“وقفِ سربازی مهدی (عج)”
مشغولِ #مولا بودن از هر اوجبی واجبتر است
هر لحظه او را یاد کن، کاین زندگی در محضر است!
او، چون أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّه…! میبیند! مرا
از این نگاهِ نافذش! غافل نگردم، بهتر است
قلبم به شوقِ لحظهی وصلِ به #مهدی میتپد
شاید که من عاشق شدم! دلدادهام! او دلبر است!
در نام، همنامی کند او با رسول الله، چون
او أَشْبَهُ النّاسِ زمانِ ما به آن پیغمبر است
گاهی تصوّر میکنم مولایمان را تا #ظهور!
در صحنههای رزم او بیباک همچون حیدر است
در کاروانی مهدوی، مهدی در اوجِ اقتدار
همچون أمیرالمؤمنین هنگامِ فتحِ #خیبر است
چون #فاطمه الگوی اوست،مهدی شبیه فاطمهاست
پس در عمل، رفتارِ او، رفتارهای #مادر است!
مولا! بیا ویرانهی قلبِ مرا آباد کن
زیرا نگاهت چشمهای زآن نهرِ پاکِ #کوثر است
أَیْنَ الْحَسَنْ؟ أَیْنَ الْحُسَیْن و أَیْنَ أَبْنَاءُ الْحُسَیْنْ؟
در جستجوی اهلِ بیت، این زندگی زیباتر است
در لابهلای روزها از خویش میپرسم چرا
مولای ما بینِ همه! در غربت و بییاور است؟
گاهی ز #نورِ روشنِ خورشید و ماهِ روز و شب
یادِ تو میافتم که نورت از همه روشنتر است
هر سمتوسویی،رو کنم، چشمم به دنبالِ شماست
گلها و کوهستان و دریاها… تو را یادآور است!
با یادِ تو مولای من، غافل شدم از یادِ خویش
همچون کبوترها ببین یادِ توأم بال و پَر است
مثلِ پرستوها تو را میجویمت در #آسمان
هر قدر هم پَر میکشم باز او از آن بالاتر است!
#بارانِ رحمت در دلِ این ابرها در حرکت است
وآن ابر! دارد میرسد! ابری که بارانآور است!
خورشیدِ پشتِ أبرها! محتاجِ نورت گشتهایم
أَیْنَ الشُّمُوسُ الطّالِعَه…؟ نورِ شما روشنگر است
با انتفاع از نورتان، داریم روشن میشویم
ای روشنایی بخشِ ما، نورت چه پاک و برتر است
در آرزوهایم چو #سربازی! فدایت گشتهام
آری شهادت پیشِ تو! آغازِ کارِ یاور است
در #محضرِ مولای ما دنیا تفاوت میکند!
برخیز! و در محضر بیا! کاینجا جهانی دیگر است!
شرمندهام آقا که من یک عمر پیدایم نبود
دورانِ دوری از شما قلباً تأسّفآور است
حالا پس از عمری ببین شرمنده سویت آمدم
عمرم گذشت و فرصتم در لحظههای آخر است
با هر نگاهم! دم به دم! دارم صدایت میکنم!
مولا قبولم میکنی؟ حالا که سائل، بر در است!
آهسته گفتم بسکه لحنم حاکی از بیچارگی است
کاین خواهشی با التماس از یک غلام و نوکر است
أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِياء…؟ ذکرِ شب و روزم شده
عبدی به خاک افتاده و از خاک هم او کمتر است
یَابْنَ الْعُلُومِ الْکامِلَه! بر #یاوران نوری بده!
زیرا علومِ أهلِ بیت، آن علمِ انسانپرور است
دستی بگیر از شیعیان یابْنَ الصِّراطِ الْمُسْتَقيم!
در این جهنّم! راهِ تو، تنها مسیر و مَعبر است
زین حسُّوحالم با #دعای_ندبه میجویم تو را
حسّی که در کلِّ دعا، حالِ امامِ جعفر است
پس عهد میبندمکه #وقفِ یاریِ مولا شوم
عهدی که تا پایانِ عمر، دائم تعهّدآور است
چون آن أُولِي الْأَمْری ز تو بر رهبری جاری شده
قلبم به یادِ امرتان، تسلیمِ امرِ #رهبر است
فرمانبری را در قبالِ رهبری تمرین کنیم
مولا! چو فرمانده تویی! او از شما فرمانبر است!
در #کاروان با یاوران، او مهربانی میکند
پس با خراسانی! ببین مولا درونِ لشکر است!
✍🏻 شاعر: سید محمد حسینی
https://eitaa.com/bineshaneha
یک عمر با #ماهِ_محرّم زندگی کردیم
با یادِ تو در روضه و غم زندگی کردیم
باران شدی! دیدیم مفهومِ #شهادت را!
#باران به باران مثلِ زمزم زندگی کردیم
از روزِ عاشورا به سوی لشگرِ #مهدی
با #پادشاهِ_کلِّ_عالم زندگی کردیم
https://eitaa.com/bineshaneha
“حسینی شویم”
زمانِ قیامِ سپاهِ خداست
سرآغازِ رزمِ #ابالفضلِ ماست
سراسر به گوش آید از کربلا
صدای سمِ اسب یاران ما
تلاطم به پا گشته در آسمان
ز آرایشِ جنگیِ #کاروان
به خط گشته یک لشگرِ بیشمار
به سربازیِ صاحبِ ذوالفقار
#امامِ_زمان با همین أربعین
به مجراییِ شیعیان در زمین!
ز بالاترین إرتفاعاتِ #نور!
سرازیرِ دنیا شده تا ظهور!
تکاپوی ما بوی #باران اوست!
ز آرامشِ قبلِ طوفانِ اوست!
به نابودی دشمن آمادهایم!
ولی تابعِ نورِ فرماندهایم!
در این #آیه میجوشد از کربلا
ز چشمانِ فرمانده #نورِ_خدا!!
چرا کربلا، کربلا گشته است؟
زیارتگهِ أنبیاء گشته است؟
به کرب و بلا دختِ #زهرا چه دید؟
چرا عمّه إلّا جَمیلٰا ندید؟
حماسیترین مَشی در کربلاست
ولی راز آن بیش از این ماجراست
شهادت عیان بود پس راز نیست
خدایا! در این ماجرا راز چیست؟
به کرب و بلا صحنه نورانی اَست!
یکی غرقِ در نورأفشانی اَست!
#عوالم ز این نور روشن شود!
سرانجامِ آن محوِ دشمن شود!
خدا با ظهوراتِ نورِ #امام!
ز دشمن بگیرد بسی انتقام!
از این رو بیا کربلایی شویم
به خونخواهیِ او خدایی شویم
ز أبعادِ نوری در این ماجراست
که هر أرزشی چشمهاش کربلاست!
اگر #کاروان_حسینی نبود
به سوی ظهور! أربعینی نبود!
#ظهورِ بروزاتِ این صورت است
بهشتی که سرتاسرش نعمت است
أبالفضلِ ما رفت سوی فرات
که آب آورد در مسیرِ حیات
حیاتی که در حینِ تقدیمِ جان!
به خوبان عطا گشت در هر زمان!
در این صحنه! او بابِ حق را گشود!
شهادت به معنای پایان نبود
أبالفضلِ ما بود و دریای نور!
در این پهنه میتاخت سوی ظهور!
به نحوی که او تربیت گشته بود
تُهی از خود و شخصیت گشته بود
به همپایی نورِ مولا حسین
وجودش پُر از نور شد با حسین
قمرْ گونه میتاخت در کاروان
ولی غرقِ فرهنگِ تقدیمِ جان
در آن دم که در کربلا شد شهید
ز جسمش رها گشته بالا پَرید
حسینی شد! و رفت در آسمان
فراتر از آن رفت و شد #بینشان!
بسی نور میتابد از دست او
که مجرای نورُ الحسین است او
دلِ شيعیان ساكنِ كربلاست
که این خانه، #سكّوی_پرتابِ ماست
همه أنبیاء کربلا آمدند
که در نورِ این خانه بالا روند
بیا با حسین آسمانی شویم
به همپایی او #حسینی_شویم
به مجرایی نورِ مولایمان
همه شیعه باشیم و در آسمان
برای همیشه چو مولا شویم
که هر لحظه با نور إحیا شویم
امامِ حسین قلبِ این ماجراست!
که معطوفِ پمپاژِ نورِ خداست!
إمامی که با نورأفشانیاش
نشانی شد از ربِّ پنهانیاش!
زمان و مکان تحتِ فرمانِ اوست
جهان در یدِ نورِ سلطانِ اوست
ز اوجِ عوالم به سوی ظهور
خدایی کند در نظامِ أمور
بدان! نورِ أَلرّوحْ زین أربعین
شده وارد خاکِ این سرزمین!
چنان مادریهای او جاری اَست
که آمادهی بهرهداری اَست!
چه در قالبِ مرد هستی چه زن
صفتهای بیگانه را پس بزن!
که چون پنجره بابِ خالی شوی!
وَ مَجرای این نورِ عالی شوی!
اگر نورِ #مادر بتابد به ما
خدا داند از ما بسازد چه ها
از این لحظه جان بر کف آماده باش
به همراهی نور دلداده باش
حَنیفیَّتِ شیعه بالاتر است
به همپاییِ نوریِ مادر است
به پهنای شمشیر! در هر نماز
به میدان بیا و سراسر بتاز!
بیا محضرِ #مادرِ_مهربان
چو نوری که وصل است با آسمان
فقط مادرِ مهربان را ببین
که از آسمان آمده تا زمین!
گواهِ حضورش همین آیههاست
به میدان بیا کاو در این ماجراست
هماهنگِ با نورِ #آیات باش
حنیفانه در إرتفاعات باش!
#امام_حسین (ع)
✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی
https://eitaa.com/bineshaneha
“مادر خواهد آمد…”
زآن #نورِ مهربانم، شُکری است بینهایت
گر راقبِ ظهوری! بشنو تو این حکایت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
بیمزد بود و منّت، هر نعمتی عطا کرد
#مادر! چقدر زیباست این مهرِ بینهایت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
از هر طرف که دیدم جز رحمتش نیافزود
ممنونم از تو مادر! با این همه عنایت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
با مهرِ مادریّات أُنسی عجیب داریم
در بر گرفته ما را أنوارِ آشنایت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
میگفت #اربعین هم نورِ محبتِ توست
مادر! چه دلنشین است این صحنهی لِقائت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
مولای تشنه لب را آبی نداد دشمن
امروز میتَراود #کوثر! ز کربلایت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
با رعد و برق و #باران، چون سیل در بیابان
باریم همچو طوفان بر دشمنِ ولایت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
وَالْعادِیاتِ ضَبْحا…! محصولِ أربعینها است
شهری به سوی #مهدی بر پا شده برایت!
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
چشمْ #انتظارِ نوریم، افتادهایم به پایت
اَلْفَتْحْ! إفتتاحی است از کُنْهِ ماجرایت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
مادر! قبولمان کن تا همچو شیعیانت
همگام تو بتازیم ای کوکبِ هدایت!
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
#مادر_مهربان (س)
#فاطمه_زهرا (س)
✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی
https://eitaa.com/bineshaneha
صَحنَش، بهشت است! و درآن انوار جاری است!
مشهد، برای زائرِ #باران! بهاری است!
ای زائرِ دریای #کوثر! زیرِ باران!
رازِ عطاهایش! نیاز و بیقراری است!
حتّی سلیمان هم که باشی! مطمئن باش!
دارائیات در محضرِ مولا! نداری است!
#امام_رضا ع
#شهادت_امام_رضا ع
#قطعهای_از_بهشت
https://eitaa.com/bineshaneha
“چشمهی خورشیدِ خراسان”
ذکرِ پابوسِ شما از لبِ #باران میریخت
ابر هم زیرِ قدمهای شما جان میریخت
هر چه درد است به اميّد دوا آمده بود
از کفِ دستِ دعای همه درمان میریخت
عطر در عطر، در ایوانِ حرم میپیچید
بر سرِ دوش همه زُلفِ پریشان میریخت
نور در آینههای حَرَمت گُل میکاشت
از نگاهِ در و دیوار، گُلستان میریخت
روی انگشتِ همه شوقِ دعا پَر میزد
از ضریحِ دِلتان آیهی احسان میریخت
چشم در قابِ مفاتیح، تو را خط میبُرد
روی اسلیمیِ لب، نامِ تو طوفان میریخت
بَس که در کوچهی دیدار، غریب آمده بود
در شبستانِ حرم، شامِ غریبان میریخت
روز بر قامتِ خورشیدِ فلک، شب در ماه
نور از چشمهی خورشیدِ خراسان میریخت
#امام_رضا ع
#شهادت_امام_رضا ع
#شام_غریبان
✍🏻 شاعر: غلامرضا شکوهی
https://eitaa.com/bineshaneha