eitaa logo
بیت الشهدا
134 دنبال‌کننده
796 عکس
267 ویدیو
2 فایل
مرکز جمع آوری آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس محله احمدآباد محفل مجازی انس باشهدا عکس هاوخاطراتتان ازشهدای محل وهمچنین انتقادوپیشنهادات خودرابه آیدی زیر ارسال کنید🌷 ادمین:https://eitaa.com/jahadi113
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️17سال قطع نخاع مثه یه تیکه گوشت رو تخت افتاده بود.عجیب بود اما هر کی میرفت عیادتش کیفش کوک میشد از بس این بشر شنگول بود.میدونی رمز حال خوشش چی بود؟ یه بیت شعر که به خط خوش بالای سرش زده بود: 🎈چرا دست یازَم، چرا پای کوبم مرا خواجه بی دست و پا میپسندد ✅مشکل مشکله اما نگاه تو میتونه عجیب خوشگلش کنه! 🌸مثه حضرت زینب که وسط زشت ترین جنایت تاریخ میگن من جز قشنگی ندیدم! 💡چون میدونن خدا بد بنده شو نمیخواد. "جانبازی ۱۹ سالگی سال ۶۳، عملیات بدرقطع نخاع از ناحیه گردن شهادت= ۳۶ سالگی اسفند ۸۰ 🌺هدیه به ارواح مطهر و ملکوتی تمام جانبازان شهید و برای سلامتی همه جانبازان عزیز در قید حیات صلوات کانال رسمی شهدای احمد آباد🌷 @beytshohada
13.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و این خداست که هر که را خواست با شهادت می برد... یادمان باشد که به اعمالمان غرّه نشویم.... کانال رسمی شهدای احمد آباد🌷 @beytshohada
این آخری ها دیده بودم از دنیا دل کنده... توی قنوتش گریه میکرد و میگفت الهی اخرج حب الدنیا من قلبی...😔 _ دلها تان را از دنیا بیرون ڪنید قبل از آنڪه بدن هاتان را از آن بیرون برند. کانال رسمی شهدای احمد آباد🌷 @beytshohada
کاش خدا، مرا هم، همچون ... آزاد میکرد  آزاد از نَفــسم !!! روزے به تابــلوے دل  حــک خواهد شد  " اين دل را، خــدا آزاد کرد "... یاد شهدا با صلوات کانال رسمی شهدای احمد آباد🌷 @beytshohada
اواخر شب بود که پسرم تازه به خواب رفته بود و من هم فرصت را غنیمت شمردم و تعدادی از برگه‌های امتحانات میان‌ترم دانشجوهایم را تصحیح کردم. از بس با پسرم کلنجار رفته بودم و بازی کرده بودم خسته شده بودم، به رختخواب رفتم  و زود خوابم برد، در خواب شهید همت را دیدم. با موتور تریل آمد ، چشمان درشت و زیبایش را به من دوخت و با لبخند گفت: بپر بالا! محو تماشای چشمان او بودم و بی اختیار سوار موتور تمیز و نوی او شدم. از کوچه ها و خیابان ها که گذشتیم، به در یک خانه رسیدیم.  ناگهان از خواب پریدم، سابقه نداشت که نیمه‌های شب بدون دلیل از خواب بیدار شوم. چهره‌ی نورانی و چشمان مشکی شهید همت در خاطرم تازه بود و به خوبی همه جزییات خوابم را می‌دانستم. به امید دوباره‌ی دیدن چشمهایش به خواب رفتم ، صبح زود بیدار شدم اما بدون دیدن دوباره‌ی چشمهایش! خوابی که دیدم بودم آنچنان شفاف و روشن بود که آدرس خانه‌ای که با شهید همت رفته بودم به خوبی در ذهنم مانده بود ، به دانشگاه که رسیدم در جمع دوستانم این خواب را تعریف کردم و گفتم:  به نظر شما تفسیر این خواب چیست؟ هر کس اظهار نظری می‌کرد ، بعد از دقایقی همه با هم گفتند: آدرس خانه را بلدی؟  گفتم: بله. گفتند: خوب معلوم است، حاج ابراهیم بهت گفته  باید آنجا بروی!  دل تو دلم نبود کلاس درس که تمام شد بلافاصله خودم را به در آن خانه رساندم. همه شواهد و جزییات مو به مو در خاطرم بود و این خانه دقیقا همان خانه بود، با آشوبی در دل و دستی لرزان زنگ خانه را زدم. پسر جوانی دم در آمد، با ابروهایی برداشته و موهایی ژولیده  گفت: بله کاری دارید؟! با عجله گفتم: شما با حاج ابراهیم همت کاری داشتی؟ نام حاج ابراهیم را که شنید ناگهان رنگش عوض شد و بدون مقدمه  شروع به گریه کرد. شانه‌های نحیف و استخوانی‌اش می‌لرزید و گلوله گلوله اشک بر محاسن نداشته‌اش می‌لغزید. حال او را که دیدم بی اختیار اشکم روان شد و دست او را گرفتم و یک یا الله گفتم و داخل خانه شدم. در میان اشک و هق هق گریه گفت: چند وقت هست می خواهم خودکشی کنم. دیشب آخرای شب داشتم تو خیابون راه می رفتم و فکر می کردم، که یک دفعه چشمم افتاد به تابلو اتوبان شهید همت. گفتم: می گن شماها زنده اید، اگر درسته یک نفر رو بفرست سراغم که من رو از خودکشی منصرف کنه.  الآن هم که شما اومدید اینجا و می گید از طرف شهید همت اومدید. او را در بغل گرفتم، تنها بود تنهای تنها! شانه‌های او می‌لرزید و قلب مرا هم می‌لرزاند. ذراتی از اشک که از حدقه چشمم جوشیده بود بر روی عینکم ریخت و دیدم را کم می‌کرد اما دید باطنی‌ام را زیاد.  تا دیشب معنای آیه قرآن را که می‌فرماید: شهیدان زنده‌ هستند و عند ربّهم یرزقون‌اند را نمی‌فهمیدم اما حالا ...واقعا شهیدان زنده‌اند[1]! ✅ برداشتی از خاطره ۴۰ کتاب شهیدان زنده‌اند 😭😭😭 کانال رسمی شهدای احمد آباد🌷 @beytshohada
✅شهیدان کجا و ما کجا.....
✅پیشنهاد دانلود برای دهه هفتادی ها و دهه هشتادیها کانال رسمی شهدای احمد آباد🌷 @beytshohada
‍🔻گردانِ نماز شب‌خوان‌ها 🔹️ صدام، پس از آنکه فاو را از دست داد، بار دیگر شهر مهران را اشغال کرد تا اثر روانی شکست در عملیات فاو را کم کند.فرماندهان، با طراحی عملیات کربلای یک تصمیم گرفتند مناطق اشغال شده را پس بگیرند. در این عملیات، ارتفاع قلاویزان، اهمیت ویژه ای داشت.ارتش بعث از روی قلاویزان بر روی شهر مهران تسلط کامل داشت و آن را به دژی مستحکم و نفوذناپذیر تبدیل کرده بود.فرمانده قرارگاه کربلا، توی جمع فرماندهان می‌گوید «چه کسی برای گرفتن ارتفاع قلاویزان نیرو می‌گذارد؟ 🔹️ قاسم سلیمانی بلند می‌شود و می‌گوید:«ما دو گردان داریم که نیروهایش خوب اشک می‌ریزند؛ همه نماز شب می‌خوانند و رابطه‌شان با خدا قوی است؛ آنها می‌توانند قلاویزان را آزاد کنند.»!آن دو گردان از لشگر ثارالله، همراه نیروهای دیگر لشگرها، در نبردی سنگین که ده روز طول کشید، با تصرف ارتفاعات قلاویزان، و در نهایت، با پیروزی کامل، شهر مهران را برای همیشه آزاد کردند 🔹️ شهید حجت الاسلام عبدالله میثمی - نماینده حضرت امام(ره) در قرارگاه خاتم‌الانبیاء - وقتی شنید حاج قاسم چنین حرفی زده، به لشگر آمد ببیند رمز روحیه‌ی این گردان ها چیست.دید توی هر گردانی، ده طلبه‌ی رزمنده هست! حاج قاسم سلیمانی توجه داشت که برتری، با ایمان، اخلاص، نماز شب و اشک و ارتباط با خدا اتفاق می‌افتد. کانال رسمی شهدای احمدآباد🌷 @beytshohada
16.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اندکی تامل .... بخدا مدیون شهدا و خانواده های شهداییم ... کانال رسمی شهدای احمدآباد🌷 @beytshohada
سلام دوستان همراه خادم الشهدا یکی از بانوان خادم الشهید شبی در عالم رویای صادقانه خواب دیده و مشاهده کرده که سر مزار شهدای احمدآباد هست و همه شهدا حضور داشتن و یکی از شهدا ازش می پرسه پس چکار کردین برای ما و کارکتاب ما رو کی به اتمام می رسانید... ایشون میگه یکدفعه از خواب پریدم و شروع کردم به گریه کردن و ناراحت از اینکه اینکه چرا ما در اتمام کار شهدا تعلل می کنیم ..... ✅خادم الشهدای عزیز و گرامی یک بار دیگه همت کنیم و این رگ غیرتمون به جوش بیاد که چرا شهدا باید بخواب بیان و التماس کنند که چرا کارشون زمین مونده ... الان در حال حاضر برای اتمام کار پیاده سازی ها نیاز به چن تا نیروی پاکار هست که همکاری مستمر و ادامه دار داشته باشند و کار رو جمع کنند ..
3.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حکایت این روزهای بعضی ها بعضیا میرن اسیر بگیرن، اسیر میشن🤦‍♂😂😂 C᭄ . ‌ کانال رسمی شهدای احمدآباد🌷 @beytshohada
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷🍃در ادوار گذشته به شوخی و مزاح اصفهان و اصفهانی ها را خسیس نامیده اند. بد نیست در این مقوله نگاه مختصری به خسیس بودن اصفهانی ها بیندازیم. همه محله‌های اصفهان از شهدای عملیات محرم سهم داشتند؛ یک منطقه بیشتر و یک منطقه کمتر. 🌷🍃شهدا پاره تن همه بودند و این‌گونه بود که روز 25 آبان سال 61 اصفهانی‌ها یک روز خاص را ثبت کردند. در این روز 370 شهید روی دست مردم تشییع شد و پدران و مادرانی که فرزندان و جگرگوشه‌هایشان را فدایی علی‌اکبر(ع) کرده بودند، دیگرفرزندان خود را برای اعزام به جبهه بدرقه کردند تا نام این روز برای همیشه در خاطره تاریخی اصفهان ماندگار شود. 🌷🍃خاطراتی مکتوب از این روز تاریخی، 👇 ... با ادای احترام به خانواده بزرگ شهدای انقلاب اسلامی، به‌ویژه خانواده شهدای عملیات محرم، ... زمانی که شهدای این عملیات را به اصفهان فرستادند ... برای مراسم تشییع، در شهر اصفهان ستادی تشکیل شد که بزرگان زیادی در این ستاد حضور داشتند. 🌷🍃از چند روز قبل از مراسم، شهدا در سردخانه کهندژ غسل و کفن شدند. بازاریان اصفهانی کار آماده‌سازی مراسم را برعهده‌گرفته بودند. شب قبل از مراسم، تابوت شهدا را به مساجد محل بردند. تا صبح در کنار اجساد مطهرشان، دعای کمیل و زیارت عاشورا قرائت می‌شد. 🌷🍃 از پگاه روز 25 آبان، زورق‌های سرخ در خیابان‌های شهر اصفهان به حرکت درآمدند تا شهدا راهی خانه ابدی شوند. اگر از بالا به این منظره نگاه می‌کردید، خیابان‌ها نوار قرمزی از زورق‌های سرخی بود که شهدا را به سمت میدان امام(ره) رهنمون می‌کرد.  ....جایگاه مراسم روبه‌روی عالی‌قاپو بود و تعدادی از تابوت‌ها را از شب قبل پایین جایگاه گذاشته بودند، ...مردم اصفهان همه مردم آمده بودند و هیئت‌های مذهبی پرچم‌دار برنامه بوده و علم‌وکتل‌هایشان را برای بزرگداشت شهدا آورده بودند. 🌷🍃در آن زمان گلستان شهدا به گستردگی فعلی نبود. تعدادی از مردم که همسایه‌های گلستان شهدا بودند و  اصطلاحا تکیه ملک نامیده می‌شد، وقتی مطلع شدند، برای دفن شهدا به فضایی جدید در گلستان شهدا نیاز است، خانه‌هایشان را سخاوتمندانه تخلیه کردند. به طوری که شبانه 16 خانه تخلیه‌ و زمین آن‌ها مسطح شده و تبدیل به قبور شهدای عملیات محرم گردید . 🌷🍃روز مراسم میدان امام و خیابان‌های اطراف مملو از جمعیت بود. سخنران مراسم مرحوم فخرالدین حجازی، سخنور بسیار توانا، بود و اقایان ساکت و مهاجر نیز مجری مراسم بوده و اسامی شهدا را می‌خواندند. مردم اصفهان هم درحالی‌که چشم‌هایشان اشک‌آلود بود و غم سنگین ازدست‌دادن فرزندانشان بر قلب‌هایشان سنگینی می‌کرد، سرافرازانه در مراسم حضور پیدا کردند. 🌷🍃 مرحوم حجازی طی سخنانی در این مراسم تأکید کرد: امروز آسمان اصفهان ستاره‌باران است، امروز کهکشان‌ها اصفهان را می‌نگرند که دریایی از زورق سرخ در اصفهان به حرکت درآمده و اصفهانی‌ها فرزندان مقاومشان را به دوش دارند و همچنان فریاد می‌زنند: «هیهات منا الذله». 🌷🍃از نکات بر جسته این مراسم 12 شهیدی بودند که با هم برادر بودند، و در روز 25 آبان تشییع شدند. 🌷🍃یک پدر و پسر نیز در جمع شهدا بودند. 🌹شهید محمدعلی حیدری، فرزند حیدرقلی و شهید اسماعیل حیدری فرزند محمدعلی، پدر و پسر اصفهانی بودند که در عملیات محرم شربت شهادت را نوشیدند. برادران شهید عبارتند از " 🌹رضا رحیمی و محمدکاظم رحیمی، 🌹 علی‌محمد و نجف قلی مطلبی فشارکی، 🌹محمدعلی و محمود معتمدی درچه، 🌹اصغر و سعید مکتوبیان، 🌹جلیل و خلیل رستم شیرازی 🌹عزیزالله و مهدی دهقانی ناژوانی برادران شهیدی بودند که در این مراسم تشییع شدند. برخی زورق‌های این شهدا به هم بسته شده بود و مردم آن‌ها را باهم سردست گرفته بودند. این اتفاق صحنه‌های زیبایی را خلق کرده بود و یادآوری این موضوع، اهمیت روز 25 آبان را دوچندان می‌کرد. 🌷🍃مردم تشییع‌کننده از مسیر میدان امام(ره) و خیابان‌های حافظ، نشاط، چهارباغ خواجو و فیض یک مسیر پیوسته را تشکیل ‌دادند؛ بخش دیگری نیز از طرف استانداری و خیابان فردوسی به سمت گلستان شهدا حرکت کردند و مسیر باشکوهی از عظمت را آفریدند. 🌷🍃اولین تابوت شهید به گلستان شهدا رسیده و هنوز در میدان امام دارند نام شهدا را می خوانند و تابوت شهدا از عالی قاپو خارج می شود .... فردای روز ۲۵ ابان از هر کوچه و خیابانی که رد می شوی حجله شهیدی خودنمایی می کند .... یادمان باشد که راه را گم نکنیم ، با این ستاره ها حجت بر ما تمام است .... راستی چقدر این اصفهانی ها خسیسند ..... نه یکی یکی ....... بلکه در یک روز بیش از ۳۷۰ شهید را تقدیم کردند ...... شادی ارواح طیبه شهداصلوات🍀🌹 کانال رسمی شهدای احمدآباد🌷 @beytshohada