eitaa logo
🌷بی بی رقیه سلام الله علیها 🌷 🌺 هیئت حضرت بی بی رقیه س🌺
121 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
120 فایل
ارتباط با ادمین https://eitaa.com/Najar110
مشاهده در ایتا
دانلود
...👆تا اینجا براتون گفتم🕊 که شبث‌بن‌ربعی تازیانه‌اش را برداشت و اسب را زد... اما آن اسب 🐎هم نرفت و به امام خود وفادار ماند...و به اسب کناریش می گفت: این مردم ظالم 👺حتی اگر ما رابکشند نباید قدم از قدم برداریم و باید به اماممون وفادار بمانیم و ناگهان انگار شوری در دلِ تمام اسبا به پا شده بود همه با هم متحد شدن و با صورتهای خشمگین محکم سر جاشون ایستادن و تازیانه هاو ضربات شبث هم باعث حرکتشون نشد. من🕊 خیلی ازدیدن این صحنه لذت بردم😊 و در دلم آشوبی بود که چطور این انسانهای ظالم می خواستن اسبها رو مجبور به بی وفایی کنن ولی اسبها به امام مظلوم و مهربونشون وفادار موندن... در همین لحظات پر آشوب بود که ناگهان سر امام مظلوم و مهربون از نیزه بر زمین افتاد ....😭😔 ..
📣 : 🌹 🌼 ویژه 🌷ما گلهای خندانیم/ فرزندان ایرانیم ایران پاک خود را/ مانند جان میدانیم 🌷ما باید دانا باشیم/ هشیار و بینا باشیم از بهر حفظ ایران/باید توانا باشیم🌺 🌷آباد باش ای ایران/ آزاد باش ای ایران از ما فرزندان خود/ دلشاد باش ای ایران   🌷ما کودکانیم/شیرین زبانیم تنها و باهم/ کتاب می خوانیم🌺 🌷ما در دبستان/ شادیم و خندان چون گل که دارد/ جا در گلستان🌺 🌷گفتار ما خوب/ هرکار ما خوب با هر کسی هست/ رفتار ما خوب🌺  
✨بشارت رهایی ۱✨  ابراهیم در حالی که آثار نگرانی😰 و ترس در صورتش نمایان بود، در خانه 🏠قدم می زد و با خود می گفت: هر چیزی را که او بگوید عملی خواهد کرد، دیگر امیدی به زندگی ندارم..😞 ای خدای مهربان! یاری ام کن🤲 زن🧕و فرزندانم 👶بعد از من چه خواهند کرد❗️ همسرش که تازه متوجه ناراحتی شوهرش شده بود، رو به او کرد و گفت: ابراهیم چه چیزی تو را این قدر نگران😰 کرده، مگر اتفاقی افتاده است؟ ابراهیم که عرق😥 ترس بر پیشانی اش نشسته بود رو به همسرش کرد و گفت: آخرین روزهای عمرمن است، بیابید تا برای آخرین بار شماها را ببینم و وصیت هایم📜 را به شما بگویم. همسرش با شنیدن این حرف، با دست🤭 محکم به صورت خود زد و گفت: ابراهیم چه می گویی؟ تو که مرا نصف جان کردی، زودتر بگو چه اتفاقی افتاده است؟ ابراهیم در حالی که عرق پیشانی اش را پاک می کرد به همسرش گفت: عُمر پسر عوف را می شناسی؟ همسرش تا نام او را شنید، رنگ صورتش تغییر کرد و با صدای لرزان گفت: آری، او را می شناسم! کیست که او را نشناسد؟ حاکم و فرمانروایی 👑ستمگر👹 و ظالم👿 است و تاکنون تعداد فراوانی از پیروان و شیعیان امام حسن عسکری علیه السلام✨ را به شهادت رسانده است. 🍎🍃🍎🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برخی از راه‌های افزایش عزت نفس در کودکان ۱. شب هر کاری دارید کنار بزارید و برایش قصه بگید ۲.اشتباه‌ش راحت ببخشید ۳. خوبیهاشو بزرگ کنید ۴. به حرفاش خوب گوش بدید ۵. بی‌دلیل بغلش کنید و ببوسید ۶. مقایسه‌ش نکنید ۷. «اگه نکنی وای به حالت» رو نگید ۸.گاهی باهاش کارتون‌هایی که دوست داره ببینید ۹.بهش نگید «تو دیگه بزرگ شدی بچگی نکن» ۱۰. اگر اشتباه کردید راحت عذرخواهی کنید ۱۱. در سفر تلفن کنید و به او بگویید دلتان تنگ شده ۱۲.القای بینش: میدونم از عهده انجام اون بر میایی ۱۳. روابط‌تان را با همسرتان ترمیم و تصحیح کنید ۱۴. برای تفریح و بازی وقت بزارین.
👆....🕊وقتی این صحنه غم انگیز اتفاق افتاد و سرمبارک و نازنین حضرت از روی نیزه به زمین افتاد😔 انگار زمین و آسمون باهم دلش گرفت و می خاست فریاد ناله سر بده که یکدفعه یکی از مردم شهر با تعجب🤔 جلو اومد و به سر حضرت نگاه کرد: این مرد که ابراهیم موصلی صداش میکردن یکدفعه صورتش از شدت غم و عصبانیت سرخ شد و فریاد زد😡 من این سر و میشناسم. این سر اباعبدالله الحسین (علیه السلام) فرزند پیامبر رحمت است و با فریادش همه جا کاملا ساکت شد و حالا مردمی که بخاطر چراغونی 🎆 و تزیین شهر فکر میکردند باید شادی کنن، انگار متوجه شدن چه اتفاق وحشتناکی که افتاده و حسابی ناراحت شدن....😢 کم کم صدای زنها بلند شد، یکی یکی بغضشون میترکید وشروع به گریه وزاری میکردن و مردها هم ناله و فریاد😔 تمام شهر پر شد از صدا و آشوب و هلهله، هیچ کس دیگه تو جای خودش بند نبود مردم از شدت اضطراب و غم و نگرانی دیونه وار به این طرف و اونطرف میدوییدن و توسروکله خودشون میزدن و عزاداری میکردن 🏴 تا اینکه بالاخره شروع کردن به داد و فریاد رو سر مامورا و بیرون کردنشون از شهر من بین زمین و آسمون هاج و واج مونده بودم.🕊 ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👆....مردم به قدری این ور و اونور میرفتن وگرد و غبار به هوا کرده بودن که آسمون سیاه شده بود🌑 منم که سرگردون بودم به خودم گفتم بهتره برم پیش ✨عمه زینبِ مهربان 🕊 پرواز کردم به سمت عمه زینب که دیدم ایشون با ماتم و بغصی شدید شعر میخونن و اشک میریزن 😪رفتم روی سنگی کنارشون نشستم تا با شعرهایی که میخونن گریه کنم و دلمو یکم خالی کنم...😥 عمه جان میخوندن و من تو دلم تکرار میکردم🥀🥀 که مارو به اجبار در شهرها و بیابونا میگردونید در حالیکه به پدر ما وحی نازل میشد 🕊🕊 به خدای عرش و پیامبرش کافر شدید ....طوری که انگار پیامبری ندیده اید‼ امروز ما گریه میکنیم و فردای قیامت، صدای گریه شما بلند است🥶 مردم ناراحت 😔 به قدری با مامورا کشمکش کردن که نزارن اون سر مبارک به شهرشون وارد شه 🗣 اما این کار ساده ای نبود چون سربازا هم مقاومت میکردن. بالاخره دو شب متوالی گذشت تا اینکه شب سوم، مردم تونستن با تهدید و اجبار سربازارو بیرون کنن و نذارن اون آدم های پلید اسرا و سر مبارک حضرت رو به شهرشون وارد کنن💪 ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.....🕊دوستان عزیزم تا اونجا براتون گفتم که مردم بر اثر تلاش های ✨حضرت زینب سلام الله علیها و صحبتهای ☀️امام سجاد علیه السلام، داشتن کم کم میفهمیدن یزید 👹 ظالم و لشکریانش چه بلایی سر خاندان پیامبر آوردن و چه ظلم هایی به اونا کردن😔 👿یزید ملعون که ترسید مردم علیه اون قیام کنن، تصمیم گرفت خانواده امام حسین علیه السلام رو آزاد کنه و آنها را با فردی به سوی مدینه بفرسته🕌 خانواده ✨امام حسین علیه السلام از شام برگشتن و به عراق رسیدن. از راهنمای کاروان خواستن که اون ها رو از راه کربلا عبور بده تا بتونن قبر پاک امام حسین علیه السلام و بقیه شهدای کربلا رو زیارت کنند😢 👌بله بچه ها در واقع روز اربعین یعنی چهلمین روز اسارت؛ یعنی اسرای کربلا و حضرت زینب (سلام الله علیها)بعد از ۴۰ روز اسیری و غربت دوباره به کربلا اومدن و مرقد امام حسین (علیه السلام) و یارانشون رو زیارت کردن و در اون روز حضرت زینب (سلام الله علیها)وقتی به مزار برادرشون رسیدن به یاد روز عاشورا حسابی اشک ریختن😢 و با برادرشون از رنجهایی که کشیده بودن حرف زدن و از دشمنان شکایت کردن😔. منم 🕊 که تمام مدت با کاروان اسرا پرواز میکردم و شاهد تک تک ماجراها، توهین ها و بی حرمتی هایی که به اسرا شد و رنجهایی که کشیدن، بودم... روی شونه های مبارک ✨عمه جان زینب (سلام الله علیها ) نشستمو یه دل سیر باهاشون گریه کردم.... *پایان* 🌺 حالا با این داستان متوجه شدید که امام حسین علیه السلام و خانواده ایشون چه رنجهایی رو برای باقی ماندن دین خدا کشیدن😔 اونها همه این سختی ها رو تحمل کردن که بالاخره یه روزی ادما متوجه بشن راه نجاتشون از ظلم همه ظالما فقط و فقط برقراری حکومت خدای مهربون توی 🌍 کل دنیاست و بچه های خوبم امام زمان علیه السلام تنها بازمانده این خاندان پاک و مهربون هستن❤️ ✅ بیاید هر روز و هرروز برای فرجشون دعا کنیم و ان شاءالله سعی کنیم مثل یه سرباز وفادار برای ایشون باشیم....🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از تکنیک ساندویچ برای رفتار با همسر یا فرزند خود استفاده کنید: تا به حال برای شما پیش آمده است که بخواهید نکته‌ای منفی را به عزیزی متذکر شوید ولی ندانید چگونه موضوع را عنوان کنید که کمتر ناراحت یا دلخور شود؟ به این صورت: «جمله مثبت، جمله منفی، جمله مثبت» به عنوان مثال: احمد تو دانش آموز سخت‌کوشی هستی، اگرچه نمره ریاضیت کمتر از سطح انتظاره، ولی در دروس فارسی و علوم نمرات عالی کسب کردی. سارا جان، شما آشپز بی نظیری هستی، اگرچه خورشت کمی شور شده، ولی سوپت واقعا خوشمزه است. مامان، تو خیلی مهربونی، اگرچه گاهی به خاطر تذکرهای زیادت ناراحت میشم، ولی می دونم خیلی دوستم داری. و... قرار دادن جمله منفی در بین دو جمله مثبت از شدت اثر تخریبی آن کم کرده و با اشاره به نکات مثبت، فرد احساس می کند فقط نکات منفی دیده نشده، رعایت انصاف شده و به همین دلیل انگیزه بیشتری برای تغییر و بهبود شرایط خواهد داشت. این نکته مهم را به خاطر بسپارید که برای بیان نکات مثبت لازم نیست اغراق کنید یا به دروغ ویژگی مثبتی را به کسی نسبت دهید، این کار اثر معکوس خواهد گذاشت. هر کسی ویژگی های مثبت فراوانی دارد که با کمی دقت متوجه آن ها خواهید شد. 🍎🍃🍎🍃🍎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬انیمشین زیبای 💚عشق یعنی به تورسیدن 🕊✨🏴✨🕊✨🏴✨🕊✨ 🌀 از محمد حسین پویانفر ✳️کلیپی زیبا برای بچه های اربعینی 🕊✨🏴✨🕊✨🏴✨🕊✨