۴ داستان نوجوان با موضوع دفاعمقدس
🌸 هستی
🌸 گردان قاطرچیها
🌸 نبرد تکخوان
🌸باغ کیانوش
هر ۴ کتاب رو خواندم
بسیار زیبا و خواندنی هستند.
گردان قاطرچیها طنز و خوندنش برای نوجوانها جذابتر،
باغ کیانوش داستان هیجانی و پر کششی داره،
هستی داستان دختری که جنگ آوراهشون کرده و روحیات پسرانه دارد،
نبرد تکخوان هم داستان واقعی در قم از گروه سرودی که همهی افراد آن شهید میشن.
#کتاب
#دفاع_مقدس
#نوجوان
#رمان_نوجوان
🆔 @bibliophil
به خیالم که سال قبل بود که کتاب صوتی (رونی یک پیانو قورت داده) را گوش کردم. امسال که خبر رونمایی از کتاب (تو خواب میکائیل هستی) را شنیدم با تجربهای که از رونی داشتم میدانستم که با شخصیتی نوجوان، عاشق موسیقی توی داستان طرفم که نت عطرها را با دقت زیاد تجزیه و تحلیل میکند. اما اینبار به جای مدل دخترانه رونی سراغ همین مدل شخصیت در میکائیل میرویم.
میکائیل مثل بیشتر نوجوانها از اینکه برای بزرگترها مهم نیست و دغدغههایش بچهگانه فرض میشود، ناراحت است.
میکائیل درگیر یک رابطه احساسی شده و سعی دارد مثل پدر و مادر و داییاش که دنبال علاقه خودشان نرفتند، نباشد.
کتاب خط داستانی خوب و نثر پخته و قوی دارد. کشمشهایش کم است و خیلی هیجان ندارد و به مضمون عشق دوره نوجوانی تا حدودی پرداخته است.
اصلا چرا از خود کتاب ننویسم:(من میکائیلم و پانزده سال دارم. میخواهم از خاصترین، سختترین و تعیین کنندهترین روز زندگیام برای شما بگویم. از روزی که تا آستانه بهشت رفتم. بیایید با پدر سهلانگار، مادر لجباز و دایی چاقم که عاشق زبان مردگان است آشنا شوید و ببینید چطور صمیمیترین دوستم از من اخاذی میکند. بعد در حالی که به بهترین قطعات موسیقی کلاسیک دنیا گوش میدهید، بروید سراغ گوی شیشهای جادویی کامی سامورائی، پیرمرد ساعت شکسته، استاد بیدکی و پروانهاش، سرآشپز مارکو و سردار همیشه فاتح ایرانی.
حالا ببینم باز هم میتوانید به ما پانزده سالهها اهمیت ندهید؟)
راستی این کتاب ۱۷۲ صفحهای به قلم آقای تیمور آقا محمدی نوشته شده که نویسنده توانمندی است.
#مرورنویسی
#نوجوان
#رمان_نوجوان
🆔 @bibliophil
شیر نشو، اگر فکر میکنید منظورش از جوگیر شدن و هوا برداشتن است، باید بگویم اشتباه میکنید شیر نشو یعنی شیر تعزیه نشو!
حالا قصه از چه قرار است؛ داستان از اطراف دماوند، در روستایی به نام رهشا روایت میشود. روستایی که به تعزیه و مردمان شبیهخوانش معروف است! فرق نمیکند پیر باشی یا جوان، کودک باشی یا نوجوان همه خود را جزئی از تعزیه روز عاشورا میدادنند!
داستان از زمانی شروع میشود که چند سالی جنگ ایران و عراق شده و روز اول محرم است؛ شخصیت اصلی شیرنشو، نوجوانی به نام جمشید است و از زاویه دید محدود به ذهن جمشید، داستان را میخوانیم.
مجید قیصری نویسنده کتاب، همان ابتدای داستان کاری میکند که همه اهالی روستا به تکاپو بیفتند و دل توی دلشان نباشد! خیمه تعزیه آتش میگیرد، و جمشید زمانی میرسد به محل خیمه که همه چیز نابود شده!
در این میان که همه دنبال مقصر و محل جدید هستند، مشرجب تعزیه گردان روستا، از جمشید تقاضایی میکند، همین درخواست شروع کشمکشهای درونی جمشید میشود! یک طرف مش رجب و تعزیه، و یک طرف مادرش.
جمشید باید پوستین شیر آقایش را بعد از چهار سال مفقودیش به میدان تعزیه ببرد اما مادر نمیگذارد و معتقد است این پوستین نحس است!
حمزه پدر جمشید قبل از اینکه به جبهه برود هرسال روز عاشورا پوستین شیر به تن میکرد و از خیام اهل بیت در مقابل اشقیا دفاع میکرد. اما حالا اقدس خانم مادر جمشید، پوست شیر را مخفی کرده و نمیگذارد دست جمشید به آن برسد!
شیرت نکنن که شیر بشی! این جمله را مدام اقدس توی گوش جمشید میخواند؛ و همین جمله او را درماندهتر میکند!
داستان چندین تعلیق دارد از اینکه چطور خیمه آتش گرفته و محل تازه برای تعزیه کجاست تا شیر شدن و نشدن جمشید و زنده بودن و نبودن پدرش!
کتاب شیر نشو از اول محرم شروع میشود و تا دهم محرم که اوج داستان است ادامه دارد؛ نویسنده انتهای داستان ضربه نهایی خود را وارد میکند و این دقیقا نکتهای است که از هر کتاب انتظارش را داریم.
مجید قیصری توانسته خیلی نرم و آهسته گرههای داستان را باز کند و با نثری روان به خوبی تعزیه روستا در روز عاشورا را یک به یک توصیف کند که همین امر سبب شده مخاطب به خوبی صحنهها را پیش چشم تجسم کند.
به طور کلی کتاب شیر نشو پیشنهاد خوبی برای نوجوانها میباشد به خصوص آن دسته از نوجوانهایی که اعتماد به نفس پایینی دارند.
بخشی از کتاب را باهم بخوانیم:
"قوطیهای رنگ را بلند میکند، بیصدا زمین میگذارد نگاه دستش میکند که رنگی نشده باشد، که نشده. کف دستش را میکشد به پشت شلوارش.
نمیخواهد ردی از خودش جا بگذارد. انگار آمده باشد دزدی. میخواهد بی سر و صدا کارش را بکند. ایستاده روبه روی صندوقچه چوبی. با گل میخهای نقرهای ریز به شکل چشم. تابوتی به رنگ دستان گردو شکسته. در صندوقچه سنگین است. چفت مسیاش را بلند میکند و کمی زور میزند. در سنگین تکانی میخورد و آهسته در را میدهد بالا..."
کتاب شیر نشو به قلم مجید قیصری در سال ۱۴۰۰ توسط انتشارات کتابستان معرفت در ۲۷۴ صفحه به چاپ رسیده است.
✍ یادداشت عطیه صالحیان
#نوجوان
#رمان_نوجوان
🆔 @bibliophil
سفر به سال شصت و یک هجری قمری و همراه شدن با نوجوانان آن زمان با کتاب بچههای فرات.
داستانی جذاب که بر اساس روایتی واقعی نوشته شده است و نویسنده با استفاده از عنصر خیال و تخیل، نوجوانان را در این واقعه دخیل و اثرگذار کرده است.
لیلا قربانی نویسندهی کتاب سعی کرده در عین وفاداری به اصل روایت ولی به نقش نوجوانان در عرصههای مهم سیاسی و اجتماعی هم اشاره کند و با به تصویر کشیدن صحنههایی از لحظات تصمیم گیری سه نوجوان که شخصیتهای اصلی داستان هستند به اهمیت دورهی نوجوانی و وفاداری در زیر لایههای عمیقتر اخلاقی اشاره کند و بپردازد.
علی، مالک و سعد، سه نوجوان اصلی داستان هر کدام به دنبال هویتسازی برای خودشان هستند و هرکدام این هویت را به نوعی متفاوت تعریف میکند.
علی و مالک بزرگ شدن و مهم بودن را در معیارهایی میبینند و سعد به دنبال فاکتورهای دیگری برای رسیدن به هویت و جایگاه اجتماعی است.
داستان بچههای فرات با مسابقهی شنا بین علی و سعد به داوری مالک شروع میشود و با اتفاقات پیدرپی که برای شخصیتهای داستان میافتد و چالشهای متعدد که با آن روبرو میشوند و تصمیمهایی که میگیرند ادامه پیدا میکند.
بچههای فرات داستانی آموزنده ساده و دلنشین است که به خواننده میآموزد که در هر مرحله از زندگی باید چه تصمیمی بگیرند و بهترین تصمیم چیست.
این داستان به اهمیت دوستی، وفاداری و صداقت نیز اشاره دارد.
علی، مالک و سعد سه نوجوانی که با همدیگر دوست هستند و در خلال بازی و شیطنتهایشان و اتفاقاتی که برایشان میافتد داستان را پیش میبرند.
آنها خبر حرکت امام حسین (علیه السلام) و عزیمت او به کوفه را شنیدهاند و تلاش میکنند خود را به امام برسانند تا جزء یاران ایشان قرار بگیرند.
این سه پسر نوجوان که قصد دارند به سپاه امام حسین علیه السلام بپیوندند در راه با دشواریهای زیادی دست و پنجه نرم میکنند. در این میان یکی از آنها دچار تردید میشود و حوادثی در این راستا رخ میدهد.
فضاسازی و توصیفاتِ داستان، شما را به روستاهای سال شصت و یک هجری قمری با همان سبک و سیاق زندگی و جو حاکم به آن میبرد.
خواننده از همان ابتدا با داستان همراه میشود و تا پایان داستان با تعلیقهای زیادی روبرو میشود. داستان پیرنگ نسبتا خوبی دارد و نویسنده با گرهافکنیهایی که در روند داستان ایجاد میکند، میتواند مخاطب را پای داستان نگه دارد تا عاقبتِ کارِ سعد و مالک و علی را دنبال کند.
صحنهپردازیهای داستان ملموس و قابل تصور هستند.
داستان حتی برای مخاطب بزرگسال هم میتواند جذابیت داشته باشد. داستان جذاب و پرهیجان است و روایت پرکششی دارد.
کتاب حجم کمی دارد و برای نوجوانان ۹ تا ۱۴ سال توصیه میشود.
در قسمتهایی از کتاب میخوانیم:
" در دل بچهها، غوغا بود. آخرین روزی بود که فرات بچهها را میدید. معلوم نبود که دیگر بتوانند برگردند و باز هم در کنار فرات و بین نخلها، شاد و خوشحال و بیخبر از تمام دنیا به بازی سرگرم شوند.
مالک دوباره از سوارکاری میترسید و دلش میخواست به قول خودش پیاده سربازی کند. سعد با قدرت بیشتری شمشیر میزد و به مالک کمک میکرد تا ضرباتش را با قدرت بیشتری روی حریف فرود آورد. بز سفید مریض شده بود. صبح که میآمدند، اشک در چشمهای امحبیب و سما جمع شده بود و بز سفید شاید از غصه آنها بود که کنار نخلی کز کرده بود و به راه فرار همیشگیاش نگاه میکرد. "
کتاب بچههای فرات به قلم خانم لیلا قربانی در ۱۳۷ صفحه و ۱۰ فصل در سال ۱۳۹۵ توسط انتشارات جمکران به چاپ رسیده است و مورد تایید کتابخانه رشد و آموزش و پرورش است.
✍ یادداشت سیده اعظمالشریعه موسوی
#محرم
#نوجوان
#رمان_نوجوان
🆔 @bibliophil
بفرمایید هویج بستنی 🥕🍦
استاد فرهاد حسن زاده در این کتاب ده داستان کوتاه برای نوجوانها نوشته که یکی از یکی خوشمزهتر. قلم طنز استاد لذت خوندن کتاب رو چند برابر میکنه.
خیلیها معتقدند هویج برای چشم مفید است. شاید هویجهای پنهان در صفحههای این کتاب هم بینایی شما را تقویت کنند تا دور و برتان را بهتر ببینید و از کنار چاله چولههای روزگار بیتفاوت نگذرید.
خلاصه که در حال نوشیدن این کتاب خوشمزه هستم... جاتون خالی😍
#نوجوان
#داستان_نوجوان
#رمان_نوجوان
🆔 @bibliophil
16.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همیشه برام سؤال بود که یک نوجوان ۱۳ ساله مگر چهکاری کرده بود که امام خمینی فرمود: رهبر ما آن طفل سیزده ساله است.
چند وقت پیش فیلمی از برادر شهید دیدم از قول شهید سیدحسن نصرالله خاطرهای تعریف کرد که جواب سوالم بود.
#شهید_حسین_فهمیده
#نوجوان
🆔 @bibliophil