eitaa logo
هیئت فرهنگی مذهبی بیت الزهرا (سلام الله علیها)خرم آباد
664 دنبال‌کننده
6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
441 فایل
هیئت فرهنگی مذهبی بیت الزهرا سلام الله علیها محفل بسیجیان و رهروان شهدا در هیئتی که دغدغه نبرد بااسرائیل نباشد[ابن زیاد]هم سینه میزند. 📲ارتباط با خادمین: @anti_zioni_313 🔲جلسه هفتگی چهارشنبه ها ساعت ۲۱ بلوارولایت نگارستان ۱۳ حسینیه بیت الزهرا (س)
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🍃 دفاع واژه‌ای است از ترکیب عشق و ، که دنیا و لذت هایش نمی‌تواند مفهوم آن را عوض کند، و مدافع مرد با غیرتی است که به عشق ارباب، برای دفاع از حریم راهی می‌شود. 🍃 جوان خوش تیپ BMW سوار، ثروت و رتبه ۷ دانشگاه را فدای ایمانش کرد. امام زمان شد و با دعای مادرش راهی سوریه❣ 🍃همه او را با نام «غریب طوس» می‌شناختند؛ این نشان از علاقه‌ی مدافع لبنانی به بود🌺 🍃شهادت آرزوی قلبی اش بود که برآورده شد. اقتدا به کرد. حسین(ع) شهید شد اما نگران خیمه‌ها بود و شهید شد اما نگران مردم دنیا بود. 🍃نگران دخترانی که پیرو هستند، اما عکس هایشان با چادر حضرت مادر بر روی خوش رقصی می کند. نگران حجاب هایی که این روزها رنگ و بوی مدگرایی به خود گرفته اند.😞 🍃نگران دنیای این روزها که ممکن است اعتقاد به محرم و نامحرمی با سرگرمی هایشان فراموش شود. نگران اعتمادی که این روزها به واسطه برنامه های مجازی از دختران و پسران سلب شده است😓 🍃شهید احمد مشلب مدافع شد تا (ع) نگران نگاه حرامی سوی حرم نباشد. کاش ما هم مدافع ایمانمان باشیم تا او هم نگران تیرهای بر قلب هایمان نباشد😔 🕊به مناسبت سالروز شهادت ( معروف به شهید BMW سوار لبنانی) 🌹🍃🌹🍃 @beyt_al_zahra_s
شما را توصیه می‌کنم به دوست داشتن زینب فرمایشات پیامبر رحمتﷺ پ‌ن: روشن این عالم ز نور آفتاب زینب است...
زن‌هایی که می‌خواستند تفسیر قرآن و علوم دینی یاد بگیرند، می‌رفتند سراغش. مجالسش رونق داشت. ابن عباس وقتی می‌خواست روایتی بگوید که به زینب برمی‌گشت، می‌گفت: «عقیله ما، دختر علی، این‌طور گفت» و دیگر معروف شده بود به عقیله بنی‌هاشم. آن‌قدر که خیلی‌ها به جای زینب صدایش می‌زدند عقیله. عجیب هم نیست اگر کسی معلم‌اش فاطمه باشد و علی، عقیله یک قوم و قبیله بشود. - کتاب "قصه کربلا"
باشد بدم من، امّا این رو سیاهِ بد را راهی کربلا کن... یا ربّ بحق زینب!
‌‌‌‌‌‌‌﷽ شهید کاظم عبدالامیر توی اردوگاه تکریت، مسئول شکنجه اسرای ایرانی، جوانی بود بنام کاظم.  یکی از برادران کاظم، اسیر ایرانی ها و برادر دیگرش هم در جنگ کشته شده بود، به همین خاطر کینه خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت!  کاظم آقای را خیلی اذیت می کرد. اما مرحوم ابوترابی هیچگاه شکایت نکرد و به او احترام می گذاشت!  تنها خوبی کاظم شیعه بودنش بود. او واجباتش را انجام می داد و به روحانیون و سادات احترام می گذاشت. اما آقای ابوترابی در اردوگاه حکم یک اسیر برای کاظم داشت، نه یک سید روحانی. یک روز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست رفت سراغ آقای ابوترابی و گفت بیا اینجا کارت دارم... از آنروز رفتار کاظم با اسرا و آقای ابوترابی تغییر کرد و دیگر ما رو کتک نمی زد.  وقتی علت رو از آقای ابوترابی پرسیدیم، گفت: کاظم اون روز من رو کشید کنار و گفت خانواده ما شیعه هستند و مادرم بارها سفارش سادات رو بهم کرده بود، اما ... دیشب خواب سلام الله علیها رو دیده و حضرت نسبت به کارهای من در اردوگاه به مادرم شکایت کرده. صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و پرسید: تو در اردوگاه سیدی را اذیت می کنی؟ از دست تو راضی نیستم. کاظم رفتارش کاملا با ما تغییر کرد. زمانی که رژیم صدام از بین رفت، کاظم راهی ایران شد، از ستاد امور آزادگان آدرس اسرای اردوگاه خودش را گرفت و تک تک سراغ آنها رفت و از آنها حلالیت طلبید. کاظم عبدالامیر مذحج، چند سال بعد در راه دفاع از حرم حضرت زینب در زینبیه دمشق به قافله شهدا پیوست. @beyt_al_zahra_s