eitaa logo
بغض قلم
715 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
434 ویدیو
43 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! هر روز اینجا دورهم چند صفحه کتاب می‌خونیم، اصلا هم درد نداره💉 📘 محدثه قاسم‌پور/کتاب‌‌ها: _پشت‌پرچم‌قرمز _شب‌آبستن _نمیری‌دختر @Adminn_behesht ❌ارسال مطالب کانال بدون لینک، حلال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 کتابی با طعم پفک و بستنی 📒 بچه‌تر که بودم، پفک را آرام آرام لیس می‌زدم که طعم خوشمره‌اش از زیر زبانم نرود و زود هم تمام نشود. کهکشان نیستی مثل پفکی خوشمزه بود. هر چقدر که پیش می‌رفتم، از ترس تمام شدن آن، آرام‌تر می‌خواندم. کهکشان نیستی مثل بستنی است که روی آن آب نمی‌خوردم تا طعم‌ش بماند. بعد از این کتاب، انتخاب کتاب بعدی خیلی سخت است. چون این کتاب آنقدر زیباست که پیدا کردن مشابه برای آن شدنی نیست. کتاب زندگی داستانی کوه عرفان، آیت‌الله قاضی طباطبایی از ۲۶ سالگی تا پایان حضور در این دنیاست. لحظه به لحظه و قدم به قدم شما با علما در این کهکشان نیستی به سیر الی الله می‌رسید. نجف در این کتاب به زیبایی توصیف شده است و عطش زندگی در جوار سلطان ملک و ملکوت در جان هر خواننده‌ای جوانه می‌زند. و در آخر، خبر خوب برای عاشقان کهکشان نیستی اینکه نویسنده آن، جناب آقای محمد هادی اصفهانی در حال نگارش کتاب آیت‌الله حسینقلی همدانی است. 🆔 @bibliophil
نظرات شما عزیزان درباره‌ی کتاب کهکشان نیستی 🆔 @bibliophil
🌺خدایا دیر آمدم اما... ✍ دستش را روی شانه‌ام گذاشت و گفت: «قاسم! تو مرا دوست داری؟» در حالی که با خود فکر می‌کردم چرا این سؤال را می‌پرسد، گفتم: «آقا بر منکرش لعنت.» به دیوار تکیه داد و گفت: «من اگر چیزی بگویم قول می‌دهی عمل کنی؟» با سرعت گفتم: «آقا شما جان بخواهید.» گفت: « از امشب بلند شو و بخوان.» نفسم در سینه حبس شد. پس از بهتی طولانی گفتم: «آقا شما می‌دانید که من اصلا نماز نمی‌خوانم! چه رسد به اینکه بخواهم نماز شب بخوانم... تا دیروقت در قهوه‌خانه هستم و صبح اصلا بیدار نمی‌شوم...» گفت: «هر ساعتی که نیت کنی، من بیدارت می‌کنم.» ... برخلاف هرروز که تا بعد از طلوع آفتاب می‌خوابیدم، در نیمه‌ی شب بیدار شدم. از جایم بلند شدم، دمپایی را پا کردم و به‌ سوی حوض آب در وسط حیاط رفتم. خدایا این چه انقلابی بود که در من به‌پا شده بود؟ من که بودم؟ قاسم_فاسق که بود؟ چشمانم را رو به آسمان گرفتم و از سویدای دلم جوشش چشمه‌ای را احساس کردم که با حقیقت لایزالی و آسمانیِ عشق تکلم می‌کرد و می‌گفت: «خداوندا قاسم دیر آمده ولی مردانه چاکر درگاهت خواهد بود.» 📒کتاب 👇زندگی آیت‌الله قاضی 🆔 @bibliophil
🌺خدایا دیر آمدم اما... ✍ دستش را روی شانه‌ام گذاشت و گفت: «قاسم! تو مرا دوست داری؟» در حالی که با خود فکر می‌کردم چرا این سؤال را می‌پرسد، گفتم: «آقا بر منکرش لعنت.» به دیوار تکیه داد و گفت: «من اگر چیزی بگویم قول می‌دهی عمل کنی؟» با سرعت گفتم: «آقا شما جان بخواهید.» گفت: « از امشب بلند شو و بخوان.» نفسم در سینه حبس شد. پس از بهتی طولانی گفتم: «آقا شما می‌دانید که من اصلا نماز نمی‌خوانم! چه رسد به اینکه بخواهم نماز شب بخوانم... تا دیروقت در قهوه‌خانه هستم و صبح اصلا بیدار نمی‌شوم...» گفت: «هر ساعتی که نیت کنی، من بیدارت می‌کنم.» ... برخلاف هرروز که تا بعد از طلوع آفتاب می‌خوابیدم، در نیمه‌ی شب بیدار شدم. از جایم بلند شدم، دمپایی را پا کردم و به‌ سوی حوض آب در وسط حیاط رفتم. خدایا این چه انقلابی بود که در من به‌پا شده بود؟ من که بودم؟ قاسم_فاسق که بود؟ چشمانم را رو به آسمان گرفتم و از سویدای دلم جوشش چشمه‌ای را احساس کردم که با حقیقت لایزالی و آسمانیِ عشق تکلم می‌کرد و می‌گفت: «خداوندا قاسم دیر آمده ولی مردانه چاکر درگاهت خواهد بود.» 📒کتاب 👇زندگی آیت‌الله قاضی 🆔 @bibliophil
حمید قربانی کهکشان نیستی _ قسمت اول.mp3
زمان: حجم: 6.69M
📒بخشی از کتاب کهکشان نیستی ✍محمد‌ هادی اصفهانی 🎧حمید قربانی 🆔 @bibliophil
حمید قربانی کهکشان نیستی _ قسمت دوم.mp3
زمان: حجم: 11.67M
📒بخشی از کتاب کهکشان نیستی ✍محمد‌ هادی اصفهانی 🎧حمید قربانی 🆔 @bibliophil
لاله قانعی _ حمید قربانی کهکشان نیستی _ قسمت سوم.mp3
زمان: حجم: 12.14M
📒بخشی از کتاب کهکشان نیستی ✍محمد‌ هادی اصفهانی 🎧حمید قربانی/ لاله قانعی 🆔 @bibliophil