03.Ale.imran.138-139.mp3
2.03M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم
🌺 قسمت ۱۳۸ و ۱۳۹ | سوره آلعمران | هَٰذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ ۱۳۸
وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ۱۳۹
🎤 آیتالله قرائتی
👇هر روز تفسیر قرآن: ۶min
#قرآن
#تفسیر_قرآن_صوتی
#کتاب
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🆔 @bibliophil
شاید کبوترها از مشهدالرضا آمده بودند.
کبوترهایی که از دل مهربان پدری خبر
داشتند. پدری که جانش برای جواد یکی
یک دانهاش میرفت.
کبوترها حرمت آب و دانه میفهمند.
تحمل دیدن چشمهای بیتاب پدری
بالای سر پسری را زیر آفتاب سوزان
نداشتند. کاش کربلا هم کبوتر داشت.
👇نقاشی: استاد روحالامین
#شهادت_امام_جواد_تسلیت
#جوادالائمه
#بغض_قلم
🆔 @bibliophil
📚سه کتاب داستانی درباره امامجواد (عليهالسلام)
📒 کتاب من و آقای همسایه
داستان دختر نوجوانی در زمان ماست که از بودن مسجد امامجواد و چراغهای مسجد که نور آن اتاقخوابش را روشن میکند، ناراحت است و در حادثهای با آقای همسایه دوست میشود.
📒 کتاب یک خوشه انگور سرخ
داستانی تاریخی درباره امامجواد است که از زبان امالفضل همسر امام و دختر مأمون نوشته شده است.
📒کتاب مرا با خودت ببر
داستانی تاریخی از یکی از معجزات عجیب امامجواد
#جوادالائمه
#بغض_قلم
#جمع_دوستداران_کتاب
🆔 @bibliophil
مرا با خودت ببر.MP3
19.58M
📒کتاب مرا با خودت ببر
🖌مظفر سالاری/ بهنشر
💥 فصل اول
👇 دریافت نسخه کامل از فیدیبو یا سایت بهنشر
#کتاب
#بغض_قلم
#جمع_دوستداران_کتاب
🆔 @bibliophil
حتی معتصم هم به اندازهٔ پدر دخیل نیست در این فرجام تلخ. گرچه زمزمههای او آتش به جانم انداخته. اما نه... این شعله مدتهاست سوسو میکند.
معتصم فقط هیزم به دل این آتش انداخت و شعلهورترش کرد. معتصم... معتصم... معتصم...
آیا حدیثی که خواند راست بود؟
«قاتلان خودشان را میبخشند و حتی شفاعت میکنند...»
قاتل... قاتل... قاتل... من و قتل؟
من و زهر خوراندن به همسر؟
چرا من؟ اینهمه آدم.
اینهمه وزیر و کنیز و غلام!
اینهمه سرباز و نگهبان!
چرا من؟
معتصم، عباس، ابوالفضل...
آنها خود بیش از من اصرار دارند به نبودن محمد، پس خودشان هم این انگور را به او بخورانند. همین یک خوشه انگور سرخ را. انگور... انگور... همین انگوری که انگار به سرنوشت خاندان ما گره خورده است.
انگور سبز، انگور سیاه، انگور سرخ... اما چرا انگور؟ میوهٔ دیگری روی زمین نیست؟
📒 کتاب یک خوشه انگور سرخ/ فاطمه سلیمانی / نشر نیستان
👇زندگی امام جواد از زبان امالفضل همسر امام و دختر مأمون
#امام_جواد
#کتاب
#بغض_قلم
🆔 @bibliophil
از بغداد به مدینه میرفت، موقع نماز مغرب شد. با جماعتی که همراهش بودند، وارد مسجدی شد.
برای وضو آب آوردند، نشست کنار یک درخت خشک، وضو گرفت. قطرات آبِ وضو کنار درخت میریخت.
وارد مسجد شد.
نماز خواند.
بیرون آمد.
درخت خشک سبز شده بود!
نه فقط سبز
میوه داده بود!
به همه همراهانش میوه رسید.
#امام_جواد
#داستانک
#بغض_قلم
#جمع_دوستداران_کتاب
📚 اعلام الوری
🆔 @bibliophil
بعضی روزها، زندگی آنقدر نفسگیر
میشود که فکر میکنیم
خدا از بین تمام میلیارد میلیارد
بنده، ما را فقط میبیند
و فقط هرچه بلا و گرفتاری دارد
روی سر بینوای ما میریزد...
اینجاست که داستانها و تاریخها
حرف واقعی را وسط میکشند.
خدا سختترین امتحانها را
از پیامبران و امامان گرفته.
مثلا آنجایی که امامرضا
تا سن میانسالی
حدود پنجاه سالگی
فرزند دار نشدند و
به او تهمت امام نبودن میزدند.
این تهمت از سمت دشمن نبود.
دوستان و یاران نزدیک به امامت قبولش
نداشتند و او بین دوستان غریب و تنها
بود و هفت امامیها شمشیر فرقه جدیدی
را در پیکر اسلام فرو کردند.
امتحان امامرضا با به دنیا آمدن،
میوه دلش، امام جواد هم تمام نشد.
پدر و پسر از نظر چهره شبیه هم نبودند.
و شبههافکنان به دنبال قیافهشناس
فرستادند و شک در دل مردم انداختند
که امام جواد فرزند امامرضا نیست.
بعد این ماجراها هم امامرضا
که عاشق تنها پسرش بود
مانند ابراهیمخلیل زن و فرزند
گذاشت و راهی سفری بیبازگشت شد
و بعد از ماجراهای بسیار در دربار مأمون
و در تنهایی و غربت به شهادت رسید...
و ما برای کمر راست کردن در هر امتحانی
دست توسل به سمت امامی بلند میکنیم
که خود سربلند هزاران امتحان جانکاه بوده.
ما خوشبختترین مردم روزگاریم ❤️
🆔 @bibliophil