مشغول خوندن اولین کتاب از خریدهای امسالم از نمایشگاه کتاب هستم. خانم حدادی روایتی صمیمی از سفر حجشون نوشتند که گاهی چشمم نم بارون میزنه و گاهی از ته دل میخندم.
این مدل روایت گاهی اشکی و گاهی خندان، خاصیت قلم خانم حدادی و در کتاب اربعینشون(سر بر خاک دهکده) هم همینطور بود.
این روایت حج برخلاف بقیه روایتهای حج خیلی معنوی نیست و بیشتر دنبال نشان دادن ظرفیت بزرگ حج در به وحدت رسیدن مسلمانان کشورهای مختلف است.
شروع کتاب هم دقیقا سوالی که هر شخصی بفهمه یه نفر در جوانی رفته حج ازش میپرسه؛ پولش از کجا آوردی؟! مخصوصا در روزگار حاضر که حج خیلی گران آب میخوره ولی منم دلم خواست برم فیش بخرم.
و شروع کتاب اینطوری:
مگر حج مال پیرزن _ پیرمردها نبود؟
مگر حج یکی از فروع دین نبود که میتوانست به ما مربوط نشود؟
مثل جهاد و زکات و امر به معروف و نهی از منکر که از سرمان باز کرده بودیم؟
مگر (وارزقنی حج بیتکالحرام) یک قسمت تزئینی از دعاهای ماه رمضان نبود که صرفا آرزویش میکردیم و رد میشدیم؟ مگر همه چاله و چولههای زندگیمان را پر کرده بودیم و پول قلبمه مانده بود روی دستمان که به فکر حج بیفتیم؟
#دورت_بگردم
#وصف_کتاب
#کتابخوانی
🆔 @bibliophil