بغض قلم
🦋اندر احوال کلاس بیهقیخوانی
دو ساعتی قبل از کلاس از کرج بار سفر بستیم. رفیق شفیقی همسفرم بود تا از تاریکیهای مترو به روشنایی کلاس بیهقی برساندم.
از آنجایی که اگر قطار درون شهری و خودرواینترنتی نبود تاکنون بیش از صدها بار گم شده بودم. دست رفیقجان را گرفتم و در کمال اعتماد به نفس به محلی دیگر بردم.
الحمدالله که مکان اصلی دوتا کوچه آن طرفتر بود و رفیقم چقدر توی دلش فحش نثارم کرد، نمیدانم.
بگذریم، رسیدیم و استاد بر ما وارد شد.
کلاهی بر سر داشت شبیه هفتکوتوله، و کولهپشتی به سان طفلان دبستانی که دوجلد تاریخ بیهقی در آن جا گرفته بود.
استاد خود انگار ابوالفضل بیهقی است و همین حالا از بیهق سبزوار رسیده است. کلماتش همه آهنگین و جملاتش هم پر معنی و دلکش.
استاد از شور و حالی که در زمان خوانش تاریخ بیهقی بر او احاطه میشود پردهبرداشت. زمان خوانش انگار بیهقی خود بر او وارد میشود و آن هنگام کلاه از سر برمیدارد و اندکی بعد دوباره بر سر مینهد.
استاد توصیهمان کرد به انتخاب دفترچهای برای نوشتن روزانه. از مسائل اقتصادی و مالیمان در آن روز تا حال و احساسی که داریم. هرچند به اندازه یک بند کوتاه.
استاد ورقزد و از رسیدن پیک محمودغزنوی در دامغان به مسعود برای ما خواند. از عاق شدن مسعود و نامههای سری که پنج شش ماه دیر رسید و اگر زود میرسید مسعود پادشاه نمیشد.
استاد که می خواند انگار از بند کلمات مهم درج شده در آخر کتاب بیرون آمده بودیم و با همان خواندن مطالب را درک میکردیم. استاد از نظام آموزشی مدارس ناراحت بود که خواندن متنهای کلاسیک را برای ما سخت و جانکاه کرده.
عناصر داستانی را یک به یک شمرد و ما را در کاریز بزرگ دامغان غرق کرد. کاریزی که اول داستان آمده و مثل تفنگ چخوف آخر داستان نقش مهمی دارد.
و تمام جان کلامش این بود که کلاسیکها را بخوانید تا در روزمرگیهای دنیای امروز، نفس تازه کنید و خوانش متنهای کلاسیک ساده است تنها باید معماری آن را یاد بگیرید.
#بیهقی
#روز_نوشت
#بغض_قلم
🆔 @bibliophil
راز جاودانگی
زيتون درختیست
که همیشه سبز است
و عمر جاودانه دارد.
با از بین رفتن ریشههای
آن از طریق پاجوشها
دوباره جان میگیرد.
۲۰۴۲۴ زيتون سرخ
که پاجوش میزنند
و دوباره رشد میکنند
این است رمز پیروزی فلسطین
🆔 @bibliophil
02.Baqara.265.mp3
1.79M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم
🌺 قسمت ۲۶۵ | سوره بقره | وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
🎤 آیتالله قرائتی
👇هر روز تفسیر قرآن: 9min
#قرآن
#تفسیر_قرآن_صوتی
#کتاب
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🆔 @bibliophil
کربلا زادگاه مسیح 😳
درد در وجود مریم میپیچید،
شماتتها دردناکتر و جانکاهتر بود.
_خواهر هارون بارداری بیهمسر؟!
_مادرت پارسا و عفیف بود
و پدرت را به نجابت و پاکی میشناختیم.
_تردامنیات را با کدام آب خواهی شست؟
_این داغ ننگ تا همیشه بر پیشانیات خواهد بود که زیستگاهت معبد بود و
معبد برا به گناه آلودی!
مریم میگریست و خاموش و آرام ندبه میکرد و درد را تاب میآورد و از آن سوی پرده اشک، چشم به آسمان داشت و
شکوه و آه بر لب. پناهی و راهی میجست.
همهمهی بال جبرئیل خلوت و اندوه
مریم را شکست.
_خدایت فرمان میدهد دمشق را رهاکنی و به کربلا بروی. آنجا در دور دست مسیح تو به سلامت زاده خواهد شد. راه دور است ما همراه و همسفر توایم! از این شهر طعنه و تمسخر و شماتت به آرامش کربلایت میرسانیم.
#حواریون_حسین
#مسیح_بن_مریم
🆔 @bibliophil
مریم برخاست.
_باردار و اشکبار و داغدار به سرزمین
دوردست کربلا راهی شد.
هرچه نزدیکتر می شد،
آرامشی اندوه رنگ وجودش را پر میکرد.
اینک در کربلا، تنها و غریب و چشم
به لطف کریمانهی محبوب، کنار نخلی
خشکیده رسید. ایستاد.
دردی سنگین در آوندهایش پیچید
و صدایی که خوش آمدی مریم.
به سرزمین حسین،
فرزند آخرین پیامبر خوش آمدی.
مریم زمزمه کرد: حسین، حسین، حسین
درد آرام شد و نخستین نفسگریه در
گستردهی آرام کربلا پیچید.
مریم گرسنه بود و
خسته باکودکی که شیر میطلبید.
صدایی با پژواک در گوشش پیچید،
مریم نخل را بتکان تا خرمای تازهات ببخشد.
_نخل خشکیده است. چگونه خرماییم ببخشد؟
_یاحسین بگو و درخت را بتکان!
🆔 @bibliophil
مریم برخاست با نخستین تکانه، دانههای درشت رطب در دامان مریم ریخت و چشمهای خنک و زلال و شیرین فواره زد و جوشید. مریم آب نوشید و دیگر بار همان صدای آشنا در گوشش پیچید: مریم! این جا سرزمین عطش است، فرزند پیامبر و یارانش در همین جا تشنه شهید خواهند شد.
مریم پای نخل نشست
چشم در چشم چشمه
اشک ریخت و مرثیه خواند.
مریم میگریست و مسیح کوچک نیز.
فرمان رسید که بازگردید.
مسیح در آغوش مریم
خطی از اشک بر زمین کربلا کشیدند.
مریم میرفت و با هر قدم حسین حسین میگفت.
مسیح نیز با او دم گرفته بود
فرشتگان نیز، تا شام زمزمه همین بود؛
حسین حسین حسین.
#حواریون_حسین
#مسیح_بن_مریم
#بغض_قلم
🆔 @bibliophil
کتاب حواریون حسین
نوشته دکتر محمدرضا سنگری است.
ایشون بیش از ۴۰ سال از
عمرشون رو به پژوهش
درباره کربلا و عاشورا
سپری کردند!
هر کتابی از ایشون میبینم
مثل یک تشنه که در بیابان
چاه آب دیده به سمتش
شتابان میدوم.
کتاب حواریون حسین
کتاب کوچک و جمع و جوری
ولی از اون کتابهایی که
هر خطش خواندنی!
کتاب درباره
یاران مسیحی امامحسین است.
واقعیتهای تاریخی جالبی
را بیان میکنه
که کمتر شنیده شده.
مثلا از محل دفن حضرت عباس
که پیشتر قبرستان ارامنه بوده
تا تولد مسیح در کربلا و ربط
این ماجرا به عشق و علاقه
مسیحیها به حضرتعباس
و اتفاقهایی که در آخرالزمان
برای مسیحیها خواهد افتاد.
😳دیگه چی بگم؟!
👇برید بخونید خودتون😂
#حواریون_حسین
#مسیح_بن_مریم
#بغض_قلم
🆔 @bibliophil
چهار سال سوختی و ساختی!
بعد از آن ۱۳ دیماه ۹۸
که زیرنویس و رونویس همهی
شبکهها خبر از عروج سردار دلها داشت.
تا امروز
که رفیق قدیمی
خبر داد؛
سید بار سفر ببند.
رسید روزی که سالها
به انتظارش صبح و شام کردی!
مادرت حتما
عاشق مولا علی بود
که نامت را سیدرضی گذاشت!
خوشا به نام
خوشا به حسنختام
🆔 @bibliophil