eitaa logo
بغض قلم
630 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
310 ویدیو
34 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! هر روز اینجا دورهم چند صفحه کتاب می‌خونیم، اصلا هم درد نداره💉 📘 محدثه قاسم‌پور/کتاب‌‌ها: _پشت‌پرچم‌قرمز _شب‌آبستن _نمیری‌دختر ❌ارسال مطالب کانال بدون لینک، حلال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
آیا از خاک و چوب کمتریم؟! یک دانه گندم را وقتی به دل خاک می‌دهند، هفتاد برابر برمی‌گرداند. پس حاصل من کو؟ شکوفه‌های من کو؟ جز کینه‌های متراکم، جز نفرت‌ها، جز حسادت‌ها و جز توقع‌ها چیزی در دل من سبز نشده است. شب قدر! برای این است که ما فرصتی برای جمع‌بندی از خود و کارهای خود داشته باشیم. محاسبه و حسابرسی داشته باشیم، که آیا از خاک و چوب کمتریم! 📒 کتاب اخبات/ علی صفایی/ نشر لیله‌القدر 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🌹شب قدر آرمان علی‌وردی دوستانش گفتن: شب قدر سال قبل، هیات داشتند. به یک نفر نیاز داشتند که بچه‌های کوچیک رو از دم در ببره تا مهد کودک هیات. همه گفتیم ما می‌خوایم قرآن سر بگیریم و قبول نکردیم. اما آرمان قبول کرد. کل شب احیا فقط دم در ایستاده بود و بچه‌ها را تا مهد کودک می‌برد. 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
تاحالا چند بار رفتی حرم؟ می‌دونم قبل زیارت دلت عجیب گرفته بود! نفس‌ت بالا نمی‌اومد! گفتی برم حرم، این میگم اون میگم! مخصوصا کربلا! گفتی برسم از گریه می‌میرم! می‌افتم رو سنگ فرش و دیگه بلند نمیشم! ولی تا چشمت خورد به گنبد! تا پرچم در دل باد رقصید، اصلا یادت رفت دردت چی بوده! یه آرامش و شادی دلت گرفت، غیر قابل وصف. حرم که جای خود داره! ما تو هیات با شنیدن اسم شما حال‌مون خوب میشه! امام زمان! ما انقدر هم خراب نیستیم! ما با دیدن گنبد، حال‌ دل‌مون خوب میشه! با نشستن گوشه‌ی حرم یکی از نوادگان شما هم، نفس مون برمی‌گرده. با یه یاحسین غم‌مون رو فراموش می‌کنیم. آقا! گنبد، پرچم، در، ضریح و پنجره فولاد همه بهانه است. ما هنوز خودت رو ندیدیم! میشه پرده رو بزنی کنار و رحمی به ما امام ندیده‌ها کنی، نازنین! به خودت قسم! ماهم دل داریم! 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قبل از انقلاب روحانی جوانی خبر از خانه‌های فساد در شهرنو به‌گوشش میرسد که: «در‌ آنجا دخترانی وجود دارند که مثلا از دوست پسرشان فریب خورده‌اند، یا از خانه فراری بوده و به تور آدم پستی افتاده و بدین مرکز فروخته شده‌اند و اکنون روی برگشتن به خانه خود را ندارند. رؤسای آنان به هیچ‌وجه دست‌بردار نیستند و برای محکم‌کاری، از زنان بیچاره سفته گرفته‌اند.» روحانی تعدادی از سفته‌ها را می‌خرد و دختران را آزاد و راضی‌شان می‌کند به خانه‌‌هایشان بازگردند: «آنها را همراهی کرده، به آغوش خانواده‌شان می‌سپردیم و می‌گفتیم که مثلاً‌ دختر شما گم شده بوده و اکنون به ما پناه آورده و از اصل ماجرا هیچ حرفی نمیزدیم.بعضی از زنان جوان ازدواج کردند و زندگی پاک و سالمی را تشکیل دادند» پس از انقلاب اما مردم به شهرنو حمله کردند و به آتش کشیدند اما دامنگیر همه خانه‌ها نشد: «شهیدقدوسی، دادستان انقلاب بمن گفت:"برای براندازی آنجا چه کار میتوانی انجام بدهی؟" گفتم "فقط پول و جا و مکان مناسب میخواهد" او چکی به‌مبلغ ۳۰۰هزار تومان برایم نوشت. آیت‌الله گیلانی نیز ۳میلیون در اختیار ما گذاشت» طلبه جوان کل ۱۱۲۰ خانه فساد در شهرنو را میخرد و مرکز بزرگی را هم در شمیران، برای اسکان زنان در اختیار میگیرد: «در محضری، کل اسناد به ما واگذار شد و صاحبان خانه‌ها پول خود را نقد دریافت کردند. با رضایت و درحالیکه از خطای گذشته خود اشک می‌ریختند. زنان میانسال‌ها و بعضی از جوانان را با آماده‌سازی و توبه دادن، به خانواده‌هایشان تحویل دادیم.شماری از زنان جوان را نیز شوهر دادیم. چند نفر نیز به عقد کارمندان دایره منکرات در آمده و زندگی سالمی را تشکیل دادند و اکنون صاحب فرزندانی هستند که گاهی هم پای منبر من می‌آیند. منطقه را با خاک یکسان کردیم؛بخشی به بیمارستان فارابی واگذار و بخشی پارک شد. بعد طی نامه‌ای به امام نوشتم ما اکنون باید مخارج ۴هزار زن را بپردازیم و تقاضای کمک مالی کردم. امام گفت: «اگر از کمک‌های مردمی تأمین نشدید،از سهم ما استفاده کنید» گاهی رسانه‌‌ها با زنانی که از آن مراکز فساد رهایی یافته و دنبال زندگی سالمی رفته بودند، مصاحبه میکردند. روزی یکی از مصاحبه‌ها از رادیو پخش شد. خبرنگار از دختر جوانی سوال کرد که «شما قبلاً کجا بودید و چه می‌کردید؟» او گفت: «من اصلاً به قبل و بعد کاری ندارم و هیچ حرفی برای گفتن ندارم. فقط این را بگویم که یک نفر آمد و مرا نجات داد که او هم پدر من است و هم عمویم، هم برادر و دایی و مادرم، او همه کاره من است. او شیخ حسین انصاریان است.» 📒 کتاب خاطرات شیخ حسین انصاریان 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
38.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋جلسه بیست و سوم آموزش داستان نویسی 🖌سعید فرض پور 📒موضوع این جلسه: داستان کمدی 💥 منبع؛ کانال تلگرام galimalva 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
ره بس دور است، توشه بردار برو فارغ منشین، تمام بردار و برو تا چند کنی جمع که تا چشم زنی فرمان آید که جمله بگذار و برو 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
مومن را همه جایگاه‌ها مسجد بوَد، و روزها همه آدینه، و ماه‌ها همه رمضان. 📒تذکرالاولیا/ عطار نیشابوری 🆔 https://eitaa.com/bibliophil
و گفت: سی سال خدای را می‌طلبیدم چون بنگریستم او طالب بود و من مطلوب. 📒تذکرالاولیا/ عطار نیشابوری 🆔 https://eitaa.com/bibliophil