#معرفی
ژانر: #رمان
کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم، رمانی نوشته ی زویا پیرزاد است که اولین بار در سال 2002 به چاپ رسید. داستان این رمان در جنوب ایران می گذرد و ماجرای مشکلات یک زن خانه دار ایرانی-ارمنی در برآورده کردن توقعات خانواده اش را روایت می کند. کلاریس که همسر و مادری نمونه است، زندگی بسیار معمولی و بی اتفاقی دارد. او تمام چیزی که همیشه می خواسته را دارد: شوهری موفق و سه فرزند که همگی با هم در محله ای خوب و آرام در آبادان زندگی می کنند. کلاریس در روتین تسلی بخش نظافت خانه، آشپزی، خیاطی و خرید زندگی می کند و بزرگترین نگرانی او، حفظ رابطه ی خوب خود با مادر سخت گیرش، خواهر مجردش، شوهر نه چندان صمیمی اش و بچه های شلوغ و بازیگوش خود است. اما این سکون و آرامش زمانی برای همیشه از بین می رود که یک خانواده ی ارمنی اسرارآمیز همسایه ی آن ها می شوند. پس از این اتفاق، کلاریس وارد دنیای جدیدی می شود که سردرگمی های زیادی برایش به همراه خواهد داشت.
📚» ᴊᴏɪɴɪɴɢ ᴛʜᴇ ᴄʜᴀɴᴇʟ
#زویا_پیرزاد
#چراغ_ها_را_من_خاموش_میکنم
#معرفی
ژانر: #رمان
کتاب عادت می کنیم، رمانی نوشته ی زویا پیرزاد است که اولین بار در سال 2004 به چاپ رسید. در این رمان خواندنی، با سه شخصیت زن از سه نسل مختلف آشنا می شویم: مادربزرگی به نام ماه منیر، مادری به نام آرزو و دختری به نام آیه. تمرکز اصلی داستان بیشتر بر شخصیت آرزو است که به نوعی در مرکز این سه نسل متفاوت قرار دارد. هر کدام از این سه کاراکتر، دنیای مختص به خود را دارند و پیرزاد موفق می شود با خلق صدا و ذهنیتی متمایز برای هر کدام، پرداختی قابل قبول به هر سه ی آن ها داشته باشد. زویا پیرزاد در رمان عادت می کنیم، از کلیشه ها و پیشفرض های رایج موجود در میان شخصیت های داستانی زن، پا فراتر می گذارد و تصویری انسانی و بسیار قابل باور را از علایق و رنج های متفاوت هر کدام از آن ها ارائه می کند.
📚» ᴊᴏɪɴɪɴɢ ᴛʜᴇ ᴄʜᴀɴᴇʟ
#زویا_پیرزاد
#عادت_میکنیم