ڪار ڪنه، همین جوونها هستن.   🌷 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 🆔 @besooyezohur
شب شد منطقه خیلی خطرناک واطرافمون داعش بود و آزادسازی هنوز انجام نشده بود حسین نظری لوح پستی نوشت ساعت پست من هم 2- 3 شب بود، پست قبل منم بابک بود، من خوابم برد بیدارشدم دیدم نماز صبحه به بابک گفتم چرا منو بیدار نکردی پست بدم؟ گفت لزومی نداشت بیدار بشی من خودم جای شماهم پست دادم، گفتم آخه این چه کاری بود گفت من خودم داشتم با خدای خودم درد دل میکردم و راز و نیاز میکردم و حرف میزدم و زمان هم گذشت با این که حواسمم به اطراف بود، بنده خدا بابک نوری از خودگذشتگی نشون داد و تو اون هوای سرد حمص و بوکمال که هواش وحشتناک سرد بود منو شرمنده خودش کرد... شهید بابک نوری هریس شهید مدافع حرم 🆔 @besooyezohur
  در جبهه ۶ مرتبه مجروح شد كه یا بر اثر تركش، موج انفجار و یاشیمیایى بود. چهل درصد مجروحیّت داشت. بعد از این كه بهبودمى یافت، دوباره به جبهه میرفت. آرزو داشت شهید شود.  مادر شهید  : «خوابیده بود كه در خواب میگفت: پام درد میكنه، یا حضرت زهرا(س) مرا شفا بده كه میخواهم به جبهه بروم. از خواب بیدار شدو بعد از مدّتى بهبود یافت و دوباره به جبهه رفت. شـ‌هید اسماعیل بابوریان 🆔 @besooyezohur
را خیلی‌ دوست‌ داشت‌.. می‌گفت: هر چه‌ در‌ ماه‌ رمضان‌ گیرمان‌ می‌آید به‌ برکت‌ ماه‌ رجب‌ است. سالها‌ بود‌ ماه‌‌رجب‌ را‌ توی‌ منطقه‌ بود، همیشه‌ شب‌اول‌ رجب‌ منتظرش‌ بودم‌ می‌دانستم‌ هرطور‌ شده‌ تلفن‌ پیدا‌ می‌کند زنگ‌ می‌زند‌ به‌ خانه‌ و می‌گوید: این‌الرجبیون؟ آخرش‌ هم‌ توی‌ همین‌ماه‌ شهید‌ شد! شهید مجید پازوکی🌷 🆔 @besooyezohur
می گفت : یقین دارم چشمی که به نگاه حرام عادت کند خیلی چیزها را از دست می دهد‌، چشم گناهکار لایق شهادت نمیشود. شهید هادی ذوالفقاری🌷 🆔 @besooyezohur
سخنان تکان‌دهنده شهید غلامعلی پیچک: ما از سرنگونی نمی‌ترسیم، از انحراف می‌ترسیم 🆔 @besooyezohur
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما سینه زدیم بی صدا باریدند از هرچه که دم زدیم آنها دیدند ما مدعیان صف اول بودیم از اخر مجلس شهدا را چیدند😢💔 🆔 @besooyezohur
کوله پشتیِ پر از گلوله آرپی جی۷ روی دوشش بود که با اصابت ترکش آتیش گرفت! نتونستن کوله رو ازش جدا کنن... به بچه ها گفت شماها برید و بعد با چفیه دهنشو بست تا عملیات لو نره... ازش فقط کف پوتین ها که نسوز بود باقی موند...😭😭 دانش آموزِ شهید پ ن : یعنی شهدای عزیزمون همه جوره اتمام حجت کردن و کسی برای هرنوع کوتاهی کردن چه کوچک باشد وچه بزرگ ، از آرمان و در دفاع از ولی فقیه که همان وصیت شهداست و پاک سازی جامعه برای ظهور حضرت بقیه الله الاعظم ، هیچ جوابی ندارد و نخواهد داشت تنها راه در مقابلمون ادامه راه شهداست.... 🆔 @besooyezohur
‏نه زیر کولر بودن، نه مداح معروفی داشتن، نه لباسشون یکدست سیاه بود، نه بلندگو و سیستم آنچنانی گذاشته بودن، نه طبل و... یکی از بی ریا ترین عزاداری هایی که میشد دید..... 🆔 @besooyezohur
👈 مزار این شهید همیشه شلوغ است! 🌱مزار سجاد خیلی می‌شود، اوائل این موضوع برای خود ما هم عجیب بود، می‌رفتیم و می‌دیدیم یکی از شیراز به سجاد بلند شده آمده تهران، یکی در گرگان سجاد را دیده و آمده بهشت زهرا، یکی در قم، یکی در اصفهان و ... اولش نمی دانستیم چیست بعد دیدیم حکمت این شلوغی، برمی گردد به سجاد که خطاب به مردم گفته: « اگر درد دلی دارید یا خواستید مشورتی بگیرید بیایید سر من . به لطف خداوند من همیشه هستم. » شاید باورتان نشود اما ما هر وقت سر مزار سجاد می‌رویم می‌بینیم مزار پر از دسته است و اصلا احتیاجی نیست ما با خودمان گل ببریم. » 🌷 شهادت ۱۳۹۵ حلب سوریه مزار مطهر👈 قطعه ۵۰ بهشت زهرای تهران 🌷 🍃🌹🍃🌹 🆔 @besooyezohur
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄━•●❥ ﷽ ❥●•━┄      سالگرد اسارت و ایام شهادت حجت خدا شهید محسن حججی 🌷    وقتی دستاتو بستند دم اسیری... روضه های عمه س اومد کنارت😭       کشتند تو رو با روضه و      ماجرای ڪربـلا😭💔 🆔 @besooyezohur
‍ ✅شرط امام خمینی (ره) چند استکان هم به نیابت از من بشوی ! ♦️شهید بابایی در زمان دفاع مقدس خدمت امام خمینی(ره) رسیدند و از ایشان برای انجام کاری در اوقاتی که آسیبی به کار جنگ نمی خورد، مرخصی خواستند. وقتی امام راجع به دلیل مرخصی گرفتن در آن بحبوحه ی جنگ پرسیدند. ♦️شهید بابایی عرض کرد : من در دهه اول برای شستن استکان های چای عزاداران به هیئت های جنوب شهر که من را نمی شناسند می روم. مرخصی را برای آن می خواهم. ♦️امام خمینی (ره) به ایشان فرمودند: به یک شرط اجازه مرخصی می دهم که هر موقع رفتی به نیت من هم چند استکان بشویی!! 🆔 @besooyezohur
💭حججی چگونه حجت شد؟ 🆔 @besooyezohur
🌷باسم رب الشهداء و الصدیقین🌷 ✴️ارادتــــــ شهــدااا به حضرتـــ زهرا(س) 🌷شهید محمدرضا تورجی زاده به سادات فوق العاده احترام می گذاشت . 📝یکی از سادات گردان نقل می کرد: 🔹«یک بار به سنگر فرماندهی رفتم.محمد نشسته بود.به احترام من از جا بلند شد. 🔸گفتم:«یک مرخصی چند ساعته می خواهم تا به اهواز بروم.» 🔹به دلایلی مخالفت کرد.اصرار کردم اما بی فایده بود در نهایت وقتی ناامید شدم گفتم:«باشد شکایت شما را می برم پیش مادرم.» 🔸هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم که پابرهنه به دنبالم دوید! 🔹دستم را گرفت و گفت:«این چه حرفی بود که زدی؟!بیا این برگه ی مرخصی سفید امضا کردم هر چه قدر می خواهی بنویس.» 🔸تا به چهره اش نگاه کردم دیدم خیس از اشک است. 🔹گفتم:«به خدا شوخی کردم منظوری نداشتم و...» اما محمد همچنان اصرار داشت که من حرفم را پس بگیرم! 🔸یک سال از این ماجرا گذشت ساعتی قبل از شهادت محمد بود. 🔹با هم رفتیم تا به سنگر ها سر بزنیم گفت:«آن حرف پارسال را پس گرفتی؟!» با تعجب گفتم:«چی؟» 🔸گفت:«آن شکایت و...» 🔹گفتم:«تو را به خدا چیزی نگو به خدا شوخی کردم.» 🔸 ساعتی بعد وقتی در سنگر فرماندهی نشسته بود گلوله ی خمپاره به درون سنگر اصابت کرد.سریع به سمت سنگر دویدم.عجیب بود. 🔹سه ترکش بزرگ خمپاره به او اصابت کرده بود.یکی به پهلو یکی به بازو و دیگری به سر. 🔸یک باره به یاد حرف سال قبل محمد افتادم. 🔹او از شهادت خود این گونه گفته بود: من در عملیاتی شهید می شوم که با رمز یا زهرا(س) باشد و من آن زمان فرمانده گردان یا زهرا(س) باشم. 🔸مدتی بعد پیکر او تشیع شد و همان گونه که وصیت کرده بود سربند یا زهرا(س) به پیشانی او بستیم و در کنار دوستانش در گلستان شهدای اصفهان آرمید. 🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷 🆔 @besooyezohur
به جز دو نفر اول، احتمالا اسم بقیه شهدای مظلوم سال 1401 را یا اصلا نشنیده اید یا خیلی کم شنیده اید! و این بزرگترین نشانه مظلومیت آنهاست. حالا دیگر یک سال گذشته و خون های زیادی از شورشیان زن، زندگی، آزادی طلب داریم. نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم: آرمان علی وردی روح الله عجمیان سلمان امیراحمدی دانیال رضازاده حسین زینال زاده رسول دوست محمدی فرید کرم پور حسین تقی پور حمید پورنوروز پوریا احمدی اسماعیل چراغی تورج اردلان حسن براتی غلامرضا بامدی نورالدین جنگجو هادی عرفانی نیا حسین یوسفی محمد ولی کیاسی حسنعلی پورعیسی علیرضا سرایداران آرشام سرایداران علی اصغر لری گویینی مجتبی ندیمی احسان مرادی امید خوب هوشنگ خوب فریدالدین معصومی محمد رضا کشاورز بهادر آزادی محمد زارع مویدی رضا زارع مویدی مجید یوسفی عباس خالقی مهدی لطفی امیر کمندی محسن حمیدی مهدی زاهد لویی محمد حسین کریمی مهدی اثنی عشری رحیم سحابی رضا آذرتبار علی نظری مسلم جاویدی مهر علی اصغر قورت بیگلو یزدان قجری رضا الماسی حمزه علی نژاد مجتبی امیری محسن رضایی علی نظری محمد حسین سروری راد عباس فاطمیه امیررضا اولادی حسین اوجاقی داوود عبداللهی مرتضی غلامیان وجیه الله آذرنگ مهدی لطفی پور سعید برهان زهی حمید رضا هاشمی محمد امین عارف محمد امین آب در شکر علی بیک وارازی ناصر براهویی محمد فلاح حسن مختارزاده هادی چاکسری علی فاضلی رضا خانی چگنی رسول حسینی نادر بیرامی سجاد شهرکی محمد عباسی مهدی ملاشاهی جواد کیخا جهانتیغی 🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷 🆔 @besooyezohur
💢وارد که شدیم برای عرض ادب به بارگاه و سلام الله علیهما رفتیم. بعد از آن هم در محل خود مستقر شدیم. ▪️روز بعد برای شناسایی محیط پیرامون حرکت کردیم. چند قدم🚶 که رفتیم دیدم محمود پوتین هایش را از پا درآورد و با به راه افتاد.🙁😢 ‌ ▪️مدام می پرسیدیم چرا این کار را انجام میدهی آقا محمود؟ هنوز چند متری بیشتر نرفته بودیم که دیدیم نشست و شروع کرد به 😭. هر چقدر اصرار میکردیم بلند نمیشد چند نفری زیر بغلش را گرفتیم و بلندش کردیم. بلند بلند گریه میکرد و میگفت خدایا حضرت زینب کبری سلام الله علیها چطور این مسیر سنگلاخی را با پای پیاده با بچه های کوچک راه رفته آن وقت من چند متر بیشتر نمیتوانم بروم!😭💔 ‌ ▪️بعد گفت رفقا بیایید تا آنجا که میشود سنگها را از جلو پای برداریم، همانطور که اباعبدالله خارهای اطراف خیمه ها را برداشت که در پای کودکان و اهل حرم نرود. 😔☝️ راوی:همرزم شهیدمدافع‌حرم ‌🌹 🆔 @besooyezohur
👈 مزار این شهید همیشه شلوغ است! 🌱مزار سجاد خیلی می‌شود، اوائل این موضوع برای خود ما هم عجیب بود، می‌رفتیم و می‌دیدیم یکی از شیراز به سجاد بلند شده آمده تهران، یکی در گرگان سجاد را دیده و آمده بهشت زهرا، یکی در قم، یکی در اصفهان و ... اولش نمی دانستیم چیست بعد دیدیم حکمت این شلوغی، برمی گردد به سجاد که خطاب به مردم گفته: « اگر درد دلی دارید یا خواستید مشورتی بگیرید بیایید سر من . به لطف خداوند من همیشه هستم. » شاید باورتان نشود اما ما هر وقت سر مزار سجاد می‌رویم می‌بینیم مزار پر از دسته است و اصلا احتیاجی نیست ما با خودمان گل ببریم. » 🌷 شهادت ۱۳۹۵ حلب سوریه مزار مطهر👈 قطعه ۵۰ بهشت زهرای تهران 🌷 🍃🌹🍃🌹 🆔 @besooyezohur
🌷 پیکر مطهر شهید سید مهدی ذاکرحسینی که در سوریه به شهادت رسیده بود پس از سال‌ها شناسایی به میهن بازگشت. 🆔 @besooyezohur
🌷 حس عجیب برادری رابطهٔ برادری من با محمودرضا دو جور بود؛یک نوع رابطه به لحاظ خونی بااوداشتم، یک نوع برادری هم به اعتبار اینکه بسیجی و پاسداربودبااوداشتم. این دومی به مراتب پُررنگ تر از ارتباط خونی بین من و او بود.این ارتباط دوم خیلی خاص بود. من به برادری با محمودرضا، به هرلحظه اش، افتخارکرده ام. شاید هیچ کس به اندازهٔ من چنین حس افتخاری را تجربه نکرده باشد. من هروقت با محمودرضا روبه‌رو می شدم حس عجیبی درونم راپُرمی کرد. حسی بود که وقتی محمودرضا نبود، نداشتمش، اما با آمدنش درمن ایجاد می شد. از بچگی خیلی دوستش می داشتم، اما بعد ازاینکه پاسدار شدو به نیروی قدس سپاه پیوست، علاقه ام به اوتوصیف نشدنی بوذ. بااینکه سن وسالش ازمن کمتر بود، انگار اما برادر بزرگم بود. حریمی داشت برای خودش که من زیاد نمی توانستم آن را رد کنم وبه او نزدیک شوم. گاهی ازاو خجالت می کشیدم.ادبش چیز دیگری بود برای خودش. این اواخر وقتی روبوسی می کردیم، شانه ام رابه عادت بچه های بسیج می بوسید. آب می شدم ازاین حرکتش. شهید محمود رضا بیضایی به روایت احمد رضا بیضایی 🆔 @besooyezohur