بیتالاسرار
. . یه صدا داره میاد از دل تاریخ، این صدای قلبِ محزونِ یه چاهه..💔 #حیدر #غریب #مظلوم
+به قول حاج مهدی رسولی:
روضه باید فاتحانه باشد!
"فوقف العباس متحیراً.."
شاید آن لحظه ذکر لبش این بوده
"یا دلیل المتحیرین"💔
#عباس(ع)..
|وحشتِدنیایِبیعلی..|
وای از امشب
آن زمان که علی فرزندانش را صدا میزند تا وصیّت کند..
و حسن را مینگرد
و حسین را
و زینب را
زینب را..
لب باز میکند که:
" زینبم!
بعد از من هرچه شد اشک نریزی بابا جان؟
روح بزرگ تو برای روزی آماده میشود که هیچکس نیست تا نجات دهد دین خدا را،
جز تو! "
حسن را مینگرد و بغض میکند..
حسین را مینگرد و چشمانش را از غصّه میبندد..
شاید در دل میگوید:
" خدایا!
فرزندانم را میان این اشباهالرجال، تنها به تو میسپارم..
دریابشان! "
حسن تحمّل دیدن رخ زردِ ماه را ندارد..
با اجازه ای میگوید و به حیاط کوچک خانهی پدری پناه میبرد..
زینبِ حیدر امّا در دل نجوا میکند:
" بعد از پدر زندگی را چطور میتوان معنا کرد؟
بعدِ علی جهان چه رنگی دارد؟ "
و به چهره رنگپریده بابا خیره میشود
بغض میکند
امّا اشک نمیریزد!
حسین سر پدر را در آغوش گرفته و برای آخرین بار برایش سوره کوثر میخواند،به یادِ زهرا..!
امان از کوفه و کوفی..
علی را فقط سر به سجده، تسلیم یافتند..
وگرنه چهکسی را، یارای زدن زخم به حیدر بود؟
او حیدر است!
فاتح خیبر..پهلوانِ خندق..وارث نبیّ..
مگر چه کرده بود با شما کوفیان؟
جز عدالت؟
جز مهر؟
جز راهنمایی؟
و تاریخ،به یاد ندارد مردی هم ترازِ حیدر را..
چنین شبی
در کوفه
عدالت پر کشید..
بیصدا و غریب تشییع شد..
و از آن پس،
دیگر کسی صدای عدالت را نشنید..