جلوی زینب ما روضه گودال نخوانید...
دیده است تمامیِ سخن های شما را ...
چقدر اشک ریختیم با این تصویر ...
نگاهش را از #آقا بر نمیداشت...
#زینب_سلیمانی
دختر سردار دلها ...
@bicimchi1
بیسیمچی
تو یکی خفه #مهناز_افشار...
حسین قدیانی: اولا عذرخواهم از حضرت مخاطب بابت انتشار این عکس! مسلم شأن مردمک چشم مردم دنبالکنندهی این #قلم هرگز این نیست که به کجکارهها بیفتد ولی #زینب هم که باشی، گاهی مجبوری چهرهی دختران تیلهباز کاخ #یزید را تحمل کنی! ثانیا وام میگیرم از آن جملهی قصار سیدحسن نصرالله و آن تمثیل را اینگونه تغییر میدهم: «ارزش آدامسی که به کف کفش #زینب_سلیمانی بچسبد، حتما از تمام زندگی حقیقتا کثیف، شیر خشکی و سرشار از حرامخواری مهناز افشار و امثالهم بالاتر است!» ثالثا خانم افشار! این مردم، مشغول پرداختن هزینهی رجزهای دختر حاجقاسم نیستند، بلکه دارند کتک از تبلیغات بنفش شما میخورند در مدح #حسن_روحانی که تازه #جمعه فهمید تغییر قیمت #بنزین را! ۴۰ سال است دارید علیه سپاه و سپاهی و رجزهای مقدسش، موضع میگیرید تا امثال سلیمانی و حاجیزاده را از چشم ملت بیندازید ولی کدام بازیگر پر فالوئر بمیرد یا کدام روشنفکر بمیرد یا کدام حرامخوار از تبار توی ننرپیشه بمیرد، مردم آن غوغا و قیامت را میکنند که برای «سردار دلها» کردند؟! آری! درد شما و سوزش شما از همین است؛ از اینکه چرا حتی بدحجاب و بیحجاب هم، برای سپهبد شهید سپاه قدس، سنگتمام گذاشت و اشک ریخت؟! فریب این فالوئرهای مجازی را نخور دخترک روی سن! باغوحش هم که بروی، قفس میمون بیشترین مشتری را دارد! محبوبیت مجازی اسمش روی خودش است؛ «مجازی» است لیکن سالها شعار «نه غزه، نه لبنان» سردادید ولی آنکه جانش را فدای #ایران کرد، هم سوریه زیاد میرفت و هم عراق! کجای اروپا نشستهای خمار که از دور، دخت زینبی سردار شهید ما را میزنی؟! بیا نزدیک و از فرجام شیر خشکهایی بگو که نوشجان کردی! و از اینکه عروس آدم نزدیک به احمدینژاد بودی! از این چیزها با ما سخن بگو! اینقدر زاویه داشتی با نظام، طمع کدام پول، تو را کشاند به اینسو؟! پول را زدی به جیب و بعد هم طلاق؟! سلیمانی اگر نبود و اگر نبود که دخترش شبهای بیشمار، حتی قبل از شهادت حاجقاسم، احساس یتیمی کند، تو عروس داعشیها میشدی، نه مردمکان سیاست! سپاه را؛ هم تو میزنی و هم تکفیریها! مزهی آدامست بوی عرق زیربغل ابوبکرالبغدادی میدهد! سپاه اگر قرنی یک بار اشتباه میکند لیکن منتخب شماها عالیجناب خبط و خطاست و ما مردم داریم تقاص روحانی شما را پس میدهیم، نه سردار خودمان را! خیلی نگران جان و مال مردمی، اول بیا و تکلیف شیر خشکها را روشن کن! بله! اول، شیرخشک و بعد شیردختر حاجقاسم! رجز زینب ما علیه ترامپ بود ولی رجزهای انتخاباتی شما علیه شکم این ملت!
منبع: کانال حسین قدیانی
@Bicimchi1
نه گذاشتند لمست كنم
نه گذاشتند دست قطع شده ات را ببوسم...
تمام حسرتهايم را بايد با نگاه كردن به تابوتی كه تو در آن آرميده بودی و هر شب نگاه به سنگ مشكیای كه از تمام تو برايم باقی ماند، خالی كنم.
اين همه حسرت برای قلب يک دختر خيلی سخت است.
بابا اما همه اينها به فدای امام حسين(ع)، به فدای خواهر حسين(ع)...
دلم به آن وعدهای که همیشه به من میگفتی دخترم منو تو با هم #شهید میشیم خوش است...
میدانم روز وصل منو تو دیر نیست و مرا به زودی در آغوش خواهی گرفت...
#زینب_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم
@bicimchi1
بسم رب الشهداء و الصديقين
آقا جان!
ميدانم بعد شهادت پدرم چه آتشی در قلب مبارکتان شعله ور است...
اما بدانید و ایمان داشته باشید گر پدر نیست تفنگ پدری هست هنوز
اگر هزاران بار ما را بسوزانند و تکهتکه کنند تا آخرین قطرهی خون ناقابلمان، در کنارتان خواهیم ایستاد.
بدانید هر کدام از ما برای شما مانند پدرم در رکابتان فرمانبرداری خواهیم کرد.
#ما_ترکناک_یا_ابن_فاطمه
#زینب_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم
@bicimchi1
سلام بابا جان
سلام عشق من
سلام قلب من
۳۷ روز از نبودنت میگذرد
۳۷ روز بدون اینکه صداتو بشنوم میگذرد
۳۷ روز نفسهاتو حس نمیکنم
۳۷ روز لبخندتو ندیدم
۳۷ روز مثل مثل آوارهها از در خانه سرگردانم
میگردم اما پیدایت نمیکنم
من به روزهای نشنیدن صدایت عادت ندارم
من به روزهای بیتو عادت ندارم
منو تو تنها پدر و دختر نبودیم رفیق هم بودیم انیس و مونس هم بودیم همه جا با هم کنار هم بودیم.
حالا تو بگو من چه کنم؟؟! روز ها بیتو نمیگذرن...
هنوز منتظرم در خانه را باز کنی و کیفت را بر زمین بزاری و منو صدا کنی
زینب؟! کجایی پس؟ من آمدم ...
#زینب_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم
@bicimchi1
یقیناً کُلُه خَیر ...
تو چه میدانستی بابا ؟!!! چه میدانستی که در مقابل هر معرکه، در مقابل هر مشکلی، در مقابل هر حادثهای؛ این جمله "یقیناً کُلُه خَیر" از زبانت نمیافتاد و چه دقیق هم میگفتی چون هر چه پیش میآمد تو به خیر تبدیلش میکردی...
من هم میخواهم مثل تو برای شهادتت بگویم "یقینا کله خیر"؛ چرا که قطعا شهادت تو رازهای نهفتهای دارد که شاید سالها طول بکشد که این رازها یکییکی و نوبت به نوبت حقیقت شهادت زیبای تو را آشکار کند
و باز هم میگویم "و مارایت الا جمیلا" چون تو زیباترینی و من در تو چیزی جز زیبایی ندیدم حضرت پدر...
#زینب_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم
@bicimchi1
"نمیتوانم از حسین پورجعفری نام نبرم"
ازبرادر نزدیکتر ازپدر دلسوزتر
حسین آقای پورجعفری
کسی که بابا هروقت میخواست وصفش رابرای مابکند یک جمله میگفت:مثل پروانه دورمن میگردد..
مگرمیشود تورا ازیاد ببریم وقتی ما نبودیم کنار بابا،شما به قول خود بابا همانطورکه پدر دور فرزندش میگردد حسین پورجعفری دورمن میگردد.
شبهاتازمانیکه مطمئن نمیشدی بابا خوابیده نمیخوابیدی وصبحها قبل ازبابا بیدار میشدی و دم دراتاق مینشستی.
همیشه جیبهایت پر بود ازکشمش و توت خشک قدم به قدم ازترس گرسنهماندن فرماندهات،یارت،دست در جیب میکردی و دردهانش میگذاشتی.
چگونه میتوان ازتویاد نکرد وقتی-با تمام اینکه میدانستی همسرت در اوج احتیاجش به تو هست-بابا مارا واسطه کند درسفر آخر-که برگشتی نداشت- بگوید حسین رامنصرف کنید بامن نیاید.
باگفتن این جملهی مابه تو رنگ رخسارت دیدن داشت. ما راحلال کن که عشقت را نفهمیدیم فقط جوابت راشنیدیم که گفتی:یعنی من حاجی راوسط بیابان تنها بگذارم..!؟
کاش بودی سراغ بابارا ازتومیگرفتیم تو هیچوقت مارابیجواب نگذاشتی
سلام مان رابه بابا برسان
سفربه سلامت یار وفادار
#زینب_سلیمانی
#محمدرضا_سلیمانی
@bisimchi10
حکمت انگشترتان این بود که از تن پارهپارهتان، دستی که مانده را راحتتر بشناسیم. دستی که سالها به سوی معبودتان دراز کردید، دست جانبازیتان که دست تمنایتان شده بود.
عقیق بر دست که نماد آرامش روح است و شما آن را به دست کردید چون میدانستید قرار است به آرامشی ابدی رهایی یابید.
غم و غصههایتان، دردهایتان از وجود مبارکتان رهانیده میشوند. معنی عقیق همین است که شما به راستی میدانستید کجا به دست کنید. به همان دستی که ماند تا یاد #علمدار_کربلا را دوباره زنده کند. در سرزمین عراق بر روی زمین افتاد تا علم و علمدار روحی تازه کند در دلها...
شما علمدار بودید بابا؛ علمدار حرم و کرامت و انسانیت.
بی سر و سامان و حیران و سرگردان به دنبال گوشهای از شما بودیم که عقیقت به روح و جانم رسید این تمام سهم ما از شما بود...
اینکه چگونه انگشترتان را به دستم رساندید بماند بین من و شما ... قول میدم همانطور که خواستی علمدار خوبی برای علمت باشم حضرت پدر....
#زینب_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم
@bicimchi1
این پلاک را اولینبار که با هم به سوریه رفتیم به من دادید و گفتید بابا اینو به همراه داشته باش تا اگر اتفاقی برایمان افتاد، بدانند تو دختر من هستی... سکوت کردم و گفتم یعنی با هم شهید میشویم؟ گفتید: بله؛ با اینهمه اصرار برای کنار من ماندن در همه جا، آخر با من شهید میشوی... بعد مکثی کردید و گفتید: البته من خوشحال میشوم تو با من شهید شوی.
هر سفر که با هم میرفتیم این پلاک را به همراه داشتم و منتظر لحظه شهادت با شما بودم... چه انتظار بیثمری شد... آخر به شما نرسیدم... و شما پر کشیدید... شاید بالهای من برای پرواز و اوج با شما خیلی کوچک بود و باید میماندم تا بالهایم را قویتر کنم تا اوج بگیرم...
امسال تلخترین سال زندگیم شد و هر سال تلختر و تلختر خواهد شد... نمیدانم تا چند ساعت تا چند روز تا چند هفته تا چند ماه تا چند سال باید انتظار دیدن روی ماهتان را بکشم اما باور دارم در حال آماده شدن برای بازگشتید و با مهدی فاطمه خواهید آمد... آن روز دور نیست...
سال نو را پیشاپیش بر تمامی مردم شریف و صبور این آب و خاک تبریک عرض میکنم.
از خداوند منان خواستارم که امسال را سال پایان سختی مردم سرزمینم قرار دهد.
التماس دعا
#زینب_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم
#یقینا_کله_خیر
@bicimchi1
#در_کشتی_نجات
پست اینستاگرامی زینب سلیمانی به مناسبت روز پاسدار:
یار برفت و ماند دل
شب همه شب در آب و گل
تلخ و خمار میطپم
تا به صبوح وای من
عزیز تر از جانم، نمادِ حقیقی پاسداری- پاسداری از مظلوم در چنگ ظالم، پاسداری از انسانیت، پاسداری از دین- هرسال ما برای شما با گرفتن دستهی گل، جشن میگرفتیم، امسال خودتان از بهشت برای اربابتان گل میچینید و تولدش را جشن میگیرید.
بابا جان سلام ما را هم به آقایمان و اربابمان برسانید، بگویید فرزندانم را زیر پرچمتان به حرمت لحظهلحظههایی که قلبشان داغدار است، نگه دارید
روزتان مبارک پاسدار وطن
#زینب_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم
@bicimchi1
زینب سلیمانی در جدیدترین پست اینستاگرامی خود نوشت:
"مشتی گرهخورده رو به آسمان و دست بر روی دست که محکم کند پیمان خیالمان را؛ چه احساس زیبایی میان ما حکمفرما شد که هنوز دست سه نفرهمان عشقی میان شما و مادرم و من.
چه احساس زیبایی که هنوز هوش و حواسم را میبرد تا سراپردهی خیال بودنتان گرمی دستانتان که امروز از من دریغ شد.
در همین لحظه دستم را به دستانتان دخیل کردم که تبرکیاش تسبیحتان بود. کاش دستم هیچوقت از دستتان جدا نمیشد که در آن نیمهشب به وقت سفر طولانیتان، محکم دستتان را میفشردم.
آن روز مثل این عکس که شما دست من و مادر را بهم فشردید؛ امروز من دست مادر را همین گونه میفشارم و هر روز که میگذرد گرمای دستانتان را بر روی دستانمان بیشتر حس میکنم. "
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#زینب_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم
#یقینا_کله_خیر
@bicimchi1
زینب سلیمانی در جدیدترین پست اینستاگرامی خود نوشت:
"مشتی گرهخورده رو به آسمان و دست بر روی دست که محکم کند پیمان خیالمان را؛ چه احساس زیبایی میان ما حکمفرما شد که هنوز دست سه نفرهمان عشقی میان شما و مادرم و من.
چه احساس زیبایی که هنوز هوش و حواسم را میبرد تا سراپردهی خیال بودنتان گرمی دستانتان که امروز از من دریغ شد.
در همین لحظه دستم را به دستانتان دخیل کردم که تبرکیاش تسبیحتان بود. کاش دستم هیچوقت از دستتان جدا نمیشد که در آن نیمهشب به وقت سفر طولانیتان، محکم دستتان را میفشردم.
آن روز مثل این عکس که شما دست من و مادر را بهم فشردید؛ امروز من دست مادر را همین گونه میفشارم و هر روز که میگذرد گرمای دستانتان را بر روی دستانمان بیشتر حس میکنم. "
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#زینب_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم
#یقینا_کله_خیر
@bicimchi1
بزدل ها همیشه از نبرد رودر رو گریزانند
یا از پشت خنجر میزنند و میگریزند
یا لات کوچه خلوتند و بی دفاع را خفت میکنند....
#هواپیمای_ماهان
#زینب_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم
@bicimchi1
ساعت ۱۱:۴۰ ظهر
زمان اذان ظهر رسید
با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد!
ساعت ۳ عصر
حدود #هفت_ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم.
پایان جلسه...
مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبتکنان تا درب خروج همراهیش کردیم.
خوردویی بیرون منتظر حاجی بود
حاجقاسم عازم بیروت شد تا سیدحسننصرالله را ببیند...
ساعت حدود ۹ شب
حاجی از #بیروت به دمشق برگشته
شخص همراهش میگفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و #خداحافظی کردند.
حاجی اعلام کرد امشب عازم #عراق است و هماهنگی کنند
سکوت شد...
یکی گفت؛
حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین!
حاجقاسم با لبخند گفت؛
میترسین شهید بشم!
باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد
_ #شهادت که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعهست!
_ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم
حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمردهشمرده گفت:
میوه وقتی میرسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده میشه و خودش میفته!
بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضیها اشاره کرد؛ اینم رسیدهست، اینم رسیدهست...
* ساعت ۱۲ شب
هواپیما پرواز کرد
ساعت ۲ صبح جمعه
خبر شهادت حاجی رسید
به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم
کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود.
راوی: مسول ستاد لشکر فاطمیون
#زینب_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم
@bicimchi1
🔰#زینب_سلیمانی:
پدرم در وصیت نامه اش در بخش خانوادگی اش برای مادرِ ما 10 صفحه نوشته بود و در هر خطش یکبار از مادر حلالیت گرفته بود!
#حاج_قاسم
@bicimchi1