eitaa logo
بیسیمچی
1.8هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
622 فایل
سلام علیکم این کانال بمنظور ارتباط معنوی،فرهنگی ،تبلیغی و مذهبی با فرهیختگان تشکیل شده استbabaii@
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌┄═══✧❁﷽❁✧══┅┄ ‌‌★ 🇮🇷 🇮🇷 ─┅═༅●❥︎🕋❥︎●༅┅┅─ 🔍☆◁ 📖☆◁ 📖☆◁ 📖☆◁ ─┅═༅●❥︎🕋❥︎●༅┅┅─ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎ ۝◁جناب استاد ۞◁سوال 🆔 @ilyan313 🗓تاریخ 1402/04/30 ⏰ساعت:19/00 🔮گفتمان 🆔 @ammareyon ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌ 🆔 @bisimchee1400 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌─═┅═༅𖣔🌺𖣔༅══┅─ 🔮
─═┅══༅•❥︎●❥︎•༅══┅┅─ ◉◁{4}.. ❖‌ در روز دوازدهم ذی الحجه سال ۶۰ قمری ، حضرت سیدالشهداء علیه السلام در مسیر کربلا ، به «وادی عقیق» رسیدند. ❏ وادی عَقیق از میقات‌های حج و عمره است، این سرزمین سه بخش دارد : مسلخ، غمره و ذات عرق. ✪ وادی عقیق در فاصله ۱۰۰ کیلومتری شمال شرقی مکه به سمت نجد و تهامه قرار دارد.. 📓.الامام الحسین و اصحابه، ج1ص159.158.154 ─═┅═༅𖣔1⃣𖣔༅═┅┅─
─═┅═══༅•❥︎●❥︎•༅═══┅┅─ ◑◁ ❥︎◁(1).. چهارم، عبیدالله بن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شرکت در جنگ با اما حسین علیه السلام  تشویق و ترغیب نمود. ❥︎◁(2).. ✪ پس از اعزام عمر بن سعد به کربلا، شمربن ذى الجوشن اولین فردى بود که با چهار هزار نفر سپاهى آزموده براى جنگ با امام حسین علیه‏السلام اعلام آمادگى کرد ❏ به دنبال آن ...یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر...حصین بن نمیر با چهار هزار نفر...مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر؛ به سپاه عمر بن سعد پیوستند. ❖‌ شمر بن ذی الجوشن از نقش آفرینان اصلی جنایات کربلاست.او زشت رو و زشت کردار بود ورود شمر به كربلا، مصادف با روز نهم ماه محرم بود ❍ سال ۶۱ هجری قمری که حرکت حسین بن علی علیه السلام به سمت عراق آغاز شد، شمر اخبار این حرکت را دقیقاً پیگیری می‌کرد ┄═┅┅═༅𖣔2⃣𖣔༅══┅┅─
─═┅═══༅•❥︎●❥︎•༅═══┅┅─ ❥︎◁(3).. محرم متعلق به علیهماالسلام است و شهادت این عزیزان مورد توجه قرار می‌گیرد... ❖‌ روز عاشورا شده و بچه ها آمدند و از مادر اجازه گرفتند ....مادر ! اجازه بده ما جان خویش را فدای دایی مان کنیم . ❍ زینب کبری سلام الله علیها، دو فرزند خود را مهیای نبرد کرد و به آنها تعلیم داد که اگر با امتناع آن حضرت مواجه شدید ... دائی خود را به مادرش فاطمه سلام الله علیها قسم دهید تا اجازه میدان رفتن بگیرید.امام راضی نشده و مخالفت می نماید. ✪ عقیله بنی هاشم زینب کبری سلام الله بی درنگ عرض می کند: برادر به حق مادرم، اذن میدان به فرزندان خواهرت بده . پسران نیز این درخواست و سوگند را مؤثر یافته و می گویند: دایی جان، به حق مادرت فاطمه زهرا سلام الله اجازه بده ❏ امام صورت خواهر زاده های خود را می بوسد و اجازه نبرد به آن دو می دهد. آن دو بزرگوار پیاده به میدان نبرد رهسپار می گردند ★ ابتدا محمد بن عبدالله بن جعفر به میدان رفت و پس از نبردی نمایان، به شهادت رسید...عـون پس از نـبردی دلیرانه به دست عبدالله بن قُطنَه به شهادت می رسد و فدایی راه حضرت حسین علیه السلام شد. ┄═┅┅═༅𖣔3⃣𖣔༅══┅─
─═┅═༅•❥︎●❥︎•༅═══┅─ ❥︎◁(4).. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌ ✪عبیدالله بن زیاد چون از حرکت امام حسین علیه السلام به سوی کوفه آگاه شد، حصین بن نمیر تمیمی را همراه با چهار هزار نفر مرد نظامی به قادسیّه اعزام کرد حر بن یزید ریاحی و سپاه هزار نفری اش نیز جزئی از این لشکر چهار هزار نفری بودند که از سوی حصین بن نمیر برای جلوگیری از حرکت کاروان حسینی به منطقه اعزام شده بودند. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ❏ تقل است هنگامی که حرّ از قصر ابن زیاد در کوفه خارج شد تا به سمت امام علیه السلام حرکت کند، ندایی را پشت سرش شنید که می گفت..ای حرّ! تو را به بهشت بشارت باد» او به پشت سر نگریست و کسی را ندید با خود گفت..به خدا قسم، این بشارت نیست؛ چگونه بشارت باشد در حالی که من راهی جنگ با حسین علیه السلام هستم. ❖‌ او پیوسته این خاطره را در ذهن داشت تا هنگامی که خدمت امام علیه السلام رسید و آن داستان را بازگو کرد. امام علیه السلام به او فرمودند.. تو به واقع به پاداش و نیکی راه یافته ای.‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌ ─═┅═༅𖣔4⃣𖣔༅═┅═┅─ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌
─═┅═══༅•❥︎●❥︎•༅═══┅┅─ ◉◁ ❖‌ بعد از سلام نماز، امام حسین علیه‌السّلام رو به حر و افرادش کرد و بعد از حمد و ثنای خدا فرمود: ‌ای مردم! اگر شما پارسایی پیشه کنید و حق °حکومت° را برای اهلش بشناسید، برای خدا رضایت بخش تر است. ❍ ما اهل بیت، از اینهایی که ادعای چیزی را دارند که از آن آنها نیست و در میان شما به ظلم و ستم رفتار می‌کنند، به امر حکومت سزاوارتریم. ولی اگر ما را نمی‌پذیرید و نسبت به حق ما جاهل هستید و نظرتان غیر از آن چیزی است که در نامه هایتان نوشته شده بود و فرستادگانتان بر اساس آن نزد من آمدند، از نزد شما برمی گردم! ✪ حر گفت .... به خدا سوگند ما از این نامه‌هایی که می‌گویی خبر نداریم! امام حسین علیه‌السّلام فرمود: ‌ای عقبة بن سمعان: آن دو خرجینی که نامه‌ها در آنهاست بیاور. عقبه دو خرجین پر از نامه را آورد و پیش روی آنها به زمین ریخت. حر گفت: ما جزو کسانی که برای شما نامه نوشته‌اند نیستیم. ما مامور هستیم وقتی که به شما رسیدیم از شما جدا نشویم، تا اینکه شما را نزد عبیدالله بن زیاد ببریم. ❏ امام حسین علیه‌السّلام فرمود..... مرگ از این کار به تو نزدیک تر است. آنگاه به اصحابش فرمود: برخیزید و سوار شوید. آنان سوار شدند و منتظر ماندند تا اینکه زنان هم سوار شدند. سپس امام فرمان برگشت را صادر کرد؛ ولی هنگامی که خواستند برگردند، سپاه حر، مانع از برگشتن آنان شد. حسین علیه‌السّلام به حر گفت: مادرت به عزایت بنشیند! چه می‌خواهی ─═┅═༅𖣔5⃣𖣔༅═┅┅─
─═┅═══༅•❥︎●❥︎•༅═══┅┅─ ◑◁ حر گفت.. به خدا قسم اگر در میان عرب غیر از تو کس دیگری در چنین وضعی که تو به سر می‌بری، این جمله را به من میگفت، از جواب او صرف نظر نمیکردم؛ هرچه می‌خواست بشود؛ ولی به خدا قسم درباره تو چاره‌ای ندارم، جز اینکه مادرت را به نیکوترین وجه یاد کنم! ✪ امام حسین علیه‌السّلام گفت..... پس چه می‌خواهی؟ ❏ حر گفت..... به خدا قسم میخواهم تو را نزد عبیدالله بن زیاد ببرم. ❖‌ امام حسین علیه‌السّلام فرمود....در این صورت به خدا قسم من از تو پیروی نمیکنم. حر گفت...بنابراین من نیز تو را رها نمی‌کنم! این کلام سه مرتبه بین آنها ردوبدل شد. ❍ وقتی که سخن میانشان به درازا کشید، حر گفت... من به جنگ با شما مامور نشده‌ام؛ بلکه مامورم که از شما جدا نشوم تا شما را وارد کوفه کنم. حال اگر نمی‌پذیری راهی را انتخاب کن که تو را نه به کوفه برساند و نه به مدینه بازگرداند، تا اینکه من به ابن زیاد نامه بنویسم. ★ یا اگر خواستی شما به یزید بن معاویه یا عبیدالله بن زیاد نامه بنویس، تا شاید به امید خدا دستوری بیاید و مرا از مبتلا شدن به کار شما رها کند. ─═┅═༅𖣔6⃣𖣔༅═┅┅─
─═┅═༅•❥︎●❥︎•༅═┅┅┅─‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎ ◉◁در روز عاشورا عمربن سعد لشکر خود را آراست و فرماندهان هر بخش از سپاه را تعیین نمود او حر بن یزید ریاحی را فرمانده بنی تمیم و بنی همدان کرد. با آراسته شدن سپاه، لشکر عمر بن سعد آماده جنگ با سپاه امام حسین علیه السلام گردید. ❖‌ حر بن يزيد چون تصميم کوفیان را برای جنگ با آن حضرت جدی ديد نزد عمر بن سعد رفت و به او گفت..آيا تو می خواهی با اين مرد •امام حسین علیه السلام • بجنگی؟ گفت..آرى به خدا قسم چنان جنگى بكنم كه آسان ترين آن افتادن سرها و بريدن دست‌ها باشد»، ❍ حر گفت..مگر پيشنهادات او خوشآیندتان نبود؟ ابن سعد گفت..گر كار به دست من بود مى ‏پذيرفتم؛ ولى امير تو •عبيداللَّه• نپذيرفت.». پس حر، عمر بن سعد را ترک کرد و در گوشه ای از لشكر ايستاد در کنار او یکی از افراد هم قبیله اش به نام قرة بن قیس ایستاده بود. ✪ حر به قره گفت..آیا اسب خود را امروز آب داده ای؟ قره گفت..نه. حر گفت: «آیا می خواهی آن را سیراب کنی؟» قره گمان کرد حر قصد کناره گیری از سپاه ابن سعد را دارد و خوش ندارد كه قره او را در آن حال ببيند. پس به حر گفت: «من اسبم را آب نداده ام و اكنون مي روم تا آن را آب بدهم. ❏ سپس حر از آنجائى كه ايستاده بود كناره گرفت و اندك اندك به سپاه امام علیه السلام نزدیک شد.‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ ─┅═༅𖣔7⃣𖣔༅═┅─
─═┅═༅•❥︎●❥︎•༅═┅┅┅─‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎ ◑◁حر در حالی که سپر خود را وارونه کرده بود به اردوگاه امام علیه السلام وارد شد..او خدمت امام حسين علیه السلام آمد و عرض كرد..فدايت شوم یابن رسول الله•ص• ✪ من آن كسی هستم كه تو را از بازگشت •به وطن خود• جلوگيرى كردم و تو را همراهی کردم تا به ناچار در اين سرزمين فرود آیی؛ من هرگز گمان نمي كردم که آنان پيشنهاد تو را نپذيرند، و به اين سرنوشت دچارتان كنند، ❏ به خدا قسم اگر مي دانستم كار به اينجا مي كشد، هرگز به چنين كارى دست نمي­ زدم، و من اكنون از آن چه انجام داده ‏ام به سوى خدا توبه مي كنم، آيا توبه من پذيرفته است؟.. امام حسين علیه السلام فرمود..آرى خداوند توبه تو را مى ‏پذيرد. اکنون از اسب فرود آی ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌ ❖‌ حر عرض كرد...من سواره باشم برايم بهتر است از اينكه پياده شوم، ساعتى با ايشان هم چنان كه بر اسب خود سوار هستم در يارى تو می جنگم، و سرانجام كار من به پياده شدن خواهد كشيد. ★ امام حسين علیه السلام فرمود: «خدايت رحمت كند هر کاری که می خواهى انجام بده ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌ ─┅═༅𖣔8⃣𖣔༅═┅─
─═┅═༅•❥︎●❥︎•༅═┅┅┅─‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎ ◉◁پس حر رو در روی لشكر عمر بن سعد ايستاد و فریاد برآورد: «ای قوم آیا پیشنهاداتی که حسین علیه السلام به شما کرده باعث نشده تا خداوند شما را از جنگ با او باز دارد؟ ❖‌ گفتند...سخنت را به امیر عمر •بن سعد• بگو.» حر همین سخن را با عمر بن سعد باز گفت. پس عمر بن سعد گفت..من به جنگ با حسین علیه السلام حریصم و اگر راهی دیگر جز این داشتم همان کار را می کردم. ❍ پس حر خطاب به لشکر گفت..اى مردم كوفه مادرانتان به عزايتان بنشينند؛ آيا اين مرد شايسته را به سوى خود خوانديد و گفتيد.. در يارى تو با دشمنانت خواهيم جنگيد، اما اکنون که به سوى شما آمد دست از ياري اش برداشتيد در برابر او صف بسته مي خواهيد او را بكشيد؟ ✪ حر بن يزيد به اتفاق زهير بن قين با دشمن پيكار مي كردند. هر گاه يكي از آنها در محاصره دشمن قرار مي گرفت، ديگري او را از محاصره بيرون مي آورد ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ ─┅═༅𖣔9⃣𖣔༅═┅─
─═┅═༅•❥︎●❥︎•༅═┅┅─ ◑◁ و مدتي به اين گونه پيكار كردند. اسب حرّ زخمي شد اما او همچنان سواره پيكار مي كرد و رجز مي خواند تا اين كه مردي به نام « يزيد بن سفيان » كه با حر دشمني ديرينه داشت به او حمله كرد ولي حرّ به او هم امان نداد و او را از دم شمشير گذراند ✪.پس از آن فردي به نام «ايوب بن شرح» تيري به اسب حر زد و آن را از پاي در آورد. حرّ بناچار از اسب پياده شد و پياده جنگید تا بيش از چهل نفر را به قتل رساند. ❏ در اين هنگام بود كه لشگر پياده نظام عمر بن سعد بر او حمله ور شدند و او را به شهادت رساندند. ❖‌ وقتی حر شهید شد امام علیه السلام بر بالينش نشست و خون از چهره او پاك كرد و اين جملات را فرمود.. تو حر و آزادي، همان گونه كه مادرت بر تو نام «حرَ» را نهاد، تو در دنيا و آخرت حرّ و آزاده هستي اللّهــمَّ‌عَجِّـــلْ‌لِوَلِیِّک الفَــرَج پــــایـــــان ─═┅═༅𖣔🔟𖣔༅═┅┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎
─═┅═══༅•❥︎●❥︎•༅═══┅┅─ ◑◁{5} . ❖‌ در روز سیزدهم ذی‌الحجه حضرت امام حسین عَلَيهِ السَّلامُ و اهل‌بیت مکرم ایشان به " وادی صفراء " رسیدند . ❍ این وادی در ناحیه مدینه قرار دارد و در آن چشمه ها و جویبارهایی جریان دارد و دارای زراعت و درختان خرمای فراوان است؛ این وادی در مسیر حجاج بیت الله الحرام قرار گرفته است. ✪ در این منزل « مُجَمَّع بن زیاد» و « عَبّاد بن مهاجر» همراه عده ای از اهالی مدینه به امام ملحق شدند و تا کربلا امام و یاران را همراهی کردند تا این که در جوار آن حضرت به شهادت رسیدند. 📓الامام الحسین و اصحابه، ج1ص159.158.154 ─═┅═༅𖣔1⃣𖣔༅═┅┅─
─═┅═══༅•❥︎●❥︎•༅═══┅┅─ ❥︎◁(1)..این روز مانند روزچهارم میان چند شهید کربلا مشترک است. روز پنجم به حبیب بن مظاهر،زهیربن قین و حضرت عبدالله بن حسن کودک هشت ساله امام مجتبی علیه السلام نیز منسوب است. ✪ عبدالله علیه السلام در شمار آخرین شهیدانی بود که پیش از شهادت امام حسین علیه السلام در ظهر عاشورا به شهادت رسید. ○◁ ❏ زُهِیر بن قین بجلی از یاران کوفی امام حسین علیه السلام و از بزرگان قبیله بجیله بود و به واسطه حضور در جنگ‌ها و فتوحات بسیار، جایگاه رفیعی به دست آورده بود، ❖‌ زهیر از هواداران عثمان بود، در سال ۶۰ هجری هنگامی که با خانواده خود از حج برمی‌گشت با کاروان امام حسین علیه السلام که راهی کربلا بود برخورد کرده و در اثر این دیدار از طرفداران او شده و همراهش به کربلا رفت و شهید شد ┄═┅┅═༅𖣔2⃣𖣔༅══┅─
─════༅•❥︎●❥︎•༅═══┅─ ❥︎◁(2).. ❖‌ عبدالله بن الحسن علیه السلام پدرش امام حسن مجتبی علیه السلام و مادرش، دختر شلیل بن عبدالله می‏باشد . عبدالله در کربلا نوجوانی 11ساله بود که به سن بلوغ نرسیده بود و چون عمویش حسین علیه السلام را زخمی و بی‏ یاور دید، خود را به آن حضرت رسانید وگفت..به خدا قسم از عمویم جدا نمی‏شوم‏ .... در آن هنگام شمشیری به طرف امام حسین علیه السلام روانه شد . ❍ عبدالله دست‏ خود را سپر شمشیر قرار داد و دستش به پوست آویزان شد و فریاد زد: عموجان‏ !... امام حسین علیه السلام او را در بغل گرفت و به سینه چسبانید و فرمود: برادرزاده! بر این مصیبت که بر تو وارد آمده است، صبر کن و از خداوند طلب خیر نما، زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق می‏کند . ✪ ناگاه حرمله بن کاهل تیری بر او زد و او در دامان عمویش حسین علیه السلام، به شهادت رسید . ┄┅═┅═༅𖣔3⃣𖣔༅══┅─
─═┅═══༅•❥︎●❥︎•༅═══┅┅─ ❥︎◁(3).. السلام با بنى اسرائیل از دریا عبور کردند و فرعون و جنودش غرق شدند. ❥︎◁(4)..در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد، شخصی بنام "شبث بن ربعی" را به همراه یک هزار نفر به طرف کربلا گسیل داد. ○◁ ❖‌ يكى از دعوت كنندگان حضرت امام حسين عليه‌السلام بود كه ابن زياد به نزد خود خواست او نخست خود را به بيمارى زد ولى شب به پيش او رفت و جايزه گرفت و با چهار هزار نفر به كربلا رهسپار شد و روز پنجم محرم به كربلا رسيدند ۶۱ قمرى ❍ اين مرد شخصى منافق و خبيث بود زيرا اول از اصحاب حضرت علىعليه‌السلام بود بعد از خوارج شد سپس توبه كرد بعد براى كشتن امام حسين به كربلا آمد و بعد از وقعه كربلا با جناب مختار به طلب خون امام حسين قيام نمود سپس در قتل مختار حضور پيدا كرد و در حدود سال ۸۰ در كوفه درگذشت ┄═┅┅═༅𖣔4⃣𖣔༅══┅─
─═┅═══༅•❥︎●❥︎•༅═══┅┅─ ❥︎◁(5).. عبیداللّه‏ بن زیاد در این روز دستور داد تا شخصی بنام "زجر بن قیس" بر سر راه کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام حسین علیه‏السلام داشته و بخواهد به سپاه امام علیه‏السلام ملحق شود، به قتل برساند. همراهان این مرد 500 نفر بودند. ❥︎◁(6).. در این روز با توجه به تمام محدودیت‌هایی که برای نپیوستن کسی به سپاه امام حسین علیه‏السلام صورت گرفت، مردی به نام "عامر بن ابی سلامه" خود را به امام علیه‏ السلام رساند و سرانجام در کربلا در روز عاشورا به شهادت رسید ❥︎◁(7).. وقوع سریه عبدالله بن انیس . ✪ این نبرد از آن جا آغاز گردید که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم با خبر شد که سفیان بن خالد لحیانى در عرنه منطقه اى نزدیک عرفات اردو زده و مردم قبیله خویش و دیگر دشمنان اسلام را گرد آورد و آماده نبرد با مسلمانان است . ❍ پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم ، عبد الله بن انیس را به حضور طلبید و وى را ماءمور خاموش کردن این فتنه نمود. ┄═┅┅═༅𖣔5⃣𖣔༅══┅─