بیسیمچی
میریم صفا کوچه وفا پلاک هزارش اهلشی بیا بالا.....👆👇 @bicimchi1
#صفای_باطن
هوا خنک بود. خب پاییز بود. پاییز سال ۶۵.
همه نیروهای لشکر ۲۷ محمدرسول الله(ص) در «اردوگاه کرخه» مستقر بودند. محل استقرار از بچه های گردان تخریب با اردوگاه لشکر مقداری فاصله داشت. آن روز میخواستم به آنجا بروم تا به چند تا از بچه محلهمان سر بزنم. کنار جاده خاکی ایستاده بودم که دیدم یک اتوبوس از طرف تدارکات و خدمات که حمام و... هم آنجا بود، می آید.
نزدیک که شد، دست بلند کردم که ایستاد. بلافاصله در باز شد و مرد جوانی که ظاهراً صورتش را با ماشین تراشیده بود، نمایان شد. تا گفتم برادر کجا میرید؟
همون صورت تراشیده گفت:
می ریم صفا... کوچه وفا... پلاک هزارش...
اَهلشی بیا بالا
.
جا خوردم. آخه این لاتبازیها توی جبهه رسم نبود. مجبوری سوار شدم. غیر از اون و راننده، کس دیگری توی ماشین نبود. به چشمهایِ صورت تراشیده که زل زدم، احساس کردم خیلی آشناست. هرچه فکر کردم نتوانستم او را به یاد بیاورم. اتوبوس تویِ دست اندازهای جاده شنی، بالا و پایین میشد و او همچنان میخندید و با همان لفظ حرف میزد. انگار که میخواست شخصیتش را زیر آن چهره پنهان کند.
وقتی دید بدجوری نگاهش میکنم،
با خندهای گفت: مشتی... مارو نشناختی؟
جواب من همچنان منفی بود،
که گفت: بابا این منم حاج محسن!!!!
حاج محسن؟! کدام حاج محسن؟! من که حاج محسنی با این قیافه نمیشناسم. فهمید که هنوز نشناختمش، ادامه داد:
- مـنم حاج محســــن دیـن شعـــاری.
جل الخالق! به حق چیزهایِ ندیده! «حاج محسن دین شعاری» معاون گردان تخریب؟!! آن هم با این قیافه؟! پس آن همه ریشِ انبوهِ حنایی رنگ چی شد؟ ؛؛؛؛
(شادی ارواح طیبه شهدا صلوات)
#گردان_تخریب
#سپاه_محمد_رسول_الله
#مین
#والمری
#حاج_محسن_دین_شعاری #قطعه_۲۹
@bicimchi1
بیسیمچی
#شهید_غلامعلی&پیچک
تولد: ۱۳۳۸/۷/۸ تهران
شهادت: ۱۳۶۰/۹/۰ گیلانغرب
با شروع جنگ تحمیلی، پیچک عازم جبهه های نبرد شد از آنجا که لیاقت و شجاعت او در درگیری کردستان به فرماندهان محرز بود، بعنوان فرمانده محور غرب کشور منصوب شد
برغم سن کم از ذهنی نقاد و خلاق برخوردار بود و از اینرو موفق شد بهترین طرح های عملیاتی را با توجه به شناسایی منطقه ارائه و اجرا کند او اغلب شناسایی ها را خود انجام میداد و تا عمق بیش از ۳۰ کیلومتر در پشت جبهه دشمن نفوذ میکرد
اکبر حمزه ای می گوید: آوازه ی پیچک در غرب کشور پیچیده بود هر کجا میرفتی او را میشناختند از سومار تا ارتفاعات بمو
بینش سیاسی خوبی داشت بیشتر شناسایی ها را خودش انجام میداد و تا پشت سنگرهای دشمن هم نفوذ میکرد
در عملیات بازی دراز آخرین کسی بود که از ارتفاعات عقب نشینی کرد
اهل تقوا و ورع بود از سن ۱۰ سالگی به نماز ایستاد و پس از انقلاب نماز شبش ترک نشد حضور قلب عجیبی در نمازهایش داشت
در انجام هر کاری تنها جلب رضایت خدا را در نظر میگرفت و هرگز ریا به اخلاص او نفوذ نکرد
بخشی از وصیتنامه:
زندگی با آرامش به لجنزاری مبدل خواهد شد و زندگی با تحرک به مبارزه ی صرف تنها و تنها زندگی میتواند در تکاثر حقیقت باشد که چون موج با امواج تلفیق حاصل کند و تکثیر پذیرد
جنازه مرا بر روی مین ها بیندازید که منافقین فکر نکنند ما در راه خدا از جنازه مان دریغ داریم
اجر من تنها با شهادت ادا میشود و اگر در این راه شهید نشوم همه زحماتم هدر رفته است
مسوولیت ما مسوولیت تاریخ است بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد ما از سرنگونی نمی ترسیم از انحراف میترسیم حسینی هستیم و حسینی عمل میکنیم
در وصف بزرگی و ارزش زحمات و ایثارگری های شهید غلامعلی پیچک همین بس که مقام معظم رهبری درباره ی ایشان فرمودند:
درود خدا و فرشتگان و صالحان بر سردار شجاع و صمیمی و فداکار اسلام غلامعلی پیچک شهیدی که در دشوارترین روزها مخلصانه ترین اقدام ها را برای پیروزی در نبرد تحمیلی انجام داد
پیچک در عملیات مطلع الفجر در نوک پیکان وارد نبرد علیه دشمن شد و در منطقه قاسم آباد واقع در ارتفاعات بر آفتاب با نیروهای دشمن تن به تن درگیر شد و نزدیک ظهر روز ۲۰ آذر ماه ۶۰ بر اثر اصابت گلوله به گلو و سینه اش به شهادت رسید
مزارش در گلزار شهدای تهران قطعه ۲۴،ردیف ۱۱۹ شماره ۸ میباشد
#شهید_غلامعلی_پیچک
#شهید_محسن_وزوایی
#ارتفاعات_بازی_دراز
#فاتح_بازی_دراز
#بازی_دراز
#بر_آفتاب
#عملیات_مطلع_الفجر
#قطعه_۲۴
#گلزار_شهدای_تهران
@bicimchi1