خونه مون یه حیاط نقلی داره . از اون حیاط هایی که وقتی دلت می پوسه تو خونه می ری یه فرش قرمز خاک گرفته ، پهن می کنی رو ایوون و زل می زنی به تنها درخت انجیر تو باغچه و نیم ساعتی عمیق فکری میشی .
هوا که سرد میشه ، دیگه حس حیاط رفتن و جارو کردن برگ درخت انجیر از زمین و خلوت کردن تو حیاط مساوی با سرما خوردن .
حیاط ما یه یخچال طبیعی هم داره ، به برکت آپارتمان های مرتفعی که از آفتاب محروم مون کردند، چند روزی که آب می ریزی زمین یخ تحویل می گیری .
جذاب های دیدنی خونه مون یکی دوتا نیست ، چند روز پیش به برکت همین سرما مثل همه سال های قبل لوله آب حیاط ترکید و آبشار زیبایی درست شد که مامان جان اجازه نداد ثبت تاریخی بشه و سریع فلکه آب رو بست و زنگ زد لوله کش و ما از دیدن این زیبایی طبیعی که خونه مون رو به یه مرکز گردشگری تبدیل کرده بود، محروم شدیم. آقای لوله کش حرف جالبی زد که کل این متن برا این نوشتم ، ایشون گفتند : کنار عایق بندی لوله ها ، چون زمستون از حیاط استفاده نمی کنید و تو لوله ها آب جریان نداره می شکنه باید روزی یه بار بازش کنید آب تو لوله جون بگیره و سرازیر بشه تا لوله نترکه.
خیلی برام جالب بود، تو این دنیا ، هرچیزی ساکن و حرکت نداره ، یا می شکنه ، یا می گنده یا یخ می زنه.
اما نمی خوام ساکن باشم ، نمی خوام یخ بزنم .
،
به نظرتون فقط من زیادی از اطرافم عبرت می گیرم یا شما هم مثل خودم هستید ؟
#ما_زنده_به_آنیم_که_آرام_نگیریم
#هوا_بس_ناجوانمردانه_سرد_است
#زمستان #یخ
@bibliophil