eitaa logo
شــهرِکـتـʙᴏᴏᴋ ᴄɪᴛʏــاب
3.2هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
334 ویدیو
510 فایل
┄┅✧﷽✧┅┄ °تو بگو من گوش میدم(: @Nashenas_ketab_baz °اینجا را بِکاوید✆: @tablighatbookcity 4k••••🚎•3k °مطآلب کانآل‌را کپی‌نکنید✐خدآونـد فـوروآرد را آفرید
مشاهده در ایتا
دانلود
ژانر: آقای کینز با خوشحالی گفت: «عالی بود، بچه‌ها! عالی بود!» و صدایش تو سالن پیچید. من و رایان و فردی تعظیم کردیم. این اولین تمرین شبانه ما بود و خیلی خوب اجرایش کرده بودیم. بالاخره همه جمله‌هایمان را حفظ شده بودیم و حرکاتمان هم روی صحنه خیلی نرم‌تر شده بود. این تمرینِ خوب، بهم کمک کرد که حداقل برای یک مدت کوتاه ماجرای ناهار را فراموش کنم. دلم نمی‌خواست بهش فکر کنم. دلم می‌خواست خاطره‌اش را برای همیشه از ذهنم پاک کنم. خیلی خجالت کشیده بودم. خیلی تحقیر شده بود. رایان کیسه ناهار را از دستم کشید و پاره‌اش کرد. اثری از سر گربه نبود. یک ساندویچ و یک سیب سبز. رایان سیب را بالا گرفت و گفت: «آلیسون، تو اینو دیدی؟ همین بود؟» کنار میز ایستاده بودم، لبه میز را دو دستی گرفته بودم و سرتا پایم می‌لرزید. همه بچه‌هایِ تو ناهار‌خوری بهم زل زده بودند. از لای دندان‌های کلید شده‌ام به زحمت گفتم: «من... نه... خیالاتی نشده بودم.» و بعد برگشتم و از ناهارخوری دویدم بیرون. یکراست دویدم طرف قفسه‌ام، کت و کتاب‌هایم را برداشتم و مثل باد برگشتم خانه.. 📚» ᴊᴏɪɴɪɴɢ ᴛʜᴇ ᴄʜᴀɴᴇʟ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چقدر منه.. 🚶🏻‍♂ شبت بخیر🌙✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمانی که مارتین لوترکینگ به مدرسه‌ی علوم دینی می‌رفت، در زمینه‌ی تاریخ، فلسفه و مذهب مطالعات بسیاری داشت. با هر کتاب و در هر زمینه‌ای او از خود این سوال را می‌کرد که در قلبش چه اعتقادی دارد. همان طور که می‌خواند، یاد می‌گرفت و آموخته هایش را منعکس می‌کرد. به ارزش ها و اعتقاداتش نیز با خمیره‌ی کشف حقیقت، شکل می‌بخشید..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ژانر: کتاب «هانیبال» رمانی نوشته «توماس هریس» است که اولین بار در سال 1999 به انتشار رسید. دکتر «هانیبال لکتر» پس از فرار از زندان در داستان «سکوت بره ها»، به شکل مخفیانه در اروپا ساکن شده و مانند یک جنتلمن آکادمیک و مورد احترام زندگی کرده است. «هانیبال» اما اشتباهی دردسرساز را از خود بر جای گذاشته است: یکی از قربانیان او به نام «میسن ورجر» که به آزار فرزندان خودش متهم شده بود اما توانست از زندان اجتناب کند چون پذیرفت که برای دریافت درمان های روانپزشکی، تحت معالجه دکتر «لکتر» قرار بگیرد. «هانیبال» او را تا آستانه مرگ پیش برده، و «ورجر» که اکنون فقط به فکر انتقام است، گروهی از مأمورین دولتی فاسد را استخدام می کند تا بزرگترین دشمن خود را بیابد. 📚» ᴊᴏɪɴɪɴɢ ᴛʜᴇ ᴄʜᴀɴᴇʟ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا