“ما به زودی به قـدس میآیـیـم”
اَلسّلامُ عَـلَـیکْ… مادرجان
آمـدم #کربـلا بـه محضرتان!
روزگاری اسـت در پـناهِ تـوإیم
سـاکنِ نـورِ #خیـمهگـاهِ تـوإیم
با تـو در زیرِ نـورِ چـادرِ تـو
آمـدیم أربـعـیـن به خاطرِ تـو
غرقِ امنیّت، عـافیـت، شادی
نـعـمـتـی دلـنـشـیـن! بـه ما دادی
نـورِ این شهر، نورِ #خانهی توسـت
#أربـعـیـن بهتـریـن نشـانهی توسـت
مـات و مبهوتِ ایـن فضای عجیـب
در صـفِ #بـچّههای_شهرِ_غـریب
رفتـه رفتـه به نور، دل بـسـتـیـم
اصلاً انـگار با شما هـستـیـم
آنـچه در نورِ أربـعین پـیـداسـت
#مـادرِ_مـهـربـانِ مـا #زهراسـت
ناجـیِ کودکان تـویـی مادر
بهرِ این نور، آسمـان تـویـی مـادر
مـا در ایـن آسـمـان! سفر کردیـم
دیگر از خویـش هـم گذر کردیم
چون نگـاهـی به سوی #أنواریم
تا #حـریـمِ تـو را نگـهـداریـم
چـشـمِ در #انـتظـارِ ایـن #طـفلان
تشـنـهی لطـفِ تـوسـت مادرجـان
أربعیـنها اثـرگـذاریِ توست
اصلِ این #آیـه، نورِ جـاریِ توست
نورِ جاری ز #عـالمِ_کَـلِـمـات!
در تـمـامِ #عَـوالِـم و #نَـشَـئٰات
ما به دنبـالِ نـشـئـهی حَـقّـیم
تا دوباره به #نور بـرگـردیم
نورِ پاکـی که اصـل و ریشـهی مـاسـت
یـادِ او مـونسِ هـمـیـشهی مـاسـت
در پَسِ صـحنه بـا تـو همراهیم
إذنِ #سربازی از تو میخـواهیـم
#شیعهای بـارهـا بـه ما میگـفت:
دیگـر ایـن روزهـا نباید خُـفت
تا زمان هست #أربـعیـنی بـاش
همرهِ #فـاطمه، #حـسـیـنـی بـاش
#کاروانِ_حسیـن در راه است
با #إمامی که #نـورِ_أَلله است
نعمتِ #أَلهـُـدیٰ! #ولایـتِ اوست
#چشمهی_نـورِ بـینهایـتِ اوسـت
تا زمـانِ #ظـهـورِ_دیـنِ_الْحَـق
هم قدم باش! زیرِ این بیـرَق
کـاروانْ در مسیرِ آینده
چشمهای شـد زلال و تـابـنـده
نـورِ حق زیـن دریچه میبـارد
أربعیـن جنـسِ #کـوثری دارد
سِیْلی از نورِ کـاروان جـاری است
بر قـلوبی که غرقِ دیـنـداری است
کاش یک عمـر #بندگی بکنیم
در همیـن صـحنـه زنـدگـی بکنیـم
بـا صفاتی چـو أربعینـیهـا
پَر بگیـریـم بـا حـسیـنـیها
زین پس آغازِ نورِ #قسـوره اَسـت
#حـرکتِ یک جمـاعـتِ یـک دست
#جنـبـشی با نگاه او همراه
#لـشگری در ترازِ #حزبُ_الله
دیر یـا زود شیـرِ #جبـههی_حقّ
چون سپـاهـی شـود بـه هـم مُـلْـحَق
غُرّشِ شیـر! خـانمان سوز اسـت
بـر شـکارش همیشه پـیـروز اسـت
بعـد از ایـن دوره مـیشـود تـأویـل
صحنهی سخـتِ #جنگِ_اسـرائـیـل
میرسد طـبـقِ #وعـدهی_قـرآن
عصـرِ قدرت نمایـیِ #خوبان
پـس هم اکنون خطابِ بـا کـفّار
مـیدهیـم ایـن زمانه را هشـدار
وقـتِ نابـودیِ شما شده اَست
أربعیـن زین جهت به پا شده اَست
ما به زودی به #قدس میآییـم
در کمـینِ شکـارِ آنهـاییـم
خـانه، خـانه به جـستجو برویـم
یک وجب هم ز حقّ نمیگـذریـم
راهِ حـقّ باز میشـود زآنـجا
با ورودِ به #مسـجدُ_الأَقْصـٰا
این همـان وعدهی خـدا بر ماست
أربعیـن جـلـوهای ز #نـورِ_خـداسـت
شیعـه بـاید دگر به هـوش آیـد
بوی #جنگـی عظیم میآید
ما در این جنگ رفتـنی هستـیم
بـر عَـدو تـیغ را ز رو بسـتـیـم
حملهور می شـویم بر کـفّار
چـون هجومی بـه سرعتِ #أنوار
رعد و بـرقی ز بـاد و بارانیم
با تو توفـندهتـر ز طوفانیـم
چون خروشی ز رعدِ بـارُقـههـا
همچو ضَـرْباتِ سختِ صاعقههـا
بـر سـرِ دشمنـان فرود آییـم
چـون جهـنّـم عـذابِ آنـهـایـیم
از چپ و راسـت، وز در و دیوار
سوی دنـیـای کـفر و استکبـار
کوهـی از آتش و گُـدازه شویـم
دم به دم یـک عـذابِ تـازه شویـم
تـا بگیریم #انتـقامِ تـو را
بـا بـه آتش کشیـدنِ آنها
این رجز نیست التمـاسِ من اسـت
صحبت از نحـوهی سپـاسِ من اسـت
تا أبـد گر دَهم برای تـو جان
باز ممـنـونـم از محـبّـتـتـان
ما به لطـفِ شما در ایـن راهیـم
وز تَـهِ قلـب از تو میخـواهیم
إذنِ میـدانمـان بـده مـادر
تـا چـو شمشیـر در یـدِ #حیـدر
لشـکرِ کفر را درو بکنیـم
صحنـه را با تو زیر و رو بکنیـم
همچو کـوه استوار میمانیـم
تا همیـشه درون میدانـیـم
با تمـامِ وجـود میتازیـم
در حـریـمـت همیشـه #سـربازیم
وقفِ نـوریـم و غرقِ همـراهـی
تا بیـایـد زمـانِ #خـونخـواهی
✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی
https://eitaa.com/bineshaneha
“مادر خواهد آمد…”
زآن #نورِ مهربانم، شُکری است بینهایت
گر راقبِ ظهوری! بشنو تو این حکایت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
بیمزد بود و منّت، هر نعمتی عطا کرد
#مادر! چقدر زیباست این مهرِ بینهایت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
از هر طرف که دیدم جز رحمتش نیافزود
ممنونم از تو مادر! با این همه عنایت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
با مهرِ مادریّات أُنسی عجیب داریم
در بر گرفته ما را أنوارِ آشنایت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
میگفت #اربعین هم نورِ محبتِ توست
مادر! چه دلنشین است این صحنهی لِقائت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
مولای تشنه لب را آبی نداد دشمن
امروز میتَراود #کوثر! ز کربلایت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
با رعد و برق و #باران، چون سیل در بیابان
باریم همچو طوفان بر دشمنِ ولایت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
وَالْعادِیاتِ ضَبْحا…! محصولِ أربعینها است
شهری به سوی #مهدی بر پا شده برایت!
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
چشمْ #انتظارِ نوریم، افتادهایم به پایت
اَلْفَتْحْ! إفتتاحی است از کُنْهِ ماجرایت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
مادر! قبولمان کن تا همچو شیعیانت
همگام تو بتازیم ای کوکبِ هدایت!
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
#مادر_مهربان (س)
#فاطمه_زهرا (س)
✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی
https://eitaa.com/bineshaneha
40.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
“شانههایت امتداد کوه صبر مرتضیست”
بیتو میماند فقط رنجِ عبادتهایشان
بیاطاعت از تو بیهودهست طاعتهایشان!
حرفها در سینه داری و دریغا! مَحرمی...
مردها در سینه میماند شکایتهایشان!
سکّهها اهلِ طمع را چون غلامی میخرند
لشگری رفتند و پایین بود قیمتهایشان!
خونِ دل از سرزنشها میخوری و میخورد
بر دلِ آیینهات سنگِ ملامتهایشان
ای امیرِ صفشکن! صفّین به خود لرزیده است
پیشِ شمشیرِ تو پوشالیست هیبتهایشان!
بر تنِ دشمن به جز پیراهنِ نیرنگ نیست
نیستی یک لحظه غافل از سیاستهایشان
شانههایت امتدادِ کوهِ صبرِ مرتضیست
خم نخواهد کرد پشتت را خیانتهایشان
#انتظارِ تیزِ تیغِ ما به پایان میرسد
تازه آن وقت است آغاز مصیبتهایشان
#امام_حسن ع
#شهادت_امام_حسن ع
#آیتالله_خامنهای
#امین
#شعرخوانی
✍️ شاعر: جعفر عباسی
https://eitaa.com/bineshaneha
“مادر مهربونه”
عمر و جان و مالم باشد فدای مادر
اصلاً هر چه داریم باشد برای مادر
مادر مهربونه
مادر مهربونه
دیگر به #عشقِ مادر از غیر، دل بریدیم!
دادیم عاشقانه، دل در هوای مادر
مادر مهربونه
مادر مهربونه
مادر قبولمان کرد! تا در حریمِ خانه!
باشیم خادمانِ صحن و سرای مادر!
مادر مهربونه
مادر مهربونه
دستِ محبّتِ او ما را تربیت کرد!
تا جمله خاک باشیم! در زیرِ پای #مادر!
مادر مهربونه
مادر مهربونه
هر لحظه میتَراود یک آسمان معارف!
بر سفرهی کریمِ بیمنتهای مادر!
مادر مهربونه
مادر مهربونه
چون #بینشانهها با این نور، جان گرفتیم!
عمری است در شگفتیم از این عطای مادر
مادر مهربونه
مادر مهربونه
در بَر گرفته ما را این نور! مادرانه!
ماییم و زندگی در نورِ لقای مادر!
مادر مهربونه
مادر مهربونه
از فاطمه بگیریم! با فاطمه بمانیم!
وآن را بکار گیریم بهرِ رضای مادر!
مادر مهربونه
مادر مهربونه
در #انتظارِ مهدی زمینهساز باشیم!
چون عبدِ تابعِ بی چون و چرای مادر
مادر مهربونه
مادر مهربونه
او اذن داده! تا ما با او! برای مهدی!
#نورِ سلام باشیم! در ماجرای مادر!
مادر مهربونه
مادر مهربونه
جاری شدیم با هم در نورِ #مهدویّت!
شاید قبولمان کرد این آشنای مادر
مادر مهربونه
مادر مهربونه
با کاروانی از نور! در حرکتیم #مولا!
مجموعهای هماهنگ از پرتوهای مادر!
مادر مهربونه
مادر مهربونه
زهراست مهربانتر از هر پدر و مادر!
دل بستهایم به این نورِ دلربای مادر
مادر مهربونه
مادر مهربونه
ما طالبِ ظهوریم… أَینَ بَقِیّةُ ألله…!؟
تا مستجاب گردد دیگر دعای مادر
مادر مهربونه
مادر مهربونه
#مهدی خواهد آمد! با دستِ انتقامش
شادی خواهد آمد با او برای مادر!
مادر مهربونه
مادر مهربونه
#مادر_مهربان س
#فاطمه_زهرا س
✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی
https://eitaa.com/bineshaneha