#خاطره_شهید♥️🖇
______________
محمدحسین بسیار به بنده و بخصوص مادرش احترام میگذاشت. هر کاری که مادرش به او میسپرد، دستش را روی سینهاش میگذاشت و خم میشد و میگفت «چشم حاج خانم.» فقط یکبار این کار را نکرد و آن هم شبی بود که قرار بود شهید شود. ساعت سه بعدازظهر بود که به او زنگ زدند و متوجه شد یک سری دراویش نما که میشود به آنها داعشی هم گفت، تجمع کردهاند و مادرش به او گفت امشب نرو چون شنیدیم، اینها سلاح و چاقو و چماق دارند. محمدحسین به همان شیوه خودش دستش را گذاشت روی سینهاش و فقط خم شد ولی چیزی نگفت، چرا که نمیخواست دروغ بگوید.
#شهیدمحمدحسینحدادیان
#سخن_شهید♥️🖇
_________
سخن شهید به مادرشان
میگفت: مامان بصیرتی که آقا میگویند انشاءالله خدا نصیبمان کند و اگر بصیرت داشته باشیم انشاءالله این انقلاب به انقلاب صاحبالزمان (عج) وصل خواهد شد.
#شهیدمحمدحسینحدادیان