eitaa logo
بیداری
835 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
2 فایل
با لمس آدرسهای زیر عضو کانالهای ما در ایتا شوید: تفسیر قرآن: @alquran_ir نهج البلاغه: @nahj_ir صحیفه سجادیه: @sahifeh_ir اخلاق، اوج نیاز @nyaz_ir عرفان، اوج ناز @nazz_ir خانواده امن در ایتا @amn_org بیداری در ایتا @bidary_ir مدیریت: @bidaryir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیروزی بسیجِ ملت ایران یک امر قطعی ست. امام خامنه ای <<دام عزه الشریف>> امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: کسی که به هنگام یاری ولیّ (رهبر) خود، بخوابد با لگد دشمن از خواب بیدار خواهد شد. @bidary_ir
هدایت شده از خانواده امن
مادران و پدران آگاه (۳۹) پرورش استعدادهاى فرزندان: مهم ترين امتياز انسان از ساير موجودات جهان، قابليت رشد و استعداد كمال در وجود اوست و هويت انسان در پرتو همين ويژگى معنا پيدا مى كند، و در حقيقت ارزش حقيقى او در گرو پيمودن مسير كمال و به فعليت رساندن قوه ها و شكوفائى خلاقيتهاى باطنيش مى باشد. آفريدگار جهان براى همين ويژگى انسان، تمام موجودات را در مسير رشد و تعالى او قرار داده و همه چيز را در عالم هستى به خاطر پرورش صحيح و رشد انسان آفريده است، و او را با دو هدايتگر درونى و بيرونى به سوى حق ندا داده و هدايت كرده است. و در يك كلام مهم ترين هدف از تربيت انسان، رسيدن به فلاح و رستگارى و قرب الى الله است. در اين راستا پدر و مادر موظفند در زمينه شكوفائى استعدادهاى خدادادى فرزندانشان، بسترهاى مناسب را فراهم آورند. چرا كه آنان در قبال تربيت فرزندان مسئولند. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: فرزندان خود را تربيت كنيد؛ به راستى كه شما درباره آن ها مورد سؤ ال قرار خواهيد گرفت. يكى از روشهائى كه مى توان در اين مورد از آن استفاده كرد، شيوه كار آمد تشويق است. تشويق در پرورش استعدادهاى فرزندان يك راهكار كاملا موفق مى باشد و اگر با شرايط صحيح انجام شود، محرك قوى در ايجاد و تكرار خصال پسنديده در وجود فرزندان خواهد بود. تشويق مى تواند به صورت هاى مادى و معنوى باشد. تحسين، تقدير، اعطاى جايزه و هديه، بذل عاطفى و محبت، تكريم و تشكر جلوه هايى از تشويق است. @amn_org
هدایت شده از اخلاق، اوج نیاز
هدایت شده از اخلاق، اوج نیاز
‏‎‏برگی زرین از امام خمینی(۱۴۲) ادامه نکته مهمه کمیاب بودن پیران دلیل است که مرگ به جوانان نزدیکتر است. در یک شهر پنجاه هزار نفری، پنجاه نفر پیر هشتاد ساله انسان نمی بیند.‏ ‏‏پس ای عزیز، از مکاید شیطان بترس و در حذر باش، و با خدای خود مکر و حیله مکن که پنجاه سال یا بیشتر شهوت رانی می کنم، و دم مرگ با کلمه استغفار جبران گذشته می کنم. این ها خیال خام است. اگر در حدیث دیدی یا شنیدی که حق تعالی بر این امت تفضل فرموده و توبه آنها را تا قبل از وقت معاینه آثار مرگ یا خود آن قبول می فرماید‎‏، صحیح است، ولی هیهات که در آن وقت توبه از انسان متمشّی شود. مگر توبه لفظ است؟ قیام به امر توبه زحمت دارد، برگشت و عزم بر برگشت نکردن ریاضات علمیه و عملیه لازم دارد، و الا خود بخود انسان نادر اتفاق می افتد که در فکر توبه بیفتد یا موفق به آن شود، یا اگر شد بتواند به شرایط صحت و قبول آن، یا به شرایط کمال آن، قیام کند. چه بسا باشد که قبل از فکر توبه یا عملی کردن آن، اجل مهلت ندهد، و انسان را با بار معاصی سنگین و ظلمت بی پایان گناهان از این نشئه منتقل نماید. آن وقت خدا می داند که به چه گرفتاریها و بدبختیها دچار می شود. جبران معاصی در آن عالم، فرضا که اهل نجات و عاقبت امرش سعادت ‏‎‏باشد، کار سهلی نیست. فشارها و زحمتها و سوختنهایی در دنبال است تا انسان لایق شفاعت شود و مور رحمت ارحم الراحمین گردد.‏ ‏‏پس ای عزیز، هر چه زودتر دامن [همت ] به کمر بزن و عزم را محکم و اراده را قوی کن، و از گناهان، تا در سن جوانی هستی یا در حیات دنیایی می باشی، توبه کن، و مگذار فرصت خداداد از دستت برود، و به تسویلات شیطانی و مکاید نفس اماره اعتنا مکن. @nyaz_ir
هدایت شده از نهج البلاغه
هدایت شده از نهج البلاغه
را از بیاموزیم (۲۵۱) وقال علیه السلام: ...... فَبَاءَ بِوِزْرِهِ، وَقَدِمَ عَلَى رَبِّه اسِفاً لاَهِفاً، قَدْ (خَسِرَ الدُّنْيَا وَالاْخِرَةَ، ذلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ).  حکمت ۳۴۴ نهج البلاغه امام علیه السلام فرمود: ...... وبه سبب آن، گناهانى بر دوش كشيده و وزر آن را بر عهده دارند،، درنتيجه وزر ووبالش به گردن آنهاست و با افسوس و دريغ بر پروردگار خود وارد مى شوند ومصداق اين آيه شريفه هستند: «(خَسِرَ الدُّنْيا وَالاْخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ)؛ هم دنيا را از دست داده هم آخرت را و اين است زيان آشكار». بخش سوم: آنگاه امام علیه السلام: به نتيجه نهايى اسف انگيز و شوم اين اعمال اشاره كرده مى فرمايد: «اين افراد بر پروردگار خويش (در قيامت) وارد مى شوند در حالى كه غمگين هستند و افسوس مى خورند كه هم دنيا را از دست داده اند و هم آخرت را واين زيان آشكارى است»؛ (فَبَاءَ بِوِزْرِهِ، وَقَدِمَ عَلَى رَبِّهِ آسِفاً لاَهِفاً، قَدْ (خَسِرَ آلدُّنْيَا وَالاْخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ آلْخُسْرَانُ آلْمُبِينُ)). علامه مجلسى؛ اين كلام شريف را با مقدمه پرمعنايى از آن حضرت در بحارالانوار آورده و مى فرمايد: «انْظُرُوا إِلَى الدُّنْيا نَظَرَ الزَّاهِدِينَ فِيهَا فَإِنَّهَا عَنْ قَلِيلٍ تُزِيلُ السَّاكِنَ وَتَفْجَعُ الْمُتْرَفَ فَلا تَغُرَّنَّكُمْ كَثْرَةُ مَا يعْجِبُكُمْ فِيهَا لِقِلَّةِ مَا يصْحَبُكُمْ مِنْهَا فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً تَفَكَّرَ وَاعْتَبَرَ وَأَبْصَرَ إِدْبَارَ مَا قَدْ أَدْبَرَ وَحُضُورَ مَا قَدْ حَضَرَ فَكَأَنَّ مَا هُوَ كَائِنٌ مِنَ الدُّنْيا عَنْ قَلِيلٍ لَمْ يكُنْ وَكَأَنَّ مَا هُوَ كَائِنٌ مِنَ الاْخِرَةِ لَمْ يزَلْ وَكُلُّ مَا هُوَ آتٍ قَرِيبٌ...؛ (اى مردم!) به دنيا نگاه زاهدانه كنيد، چراكه به زودى ساكنان خود را زائل مى كند و مترفان و ثروتمندان بى درد را ناگهان گرفتار مى سازد، بنابراين فزونى آنچه مايه اعجاب شماست در دنيا شما را نفريبد، زيرا بسيار كم با شما خواهد بود. خداوند رحمت كند كسى را كه فكر مى كند و عبرت مى گيرد و به پشت كردن آنچه از دنيا پشت كرده و حضور آنچه حاضر است نظر مى كند. گويى آنچه در دنيا موجود است به زودى نابود مى شود و آنچه در آخرت است همواره باقى است. (بدانيد) آنچه مى آيد نزديك است به وقوع بپيوندد». سپس جمله هاى بالا را تا آخر ذكر مى كند. @nahj_ir
هدایت شده از خانواده امن
مادران و پدران آگاه (۴۰) نمونه هايى از بهره گيرى از تشويق در سيره اهل بيت عليهم السلام: الف روزى حضرت مجتبى عليه السلام، غلامى را ديد كه كنار باغى نشسته و غذا مى خورد، او لقمه اى از غذا مى خورد و لقمه ديگر را به سگى كه نزديك او نشسته بود مى داد، امام عليه السلام از او پرسيد: چرا چنين مى كنى؟ نوجوان پاسخ داد: شرمم مى آيد كه خودم غذا بخورم و اين سگ گرسنه بماند. رفتار ستوده نوجوان مورد توجه حضرت قرار گرفت و آن بزرگوار خواست به اين غلام مهربان پاداشى نيكو عنايت كند. به او فرمود: همين جا باش تا من بازگردم! بعد از اندكى امام مجتبى عليه السلام غلام را از مولايش خريده و آزاد نمود و سپس باغ را كه غلام در آن كار مى كرد نيز خريد و به او بخشيد. ب جعفر يكى از فرزندان امام حسين عليه السلام در نزد معلمى به نام عبد الرحمن سلمى در مدينه آموزش مى ديد. روزى معلم سوره حمد را به جعفر آموخت. هنگامى كه جعفر براى پدر قرائت كرد، حضرت امام حسين عليه السلام به عنوان قدر دانى، معلم فرزندش را فرا خواند و هزار دينار به همراه هداياى ديگرى به او پاداش داد. وقتى حضرت امام حسين عليه السلام به خاطر پاداش زياد مورد اعتراض قرار گرفت در جواب فرمود: و انى عطيتى هذه بتعليمه الحمدلله رب العالمين یعنی: هديه من كجا برابر با تعليم الحمدلله رب العالمين است؟ و آن گاه اشعاری قرائت كرد که ترجمه آن چنین است: هرگاه دنيا به تو روى آورد، قبل از آن كه از دستت برود، آن را به مردم ببخش. نه بخشش، آن را هرگاه روى آورد از بين مى برد و نه بخل، آن را هرگاه پشت كند نگاه مى دارد. @amn_org
هدایت شده از تفسیر قرآن
درس یکصد و نود و سوم ادامه تفسیر آیه ۱۷۹ سوره از تفسیر نور حیات،دارای انواعی است: ۱- حیات طبیعی.مثل زنده شدن زمین در بهار و بعد از باران. «یُحْیِ الْأَرْضَ» ۲- حیات معنوی.مثل دعوت پیامبر که عامل زنده شدن مردم است. «دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ» ۳ -حیات برزخی که شهدا دارند. «لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ» ۴- حیات اخروی که برای همه است. «یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ» ۵- حیات اجتماعی در سایه امنیّت و عدالت.نظیر همین آیه «لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ» پیام ها: ۱- اجرای عدالت،تضمین کننده حیات جامعه است. «لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ» ۲- تعادل میان رأفت و خشونت،لازم است.خدایی که رحمن و رحیم است، قصاص را رمز حیات می داند. «لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ» ۳ -حذف عنصر خطرناک،یک اصل عقلانی است. «یا أُولِی الْأَلْبابِ» ۴ -زود قضاوت نکنید.ممکن است در برخورد سطحی،قصاص را خوب ندانید ولی با خرد واندیشه درمی یابید که قصاص رمز حیات است. «یا أُولِی الْأَلْبابِ» ۵ - تقوا و دوری از گناه،فلسفه احکام دین است.چه احکام عبادی و چه قضایی. «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» ۶ -قصاص،سبب بازداری مردم از تکرار قتل است. «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» @alquran_ir
هدایت شده از عرفان، اوج ناز
هدایت شده از عرفان، اوج ناز
(۵۱) از آیت الله مصباح یزدی ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺍﻧﮕﺎﺭﯼ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺟﻬﻞ ﺩﻳﻨﯽ ﺁﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ‌ﺩﻫﺪ ﻭ ﻣﺘﻮﻥ ﺩﻳﻨﯽ ﻧﻴﺰ ﻣﺆﻳﺪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ، ﻋﺎﻣﻞ ﺍﺻﻠﯽ ﺍﻧﺤﺮﺍﻓﺎﺕ ﻣﺮﺩﻡ «ﺟﻬﻞ» ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﮔﺮﻧﻪ ﺍﺻﻞ ﻓﻄﺮﺕ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺧﺪﺍﭘﺮﺳﺘﯽ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﻭ، ﺩﺭ ﭘﻴﺸﮕﺎﻩ ﺁﻓﺮﻳﺪﮔﺎﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﮐﺮﻧﺶ ﻣﯽ‌ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ. ﺷﺎﻳﺪ ﻧﺘﻮﺍﻥ ﻣﻮﺭﺩﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﭘﻴﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﻟﺎﻟﺖ ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻥ‌ﻫﺎ ﻫﻴﭻ ﺩﻳﻨﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ؛ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺖ ﻳﺎ ﻣﺎﻩ ﻳﺎ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﻣﯽ‌ﭘﺮﺳﺘﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﻣﻮﺭﺩﯼ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﻳﺎﻓﺖ ﺣﺎﮐﯽ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﻴﭻ ﭘﺮﺳﺘﺸﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ. ﺩﺭ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎﺕ ﺗﺎﺭﻳﺨﯽ ﻭ ﺩﻳﺮﻳﻨﻪ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﻫﻢ ﻫﺮ ﻗﺪﺭ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ، ﻣﻮﺍﺭﺩﯼ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﺩﻳﺎﻥ ﻭ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﺩﻟﺎﻟﺖ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﻳﻦ ﺑﺪﺍﻥ ﺩﻟﻴﻞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﻄﺮﺕ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﺁﻓﺮﻳﺪﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺑﻨﺎ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﻋﻮﺍﻣﻠﯽ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ، ﺑﻪ ﺟﻬﻞ ﮐﺸﻴﺪﻩ ﻣﯽ‌ﺷﻮﻧﺪ؛ ﻣﺜﻠﺎ، ﺍﺩﻋﺎ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ ﺧﺪﺍ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﯽ ﺩﺍﺭﺩ، ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﺖ‌ﻫﺎ ﻋﺎﻣﻞ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻣﺎ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﻳﻨﺪ ﻭ... ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﯼ ﺧﺮﺍﻓﯽ، ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ‌ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﻣﺎ ﻧﻌﺒﺪﻫﻢ ﺍﻟﺎ ﻟﻴﻘﺮﺑﻮﻧﺎ ﺍﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﺯﻟﻔﯽ؛ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻴﻢ، ﻣﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﮐﻨﻨﺪ. ﻳﺎ ﻣﺜﻠﺎ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺧﺪﺍﻳﯽ‌ﻫﺎ ﮐﻪ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻣﺴﻴﺤﻴﺎﻥ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﺑﻪ «ﺗﺜﻠﻴﺚ» ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺧﺬ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺑﻪ ﭼﻨﺪ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ. ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻟﻴﻞ، ﻣﺴﻴﺤﻴﺎﻥ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻴﺴﯽ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ - ﻧﻌﻮﺫﺑﺎﻟﻠﻪ - ﭘﺴﺮ ﺧﺪﺍ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﻣﺎ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺘﻴﻢ، ﭘﺪﺭﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ‌ﻫﺎ ﺍﺳﺖ. ﺍﻳﻦ ﺗﻌﺒﻴﺮﺍﺕ ﻧﺎﺷﯽ ﺍﺯ ﺟﻬﻞ ﺍﺳﺖ. ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﺧﺮﺍﻓﯽ ﺩﺭ ﺑﺴﻴﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺍﺩﻳﺎﻥ ﻭ ﻣﺬﺍﻫﺐ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ، ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻣﯽ‌ﺷﺪﻩ، ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺟﻬﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﺳﻮﺀ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﯼ ﻣﻴﺎﻥ ﺧﻠﻖ ﻭ ﺧﺎﻟﻖ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯽ‌ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ؛ ﻣﺜﻠﺎ، ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﭘﻮﻟﯽ ﻣﯽ‌ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﺎﻟﻖ ﻳﺎ ﻣﺴﻴﺢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩﻫﻨﺪ ﻳﺎ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺒﺨﺸﻦ! ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﮐﻤﺎﺑﻴﺶ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺟﻬﺎﻟﺖ‌ﻫﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺧﻮﺩ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﯽ‌ﺑﺮﻧﺪ. ﺍﻧﺒﻴﺎ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺟﻬﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﺳﺎﺯﻧﺪ، ﺗﺤﺮﻳﻔﺎﺕ ﺍﺩﻳﺎﻥ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﺍﺻﻠﺎﺡ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ ﻭ ﺍﺧﺘﻠﺎﻓﺎﺕ ﺭﺍ ﺣﻞ ﮐﻨﻨﺪ. @nazz_ir