بغض قلم
📒دسترسی سریع به آموزش داستاننویسی/ سعید فرضپور 🌸 جلسه اول/ معرفی دوره https://eitaa.com/bibl
26.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋جلسه دهم آموزش داستان نویسی
🖌سعید فرض پور
📒موضوع این جلسه: زاویه دید اول شخص
💥 منبع؛ کانال تلگرام
galimalva
🆔 @bibliophil
داستان کوتاه «روشنایی»/ به قلم محدثه قاسمپور
صدای ضعیفی، شبیه صدای کوبیدن در شنید. باگوشهی چارقد، خیسی چشمش را گرفت.
کاسهی آب را روی اجاق خاموش قرار داد. آب لبپر زد و روی اجاق ریخت. ترک لبش به خنده باز شد: «روشنایی، عجوزه! روشنایی!»
پا روی اولین پلهی مطبخ گذاشت. پای بعدی را بلند کرد تا روی پلهی دوم بایستد. عرق روی پیشانیش نشست. با انگشت میخ توی دیوار را گرفت. نفس نفس زد و خود را از تاریکی مطبخ به سوی آفتاب وسط حیاط رساند. پشت کمرش تیر کشید و پایش لرزید. بیاختیار زیر درخت نخل زمین خورد. برای لحظهای حیاط را سیاه دید. صدای در این بار بلندتر از قبل به گوشش رسید. دست روی پیشانیش گذاشت و برگهای خشک نخل را نگاه کرد. باصدایی
که مورچههای روی نخل هم نشنیدند با خودش زمزمه کرد«.نکند مهمان داری عجوزه!»
انگشت را توی دیوارهی نخل قلاب کرد و بلند شد. چند قدمی به سمت در رفت و روی زمین نشست. نفسی چاق کرد: «آمدم مسلمان، آمدم».
از زمین بلند شد. چوب پشت در را بیرون کشید. سایهی مردی روی زمین افتاد. به دنبال دیدن مرد، چشمش را ریز
کرد. «مسکینی؟! حیف! جز کاسهی آب و نخلی خشک هیچ ندارم.»
مرد از کنار دیوار با طبقی در دست جلو آمد. سلام کرد و طبق را به سمت پیرزن گرفت. «قربانیِ ام المومنین.»
پیرزن از جلوی در کنار رفت و دست پشت گوش گذاشت:«ام المومنین؟»
مرد طبق را توی حیاط قرار داد:«خدیجه، همسر رسول خدا»
پیرزن، آهی کشید.چین ابروهایش توی هم رفت:«مرا مسخره میکنی. عجوزه هستم اما انقدری هوش و حواس برایم مانده.»
مرد دستی به چشمانش کشید. «حق داری مادر جان! ام المومنین ده سال است که از دنیا رفته.»
مرد سرش را پایین انداخت و از خانه خارج شد. پیرزن کنار طبق نشست. خیسی چشمهایش را با گوشهی چارقد
گرفت؛ «ولی نه برای محمد «صلی الله علیه و آله وسلم.»»
💥منبع: پیامبر اکرم شدیدا به خدیجه کبری محبت و ارادت داشت. به همین جهت هنگام ذبح قربانی میفرمود: «از گوشت آن برای دوستان خدیجه نیز ببرید، چرا که من دوستان خدیجه را نیز دوست میدارم». «ریاحین الشریعه»
#خدیجه_کبری
🆔 @bibliophil
دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید
رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه!
کلاه پهلوی هم کم کم افتاد از سر مردم
نرفت اما سر آن ها کلاه زورگویان، نه!
گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم
نخواهد شد ولی اینبار جمع ما پریشان، نه!
به جمهوری اسلامی ایران گفته ایم "آری"
به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران: "نه"
کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد
اگرچه قدرت ما می شود تحریم، کتمان نه
دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد
زمین کارزار ما تلاویو است، تهران نه!
💥شاعر: ملکیان
💥طراح: قاسمپور
🆔 @bibliophil
Tahdir joze11.mp3
4.07M
📖 #تحدیر(تندخوانی)، جزء یازدهم
🎤 استاد معتز آقایی
🆔 @bibliophil
بغض قلم
🦋جلسه دهم آموزش داستان نویسی 🖌سعید فرض پور 📒موضوع این جلسه: زاویه دید اول شخص 💥 منبع؛ کانال تلگر
30.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋جلسه یازدهم آموزش داستان نویسی
🖌سعید فرض پور
📒موضوع این جلسه: زاویه دید دوم شخص
💥 منبع؛ کانال تلگرام
galimalva
🆔 @bibliophil
ریشهی فکر نحوست عدد ۱۳
به نظر من دو خاصیتی که در بشر هست، سبب پیدایش فکر نحوست در اشیا و اعداد شده است.
یکی اینکه بشر به طور کلی خودخواه است، یعنی نمیخواهد مسؤلیت شکستهای خودش را متوجه خودش بکند. پس برای ۱۳، برای صدای کلاغ و جغد نحوست قائل شده است.
خاصیت دیگر، روح تنبلی است که در انسان میباشد. انسان وقتی بخواهد علت قضایا را بفهمد باید از طریق علمی و عقلی کاوش و تفکر کند.
پیغمبراکرم میفرمائید: هر زمان به دلت بد آمد، با آمدن چیزی دلت چرکین شد و فال بد زدی، اعتنا نکن، مخصوصا برو.
و با ایام و روزها نباید دشمنی کرد که اگر دشمنی کرد، روزگار هم بر تو سخت میگیرد. اگر اعتنا نکنی میبینی چیزی نبوده است. خیلی جملهی عجیبی است!
💥کتاب پانزده گفتار/ شهید مطهری/ مبحث دفاع از ۱۳
🆔 @bibliophil