eitaa logo
♥️"وحید رهبانی"♥️
257 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
69 فایل
﴾﷽﴿ بزرگترین کانال 👈وحید رهبانی👉 در ایتا😍 اولین کانال رسمی آقا وحید 😎😍 اگه واقعا طرفدار آقا وحید و بچه های گاندو هستی از کانالشون حمایت کن❤ 💗بنشین جانا که حاله خوشی آمدی یارا💗 🌹☁عاشق کشی.. 🌹☁دیوانه کردن.. کانال ما باشما جون میگیره👊❣👊
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️"وحید رهبانی"♥️
#رمان #بازی_با_مرگ ☠ پارت هشتم #داوود یه دفعه چند تا پرستار با عجله و نگرانی😨😧 اومدن بیرون و به س
☠ پارت نهم بازجویی راحتی نبود مجرم خیلی حرف میزد🗣 و هیچ کدوم هم ربط به سوالات⁉️ من نداشت اما سعی کردم از لا به لای صحبت هاش چیزی بدست بیارم📑 اینطور که معلوم بود اون فقط از یه نفر به نام منصور خسروی دستور میگرفته که حدود دوسه روزه اصلا با هم هیچ ارتباطی👥 نداشتن و اخرین تماس📞 این بود که رسول رو نزدیک کارخونه🏗🏭 رها کنه و خودش محمد رو تعقیب کنه ساعت۱۱🕚 بیمارستان امام حسین 🏥 پرستار👩🏻‍⚕👨‍⚕ و دکتر ها 👨🏻‍⚕بین سالن در رفت و امد بودن و هر لحظه بر نگرانیِ 😰😔تیم آقا محمد افزوده میشد یه لحظه دست و پای خودم رو گم کردم 🥀که اگه اتفاقی بیفته جواب خانواده‌ی رسول رو چی بدم😔😥 ولی انگار بهم الهام شد که فقط ارتباط با خداست🤲🏻 که میتونه مارو از این وضعیت نجات بده با کمال تعجب😧😳 نگاهم به آقا محمد افتاد که با ارامش تمام روی یکی از صندلی ها نشست قران جیبی اش📖 رو درآورد و شروع کرد با صدایی رسا به خواندن قران 📖 آرامش خاصی به دلم😌❤️ اومد داوود هم انگار آروم تر شد و فقط یواش زیر لب رسول رو صدا میزد💔🥀 غم عالم تو دلم ریخته بود💔 که یکدفعه یکی از پرستارا👨‍⚕ اومد و به اقا محمد گفت" خداروشکر🤲🏻 تونستیم داروی بیهوشی💉 رو برای بیمارتون پیدا کنیم تا اینجا عمل خوب پیش رفته و فقط نیم ساعت🕝 دیگه باید منتظر بمونید" و رفت داخل هنوز مطمئن نشده بودم میخواستم بدونم راسته یا نه واقعا خوشحال شدم😊😌 و خداروشکر🤲🏻 کردم داوود اومد پیشم و پرسید آقا محمد چی گفت؟🧐😩 انگار هنوز نگران😰 بود دوباره براش توضیح دادم به سعید گفتم که یه لیوان اب برای داوود بیاره حالا تقریبا روحیه بچه ها خوب شده بود 🙂و فقط باید منتظر می موندیم که عمل تموم بشه نویسنده کپی ممنوع ❌ 💔💔💔💔💔💔 ادامه دارد .....