eitaa logo
بغض قلم
651 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
326 ویدیو
35 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! هر روز اینجا دورهم چند صفحه کتاب می‌خونیم، اصلا هم درد نداره💉 📘 محدثه قاسم‌پور/کتاب‌‌ها: _پشت‌پرچم‌قرمز _شب‌آبستن _نمیری‌دختر ❌ارسال مطالب کانال بدون لینک، حلال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از راديو کآغذی'!.
عزیز بابا رقیه.mp3
3.65M
🎙 عزیز بابا ؛ رقیه 🌱داستان‌های حضرت رقیه ۱ 🔗 به‌ما‌بپیوندید
بغض قلم
🎙 عزیز بابا ؛ رقیه 🌱داستان‌های حضرت رقیه ۱ #قصه‌های_حضرت‌رقیه_سلام‌الله‌علیها 🔗 به‌ما‌بپیوندید
این مجموعه برای کودکان و تا به حال بیش از ۲۰ قسمت آن در کانال آقای احمدی بارگذاری شده و با خوانش و لحن کودکانه از زبان حضرت رقیه داستان امام‌حسین را روایت می‌کند.
خانم سه‌ساله شما طعم جاموندن رو کشیدی! نذار دیر شه! 😭 راوی گوید: چون اسراء را به سمت شام می‌بردیم، در نزدیکی شهر «عسقلان» هوا بسیار گرم شد؛ لشکر پیوسته به اسبان خود آب می‌دادند و بقیه آب را بر روی زمین می‌ریختند و به اسراء نمی‌دادند. دختر خردسال حسین (علیه‌السلام) که فاطمه صغری (رقیه سلام‌الله‌علیها) نام داشت، خود را به سایه بوتهٔ خاری رسانید و در زیر همان سایه خوابش برد. ▪️لشکر از آن وادی کوچ کرده و آن دختر را فراموش کردند.😭 در مسیر، ناگهان زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها متوجه شد که آن نازدانه از قافله جا مانده است، ▪️لذا صدای گریه‌ آن بانو بلند شد و فریاد برآورد: یٰا قَوم! بِاللّهِ عَلیکم إصبِروا هُنَیئةً، فَقَد افتَقَدَتْ إبنَةُ أخی و قُرّةُ عَینی ▪️ای قوم! شما را به خدا قسم می‌دهم که کمی صبر کنید؛ دختر برادر و نور چشمم گم شده است. همهمه در بین لشکر بالا گرفت؛ در آن اثنا، ملعونی به نام «زجر بن قیس» صدایش را بلند کرد و گفت: من می‌روم و هر گونه باشد آن دخترک را می‌آورم. 🔻 راوی گوید: من همراه زجر به عقب قافله به راه افتادیم؛ از همان دور، نگاهم به آن دخترک افتاد؛ از جای برخاسته بود و دست بر روی سرش گذاشته بود؛ گاهی به اطراف نگاه می‌کرد و گاه می‌نشست؛ گاه می‌دوید و بر روی زمین می‌افتاد و فریاد می‌کشید: یٰا عمّاه! یٰا عَمّتاه! یا أبتاه! یا أُختاه! یا أخاه.... گاه دیگر نمی‌توانست راه برود و بر روی ریگ‌های گرم بیابان می‌غلطید و پاهایش را با دست می‌گرفت. دیدم که تکه‌ای از لباسش را پاره کرد و از شدت حرارت ریگ‌ها، به کف پای خود پیچید. 😔 🔻در همین حال بود که زجر به او رسید و با تازیانه‌اش بر تن آن دختر زد و بر سر او فریاد کشید: برخیز که اسبم هلاک شد تا تو را پیدا کردم! بعد دیدم که بر صورت آن دختر سیلی زد و آن دختر ناله « وا أبتاه! وا علیاه!» سر می‌داد. در آخر آن دخترک را بر عقب اسب خود انداخت و حرکت کرد. چون به قافله رسید آن دختر را از همان بالای اسب ، در عقب قافله بر روی زمین انداخت.😭 📚بحرالمصائب ج۷ ص۲۹۹ 📚سرورالمومنین (نسخه خطی) ص۱۶۳ 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفقا یکی دنبال گذرنامه است. دیگری لنگ پول و یکی دیگر خیالش جمع است که رفتنی است! و من که می‌دانم جامی‌مانم باز هم امیدوارم! و جز امید سرمایه‌ای ندارم😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
02.Baqara.127.mp3
1.4M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم 🌺 قسمت صد و بیست‌ و هفت | سوره بقره | 🎤 آیت‌الله قرائتی 👇هر روز تفسیر قرآن: 6mint ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻ 🆔 @bibliophil
از امروز می‌‌خوام از کتاب پشت‌پرچم قرمز براتون قرار بدم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این روزها چه روزهای عجیبی ست. حالت به حال ماهی می‌ماند که از داخل تُنگ تَنگ خود به دریای آبی رنگ می‌نگرد اما به دریا رسیدن را خودش هم نمی‌داند که می‌رسد یا نه! این ماهی افتاده در تنگ تماشا را پس کی به آن دریای آبی رنگ خواهی برد قفس دنیا این روزها تنگ‌تر از همیشه شده. این روزها اشک چشم‌ها التماس می‌کند برای باز شدن در قفس! پس زمان پرواز کی می‌رسد؟ آیا کسی هست که در قفس را به رویم بگشاید؟! باید شکست! باید شکست تمام قفس‌های دوری از حسین را قلب این پرنده تو قفس اسیر این قفس رو بشکن تا که پر بگیره 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا