دو.
خبرنگار آمریکایی پشت میز نشسته. صدای مترجم به جای صدای خبرنگار می آید که به دختر آن ور میز میگوید :« ایران در وزارت خارجه خیلی موفق بوده. اونقدری که به هژمونی آمریکا ضربه زده.» گوشهی لبهای دختر سیاهپوش بالا میرود و سر تکان میدهد برای تایید. بعد خبرنگار از ایران میگوید، ایرانی که امروز توی تشییع دیده و از دیدنش تعجب کرده. گوشم کلماتش را میقاپد و دلم میلرزد و چشمم پر میشود.
🖤
سه.
مقصودیِ شبکهی یک مکث میکند. بعد که بغضش را فرو میدهد میگوید:« ناشکری کردیم.» قبلترش دربارهی تجارت خارجی دولت سیزدهم گفته که همین چند وقت پیش، رکورد چهل و چندساله را توی انقلاب اسلامی زده. بعد گفته :« امیر عبداللهیان برجستهترین وزیر خارجهی جمهوری اسلامی بود.» بعدش از وعدهی صادق گفته ، از دسته گلی که برای هوافضای سپاه بعد از عملیات فرستادید برای تشکر. و من توی همهی این دقیقهها و حتی آنجایی که مقصودی بغضش را فرو خورد و یامین پور نگاهش را انداخت به کف استودیو تا اشکش را کنترل کند زیر لب گفتم :« حیف شد آقای وزیر، زود بود»
🖤
چهار.
شما همانی بودید که باید. آنقدر جای درستی ایستاده بودید که دلم شور میزند بعد از این، کسی هست به این شایستگی روی صندلی وزارت بنشیند؟ ننشسته بودید که اصلا. همین که آمدید شما را توی این کشور و آن کشور، وسط عقد قرارداد و فشردن دست همکاری و درحال میزبانی دیدیم.
خودتان خوبتر میدانید، قبل از شما وزارت که اینطوری نبود. وزیرها یک لبخند از غرب میدیدند وا میرفتند. قبل شما ، آقای وزیر و رئیس جمهور سفر خارجی میرفتند توی دل ما رخت میشستند که همین حالاست ضعف بروند از فلان کلمهی مکرون و اوباما و بهمانی . که باز باید خار شویم توی جهان. انگار که همهی کشورهای جهان مردهاند جز آن قبیلهی مستکبری که الّا و لابد ، باید غش کنیم توی بغلشان. روی موشکها چیزی نباید مینوشتیم، اصلا موشکی نباید رو میکردیم، فعالیت هستهای نباید میداشتیم جز با اجازهی اربابِ بزرگ، آمریکا. من خوب آن قهقهههای وسط ایالات متحده یادم هست که تا ته دلم را میسوزاند. خوب یادم هست وزیر ما را هیچی حساب میکردند. و یادم هست چه کلاه گشادی سرمان رفت با برجام. توی ذهنم صدای مسلط به زبان انگلیسی کسی حک شده که بلد نبود با دنیا حرف بزند اما ادعا میکرد بلد است. شما اما خوب بلد بودید عزیزکردهمان کنید. که کسی اگر خواست اسم ایران را ببرد مراقب باشد تپق نزند، تن صداش را بیاورد پایین و با احترام تلفظش کند. خوب توی سکوت جهان، کلمهی غزه را فریاد کردید. خوب حق همسایگی را برای همسایهها به جا آوردید. کنارمان ایستادید وقتی خواستیم غنیسازی اورانیوم را افزایش دهیم. اصلا شما کنار هرکسی توی جهان ایستادید که سربلندی این خاک را میخواست. حالا آقای وزیر، مسئولین بلندپایهی هفتاد کشور توی تهران آمدهاند کنار تابوت تو بایستند، صدایشان را وصل کنند به صدای میلیونها ایرانی و بگویند: زود بود، حیف که رفتی.
بزنید کانال یک
و ملت ایران را ببینید
بله، این ماییم در زنجان، شهر ری، مشهد، تبریز و نجف آباد... این ماییم، ملت ایران!
#الوداع
هدایت شده از کانال حمید کثیری
8.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تشییع #شهید_رئیسی در بیرجند
در یک شهر حدودا ۲۰۰ هزار نفره، جمعیت را ببینید ...
جامعهشناسی و جامعهشناسان تحلیلی از این وضعیت دارند؟!
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مبارک باشد، جلوهی عشقات در دل ما :)
بیتالاسرار
ای دینِ من، آیینِ من..💚
🖤
این هلالِ محوِ ماه، توی آسمان بوی تو را میدهد. لباسهای مشکی که از ته کمد میآیند دم دست تا نماد تو باشند، صدای نوحههای پیچیده توی شهر، بوی نذریهای پخش شده بین دستهای عزادارهات، همهشان دارند میگویند احتمالا #ما داریم به #تو نزدیک میشویم.
تو که بودهای همیشه. هر بار سر برگرداندهام دیدمت. هر جا هیچکس نبوده تو آرام و محکم چشم بر هم زدهای که یعنی :«برو، من هستم.» و من رفتهام.
همین آخرین بار، برگشتم، دیدمت، دلم قرص شد، قلبم انگار وصل شود به یک معدن اطمینان، چشم بر هم که گذاشتی، دلگرم رفتم.
حالا آباد برگشتهام، میخواهم نروم، نزدیکت باشم، جبران کنم. ولی نه آنقدر زیادم که جبران کردن بلد باشم، نه میتوانم نمکدان بشکنم. آمدهام نزدیکتر، سرم را پایین بیندازم، آرام زیر لب بگویم:« من را همینجاها نزدیک خودت جا بده. شبیه خودت، کنار خودت بخواه.»
من جَلد در این خانهام، برمیگردم همینجا، هر جا که رفته باشم.
این منِ رسیده از راه را نگاه کن؛
آمدهام جبران کنم. سلام دینِ من، آیینِ من!
به یاد او
که غمش برایم، برایمان
تا ابد داغ و تازه است؛
میماند، میسوزاند و رشد میدهد
برای او، که منتظر نماند جز خدا، چشمهای کسی ببیندش..
به جای او، که با بچهها مهربان بود..
#برای_تو_قهرمانم