eitaa logo
روشنگری‌ آخرالزمان
5.2هزار دنبال‌کننده
53.8هزار عکس
51هزار ویدیو
673 فایل
هرآنچه که یک منتظر ظهور باید بداند سئوال ، پیشنهاد ، انتقاد خودرا در گروه هایمان مطرح فرمائید: https://eitaa.com/joinchat/2167734418C3f5169aabe گروه جهاد تبیین و افشاگری☝ نشر مطالب کانال ما بدون قیدوشرطی آزاد است(درراستای جهادتبیین)
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 پیامبر مظلوم اسلام.. همچنان مظلوم است هنوز به دنیا نیامده بود که پدرش عبدالله رحلت کرد و متولد شد. هنوز 5 ساله نشده بود که مادرش نیز رحلت نمود و او هجران مادر را هم در کودکی چشید. 8 ساله بود که پدربزرگش، آقای ، که همچون چشمانش مراقب او بود، وفات نمود. و تحت سرپرستی عمویش قرار گرفت. به پیامبری که مبعوث شد، قبیله خودش قریش اولین و بزرگترین دشمنان او شدند. هرگاه برای دعوت فردی به اسلام، تلاش میکرد، و ندا میداد: «بتها را نپرستید، زنا نکنید، دزدی نکنید، فرزندانتان را نکشید، تهمت نزنید، پاکیزه باشید، خود را بشویید، مال یکدیگر را نخورید، ظلم نکنید، به یکدیگر رحم کنید، به فقرا کمک کنید، به یاد خدا باشید و..» اشراف قریش و حتی عمویش ابولهب، با نیش و تمسخر، قلب پاکش را می آزردند. سالها و پیروان او را آزار دادند و بر سنگهای داغ مکه شکنجه نمودند تا «احد احد» نگویند. سه سال مسلمانان بی پناه را در شعب ابیطالب از آب و نان و همه نیازهای اولیه انسانی تحریم کردند. تا ابوطالب زنده بود کسی جرات تعرض به جانش را نداشت. سال دهم بعثت ابوطالب و همسرباوفای (ص) رحلت کردند. آزارهای قریش شدت گرفت. هر لحظه جانش در خطر بود. به طائف رفت بلکه از آنجا مامنی برای خود و دیگر مسلمانان بیابد. پیران لجوج طائف، کودکان و اوباش را اجیر کردند و با سنگ و چوب به جان شریف و پاک او افتادند و زخمی و مجروحش ساختند.😔 دست به دعا برداشت که خداوندا! تو شاهد باش.. و مرا در تبلیغ دینت یاری فرما.. چهل تن از چهل تیره قریش، جمع شدند تا شبانه او را بکشند. اما تقدیر خداوند چنین بود که مردانی از به او ایمان آوردند. آن دو قبیله اوس و خزرج، که دویست سال بر سر هیچ و پوچ با هم میجنگیدند، خسته و پژمرده از جنگهای دائم، تشنه بودند. تشنه مردی که برایشان صلح و آرامش بیاورد. کسیکه به جنگهایشان خاتمه دهد و در زیر سایه امنیتش زندگی کنند. خداوند چنین تقدیر کرد که زندگی این مردم را با پیامبر نجات دهد. با شوق و رغبت با بهترین لباسها و عطرها و دف و دهل به استقبال آمدند. پیامبری که با پاهای زخمی و روح رنجور از شهرش از وطنش مکه رانده شده بود. با سرود «طلع البدر علینا». و چه روز خوبی بود روز هجرت. چه روز تاریخ سازی. چه تاریخ مبارکی. یوم الله بود روز . اول ربیع الاول. 🔺 و چه بد قومی بودند قریشیان. حتی پس از هجرت راحتش نگذاشتند. سال دوم با جنگ ، سال سوم با جنگ و سال پنجم با جنگ به مصافش آمدند. و . این قوم همیشه فتنه گر. آنها که در کتب خود ظهور پیامبری از نسل ابراهیم در سرزمین حجاز را خوانده بودند و به بوی او به حجاز آمده بودند، وقتی او را یافتند و دکانهای خود را در خطر دیدند، بجز اندکی ایمان نیاوردند. پیامبر(ص) با آنها پیمان صلح و دوستی بسته بود و آن «بدترین قوم» و «اشد العداوه» از پشت به مسلمانان خنجر زدند. یهودیان بنی قینقاع به شعارهای زننده علیه مسلمانان و تعرض به زنان مسلمان برخاستند. یهودیان بنی نضیر قصد جان پیامبر را کردند و یهودیان بنی قریظه و با بت پرستان! همدست شدند و جنگ را علیه او به راه انداختند. علیه پیامبری که برای صلح و دوستی آمده بود و برای هدایت این کفار و مشرکان، چنان خود را به زحمت مینداخت که خدا فرمود نزدیک است که جانت را بر سر هدایت آنها بدهی. (فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ) جنگ پشت جنگ علیه او به راه انداختند و همگی یک به یک به مدد الهی و جانفشانی مسلمانانی چون علی بن ابیطالب (ع) نابود شدند. اما تقدیر الهی چنین بود که او فاتح به وطن و مولد خود برگردد. با ده هزار لشکر که با نمد پاهایشان را بسته بودند، به دروازه های مکه آمد. چنین آمد تا بدون اینکه خونی ریخته شود فتح شود و پس از پیروزی، مشرکان و حتی سردسته آنها را امان داد. فرمود هر کس در خانه اش بماند و علیه مسلمانان دست به شمشیر نبرد در امان است! این است رفتار پیامبر با بت پرستان جاهل و عنود و کینه توز. که بر سر او خاکستر و شکمبه گوسفند ریخته بودند و همه اموالشان را مصادره کرده بودند. این بود پیامبر صلح و مهربانی و عاطفه. 💚مظلوم به دنیا آمد. مظلوم زندگی کرد. مظلوم پیامبری کرد. و مظلوم رحلت کرد. و همچنان مظلوم است. چنان مظلوم که پس از بعثتش، وقتی جهان در قرون وسطی و تاریکی به سر میبرد، وقتی امپراتوری ، خواندن و نوشتن را برای توده ها ممنوع کرده بود، و امپراتوری حمام را شیطانی میدانست، و دو امپراتوری 700 سال به جان یکدیگر افتاده بودند، برای جهان، ندای صلح و دانش و پاکی و اخلاق و برابری و ترحم بر فقرا و ضعیفان و عدالت را آورد. او همچنان است. برای جهانی که او را نمی شناسد..
📌رابطه حضرت با پس از رسول خدا(ص) از مکه، حضرت فاطمه زهرا(س) و حضرت فاطمه بنت اسد نیز بلافاصله به همراه امیرمؤمنان علی(ع) به هجرت کردند. فاطمه بنت اسد، پس از پسرش امیرمؤمنان علی(ع)با حضرت (س) تا زمانی که زنده بود، در کنار آنان زندگی می کرد و امور خانه، میان او و تقسیم شده بود و به ایشان کمک می کرد. لذا مدتی فاطمه بنت اسد در خانه عروسش اموری همانند آوردن و تهیه زندگی را برعهده داشت و در این مدت حضرت فاطمه(س) با مادرشوهر خود با نیکی و سازش زندگی می کرد. 📚ذهبی، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، ج3، ص621
هدایت شده از  شنود ۳۱۳
🗒 قایقی باید ساخت ... (شهر در محاصرۀ تجدد) استاد مهدی جمشیدی ۱. اهل معنا می‌بینند و می‌گویند که میدان توپخانه، همچنان وضع انقباضی دارد؛ گرفته و فروبسته و تلخ و تاریک است. در آن نفس نمی‌توان کشید.‌ حزن‌آمیز و گداخته است. نور ندارد و گرفتار خفقان است.‌ بیش از صد سال پیش، شیخ‌فضل‌الله نوری را در میدان توپخانه به دار کشیدند و مردمان، به قتل وی رضایت دادند. معصیت، اجتماعی بود و بدین‌سبب، چندی بعد، جمهوری رضاخانی از راه رسید و دودمان مردمان را بر باد داد. شیخ شهید گفت که در پس صحنۀ مشروطه، فتنه‌ها نهفته است و بساط دین برچیده خواهد گفت. مشروطه، مقدمۀ شد و دیانت، به زنجیر تجدد انگلیسی افتاد. و امروز، حتی جغرافیای شهادت شیخ نیز فروبسته است. ۲. در لجن‌شهر تهران چه‌ها که نمی‌گذرد؛ به شبیه‌تر است تا شهر. غوغا می‌کند در ام‌القرا. و از در و دیوار شهر فرومی‌ریزد. خیابان، اندرونی زنان و دختران شده.برهنگی از موی سر، به نیم‌تنه و پایین‌تنه رسیده. فساد، سکۀ رایج شده. مردان، خویش را بالا آورده‌اند و نوامیس‌شان را تاراج چشم‌های خیابانی نهاده‌اند. از مردانگی‌شان، جهازات جسمی‌شان مانده و بس.رسم را آموخته‌اند. زن در این شهر، چونان شئ لذیذ شده که اگر امکان تمتع لمسی از او در میان نباشد، دست‌کم تمتع بصری، رواست.، رواج یافته و ،متروک گشته. حریم و حرمت، بر باد نسیان رفته و کثافات مکتوم، جسارت تجاهر یافته‌اند. را فرزند می‌شمارند و به خانه راه می‌دهند و در آغوش می‌گیرند. حرام و حلال و طهارت و نجاست را کنار نهاده‌اند. و، تفرج و تفریح فراغت‌شان است. سر در آخور شبکه‌های تجددی دارند و القائات آنان را نشخوار می‌کنند. استعمار، استحمارشان کرده. مسخ و مستحیل شده‌اند؛ چنان‌که موبه‌مو، آداب و رسوم تمدن ضالۀ غرب را به‌جا می‌آورند. ابلیس، چه معرکه‌‌ای به راه انداخته در آخرالزمان. مردمان، از راه رفته بازگشته‌اند و عهد قدسی را به چوب عصیان شکسته‌اند. ۳. مؤمنان در و خون‌دل می‌خورند. خوف دارند از حضور در خیابان‌ها. زبان بسته‌اند تا مبادا گرگان برهنه، هوچی‌گری کنند. در خویش فرو رفته‌اند و دلسردند از وعده‌های بی‌فرجام و معلق حاکمان. بسی شنیده‌اند و با اعتماد، بدرود گفته‌اند. کار از غمض بصر گذشته است؛ باید از خیابان حذر کنند. در امان نیستند از سیلاب لجام‌گسیختگی اصحاب زن، زندگی، آزادی. زباله‌ها و چرک‌های وجودی اینان، راهی جز عزلت، پیش رو ننهاده. وقتی نمی‌توان گفت، باید گریخت. باید کرد از. فاسقه‌های شهری، فزونی یافته‌اند و فتح سنگر به سنگر کرده‌اند. نه به تمکین می‌کنند و نه به. هم از خیرگی چشم‌های و گرسنه، لذت می‌برند و هم از دهن‌کجی به انقلاب خمینی. و حقیر و بی‌مایه‌اند. جز تن ندارند که عرضه بدارند. تن‌زده و بدن‌اندیش‌اند و با اندام‌شان، تجارت خیابانی می‌کنند. عفت می‌فروشند و هوس می‌خرند. لجن می پراکنند و فضیلت می‌سوزانند. بی‌هویت و بی‌ریشه و بوقلمون‌صفت هستند و به اندک‌بادی، فرومی‌ریزند. به وسوسه‌ای، می‌شکنند و به وعده‌ای، خام می‌شوند. ظهورات زنانه‌گی‌شان، خیابان را خفه کرده و در دل‌ها، آشوب افکنده‌اند. شهرآشوبی فاسقه‌ها، نام دیگر نافرمانی مدنی است. ۴. حاکمان، ادعای دارند، اما از عمل، بی‌بهره‌اند. مصانعه و مداهنه را برگزیده‌اند و مرعوب بازی روایت شده‌اند. حاکمان، به می‌اندیشند نه حقیقت. طمع تداوم جلوس بر کرسی دارند و بدین‌جهت، همدل با اهتمام عوام به اسافل اعضایند. دولت، علیل و عقیم است و مبدأ تساهل‌و‌تسامح. طبیب را به قدرت رساندند تا شاید وفور رأی، مشروعیت بیافریند، اما نه به این مقصد رسیدند و نه کار خلق، به‌سامان شد. درد روی درد، انباشته گشته و ستون معیشت، در آستانۀ فروریختن است. از دین گریختند تا دنیا را در آغوش بگیرند، اما از هر دو ماندند و به مرداب عجز غلتیدند. نان رفت و ایمان نیز. باران رفت و آسمان نیز. بر سر قدرت، فضیلت را معامله کردند. دین را به کنار نهادند و جانب دنیا را گرفتند. احکام شرع مقدس را بر اساس روایات جان لاکی، تفسیر می‌کنند. تجدد، سلطان درون‌شان است و تدین، لقلقۀ لسان‌شان. دولت طبیبان، راه علاج نمی‌داند و بی‌نسخه و پریشان و سرگردان است. گرداگرد خویش می‌گردد و همچنان، چشم به عنایات و کرامات واشنگتن دارد. حاجی واشنگتن‌های قجری، امروز بیشترند. عهد قجر رفت، اما روشنفکران قجری، همچنان و صاحب‌کرسی‌اند. با را بر ذکر خدا ترجیح می‌دهند و را بر عمل. بی‌طرح و معطلند و چشم‌انتظار گشایش‌های واشنگتنی، تا شاید در امتداد برجام، ننگ‌نامۀ دیگری را گردن بنهند. مخلص کلام، با چماق تکثر، بر سر تدین می‌کوبند و اضداد هویتی را برمی‌تابند. @mahdi_jamshidi60