هدایت شده از نهج البلاغه
#سبک_زندگی را از #نهج_البلاغه بیاموزیم (۳۳۴)
حکمت ۳۷۳ نهج البلاغه
بخش چهارم:
نكته ها:
۱. محمد بن جرير طبرى در مقدمه اى كه مرحوم سيد رضى براى اين گفتار بسيار پرمحتوا بيان كرده نخست اشاره به ابن جرير طبرى شده است. طبرى نام دو نفر است يكى شيعه و ديگرى اهل سنت كه هر دو ابوجعفر محمّد بن جرير طبرى نام دارند. تاريخ معروف طبرى مربوط به طبرى اهل سنت است كه مردى دانشمند و در عصر و زمان خود كم نظير بود. نوشته هاى زيادى دارد كه از جمله آن ها تفسير مهمى به نام جامع البيان و تاريخ مشهورش است و كتابى به نام كتاب الولاية دارد كه طرق مختلف حديث غدير را در آن بيان كرده است.
تاريخ او از معروف ترين تاريخ هاست و مطالب زيادى در آن نقل شده است و نسبت به بسيارى از تواريخ اسلامى دقيق تر است (هرچند خالى از اشتباه نيست). او در آمل مازندران در سال 224 تولد يافت و در سال 310 در بغداد چشم از جهان پوشيد.
اما ابن جرير طبرى شيعى آملى نيز كنيه اش ابوجعفر است و از بزرگان علماى اماميه در قرن چهارم بود. نويسنده كتاب دلايل الامامة و كتاب المسترشد مى باشد و مرحوم نجاشى او را مردى ثقه و جليل القدر و كثير العلم از اصحاب ما شمرده است.
۲. عبدالرحمن بن ابى ليلى به گفته خطيب بغدادى در كتاب تاريخش، ابوليلى پدر عبدالرحمن از ياران خاص على(عليه السلام)بود و در خدمت آن حضرت به مدائن آمد و فرزندش نيز از كسانى است كه در كتب ما از وى به نيكى ياد شده است و تعبير به فقيه در كلام سيد رضى ظاهراً صفت براى عبدالرحمن است نه صفت براى پدرش ابى ليلى و همان گونه كه مرحوم سيد رضى اشاره كرده عبدالرحمن از كسانى بود كه همراه ابن اشعث براى جنگ با حجاج خروج كرد يا از كسانى بود كه مردم را به جهاد در مقابل حجاج دعوت مى كرد. از نوشته هاى مرحوم سيد محسن امين در اعيان الشيعه استفاده مى شود كه او از قرّاء بود، بعضى از قاريان معروف، قرائت قرآن را از او فراگرفته اند. البته فرد ديگرى به نام عبدالرحمن بن ابى ليلى در ميان فقهاى اهل سنت ديده مى شود كه معاصر با امام صادق(عليه السلام)است و گاه حالات اين دو با يكديگر ممكن است اشتباه شود. و اما ابن اشعث كه در بالا به آن اشاره شده نامش عبدالرحمن، فرزند محمّد بن اشعث بن قيس بود. او در زمان حجاج از طرف وى به عنوان والى سجستان انتخاب شد ولى برگشت و با حجاج به پيكار برخاست، چند بار با او جنگيد و سرانجام شكست خورد و فرار كرد و در سال 85 جهان را بدرود گفت.
پایان شرح حکمت ۳۷۳ از آیت الله ناصر مکارم شیرازی
@nahj_ir
هدایت شده از تفسیر قرآن
درس دویست و هفتاد و شش
تفسیر آیه ۲۳۶ سوره #بقره از تفسیر نور
لا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِیضَهً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُحْسِنِینَ (۲۳۶)
اگر زنان را قبل از آمیزش جنسی و یا تعیین مهر طلاق دهید،گناهی بر شما نیست،ولی آنها را(با هدیه ای مناسب)بهره مند سازید.آن کس که توانایی دارد،به اندازه توانش و آن کس که تنگدست است به اندازه ی وسعش،هدیه ای شایسته(که مناسب حالِ دهنده و گیرنده باشد.)این کار برای نیکوکاران سزاوار است.
نکته ها:
* برخی گمان می کردند،طلاق قبل از عمل زناشویی و یا قبل از تعیین مهریه، صحیح نیست.این آیه ضمن اصلاح این تفکّر،مورد هدیه را نیز یادآوری می کند.
پیام ها:
۱- حتّی طلاق دادن باید در فضای خیرخواهی و نیکی باشد. «إِنْ طَلَّقْتُمُ... مَتِّعُوهُنَّ... بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُحْسِنِینَ»
۲- عفت کلام،یک ارزش است.به جای تصریح به مسائل زناشویی،خداوند می فرماید: «ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ»
۳- تعیین و پرداخت مهریه،بر مرد واجب است. «تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِیضَهً»
۴- تلخی طلاق را با هدیه ای مناسب جبران نمائید.هرچند آمیزش جنسی صورت نگرفته است،ولی طلاق یک نوع فشار روحی برای زن محسوب می شود که با احسان و هدیه ای شایسته باید جبران شود. «مَتِّعُوهُنَّ»
۵- عقد ازدواج،قداست و احترام دارد.با اینکه آمیزشی صورت نگرفته است،لکن اجرای صیغه ی عقد، به زن حقّ می دهد تا به هنگام جدایی هدیه ای مناسب دریافت نماید. «مَتِّعُوهُنَّ»
۶- حفظ انصاف و عدالت از سوی مرد و زن،مورد نظر است.همانگونه که سرشکستگی زن باید با هدیه ای مناسب جبران شود،مرد نیز نباید به خاطر هدیه،تحت فشار قرار گیرد و هر کس باید به مقدار توانایی اش اقدام کند. «عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ»
۷- تکلیف مرد در برابر خانواده،به قدر توان او می باشد. «عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ»
۸- احترام به شئون اجتماعی همسر،لازم است.کلمه«معروف»یعنی در هدیه دادن باید مسائل عرفی و اجتماعی را مراعات نمود. «مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ»
۹- از افراط و تفریط در امور زندگی دوری کنید. «بِالْمَعْرُوفِ»
۱۰- هدیه به همسر،از نشانه های نیکوکاران است. «مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُحْسِنِینَ»
۱۱- هدیه ی جنسی،بهتر از پول نقد است.کلمه«متاع»به جای درهم و دینار، نشانه ی آن است که هدیه جنس باشد. «مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ»
۱۲- هدیه ای که شوهر به همسر می دهد،تحمیل بار و باج و صدقه نپندارد،یک نوع حقّ زن بر مرد است. «حَقًّا عَلَی الْمُحْسِنِینَ»
۱۳- اخلاق،پشتوانه احکام الهی است. «حَقًّا عَلَی الْمُحْسِنِینَ»
@alquran_ir
هدایت شده از عرفان، اوج ناز
#سفارشهای_امام_صادق_عليه_السّلام_به_عبداللَّه_بن_جندب (۱۳۴)
از آیت الله مصباح یزدی
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﺆﻭﻟﻴﺖﻫﺎﯼ ﻣﻬﻢ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻭﻇﺎﻳﻒ ﻋﺒﺎﺩﯼ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯼ ﻧﺎﻓﻠﻪ، ﺩﻋﺎﻫﺎﯼ ﻣﺴﺘﺤﺒﯽ، ﻗﺮﺍﺋﺖ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ... ﻣﻌﺎﻑ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﻣﺎ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﯽﮐﻨﻴﻢ ﮐﻪ ﺛﻮﺍﺏ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻣﺶ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺧﺘﻢ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻴﺶ ﺗﺮ ﺍست!
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺧﺪﻣﺘﯽ ﮐﻪ ﻭﻇﻴﻔﻪ ﻭ ﻭﺍﺟﺐ ﺑﺎﺷﺪ، ﺛﻮﺍﺑﺶ ﺍﺯ ﺧﺘﻢ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻴﺶ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻥ ﺁﻥ ﺧﺪﻣﺖ، ﺍﺯ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎﯼ ﻋﺒﺎﺩﯼ ﻣﺴﺘﻐﻨﯽ ﻧﻴﺴﺖ. ﺍﮔﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺳﺮ ﻭ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺁﻥ ﺭﻭﺡ ﻣﻌﻨﻮﯼ ﺩﺭ ﺍﻭ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﮐﻨﺪ، ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺍﻧﮕﻴﺰﻩﻫﺎﯼ ﺍﻟﻬﯽ ﺩﺭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺿﻌﻴﻒ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻭﻇﻴﻔﻪ ﮐﻨﺪ، ﺧﻮﺩﺵ ﻫﻢ ﺁﻓﺖ ﺯﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﻓﺎﺳﺪ ﻣﯽﮔﺮﺩﺩ.
ﺿﺮﻭﺭﺕ ﺣﻔﻆ ﻫﻮﻳﺖ ﺷﻴﻌﯽ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺗﺄﮐﻴﺪ ﺷﺪﻩ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﻣﺎ ﮐﻢ ﺗﺮ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﻭ ﺳﺎﻳﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ، ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﺷﺨﺎﺹ ﻓﺮﻕ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
ﻣﺜﻠﺎ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻳﻘﻄﻴﻦ، ﮐﻪ ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺷﻴﻌﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺧﺎﺹ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻮﺳﯽ ﮐﺎﻇﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺣﻀﺮﺕ، ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﺍﻟﺮﺷﻴﺪ ﮔﺮﺩﻳﺪ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﻋﻠﺎﻭﻩ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻣﯽﮐﺮﺩ، ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﻪ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﻫﻢ ﺧﺪﻣﺖ ﮐﻨﺪ.
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭼﻨﻴﻦ ﻗﺪﺭﺗﯽ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﻌﺎﺷﺮﺕ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ، ﺩﺭ ﻋﻘﺎﻳﺪ، ﻋﺒﺎﺩﺍﺕ ﻭ ﺍﺧﻠﺎﻗﺸﺎﻥ ﺍﺛﺮ ﺳﻮﺀ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ، ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﺎﺕ ﻓﺎﺳﺪ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﮐﻨﻨﺪ. ﻫﻴﭻ ﮔﺎﻩ ﻭﻇﻴﻔﻪ ﯼ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺩﻭﺵ ﻣﺎ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ.
ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺩﻳﮕﺮ، ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺍﺗﺐ ﺍﻳﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﺿﻌﻴﻒ ﺍﺳﺖ، ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻓﺎﺳﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻴﻢ ﺫﻭﺏ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﻭ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﻫﻮﻳﺘﺸﺎﻥ ﻣﯽﺭﻭﺩ، ﺑﺎﻳﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺟﺪﺍ ﺷﻮﻧﺪ.
ﻫﻢ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﻌﺮﻓﺘﺸﺎﻥ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭘﺸﺘﻮﺍﻧﻪ ﻋﻠﻤﯽ ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﻗﻮﻳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﻘﺎﻳﺪﺷﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ، ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﺲ ﻭ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺍﯼ ﺑﺤﺚ ﮐﻨﻨﺪ.
ﺍﮔﺮ ﻳﮏ ﮔﺮﻭﻩ ﺍﺯ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﮐﺜﺮﻳﺖ ﺁﻧﺎﻥ ﻓﺎﺳﺪ ﻭ ﻳﺎ ﮐﺎﻓﺮﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺑﺎﻳﺪ ﻫﻮﻳﺖ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺯﻳﺎﺩ ﮐﻨﻨﺪ.
@nazz_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این وضعیت برای لبنان غم انگیز است.
هدایت شده از نهج البلاغه
#سبک_زندگی را از #نهج_البلاغه بیاموزیم (۳۳۵)
حکمت ۳۷۴ نهج البلاغه
بخش اول:
موَفِي كَلام آخَرَ لَهُ يَجْرِي هَذَا الْمَجْرَى: فَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ لِلْمُنْكَرِ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ، فَذلِكَ الْمُسْتَكْمِلُ لِخِصَالِ الْخَيْرِ; وَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ، فَذَلِكَ مُتَمَسِّكٌ بِخَصْلَتَيْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ وَ مُضَيِّعٌ خَصْلَةً; وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِقَلْبِهِ وَالتَّارِكُ بِيَدِهِ وَلِسَانِهِ، فَذلِكَ الَّذِي ضَيَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَيْنِ مِنَ الثَّلاثِ وَ تَمَسَّكَ بِوَاحِدَة، وَ مِنْهُمْ تَارِكٌ لاِِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِلِسَانِهِ وَقَلْبِهِ وَيَدِهِ، فَذلِكَ مَيِّتُ الاَْحْيَاءِ. وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللّهِ، عِنْدَ الاَْمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ، إِلاَّ كَنَفْثَة فِي بَحْر لُجِّيٍّ. وَ إِنَّ الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىَ عَنِ الْمُنْكَرِ لاَ يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَل، وَ لاَ يُنْقِصَانِ مِنْ رِزْق، وَ أَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْل عِنْدِ إِمَام جَائِر.
امام(عليه السلام) در گفتار ديگرى در همين زمينه فرمود: گروهى از مردم با دست و زبان و قلب به مبارزه با منكرات و انكار منكر برمى خيزند. آن ها تمام خصلت هاى نيك را به طور كامل در خود جمع كرده اند. گروهى ديگر تنها با زبان و قلب به مبارزه برمى خيزند اما با دست كارى انجام نمى دهند آن ها به دو خصلت از خصلت هاى نيك تمسك جسته اند و يكى را ضايع كرده اند. گروهى ديگر تنها با قلبشان نهى از منكر مى كنند (و از آن بيزارند) ولى مبارزه با دست و زبان را ترك مى گويند اين گروه بهترين خصلت هاى از اين سه را ترك گفته و تنها به يكى چنگ زده اند. گروهى ديگر نه با زبان نهى از منكر مى كنند و نه با قلب و نه با دست، اين ها (در حقيقت) مردگانى در ميان زندگان هستند. (بدانيد) تمام اعمال نيك و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر همچون آب دهان است در برابر دريايى عميق و پهناور. امر به معروف و نهى از منكر نه مرگ كسى را نزديك مى كند و نه از روزى كسى مى كاهد (و بدانيد) از همه اين ها مهمتر سخن حقى است كه در برابر سلطان ستمگرى گفته شود (و از مظلومى در مقابل آن ظالم دفاع گردد).
مردگان زنده نما!:
مرحوم سيد رضى در ابتداى اين گفتار حكيمانه مى گويد: امام(عليه السلام) در سخن ديگرى كه در همين معنا (اشاره به گفتار حكيمانه قبل است) بيان كرده چنين مى فرمايد:
«گروهى از مردم با دست و زبان و قلب به مبارزه با منكرات و انكار منكر برمى خيزند. آن ها تمام خصلت هاى نيك را به طور كامل در خود جمع كرده اند»;
(وَفِي كَلام آخَرَ لَهُ يَجْرِي هَذَا الْمَجْرَى: فَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ لِلْمُنْكَرِ بِيَدِهِ وَلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ، فَذلِكَ الْمُسْتَكْمِلُ لِخِصَالِ الْخَيْرِ).
امام(عليه السلام) تقسيم سه گانه اى در اين گفتار حكيمانه و پرمعنا براى آمرين به معروف و ناهين از منكر بيان كرده، كه اين قسمِ اوّلِ آن است و اشاره به كسانى است كه با تمام وجود خود و با استفاده از تمام وسايل به مبارزه با منكرات برمى خيزند.
منظور از نهى از منكر با قلب (همانگونه كه در تفسير حكمت گذشته آمد) اين است كه انسان در دل از منكرات متنفر باشد و هرگز به آن رضايت ندهد هرچند نتواند بيش از اين كارى انجام دهد و يا بتواند و كوتاهى كند.
منظور از مبارزه با زبان واضح است: نصيحت كند، اعتراض نمايد و گاه لازم است فرياد بكشد.
معناى انكار منكر با دست هرگونه اقدام عملى است براى پيشگيرى از منكر يا برچيدن بساط منكرات موجود كه گاه منجر به درگيرى فيزيكى به سبب مقاومت عاملين به منكر و جسور بودن آن ها مى شود.
قابل توجه اين كه امام(عليه السلام) اين سه را به ترتيب اهميت ذكر كرده است: نخست انكار با يد سپس لسان و بعد قلب.
اين كه امام(عليه السلام) مى فرمايد: چنين كسى تمام خصال نيك را در خود جمع كرده، به سبب اين است كه كارى فراتر از آن تصور نمى شود و اين كه بعضى از شارحان نهج البلاغه كمك هاى مالى را قسم چهارم ذكر كرده اند صحيح به نظر نمى رسد زيرا كمك هاى مالى نيز جزء اقدامات عملى است كه با دست انجام مى شود.
@nahj_ir
هدایت شده از تفسیر قرآن
درس دویست و هفتاد و هفت
تفسیر آیه ۲۳۷ سوره #بقره از تفسیر نور
وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِیضَهً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ إِلاّ أَنْ یَعْفُونَ أَوْ یَعْفُوَا الَّذِی بِیَدِهِ عُقْدَهُ النِّکاحِ وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوی وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ اللّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (۲۳۷)
واگر زنان را قبل از آمیزش طلاق دهید،در حالی که برای آنها مهریه تعیین کرده اید،نصف آنچه را تعیین کرده اید(به آنها بدهید،)مگر اینکه آنها(حقّ خود را)ببخشند و یا کسی که عقد ازدواج به دست اوست آنرا ببخشد،و اینکه شما گذشت کنید،(و تمام مهر آنان را بپردازید)به پرهیزگاری نزدیکتر است.و گذشت و نیکوکاری در میان خود را فراموش نکنید که همانا خداوند به آنچه انجام می دهید بیناست.
پیام ها:
۱- در گفتگو درباره ی مسائل زناشویی خانواده،عفت کلام را مراعات کنید.«تَمَسُّوهُنَّ»
۲- تعیین و پرداخت مهریه،بر مرد واجب است. «فَرِیضَهً»
۳- عفو و گذشت از سوی زن و مرد،هر دو پسندیده است.یا زن نصف مهریه را ببخشد، یا مرد تمام مهریه را بدهد. «یَعْفُونَ... تَعْفُوا»
۴- اجازه ازدواج زن،با ولیّ اوست. «بِیَدِهِ عُقْدَهُ النِّکاحِ»
۵- کسانی که بخشش دارند،به تقوا نزدیک ترند. «وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوی»
۶- طلاق باید همراه با عفو و فضل باشد. «تَعْفُوا... لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ»
۷- در طلاق نباید مسائل اخلاقی و کرامت های انسانی را به فراموشی سپرد.«وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ»
@alquran_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای حمایت وزارت خارجه دولت روحانی از جاسوسهای انگلیسی به کجا رسید؟!
🔻کتابهای چند دهه بعد خواهند نوشت در این ۸ سال چه حفرههای امنیتی در این کشور به وجود آمد
هدایت شده از عرفان، اوج ناز
#سفارشهای_امام_صادق_عليه_السّلام_به_عبداللَّه_بن_جندب (۱۳۵)
از آیت الله مصباح یزدی
ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﻣﺎ ﺷﺎﻫﺪ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺴﻴﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﻏﻴﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ، ﺟﻤﻌﻴﺖﻫﺎﻳﯽ ﺍﺯ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺹ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ ﺣﻔﻆ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺍﺣﮑﺎﻡ ﺩﻳﻨﯽ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻣﻌﺎﺷﺮﺕ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ، ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ، ﺁﻥ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺣﺪﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻳﻞ ﺩﻳﻨﯽ ﻭ ﻋﻤﻠﯽ ﺁﻧﺎﻥ ﻟﻄﻤﻪ ﺍﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﻧﻴﺎﻳﺪ.
ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﮐﻨﻴﺎ، ﺟﻮﺍﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻴﻌﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻡ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﯼ ﻣﺎﻩ ﺭﺟﺐ ﻭ ﺷﻌﺒﺎﻧﺶ ﺗﺮﮎ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ. ﮔﺮﻭﻩ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺍﺯ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺩﺭ ﻳﮏ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﺴﻴﺤﯽ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺍﻓﺮﻳﻘﺎ، ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﻣﺴﺘﺤﺒﺎﺗﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺗﺮﮎ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ.
ﭼﺮﺍ؟
ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺫﻭﺏ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﻧﺪ.
ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺩﻳﮕﺮ، ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺍﻳﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺩﻳﮕﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ، ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺫﻭﺏ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﺑﻴﻨﺪ ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺸﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﺷﮏ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
ﺁﻧﺎﻥ ﻫﻮﻳﺖ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺍﺳﻢ ﺷﻴﻌﻪ ﺭﺍ ﻳﺪﮎ ﻣﯽﮐﺸﻨﺪ. ﺍﺯ ﺗﺸﻴﻊ ﻧﻴﺰ ﻓﻘﻂ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﺎﺳﻨﺪ
ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﭼﻨﻴﻦ ﺭﻭﺯﯼ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﻳﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﻣﯽﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ ﻫﻮﻳﺖ ﺷﻴﻌﯽ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻭ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺿﻌﻴﻒ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﻴﺶ ﺗﺮ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺗﺎ ﺧﺪﺍﯼ ﻧﺎﮐﺮﺩﻩ ﻣﻌﺎﺷﺮﺕ ﻭ ﻣﺠﺎﻭﺭﺕ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ، ﻣﻮﺟﺐ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻦ ﺩﻳﻦ ﻭ ﻣﺬﻫﺒﺸﺎﻥ ﻧﮕﺮﺩﺩ.
@nazz_ir
هدایت شده از نهج البلاغه
#سبک_زندگی را از #نهج_البلاغه بیاموزیم (۳۳۶)
حکمت ۳۷۴ نهج البلاغه
بخش دوم:
آنگاه امام(عليه السلام) به سراغ گروه دوم مى رود و مى فرمايد:
«گروهى ديگر تنها با زبان و قلب به مبارزه برمى خيزند اما با دست كارى انجام نمى دهند آن ها به دو خصلت از خصلت هاى نيك تمسك جسته اند و يكى را ضايع كرده اند»;
(وَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ، فَذَلِكَ مُتَمَسِّكٌ بِخَصْلَتَيْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ وَمُضَيِّعٌ خَصْلَةً).
شك نيست كه افراد ناتوان و يا توانمند فاقد مسئوليت كامل، نخستين چيزى را كه ترك مى كنند اقدامات عملى در راه نهى از منكر است. تنها در قلبشان از آن متنفرند و با زبان هم نصيحت و اعتراض مى كنند. آن ها در برابر دو قسمتى كه انجام داده اند مأجورند و درباره ترك مبارزه عملى با منكر ـ در صورتى كه قدرت داشته باشند ـ مسئوليت سنگينى در پيشگاه خدا دارند.
سپس امام(عليه السلام) به سراغ گروه سوم مى رود و مى فرمايد:
«گروهى ديگر تنها با قلبشان نهى از منكر مى كنند (و از آن بيزارند) ولى مبارزه با دست و زبان را ترك مى گويند اين گروه بهترين خصلت هاى اين سه را ترك گفته و تنها به يكى چنگ زده اند»;
(وَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِقَلْبِهِ وَالتَّارِكُ بِيَدِهِ وَلِسَانِهِ، فَذلِكَ الَّذِي ضَيَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَيْنِ مِنَ الثَّلاثِ وَ تَمَسَّكَ بِوَاحِدَة).
تعبير امام(عليه السلام) به «اشرف الخصلتين» در واقع ازقبيل اضافه صفت به موصوف است و در معنا «الخصلتين الاشرفين» مى باشد.
آرى آن ها مهمترين بخش از نهى از منكر را كه بخش عملى و زبانى است رها ساخته و به كمترين آن كه مزاحمتى براى هيچ كس توليد نمى كند قناعت نموده اند و آن ها ضعيف ترين ناهيان از منكرند.
ولى اين مرحله نيز داراى تأثير قابل توجهى است زيرا تنفر قلبى سبب مى شود كه شخص لااقل آلوده گناه نشود كه اگر اين تنفر نباشد او نيز به گناه خو مى گيرد و به صف گنهكاران مى پيوندد.
در حكمت ۲۰۱ نيز آمده است كه اميرمؤمنان(عليه السلام)اشاره به داستان قوم ثمود مى كند كه يك نفر از آن ها آمد ناقه اى را كه معجزه آشكار صالح(عليه السلام) بود پى كرد و به قتل رساند ولى خداوند اين كار را به همه آن ها نسبت مى دهد و مى فرمايد:
(فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ)
و امام(عليه السلام) در توجيه آن مى فرمايد:
«إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا;
یعنی:
ناقه ثمود را يك نفر پى كرد ولى خداوند همه را مشمول عذاب ساخت زيرا قلباً به آن راضى بودند».
@nahj_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فریاد کارگران علیه لوازم خانگی خارجی
#خبرگزاری_فارس 🇮🇷
هدایت شده از تفسیر قرآن
درس دویست و هفتاد و هشت
تفسیر آیه ۲۳۸ سوره #بقره از تفسیر نور
حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاهِ الْوُسْطی وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتِینَ (۲۳۸)
بر انجام همه ی نمازها و(خصوصاً)نماز وسطی(ظهر)، مواظبت کنید و برای خدا خاضعانه بپاخیزید.
نکته ها:
* درباره مراد از نماز وسطی،چند نظریه است،ولی با توجّه به شأن نزول آیه که گروهی بخاطر گرمی هوا در نماز ظهر شرکت نمی کردند و با توجّه به روایات و تفاسیر،مراد همان نماز ظهر است.
* حفظ هر چیزی باید مناسب با خودش باشد؛حفظ مال از دست برد دزد است،حفظ بدن از میکرب است، حفظ روح از آفات اخلاقی نظیر حرص،حسد وتکبّر است، وحفظ فرزند از دوست بد می باشد.امّا حفظ نماز به چیست؟حفظ نماز،آشنایی با اسرار آن،انجام به موقع آن،صحیح بجا آوردن،فراگرفتن احکام و آداب آن و حفظ مراکز عبادت و تمرکز فکر به هنگام آن است.
در حدیثی می خوانیم:نماز به گروهی می گوید:مرا ضایع کردی خدا تو را ضایع کند و به گروهی می گوید:مرا حفظ کردی خداوند تو را حفظ کند.
پیام ها:
۱- اقامه نماز باید مداوم باشد. «حافِظُوا»
۲- همه ی مردم مسئول حفظ نمازند. «حافِظُوا»
۳- ممکن است آیه دلالت کند بر اینکه نماز را به جماعت برپا کنید. «حافِظُوا، قُومُوا»
۴- هرکجا زمینه ی سهل انگاری یا غفلت احساس می شود،هشدار بیشتری لازم است. «وَ الصَّلاهِ الْوُسْطی»
۵- اقامه ی نماز،به توجّه،نشاط،معرفت و اخلاص نیاز دارد. «قُومُوا لِلّهِ قانِتِینَ»
۶- انسان نباید وصله ی ناهمرنگ هستی باشد.قرآن درباره هستی می فرماید: «کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» پس اگر ما قانت نباشیم،وصله ناهمرنگ هستی خواهیم بود.«قُومُوا لِلّهِ قانِتِینَ»
۷- ارزش نماز به خضوع آن است.«قانتین»
@alquran_ir
هدایت شده از عرفان، اوج ناز
#سفارشهای_امام_صادق_عليه_السّلام_به_عبداللَّه_بن_جندب (۱۳۶)
از آیت الله مصباح یزدی
ﮔﻨﺎﻩ ﻣﻐﻔﻮﺭ ﻭ ﻧﻴﮑﯽ ﻣﻘﺒﻮﻝ:
ﻳﺎ ﺍﺑﻦ ﺟﻨﺪﺏ ﮐﻞ ﺍﻟﺬﻧﻮﺏ ﻣﻐﻔﻮﺭﺓ ﺳﻮﯼ ﻋﻘﻮﻕ ﺍﻫﻞ ﺩﻋﻮﺗﮏ ﻭ ﮐﻞ ﺍﻟﺒﺮ ﻣﻘﺒﻮﻝ ﺍﻟﺎ ﻣﺎ ﮐﺎﻥ ﺭﺋﺎﺀ. ﻳﺎ ﺍﺑﻦ ﺟﻨﺪﺏ ﺍﺣﺒﺐ ﻓﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺍﺑﻐﺾ ﻓﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺍﺳﺘﻤﺴﮏ ﺑﺎﻟﻌﺮﻭﺓ ﺍﻟﻮﺛﻘﯽ ﻭ ﺍﻋﺘﺼﻢ ﺑﺎﻟﻬﺪﯼ ﻳﻘﺒﻞ ﻋﻤﻠﮏ ﻓﺎﻥ ﺍﻟﻠﻪ ﻳﻘﻮﻝ «ﻭ ﺍﻧﯽ ﻟﻐﻔﺎﺭ ﻟﻤﻦ ﺗﺎﺏ ﻭ ﺁﻣﻦ ﻭ ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺤﺎ ﺛﻢ ﺍﻫﺘﺪﯼ» ﻓﻠﺎ ﻳﻘﺒﻞ ﺍﻟﺎ ﺍﻟﺎﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﻟﺎ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﻟﺎ ﺑﻌﻤﻞ ﻭ ﻟﺎ ﻋﻤﻞ ﺍﻟﺎ ﺑﻴﻘﻴﻦ ﻭ ﻟﺎ ﻳﻘﻴﻦ ﺍﻟﺎ ﺑﺎﻟﺨﺸﻮﻉ ﻭ ﻣﻠﺎﮐﻬﺎ ﮐﻠﻬﺎ ﺍﻟﻬﺪﯼ ﻓﻤﻦ ﺍﻫﺘﺪﯼ ﻳﻘﺒﻞ ﻋﻤﻠﻪ ﻭ ﺻﻌﺪ ﺍﻟﯽ ﺍﻟﻤﻠﮑﻮﺕ ﻣﺘﻘﺒﻠﺎ «ﻭ ﺍﻟﻠﻪ ﻳﻬﺪﯼ ﻣﻦ ﻳﺸﺎﺀ ﺍﻟﯽ ﺻﺮﺍﻁ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ»
ﺁﻣﺮﺯﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﺨﺶ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺮﻳﻒ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:
ﮐﻞ ﺍﻟﺬﻧﻮﺏ ﻣﻐﻔﻮﺭﺓ ﺳﻮﯼ ﻋﻘﻮﻕ ﺍﻫﻞ ﺩﻋﻮﺗﮏ؛
یعنی:
ﻫﺮ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺁﻣﺮﺯﻳﺪﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻣﮕﺮ ﺟﻔﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﺣﻖ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺍﻳﻤﺎﻧﯽ ﺍﺕ.
ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﯼ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﻳﻢ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﮐﻪ ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:
ﺍﻥ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﺎ ﻳﻐﻔﺮ ﺃﻥ ﻳﺸﺮﮎ ﺑﻪ ﻭ ﻳﻐﻔﺮ ﻣﺎ ﺩﻭﻥ ﺫﻟﮏ ﻟﻤﻦ ﻳﺸﺎﺀ؛
یعنی:
ﻣﺴﻠﻤﺎ ﺧﺪﺍ ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﮎ ﻭﺭﺯﻳﺪﻩ ﺷﻮﺩ، ﻧﻤﯽ ﺑﺨﺸﺎﻳﺪ ﻭ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ، ﺑﺨﺸﺎﻳﺪ.
ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﺮ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﻣﯽﺁﻣﺮﺯﺩ، ﻳﺎ ﺑﻪ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﺩﻳﮕﺮ، ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯﺩ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ، ﻣﮕﺮ ﮔﻨﺎﻩ ﺷﺮﮎ؛ ﺷﺮﮎ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺁﻣﺮﺯﺩ.
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﻳﻦ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﻳﺪ، ﺷﺮﮎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺁﻣﺮﺯﺩ، ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﺸﺮﮎ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺮﻭﺩ، ﻭ ﮔﺮﻧﻪ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﻗﺒﻠﺎ ﻣﺸﺮﮎ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺗﻮﺑﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﻮﺣﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮔﻨﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﺁﻣﺮﺯﺩ؛ ﮐﻤﺎ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﻫﺮ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺑﺎ ﺗﻮﺑﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﺍﺳﺖ.
ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﻳﺪ، ﮔﻨﺎﻩ ﺷﺮﮎ ﺁﻣﺮﺯﻳﺪﻩ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ، ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﮔﻨﺎﻩ ﺭﺍ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮﺑﻪ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺮﻭﺩ.
ﺍﻣﺎ ﺳﺎﻳﺮ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﭼﻄﻮﺭ؟
ﺁﻳﺎ ﺳﺎﻳﺮ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻫﻢ ﺍﻳﻦ ﻃﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮﺑﻪ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺮﻭﺩ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻭﺟﻪ ﺁﻣﺮﺯﻳﺪﻩ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ؟
ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﻳﺪ، ﺳﺎﻳﺮ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﺷﺨﺺ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﻭ ﺗﻮﺑﻪ ﻧﻨﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻣﺮﺯﺩ.
@nazz_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرفهای یک آمریکایی که استاد دانشگاه هم هست در مورد #آمریکا و ایرانیهایی که آمریکا رو آمال آرزوهاشون میدونن. بدجور رو ذهن جوونها کار کردن . خیلی از این آدمهایی که طرفدار آمریکا هستن من باهاشون حرف زدم اینقدر ذهنشون داغون شده که میگن سگ آمریکایی ارزشش بالاتر از یک ایرانیه. #خودتحقیری
هدایت شده از خانواده امن
ماشاءالله به این غیرت
علی لندی، نوجوان اهل ایذه است. وقتی میبینه خونه همسایه شون داره در شعلههای آتش میسوزه، میره کمکشون و نجاتشون میده، اما خودش دچار سوختگی شدید میشه...
کاش به جای داستان های تخیلی پطروس، داستان قهرمانان واقعی خودمون رو به بچهها معرفی کنن.
راستی کی بود میگفت به این نسل امیدی نیست؟
@amn_org