📒 فراخوان نخستین جشنواره اتقان
داستاننویسی با هدف ترویج فرهنگکار
🆔 @bibliophil
به خیالم که سال قبل بود که کتاب صوتی (رونی یک پیانو قورت داده) را گوش کردم. امسال که خبر رونمایی از کتاب (تو خواب میکائیل هستی) را شنیدم با تجربهای که از رونی داشتم میدانستم که با شخصیتی نوجوان، عاشق موسیقی توی داستان طرفم که نت عطرها را با دقت زیاد تجزیه و تحلیل میکند. اما اینبار به جای مدل دخترانه رونی سراغ همین مدل شخصیت در میکائیل میرویم.
میکائیل مثل بیشتر نوجوانها از اینکه برای بزرگترها مهم نیست و دغدغههایش بچهگانه فرض میشود، ناراحت است.
میکائیل درگیر یک رابطه احساسی شده و سعی دارد مثل پدر و مادر و داییاش که دنبال علاقه خودشان نرفتند، نباشد.
کتاب خط داستانی خوب و نثر پخته و قوی دارد. کشمشهایش کم است و خیلی هیجان ندارد و به مضمون عشق دوره نوجوانی تا حدودی پرداخته است.
اصلا چرا از خود کتاب ننویسم:(من میکائیلم و پانزده سال دارم. میخواهم از خاصترین، سختترین و تعیین کنندهترین روز زندگیام برای شما بگویم. از روزی که تا آستانه بهشت رفتم. بیایید با پدر سهلانگار، مادر لجباز و دایی چاقم که عاشق زبان مردگان است آشنا شوید و ببینید چطور صمیمیترین دوستم از من اخاذی میکند. بعد در حالی که به بهترین قطعات موسیقی کلاسیک دنیا گوش میدهید، بروید سراغ گوی شیشهای جادویی کامی سامورائی، پیرمرد ساعت شکسته، استاد بیدکی و پروانهاش، سرآشپز مارکو و سردار همیشه فاتح ایرانی.
حالا ببینم باز هم میتوانید به ما پانزده سالهها اهمیت ندهید؟)
راستی این کتاب ۱۷۲ صفحهای به قلم آقای تیمور آقا محمدی نوشته شده که نویسنده توانمندی است.
#مرورنویسی
#نوجوان
#رمان_نوجوان
🆔 @bibliophil
هدایت شده از KHAMENEI.IR
۱۴۰۳۰۳۱۴_نمودار_درختی_سخنرانی_رهبر_انقلاب_در_مراسم_سی_و_پنجمین_سالگرد.pdf
1.66M
📈 #نقشه_راه | نمودار درختی بیانات در مراسم سی و پنجمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله). ۱۴۰۳/۳/۱۴
💻 Farsi.Khamenei.ir
03.Ale.imran.145.mp3
1.93M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم
🌺 قسمت ۱۴۵ | سوره آلعمران | وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتَابًا مُؤَجَّلًا ۗ وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا ۚ وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ
🎤 آیتالله قرائتی
👇هر روز تفسیر قرآن: ۶min
#قرآن
#تفسیر_قرآن_صوتی
#کتاب
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🆔 @bibliophil
😍 جانم علی(عليهالسلام)
📒کتاب مناقب خوارزمی ص ۲۲۲
#سیزده_روز_تا_عید_غدیر_خم
🆔 @bibliophil
📒تا ابراهیم را بسوزم😍
لیوانم را به لب نزدیک کردم و گوش سپردم؛ صوت کلاس تاریخ بیهقی بود ولی استاد یاسین حجازی این بار تاریخ طبری را از روی تفسیر بلعمی باز کرده بود و برای ما از ابراهیم خلیلالرحمان میخواند.
کلاس گوش بود و انگار این زیباترین متن کهنی بود که استاد از دل تاریخ پیدا کرده بود: (و نمرود همه کسهای خویش را به هیزم جمع کردن مشغول کرد و گفت: تا ابراهیم را بسوزم و ایشان را گفت: من از شما خدمت نخواهم جز آنکه هیزم جمع کنید و همه رعیت را دستوری داد و گفت: شغلها از شما برداشتم تا این هیزم گرد کنید، پس دوسال هیزم گرد همی کرد.)
دوسال! عدد عجیبی بود. دوسال هیزم جمع کرده بودند؛ برای سوزاندن جوانی که هنوز سی ساله هم نشده بود.
ذهن تصویرسازم به حضرت ابراهیم فکر کرد، مخصوصا به آن لحظه حساس که پس از ده روز روشن بودن آن کوه هیزم دوساله، دست و پای ابراهیم را به منجنیق سفت بستند و فرشتگان و آسمانیان به حال ابراهیم گریستند و شکایت بردند به درگاه الهی؛ (خداوند عزوجل جبرئیل را فرمان داد که سوی ابراهیم شو و اگر از تو یاری خواهد، یاریش کن. پس ابراهیم به هوا از منجنیق بینداختند. جبرئیل به هوا با او برابر شد و گفت: یا ابراهیم بمنت حاجت هست تا روا کنم؟)
انگار صحنه افتادن ابراهیم به آتش را کند کرده باشند و جبرئیل منتظر جواب توی هوا چشم در چشم ابراهیم شده باشد. ابراهیم را همین لحظه، ابراهیم کرده بود. خودمانیم خدا چقدر حال کرده بود توی این لحظه. انگار جواب تمام (انی اعلم ما لاتعلمون) هایش را در خلقت آدم، اینجا به فرشتهها نشان داده بود.
زیباتر از این جواب مگر داریم: (ابراهیم بدانحال اندر بسلسلها اندر بسته بمیان آتش همی شد، جبرئیل را گفت: حاجت من بنزدیک تو نیست حسبیالله و نعم الوکیل.)
خداوند عزوجل آن سخن ابراهیم بشنوانید تا فرشتگان هفت آسمان بشنیدند و عجب بمانند از قوت نفس ابراهیم و از عصمت او با خدای تعالی و خدا اندر ساعت ابراهیم را به دوستی گرفت. )
همان ساعت ابراهیم، خلیل خدا شد. چه دل قرصی داشت دوست خدا.
ابراهیم خلیل همیشه تلنگری بود که یک لحظه بایستم و فکر کنم مگر چه کاری کرده بود؟ چرا حاضر بود، بسوزد ولی جز خدا از کسی کمک نگیرد. حتی از جبرئیل. غیر ابراهیم خلیل بقیه ابراهیمها هم برایم تلنگر ویژهای داشتند، مخصوصا ابراهیمهای شهید! مگر چه گفته بودند که خدا اینگونه بزرگشان کرده بود.
چشمم افتاد به عکس روی لیوانم. شهید ابراهیم همت از روی لیوان با چشمهای نافذ نگاهم کرد. صوت کلاس را بستم. جستجو کردم، باید میفهمیدم ابراهیم همت چه لحظهای ابراهیم همت شده بود. چه تصمیمی گرفته بود. چه انتخابی؟
رسیدم به جزیزه مجنون. بوی دود و خون از همه جا میرسید. همت داشت پشت بیسیم آرام حرف میزد، انگار نه انگار جنگ است و همه شهید شدند: (برای اینکه حرف امام زمین نماند باید با هر تعدادی هستیم بایستیم و خط را نگه داریم.)
ایستاد. سوخت ولی اجازه نداد، خط سقوط کند. واقعا مجنونی بود برای خودش.
یاد جمعه صبحی افتادم که کنار قبر خالی شهید ابراهیمهادی پر بود از جمعیت. آن روز هم دوباره داستان ابراهیمها تکانم داده بود. او که بدنش معلوم نیست کجای این عالم افتاده، چرا مردم جعبه جعبه شیرینی و نذری سر قبر خالیاش پخش میکنند؟
کجا دل برده بود از خدا؟
شاید آنروزی که شنیده بود، بدن ورزشکاری و خوش هیکلش خیلی دل از نامحرمها برده و از آن به بعد لباس گشاد میپوشید، بدنش از خدا دلبرده بود که حتی بدنی نماند که بعد رفتن جایی از این زمین را بگیرد. همه را خدا خریده بود.
انگار ابراهیمها جز خدا کسی را نمیدیدند.
سید ابراهیم هم با همین فرمول، شهید سید ابراهیم رئیسی شده بود.
گشتم توی زندگی سید محرومین، رسیدم به مناظره انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم. روزی که سید، قاضیالقضات کشور بود و پرونده همه نامزدهای دیگر زیر دستش. آن روز در جواب تهمتها، سکوت کرد. خیلی حرف داشت بزند. بغض داشت ولی نگفت.
جز اینکه خودش را چشم توی چشم خدا میدید، چه دلیلی برای سکوت کردن داشت؟!
شاید خدا همین لحظه رو کرد به فرشتهها و گفت: این ابراهیم را هم همین لحظه به دوستی خودم انتخاب کردم.
با خودم مرور کردم؛ برای ابراهیم شدن، توی لحظههای حساس انتخاب، خدا میبیند، ابراهیم را میبینی یا خدای ابراهیم را. او را میبینی یا منتظر کمک هرکسی هستی جز او. دل از خدا میبری یا از غیر خدا...
آن وقت که فقط ابراهیمها، خدا را دیدند، خدا آی کیف میکند پیش فرشتهها. ابراهیمها پروانههای عاشقی هستند که آنقدر نزدیک شمع میشوند که میسوزند تا ابراهیمی نباشد. تا همه نور الهی باشد و بس.
ابراهیمها قبل سوختن، خودشان را سوزاندند. تا نام دوستشان؛ خدا سر زبانها و توی دلها پر رنگ شود.
آی خدا هم چقدر کیف میکند با ابراهیمهای خودش...و در عرش میپیچد که: خدا اندر ساعت ابراهیم را به دوستی گرفت...
03.Ale.imran.146.mp3
3.38M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم
🌺 قسمت ۱۴۶ | سوره آلعمران | وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ
🎤 آیتالله قرائتی
👇هر روز تفسیر قرآن: 10min
#قرآن
#تفسیر_قرآن_صوتی
#کتاب
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🆔 @bibliophil