eitaa logo
بهلول عاقل | داستان کوتاه
37.3هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
6.9هزار ویدیو
70 فایل
📚حڪایات شیرین بهلول عاقل و داستانهاے آموزنده 😊 . . .کپی بنرهای کانال شرعا حرام است . . تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹 همراهی شما باعث افتخار ماست ♥️😍
مشاهده در ایتا
دانلود
شاگرد سال‌های آخر دبیرستان بود. از خیابان شاه (جمهوری) رد می‌شد که چشمش به چند جهانگرد افتاد. پیدا بود بدجوری سرگردان شده‌اند. جلوتر که رفت، صدای غرولندشان واضح‌تر شد. فرانسوی بودند. نه خودشان فارسی بلد بودند و نه مردم آن دور و بر فرانسه می‌دانستند. عباس، زبان فرانسه را سال‌ها قبل از پدر یاد گرفته بود، سر صحبت را با جهانگردها باز کرد. دنبال نقشه راهنمایی از تهران بودند. عباس گقت چنین نقشه‌ای وجود ندارد. جهانگردها که می‌دیدند کشور بزرگی مثل ایران یک نقشه راهنما از پایتختش ندارد تعجب کرده بودند. تا چند روز طعم تلخ طعنه‌های فرانسوی‌ها از ذهنش بیرون نرفت. عاقبت تصمیم گرفت یک نقشه از شهر تهیه کند. تمام دارایی‌اش که 27 ریال بیشتر نبود،‌همه را کاغذ و جوهر خرید و دست به کار شد . همه این‌ها را سرمایه کارش کرد و اولین نقشه توریستی شهر تهران را به زبان فرانسه کشید. "سحاب" برای تهیه نقشه دقیق دور دست‌ترین نقاط ایران، به بیشتر از سی هزار شهر و روستای کشور سفر کرد. با همت بالای او موسسه‌ای که سنگ بنایش را در زیرزمین خانه‌اش گذاشته بود، به مرور تبدیل به تشکیلات بزرگی شد که با مراکز مهم جغرافیایی دنیا رقابت می‌کرد. اولین کره جغرافیایی ایرانی در همین موسسه ساخته شد. برای تامین هزینه‌های آن، خانه‌ای که محل زندگی و کار "سحاب" بود به ناچار در گرو بانک گذاشته شد. مطبوعات آن زمان تیتر زده بودند: "خانه‌ای گرو رفت و اولین کره جغرافیایی تهیه شد!" او "عباس سحاب" جغرافی دانِ شهیر و پدر علم نقشه كشی ایران بود راهت پر رهرو باد ... 📕 از کتاب در کوی نیک نامان ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
روزه نمي گيرند ولي افطار مي كنند! دوستي اخيرا در يكي از شبكه هاي اجتماعي چيزي نوشته بود در باره كساني كه روزه نمي گيرند، اما به محافل افطار دعوت مي شوند و اين دعوت را كاملا جدي مي گيرند و بر سفره افطار مي نشينند و با آغاز اذان مغرب چاي مي نوشند و خرما مي خورند و ... اما چنين چيزي نه تنها اصلا مسخره نيست بلكه اين رفتار براي برخي بدون آن كه بدانند و متوجه باشند پاسخي طبيعي به يك نياز فطري و دروني است! اشتباه است اگر فكر كنيم چنين پديده اي فقط به خاطر ميل خوردن غذا يا تظاهر به روزه داري و ريا بوده، بلكه چه بسا يك احتياج معنوي و نياز دروني يا دلتنگي براي گم شده هاي عاطفي و قلبي است كه شايد اصلا شخص به آن توجه نداشته باشد. يكي از ادباي مشهور مسيحي لبناني داستاني از سفر خود به فرانسه نقل مي كند و شرح مي دهد كه در آن سالها كه دسترسي به تماس تلفني و ارتباطات رسانه اي مثل امروز آسان نبود بعد از چند روز دلتنگ وطن مي شود و به شدت هواي ديارش را مي كند و مي نويسد كه توي خيابان هاي پاريس قدم مي زدم كه ناگهان صداي اذان به گوشم رسيد، چنان بي اختيار شدم كه ناخواسته در كوچه پس كوچه ها به دنبال صدا روانه شدم تا از مسجد پاريس سر درآوردم. در حياط مسجد كنار حوض نشستم و با شوق و دلتنگي به مسلماناني كه وضو مي گرفتند و داخل شبستان مي رفتند نگاه مي كردم و مي دانستم كه هيچ يك آن احساس عجيب دروني من را نسبت به نماز و عبادت خود درك نمي كنند! نزديك ساختمان دانشگاه سن ژوزف در بيروت خانمي مسيحي مغازه اي داشت كه لوازم التحرير و خرت و پرت مي فروخت. وقتي ماه مبارك رمضان مي شد يك نسخه قرآن كريم روي پيشخوانش بود كه روزها در اوقات بيكاري مي خواند. مسلمان نبود، روزه نمي گرفت، حجاب نداشت، اما معتقد بود كه او هم سهمي از نور و معنويت قرآن دارد. به همين قاعده بسياري از مسيحيان لبناني در ايام محرم به مجالس سوگواري سالار شهيدان مي روند و عزاداري مي كنند و به صراحت و قاطعيت مي گويند حسين فقط مال شما نيست! غير مسلماناني كه در آمريكا و اروپا از فروشگاههاي مسلمانان گوشت ذبح شرعي را تهيه مي كنند، نه به خاطر تقيد ديني بلكه به خاطر باورشان به سلامت بيشتر و كيفيت بهداشتي بالاتر آن است. فضاي معنوي ماه مبارك رمضان يك فرصت خاص و استثنايي تاريخي و زماني است كه در تقويم سالانه براي همه عالم هستي مقدر شده و در يك شب آن كه مي تواند از هزار ماه برتر باشد سرنوشت آينده همه موجودات رقم مي خورد. ثانيه ها و لحظه هاي اين ماه گذزگاه فرشتگان خداوند هستند، دقايق و ساعتهايي كه در روزها و شبهاي اين ماه سپري مي شوند مسير عبور شهاب هاي نوراني رحمت و لطف خداست. كساني كه در كنار جاده نشسته اند- حتى اگر خود در گذر و سفر نباشند- آيا حركت ماشين ها را نمي بينند؟ آيا عبور مسافران را نظاره نمي كنند؟ آيا نسيم حركت اين كاروان چهره كساني را كه كنار جاده نشسته اند نوازش نمي دهد؟ آيا غبار عبور اين قافله بر سر و رويشان نمي نشيند؟ شايد كسي روزه دار نباشد و در كشتي نجات رمضان سوار نشود، اما كافي است قدري چشم دلش را باز كند، قدري گوش جانش را بگشايد، قدري در سكوت و آرامش نغمه هاي دل انگيز موسيقي ملكوت را مانند هوايي خنك در كوير عطشناك ريه هاي زندگي مادي شهر غفلت و شتاب روانه سازد تا بفهمد مسافران جاده اي كه بي حركت در كنارش نشسته به سوي كدام مقصد روانه اند! اگر اين شوق در اين روزها همه را هوايي مي كند، اگر اين بي تابي در دل همه پيدا مي شود -حتى كساني كه روزه نمي گيرند- و اگر در لحظات افطار با صداي مناجات و نغمه اذان همه حالي خوش دارند، از آن روست كه كاروان دلباختگان خدا به سوي خدا روانه شده اند و مهمانان خداوند بر سفره لبخند و مهرباني او زانو زده اند. بوي عطر دل انگيز رمضان از جانهاي شيفته عاشقان خداست، رايحه اي كه مشام هر قلب صاف و پاك را مي نوازد و به شوق مي آورد. اين شوق عجيب نيست، مگر شوق كودك به آغوش مادر غريب است؟ مگر شتاب تشنه براي آب تعجب دارد؟ مگر از گم شده اي كه پس از مدت ها سرگرداني به خانه پدري خود بازمي گردد جز شادماني و سرور انتظاري هست؟ (يادداشت روزنامه ايران) ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
هدایت شده از تبلیغات موقت👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧪داروساز تبریزی فرمول رفع ریزش و رویش مجدد مو را کشف و روانه بازار کرد. مورد تایید وزارت بهداشت و تمامی اساتید دانشگاه علوم پزشکی👨‍⚕️ 📱دریافت مشاوره رایگان عدد 41 را به 10008443 ارسال کنید به مناسبت ماه رمضان تخفیف ویژه برای 1000 نفر اول🎉
📚داستان کوتاه روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر میکرد. شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود، او را دید و بسرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند. عارف به حضور شاه شرفیاب شد. شاه ضمن تشکر از او خواست که نکته ای آموزنده به شاهزاده جوان بیاموزد مگر در آینده او تاثیر گذار شود. استاد دستش را به داخل کیسه فرو برد و سه عروسک از آن بیرون آورد و به شاهزاده عرضه نمود و گفت: "بیا اینان دوستان تو هستند، اوقاتت را با آنها سپری کن." شاهزاده با تمسخر گفت: " من که دختر نیستم با عروسک بازی کنم! " عارف اولین عروسک را برداشته و تکه نخی را از یکی از گوشهای آن عبور داد که بلافاصله از گوش دیگر خارج شد. سپس دومین عروسک را برداشته و اینبار تکه نخ از گوش عروسک داخل و از دهانش خارج شد. او سومین عروسک را امتحان نمود. تکه نخ در حالی که در گوش عروسک پیش میرفت، از هیچیک از دو عضو یادشده خارج نشد. استاد بلافاصله گفت : " جناب شاهزاده، اینان همگی دوستانت هستند، اولی که اصلا به حرفهایت توجهی نداشته، دومی هرسخنی را که از تو شنیده، همه جا بازگو خواهد کرد و سومی دوستی است که همواره بر آنچه شنیده لب فرو بسته " شاهزاده فریاد شادی سر داده و گفت: " پس بهترین دوستم همین نوع سومی است و منهم او را مشاور امورات کشورداری خواهم نمود. " عارف پاسخ داد : " نه " و بلافاصله عروسک چهارم را از کیسه خارج نمود و آنرا به شاهزاده داد و گفت: " این دوستی است که باید بدنبالش بگردی " شاهزاده تکه نخ را بر گرفت و امتحان نمود. با تعجب دید که نخ همانند عروسک اول از گوش دیگر این عروسک نیز خارج شد، گفت : " استاد اینکه نشد ! " عارف پیر پاسخ داد: " حال مجددا امتحان کن " برای بار دوم تکه نخ از دهان عروسک خارج شد. شاهزاده برای بار سوم نیز امتحان کرد و تکه نخ در داخل عروسک باقیماند ‌ استاد رو به شاهزاده کرد و گفت: " شخصی شایسته دوستی و مشورت توست که بداند کی حرف بزند، چه موقع به حرفهایت توجهی نکند و کی ساکت بماند ". ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚 روزی بهلول وارد قصر هارون الرشید شد و چون مسند خلافت را خالی و بلامانع دید جلو رفته و بدون ترس و واهمه بر تخت خلیفه نشست غلامان دربار چون آن حال بدیدند به ضرب چوب و تازیانه بهلول را از تخت پایین کشیدند هنگامی که خلیفه وارد شد بهلول را در حالتی بهم ریخته دید که گریه می کند از نگهبانان سبب گریه ی او را پرسید نگهبانان گفتند : چون در مکان مخصوص شما نشسته بود او را از آنجا دور کردیم هارون ایشان را ملامت کرد و بهلول را دلداری داده و نوازش نمود بهلول گفت : من برای خود گریه نمی کنم بلکه به حال تو می گریم زیرا که من چند لحظه در مسند تو نشستم اینقدر صدمه دیدم و اذیت و آزار کشیدم در این اندیشه ام که تو که یک عمر بر این مسند نشسته ای  چه مقدار آزار خواهی کشید و صدمه خواهی دید تو به عاقبت کار خود نمی اندیشی و در فکر کارهای خود نیستی !!! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚰بازسازی صدای یک مومیایی ۳ هزار ساله توسط محققان دانشگاه لندن با اسکن مجرای صوتی و ساخت یک حنجره الکترونیکی برای اون با پرینت سه بعدی که صدای اون رو در اخر ویدیو میتونین بشنوین! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افطار ششم برایت یک بغل مریم که مستش میشوی هردم برایت سفره ای ساده حلال و پاک و آماده برایت یک غزل احساس دوبیتی های عطریاس برایت هر چه خوبی هست صمیمانه دعا کردم دوست من لحظه لحظه عمرت پر از تپش عشق لحظات نزدیک افطار است طاعات و عبادتون قبول درگاه حق👌 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی 🌸🍃 🌸ای خدای شکوه و جلال، ✨ای سلطان عشق، 🌸تو را می پرستیم، سرشار از وجد و نشاط؛ ✨دل ها در حضور تو چون گل می شکفند 🌸و تو را که چون خورشید بر آنها ✨نور می افشانی می ستایند. 🌸ابرهای گناه و غم را از آسمان ما محو کن. ✨و ظلمت شک را از خانه ما بران. 🌸ای بخشندۀ شادی لایزال ✨جام ما را از نور صبح لبریز گردان. 🌸آمیـن ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚دماغ زن مرده روزه خوار را شكستند!! مرحوم حاجى نورى از قول يكى از علماى نجف نقل مى كند پدر و مادرم در اصفهان بودند و به من نامه مى نوشتند; ولى مدتى بود كه نامه آنها نمى آمد. در خواب ديدم جنازه مادرم را مى آوردند در حالى كه بينى او شكسته بود و خون مى آمد و نيز او را مى زنند: رفتم گفتم: مگر چه كرده است؟ گفتند: ما مأمور عذاب او هستيم. من وحشتزده از خواب بيدار شدم. طولى نكشيد كه به من خبر رسيد كه جنازه اش را به كربلا آورده اند و براى نماز و دفنش بيا. من رفتم تا او را از تابوت درآورم; سر تابوت را كه باز كردم ديدم كفن مادرم خونين است چونكه دماغ او شكسته بود. از آن كسى كه مأمور حمل جنازه بود علّت را پرسيدم، او عذر آورد كه تقصير من نبود چون كه چند جنازه را با هم مى آوردم; در فلان منزل كه پياده شديم جنازه ها را روى هم گذاشته بوديم، قاطرها با هم نزاع كردند و به تابوتها خودند تابوت مادر تو افتاد; براى همين دماغش شكست. وقتى آن را ديدم متوجه شدم كه تعبير همان خواب است و فهميدم كه بقيه خوابم نيز صحيح است و مادرم الآن در عالم برزخ در عذاب است و به فكر عذاب قبرش افتادم. به حرم حضرت ابوالفضل العباس7 آمدم و متوسّل شدم به آن حضرت به طور جدّى از آقا خواستم مادرم را شفاعت كن و عهد كردم كه براى قضاى نماز و روزه هاى او نايب بگيرم. يكى دو ماه براى نماز و روزه هاى مادرم نايب گرفتم، ولى بعدها فراموش كردم. پس از دو ماه در عالم رؤيا همان قضيه را دوباره ديدم. گفتم: مگر قمر بنى هاشم شفاعت نكرد؟ گفتند: تو به عهد خود وفا نكردى از خواب بيدار شدم و نماز و روزه هايش را بجا آوردم. اف بدان مردى كه سازد اختيار         از براى خويش همسر بى نماز زندگى دشوار باشد بر زنى         باشدش در دهر شوهر بى نماز هيچ مى دانى نمى بايست داد         بر كسى گر خواست دختر بى نماز 📚 دستغيب، عبدالحسين، داستانهاى پراكنده، ج 3، ص 140. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
‌ 📚داستان کوتاه شخص ساده لوحی مكرر شنيده بود كه خداوند متعال ضامن رزق بندگان است و به هر موجودی روزی رسان است. به همين خاطر به اين فكر افتاد كه به گوشه مسجدی برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزی خود را بگيرد. به اين قصد يك روز از سر صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد همين كه ظهر شد از خداوند طلب ناهار كرد. هرچه به انتظار نشست برايش ناهاری نرسيد تا اينكه شام شد و او باز از خدا طلب خوراكی برای شام كرد و چشم به راه ماند. چند ساعتی از شب گذشته درويشی وارد مسجد شد و در پاي ستونی نشست و شمعی روشن كرد و... از «دوپله» خود قدری خورش و چلو و نان بيرون آورد و شروع كرد به خوردن. مردك كه از صبح با شكم گرسنه از خدا طلب روزی كرده بود و در تاريكی و به حسرت به خوراك درويش چشم دوخته بود. ديد درويش نيمی از غذا را خورد و عنقريب باقيش را هم مي خورد بی اختيار سرفه ای كرد. درويش كه صدای سرفه را شنيد گفت: «هركه هستی بفرما پيش» مرد بينوا كه از گرسنگی داشت می لرزيد پيش آمد و بر سر سفره درويش نشست و مشغول خوردن شد. وقتی سير شد درويش شرح حالش را پرسيد و آن مرد هم حكايت خودش را تعريف كرد. درويش به آن مرد گفت: «فكر كن اگر تو سرفه نكرده بودی من از كجا می دانستم كه تو اينجايی تا به تو تعارف كنم و تو هم به روزی خودت برسی؟ شكی نيست كه خدا روزی رسان است اما يك سرفه ای هم بايد كرد!» فقط فکر کردن به هدف، هیچ تاثیری در رسیدن به هدف ندارد. اگر خواهان تغییرات هستی همین حالا اقدام کن؛ اقدامی هرچند کوچک یک راه را برایت باز میکند. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚خواهی نشوی رسوا، عامل به سه آیت شو ! شخصی به عبد الله بن عباس گفت: می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم. ابن عباس پرسید: شروع کرده ای؟ گفت: تصمیم دارم. ابن عباس گفت: مانعی ندارد؛ اما مواظب باش که سه آیه تو را رسوا نسازد! آن شخص گفت: کدام سه آیه؟ ابن عباس گفت: یکی این آیه که میگوید: «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ» [۳] ؛ آیا تو اطمینان داری که از مخاطبان و نکوهش شدگان این آیه نیستی؟ آن شخص گفت: نه، آیه دوم را بگو. ابن عباس گفت: آیه ی دوم این است که می‌گوید: «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ، کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ [۴] »، نسبت به این آیه چه طور؟ آیا مطمئن هستی که از توبیخ شدگان این آیه نیستی؟ آن شخص گفت: نه، آیه سوم را بگو. ابن عباس گفت: آیه ی سوم، گفتار خدای تعالی به نقل از عبد صالح حضرت شعیب ( (علیه السلام) ) است که به مردم چنین گفت: «وَمَا أُرِیدُ أَنْ أُخَالِفَکُمْ إِلَی مَا أَنْهَاکُمْ عَنْهُ [۵] »: آیا از اهل این آیه هستی؟ آن شخص گفت: نه، ابن عباس گفت: بنابراین اول از خودت شروع کن [آن گاه به نصیحت کردنم. ص: ۴۴ [۳]: بقره / ۴۴، ترجمه: آیا مردم را به نیکی دعوت می‌کنید، اما خودتان را فراموش می‌کنید؟ [۴]: صف / ۲-۳. ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می‌گویید که عمل نمی کنید؟ نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمی کنید! [۵]: هود / ۸۸، ترجمه: من هرگز نمی خواهم چیزی که شما را از آن باز می‌دارم، خودم مرتکب شوم. 📙[هزار و یک حکایت اخلاقی] ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
9.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚰قبر زلیخا همسر حضرت یوسف کجاست؟ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel