eitaa logo
بیت الشهدا
143 دنبال‌کننده
796 عکس
267 ویدیو
2 فایل
مرکز جمع آوری آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس محله احمدآباد محفل مجازی انس باشهدا عکس هاوخاطراتتان ازشهدای محل وهمچنین انتقادوپیشنهادات خودرابه آیدی زیر ارسال کنید🌷 ادمین:https://eitaa.com/jahadi113
مشاهده در ایتا
دانلود
11.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و شھید نام گࢪفت هࢪ آنڪہ☝️🏼 خــ🌸ـدا او ࢪا ڪشت از شدت عشق💕 ✅مجموعه فرهنگی بیت الشهدا کانال رسمی شهدای احمد آباد🌷 @beytshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارش باشگاه خبرنگاران جوان از شهادت یکی از فرماندهان عملیات بیت المقدس سردار رشید اسلام . کانال رسمی شهدای احمد آباد @beytshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همسنگری! هم محلی؛ نگاه شهدا به من و شماست رای میدهیم ✌️ به 💪 به نیابت از رفقای شهیدم در انتخابات شرکت می کنم چون همیشه می گفتند گوش به فرمان ولایت فقیه باشید..... کانال رسمی شهدای احمد آباد🌷 @beytshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅شهادت یک محاسبه عقلانی ست .. 🕊سخت است امّا ... از هر آنچہ ڪہ ❤️ را وصل زمیڹ میڪـرد ! 🍁 " گذشتڹ براے رها شدڹ "... 🕊 ✅گروه تولید محتوای نسل انتظار کانال رسمی شهدای احمد آباد🌷 @beytshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اواخر شب بود که پسرم تازه به خواب رفته بود و من هم فرصت را غنیمت شمردم و تعدادی از برگه‌های امتحانات میان‌ترم دانشجوهایم را تصحیح کردم. از بس با پسرم کلنجار رفته بودم و بازی کرده بودم خسته شده بودم، به رختخواب رفتم  و زود خوابم برد، در خواب شهید همت را دیدم. با موتور تریل آمد ، چشمان درشت و زیبایش را به من دوخت و با لبخند گفت: بپر بالا! محو تماشای چشمان او بودم و بی اختیار سوار موتور تمیز و نوی او شدم. از کوچه ها و خیابان ها که گذشتیم، به در یک خانه رسیدیم.  ناگهان از خواب پریدم، سابقه نداشت که نیمه‌های شب بدون دلیل از خواب بیدار شوم. چهره‌ی نورانی و چشمان مشکی شهید همت در خاطرم تازه بود و به خوبی همه جزییات خوابم را می‌دانستم. به امید دوباره‌ی دیدن چشمهایش به خواب رفتم ، صبح زود بیدار شدم اما بدون دیدن دوباره‌ی چشمهایش! خوابی که دیدم بودم آنچنان شفاف و روشن بود که آدرس خانه‌ای که با شهید همت رفته بودم به خوبی در ذهنم مانده بود ، به دانشگاه که رسیدم در جمع دوستانم این خواب را تعریف کردم و گفتم:  به نظر شما تفسیر این خواب چیست؟ هر کس اظهار نظری می‌کرد ، بعد از دقایقی همه با هم گفتند: آدرس خانه را بلدی؟  گفتم: بله. گفتند: خوب معلوم است، حاج ابراهیم بهت گفته  باید آنجا بروی!  دل تو دلم نبود کلاس درس که تمام شد بلافاصله خودم را به در آن خانه رساندم. همه شواهد و جزییات مو به مو در خاطرم بود و این خانه دقیقا همان خانه بود، با آشوبی در دل و دستی لرزان زنگ خانه را زدم. پسر جوانی دم در آمد، با ابروهایی برداشته و موهایی ژولیده  گفت: بله کاری دارید؟! با عجله گفتم: شما با حاج ابراهیم همت کاری داشتی؟ نام حاج ابراهیم را که شنید ناگهان رنگش عوض شد و بدون مقدمه  شروع به گریه کرد. شانه‌های نحیف و استخوانی‌اش می‌لرزید و گلوله گلوله اشک بر محاسن نداشته‌اش می‌لغزید. حال او را که دیدم بی اختیار اشکم روان شد و دست او را گرفتم و یک یا الله گفتم و داخل خانه شدم. در میان اشک و هق هق گریه گفت: چند وقت هست می خواهم خودکشی کنم. دیشب آخرای شب داشتم تو خیابون راه می رفتم و فکر می کردم، که یک دفعه چشمم افتاد به تابلو اتوبان شهید همت. گفتم: می گن شماها زنده اید، اگر درسته یک نفر رو بفرست سراغم که من رو از خودکشی منصرف کنه.  الآن هم که شما اومدید اینجا و می گید از طرف شهید همت اومدید. او را در بغل گرفتم، تنها بود تنهای تنها! شانه‌های او می‌لرزید و قلب مرا هم می‌لرزاند. ذراتی از اشک که از حدقه چشمم جوشیده بود بر روی عینکم ریخت و دیدم را کم می‌کرد اما دید باطنی‌ام را زیاد.  تا دیشب معنای آیه قرآن را که می‌فرماید: شهیدان زنده‌ هستند و عند ربّهم یرزقون‌اند را نمی‌فهمیدم اما حالا ...واقعا شهیدان زنده‌اند[1]! ✅ برداشتی از خاطره ۴۰ کتاب شهیدان زنده‌اند 😭😭😭 کانال رسمی شهدای احمد آباد🌷 @beytshohada