eitaa logo
هیئت بی‌بی رقیه(س) اراک
309 دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
7.7هزار ویدیو
104 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
Mohjat.NetMoharam 1404 Ataie [Mohjat_Net] (13).mp3
زمان: حجم: 1.41M
یه روزی میاد که دیگه نیستمو نمیتونم برا تو دم بگیرم وقتی که محرمت میاد حسین نمیشه برا تو ماتم بگیرم یه روزی میاد که دیگه نیستمو نمیتونم برا تو شور بگیرم دوست دارم برای قبر تاریکم فقط از کرب و بلا نور بگیرم آهای رفیق اگه نبودم جای من سینه بزن گریه بکن به جای من برا شهید بی کفن گریه بکن ماه من باش تو این شب ابری حسین ابکی ابکی لظلمت قبری حسین **** وقتی که همه میرن از پیش من تو فقط کنار من بمون حسین اگه راه داره نماز شب اولِ قبر منو تو بخون حسین خیلی میترسم از اون سوال جواب منی که دستاتو ول کردم حسین روی تو خیلی حساب کردم بیا جون زهرا نکنی تردم حسین بغل بگیر نوکری که یه عمری سینه زد برات جای کفن باشه تو قبرم شال مشکیِ عزات ماه من باش تو این شب ابری حسین ابکی ابکی لظلمت قبری حسین
1.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴تا آخر محرم و صفر این سه ذکر کوتاه رو بگید ... 🎙حجه الاسلام رفیعی علیه السلام
3.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جانباز ۳ سالۀ ایران به آرزوش رسید❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
22.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ⭕️ شهیدی که لباس پاسداری‌اش به فرزند ۹ ماهه‌اش رسید 🥺🥺🥺 از شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه گفتگو با خانواده معظم «پاسدار شهید طاها عبدی»
💠 👈حرمت مقدسات را نگه داریم تا عاقبت بخیر شویم *در قدیم یک فردی بود در همدان به نام " اصغر آواره "* *اصغر آقا کارش مطربی بود و در عروسیها و مجالس بزرگان شهر م جلس گرم کنی میکرد و اینقدر کارش درست بود که همه شهر او را میشناختند...* *و چون کسی را نداشت و بیکس بود بهش می گفتند اصغر آواره!* *انقلاب که شد وضع کارش کساد شد و دیگه کارش این شده بود میرفت در اتوبوس برای مردم میزد و میخوند و شبها میرفت در بهزیستی میخوابید.* *تا اینجا داستان را داشته باشید!* *در آن زمان یک فرد متدین و مومن در همدان به نام آیت الله نجفی از دنیا میره و وصیت کرده بوده اگر من فوت کردم از حاج آقا حسینی پناه که فردی وارسته و گریه کن و خادم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و از شاگردان خوب مرحوم حاج علی همدانی است بخواهید قبول زحمت کنند نماز میت من را بخوانند.* *خلاصه از دنیا رفت و چند هزار نفر اومدند برای تشیبع جنازه اون در قبرستان باغ بهشت همدان و مردم رفتند دنبال حاج آقا حسینی پناه که حالا دیگه پیرمرد شده بود و آوردنش برای خواندن نماز میت....* *حاج آقا حسینی پناه وقتی رسید گفت تا شما کارها رو آماده کنید من برم سر قبر استادم حاج مولا حسین همدانی فاتحه ای بخوانم و برگردم.* *وقتی به سر مزار استادش رسید در حین خواندن فاتحه چشمش به تابوتی خورد که چهار کارگر شهرداری زیر آن را گرفته و به سمت غسالخانه میبردند!* *کنجکاو شد و به سمت آنها رفت...* *پرسید این جنازه کیه که اینقدر غریبانه در حال تدفین آن هستید؟* *یکی از کارگران گفت این اصغر آواره است!* *تا اسم او را شنید فریادی از سر تاسف زد و گریست....* *مردم تا این صحنه را دیدند به طرف آنها آمدند و جویای اخبار و حال حاجی شدند و پرسیدند چه شد که شما برای این فرد اینطور ناله کردید؟!* *حاجی گفت: مردم این فرد را میشناسید؟* *همه گفتند: نه! مگه کیه این؟* *حاجی گفت: این همون اصغر آواره است.* *مردم گفتند: اون که آدم خوبی نبود شما از کجا میشناسیدش؟!* *و حاجی شروع کرد به بیان یک خاطره قدیمی....* *گفت: سالها قبل از همدان عازم شهر قم بودم و آن زمانها تنها یک اتوبوس فقط به آن شهر میرفت* *سوار اتوبوس که شدم دیدم.... وای اصغر آواره با وسیله موسیقیش وارد شد...* *ترسیدم و گفتم: یا اگه این مرد بخواهد در این اتوبوس بنوازد و من ساکت باشم حرمت لباسم از بین میرود، اگر هم اعتراض کنم مردم که تو اتوبوس نشستند شاید بدشان بیاد که چرا من نمیذارم شاد باشند و اگر هم پیاده شوم به کارم در قم نخواهم رسید... چه کنم؟!* *خلاصه از خجالت سرم را به پایین انداختم...* *اصغر آواره سوار شد و آماده نواختن بود که ناگاه چشمش به من افتاد، زود تیمپو رو گذاشت تو گونی و خواست پیاده بشه که مردم بهش اعتراض کردند که داری کجا میری؟ چرا نمیزنی؟* *گفت: من در زندگیم همه غلطی کردم اما جلوی اولاد حضرت زهرا (سلام الله علیها) موسیقی ننواختم...* *خلاصه حرمت نگه داشت و رفت...* *اونروز تو دلم گفتم: اربابم حسین علیه السلام برات جبران کنه، حالا هم به نظرم همه ما جمع شدیم برای تشییع جنازه اصغر آواره و خدا خواسته حاجی عنایتی بهانه ای بشود برای این امر؛* *خلاصه با عزت و احترام مراسم شروع شد و خود حاجی آستین بالا زد و غسل و کفنش را انجام و برایش به همراه آن جمعیت نماز خواند...* ● *این نمکدان حسین جنس عجیبی دارد* ● *هر چقدر می شکنیم باز نمک میریزد*
💔 ... ماه حسين خدانگهدارت! نمی‌دانم دوباره تو را خواهم دید یا نه؟! اما اگر وزیدی و... از سَرِ کوی من گذشتی؛ سلامَم را به اربابم برسان! و اگر این آخرین مُحَرَّمم باشد بگو همیشه برایت مشکی به تَن می کرد و... دوست داشت نامَش... با نام تو عجین شود! گرچه جوانی می‌کرد؛ اما از اعماق وجودش... دل‌بسته‌ی حسین بود! با چای روضه صفا می‌کرد و... سَرَش درد می‌کرد برای نوکری! مُحَرَّم ماهِ اربابم؛ تو را به خدا می‌سپارم و دلم شور می‌زند برای «صفر»ی که... از «سفر» می‌رسد! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
13.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 میخوای امسال هم اربعینی بشی؟ 🔥گاه همین آه و ناله و دلتنگی از جاماندن اجباری از راهپیمایی اربعین، حمله‌ای است از سمت شیطان ، و دستاویزی است برای او ؛ تا ذهن تو را منحرف کند به سمتی که ....
8.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اونایی که نمیتونن برن اربعین ببینن ! زائر اربعین عاقبت بخیر میشه امکان نداره عاقبت به شر از دنیا بره❤️‍🩹
🔴 گلایه‌کنندگان گرمای هوا در اربعین بخوانند 🔹 امام صادق علیه‌السلام فرمودند : 🟢 أَنَّ زَائِرَهُ لَیَخْرُجُ مِنْ رَحْلِهِ فَمَا یَقَعُ فَیْئُهُ عَلَى شَیْ‏ءٍ إِلَّا دَعَا لَهُ، فَإِذَا وَقَعَتِ الشَّمْسُ عَلَیْهِ، أَکَلَتْ ذُنُوبَهُ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَب‏. وَ مَا تُبْقِی الشَّمْسُ عَلَیْهِ مِنْ‏ ذُنُوبِهِ شَیْئاً، فَیَنْصَرِفُ وَ مَا عَلَیْهِ ذَنْب‏ 🔵 زائرِ حسین علیه السلام وقتى به قصد زیارت از خانه‏‌اش خارج می‌شود، سایه‏‌اش بر چیزى نمی‌افتد، مگر اینکه آن چیز برایش دعا می‌کند و هنگامى که آفتاب بر او بتابد، گناهانش را از بین می‌برد، همان‌طور که آتش هیزم را از بین می‌برد. 📚 کامل الزیارات، صفحه ۲۷۹
🔸آخرین کلامی که قبل از شهادت بر زبان شهید نیّری جاری شد... لحظه‌ی شهادت ترکشی به پهلویش اصابت کرد و به زمین افتاد. از ما خواست که بلندش کنیم؛ وقتی روی پای خودش قرار گرفت، به سمت کربلا ایستاد، دستش رو روی سینه گذاشت و به عنوان آخرین‌ کلام گفت: السلام علیک یا اباعبدالله... بعد با همون حالت افتاد؛ شهید شد و به دیدار اربابِ بی‌کفن خود رفت... جالب اینکه وقتی توی بهشت زهرا(س) تابوتش رو باز کردند، هنوز دستش روی سینه‌اش بود... 👤خاطره‌ای از زندگی عارف شهید احمدعلی نیّری 📚منبع: کتاب “عارفانه” ، صفحه ۱۲ شهید🕊🌹 (ع)  ‎
17.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 چه دوربین مخفی جالب و زیبایی بود.😍😍 میخواست بره کربلا و رئیسش اجازه نمیداد، ببینید عشق به حسین و مهربانی چه میکنه…🤩🤩 🇮🇷 🇮🇷
-میگفت.. درزندگی‌آدمی‌موفق‌تراست‌که دربرابرعصبانیت‌دیگران‌صبورباشد وکاربی‌منطق‌انجام‌ندهد..♥! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄