#خاطرات_جبهه
#روحیهی_ایمان
#خنده_حلال
💥درس خمپاره!💥
کلاس آموزش رزمی داشتیم. درس خمپاره و انواع آن. مربی یکی از آنها را بالا گرفته بود و توضیح می داد:
🔸اینکه می بینید، اینقدر شازده است و مؤدب و سر به زیر، جناب خمپاره 120 است. خیلی آقاست. وقتی می آید پیشاپیش خبر می کند، پیک می فرستد، سوت می زند که برادر سرت را ببر داخل سنگر من آمدم، خورد و مرد پای من نیست، نگویید نگفتید!😁
🔹سپس آن را گذاشت زمین و خمپاره دیگری را برداشت و گفت: این هم که فکر می کنم معرف حضور آقایان هست. نیازی به توضیح ندارد، کسی که او را نمی شناسد خواجه شیراز است. همه جا جلوتر از شما و پشت سر شما در خدمتگزاری حاضر است. شرفیاب که می شوند محضرتان به عرض ملوکانه می رسانند منتها دیگر فرصت نمی دهند که شما به زحمت بیفتید و این طرف و آن طرف دنبال سوراخ موش بگردید! با اسکورتشان همزمان می رسند.😂
🔸نوبت به خمپاره 60 رسید، خمپاره ای نقلی و تو دل برو، خجالتی، با حجب حیاء، آرام و بی سر و صدا. دلت می خواست آن را درسته قورت بدهی. اینقدر شیرین و ملیح بود: بله، این هم حضرت والا «شیخ اجل»، «اگر منو گرفتی»، «سر بزنگاه»، «خمپاره جیبی» خودمان 60 عزیز است. عادت عجیبی دارد، اهل هیچ تشریفاتی نیست. اصلاً نمی فهمی کی می آید کی می رود. یک وقت دست می کنی در جیبت تخمه آفتابگردان🌻برداری می بینی، اِ آنجاست! مرد عمل است. بر عکس سایرین اهل شعار نیست. کاری را که نکرده نمی گوید که کرده ام. می گوید ما وظیفه مان را انجام می دهیم، بعداً خود به خود خبرش منتشر می شود. هیاهو نمی کند که من می خواهم بیایم. یا در راه هستم و تا چند لحظه دیگر می رسم. می گوید کار است دیگر آمد و نشد بیایم، چرا حرف پیش بزنیم برای همین شما هیچ وقت نمی توانید از وجود و حضور او با خبر بشوید. اول می گوید بمب! بعد معلوم می شود خمپاره 60 بوده است.
کانال بیت الشهدا🌷
@beytshohada
#خاطرات_جبهه
#خنده_حلال
داشتم تو جبهه مصاحبه می گرفتم کنارم ایستاده بود که یه هو خمپاره اومد و بوممممم ...💥💥
نگاه کردم دیدم ترکش بهش خورده و افتاده زمین.
دوربینو برداشتم📹رفتم سراغش.بهش گفتم : تو این لحظات آخر زندگی اگه حرفی صحبتی داری بگو ...
در حالی که داشت اشهد و شهادتینش رو زیر لب زمزمه می کرد گفت: من از امت شهید پرور ایران یه خواهش دارم.
اونم اینه که وقتی کمپوت می فرستید جبهه خواهشا پوستشو نکنید!🤣🤣🤣
بهش گفتم :بابا این چه جمله ایه!قراره از تلویزیون پخش بشه ها... یه جمله بهتر بگو برادر ...😂
با همون لهجه اصفهانیش گفت : اخوی آخه نمی دونی تا حالا سه دفعه به من رب گوجه افتاده!🍅🍅🤣🤣🤣🤣
🤲اگه لذت بردید یه صلوات بفرستید جهت شادی روح شهدا
کانال رسمی شهدای احمد آباد🌷
@beytshohada
#خاطرات_طنز_جبهه
#خنده_حلال
🔴قرمز و آبی🔵 در جبهه !😂😂
#روایت_داوود_امیریان
#نویسنده_طنز_دفاع_مقدس
شهر فاو تازه فتح شده بود و سربازان دشمن گروه گروه تسليم ميشدند. من و دوستم «علي ناهيدي» از يك هفته قبل از عمليات با هم حرف نميزديم. شايد علتش خيلي عجيب و غريب باشد. ما سر تيمهاي فوتبال استقلال و پرسپوليس دعوايمان شد! من استقلالي بودم و علي پرسپوليسي. يك هفته قبل از عمليات، در سنگر طبق معمول داشتيم با هم كركري ميخوانديم و از تيمهاي مورد علاقهمان حمايت ميكرديم كه بحثمان جدي شد. علي زد به پروين و يك نفس گفت:
ـ شيش، شيش، شيش تاييهاش!
منظور او از حرف، يادآوري بازياي بود كه پرسپوليس شش تا گل به استقلال زده بود. من هم كم آوردم و به مربيان پرسپوليس بد و بيراه گفتم. بعد هم قهر كرديم و سرسنگين شديم.
حالا دلم پيش علي مانده بود. از شب قبل و پس از شروع عمليات، ديگر علي را نديده بودم. دلم هزار راه رفته بود. هي فكر ميكردم نكند علي شهيد يا اسير شده باشد و نكند بدجوري مجروح شده باشد. اي خدا، اگر چيزيش شده باشد، من جواب ننه باباش را چي بدهم.
ديگر داشتم رسماً گريه ميكردم كه يك هو ديدم بچهها ميخندند و هياهو ميكنند. از سنگر آمدم بيرون و اشكهايم را پاك كردم. يكهو شنيدم عدهاي با لهجه فارسيدار شعار ميدهند كه:
پرسپوليس هورا، استقلال سوراخ!
سرم را چرخاندم به طرف صدا. باورم نميشد. دهها اسير عراقي، پابرهنه و شعارگويان به طرفمان ميآمدند. پيشاپيش آنان، علي سوار شانههاي يك درجهدار سبيلكلفت عراقي بود و يك پرچم سرخ را تكان ميداد و عراقيها هم با دستور او شعار ميدادند:
پرسپوليس هورا، استقلال سوراخ!
باور كنيد بار اول و آخر در عمرم بود كه به اين شعار، حسابي از ته دل خنديدم و شاد شدم.😂
دويدم به استقبال. علي با ديدن من از قلمدوش درجهدار عراقي پريد پايين و بغلم كرد. تندتند صورتش را بوسيدم. علي هم صورتم را بوسيد و خندهكنان گفت: ميبيني اكبر، حتي عراقيها هم طرفدار پرسپوليس هستند!
هر دو غشغش خنديديم. عراقيها كه نميدانستند دارند چه شعاري ميدهند، با ترس و لرز همچنان فرياد ميزدند: پرسپوليس هورا، استقلال سوراخ!
🤲اگه لذت بردید یه صلوات بفرستید🤲
کانال رسمی شهدای احمد آباد🌷
@beytshohada
#خاطرات_جبهه
#خنده_حلال😁😂
🌺🍃نزدیك عملیات بود و موهای سرم بلند شده بود باید كوتاهش میكردم مانده بودم معطل توی آن برهوت كه سلمانی از كجا پیدا كنم. تا اینكه خبردار شدم كه یكی از پیرمردهای گردان یك ماشین سلمانی دارد و صلواتی موها را اصلاح میكند.
رفتم سراغش دیدم كسی زیر دستش نیست طمع كردم و سریع با چرب زبانی قربان صدقه اش رفتم و نشستم زیر دستش. اما كاش نمینشستم. چشم تان روز بد نبیند با هر حركت ماشین بی اختیار از زور درد از جا میپریدم.
ماشین نگو تراكتور بگو🚜 😊
به جای کوتاه کردن موها، غلفتی از ریشه و پیاز میكندشان! از بار چهارم هر بار كه از جا میپریدم با چشمان پر از اشك سلام میكردم. پیرمرد دو سه بار جواب سلامم را داد اما بار آخر كفری شد و گفت: تو چت شده سلام میكنی؟ یكبار سلام میكنند.
گفتم: راستش به پدرم سلام میكنم.!؟
پیرمرد دست از كار كشید و با حیرت گفت: چی؟ به پدرت سلام میكنی؟ كو پدرت؟
اشك چشمانم را گرفت و گفتم:
هر بار كه شما با ماشین تان موهایم را میكنید، پدرم جلوی چشمم میآید و من به احترام بزرگ تر بودنش سلام میكنم!😂
پیرمرد اول چیزی نگفت. اما بعد پس گردنی جانانهای خرجم كرد و گفت: بشكنه این دست كه نمك نداره😡
مجبوری نشستم وسیصد، چهارصد بار دیگر به آقا جانم سلام كردم تا كارم تمام شد.
🌼✨🌺 ✨🌺 ✨🌼
#خاطرات_جبهه
#نماز_شب
🌺🍃نماز قضا خوانهاي گردان😂😂
يك شب قبل از عمليات كربلاي يك (9/4/65 مهران) بود ،پادگان ظفر ايلام .يكي از دوستانمان ماموريت داشت به عنوان امدادگر در گرداني فعاليت كند .شب اولي كه به آنجا رفته بود ، ساعت دوصبح بيدار مي شود و مي بيند عده اي مشغول نمازند .بنده خدا تا اون روز كه نمي دونسته نمازه شب چيست . به ساعتش نگاه مي كند .با خودش مي گويد لابد دارند نماز قضا مي خوانند . اما حالا چه وقت نماز قضا خواندن است . صبح آن روز اورا ديدم .جريان را به من گفت وشكايت داشت كه بچه هاي گردان دامغان ، ديشب تا صبح نماز قضا مي خواندند ! برايش توضيح دادم كه قضيه از چه قرار است .كلي شرمنده شد😔😁
🤲اگه لذت بردید یه صلوات بفرستید🤲
کانال رسمی شهدای احمد آباد🌷
@beytshohada
7.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فیلم_بمب_خنده_در_جبهه
#خنده_حلال
#فرهنگ_جبهه
❣خنـده هاے دلنشین شهدا
نشان ازآرامــش دل دارد
وقتےدلت با"خـــدا"باشد
لبانت همیشه مےخنـــدد
اگر باخدا نباشےهرچقدر هم شادی کنے، آخرش دلت غمگین است.
#لبخند_شهدا_نصیب_زندگیتان
کانال رسمی شهدای احمد آباد🌷
@beytshohada
#خنده_حلال☺️😂
#طنز_جبهه
چند ﻧﻔﺮ از ﺑﭽﻪ ﻫﺎي اﺗﺎق ، ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺳﺮ ﺑـﻪ ﺳـﺮ ﻳﺪاﷲ ﻣﻲﮔﺬاﺷﺘﻨﺪ.
ﮔﺎﻫﻲ ﻛﻪ ﺧﻮاﺑﻴﺪه ﺑﻮد، ﻣﻲرﻓﺘﻨـﺪ و ﻟﺒﺎﺳﺶ را ﺑﻪ ﭘﺘﻮ ﻣﻲ دوﺧﺘﻨﺪ. وﻗﺘﻲ ﺑﻠﻨﺪ ﻣـﻲ ﺷـﺪ ، ﭘﺘﻮ ﻫﻢ ﺑﺎﻫﺎش ﺑﻠﻨﺪ ﻣـﻲ ﺷـﺪ . 😑
ﻳـﻚ روز ﻇﻬـﺮ، آﻣـﺪ وﺳﻂ اﺗﺎق و ﺑﺎ ﺻـﺪاي ﺑﻠﻨـﺪ ﮔﻔـﺖ :
"اﻳـﻦ ﻛـﻪ آدم ﺧﻮاﺑﻪ، ﺑﻌﻀﻲ ﻫﺎ ﻣﻴﺎن ﻣﻲدوزﻧﺶ ﺑـﻪ ﭘﺘـﻮ ﻛـﻪ ﻫﻨـﺮ ﻧﻴﺴﺖ. اﻳﻦ ﻧﺎﻣﺮدﻳﻪ، اﮔﻪ راﺳﺖ ﻣﻲ ﮔﻴﻦ، ﺗﻮ ﺑﻴـﺪاري ﻣﻨﻮ ﺑﺪوزﻳﻦ ﺑﻪ ﭘﺘﻮ "😌☝️
ﻫﻤﻴﻦ ﻃﻮر ﻛﻪ داﺷﺖ ﺳﺨﻨﺮاﻧﻲ ﻣﻲﻛﺮد، ﻳﻜﻲ از ﺑﭽﻪ ﻫا که ﻛﻨﺎرش ﺑﻮد، ﺳﻮزن و ﻧﺦ را ﺑﺮداﺷﺖ و ﭘﺎﭼـﺔ ﺷـﻠﻮارش را دوﺧـﺖ ﺑـﻪ ﭘﺘـﻮ 😐ﺳﺨﻨﺮاﻧﻴﺶ ﻛﻪ ﺗﻤﺎم ﺷﺪ، آﻣﺪ ﻛﻪ ﺣﺮﻛﺖ ﺑﻜﻨﺪ دﻳـﺪ ﭘﺘﻮ ﻫﻢ ﺑﺎﻫﺎش ﺑﻪ ﺣﺮﻛﺖ درآﻣﺪ 😂
ﺑﭽﻪﻫﺎ زدﻧـﺪ زﻳـﺮ ﺧﻨﺪه.
ﺣﺮﻓﻲ ﻛﻪ ﺑﺮاي ﮔﻔﺘﻦ ﻧﺪاﺷﺖ ﮔﻔﺖ
"آره، اﻳﻦ ﻃﻮري. اﻳﻦ درﺳﺘﻪ، اﻳﻦ ﻫﻨﺮه " 😂😂
ﺻﺪاي ﺧﻨﺪة ﺑﭽﻪ ﻫـﺎ ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ ﺷﺪ
کانال رسمی شهدای احمد آباد🌷
@beytshohada
#خنده_حلال
⭕️عکس تاریخی از تعارف شیشه شیر به صدام وسط میدانجنگ!😁😃
رجزخوانی مرحوم حاج بخشی در عملیات والفجر۱۰ برای صدام؛ صدام حسین هنوز باید شیر بخورد
اسفند ماه ۱۳۶۶
منطقه دربندیخان عراق
ما هم به عنوان وارثان شهدا این شیشه شیر رو به اردوغان تقدیم میکنیم😂😂
🌺شب جمعه و یاد شهدا با صلوات🍃
کانال رسمی شهدای احمدآباد🌷
@beytshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خنده_حلال
❣خنـده هاے دلنشین شهدا
نشان ازآرامــش دل دارد
وقتےدلت با"خـــدا"باشد
لبانت همیشه مےخنـــدد
اگر باخدا نباشےهرچقدر هم شادی کنے، آخرش دلت غمگین است
🌹 #شهید_حسین_خرازی
🍃🌹
شبتون معطر به عطر شهدا
#صلوات_یادتون_نره
کانال رسمی شهدای احمد آباد🌷
@beytshohada
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خنده_حلال
بسیج یعنی حضور در همه ی صحنه ها 👌
حتی طنزهای جهادی😅
حتما ببینید ؛
رژه حماسی نیروهای جهادی 😁😂😂
#هفته_بسیج رو تبریک عرض میکنیم
❋خدا قوت، خدا شما رو برا کشور و ملت حفظ کنه
کانال رسمی شهدای احمدآباد🌷
@beytshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگر
#خنده_حلال
حکایت این روزهای بعضی ها
بعضیا میرن اسیر بگیرن،
اسیر میشن🤦♂😂😂
#اسیر_بگیرن_اسیر_میشن C᭄
.
#جذب_حداکثری
کانال رسمی شهدای احمدآباد🌷
@beytshohada