eitaa logo
کتاب طلائیه
501 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
102 ویدیو
4 فایل
بزرگترین فروشگاه دائمی کتاب و محصولات فرهنگی کتاب طلائیه 📫نشانی: اراک، ابتدای خیابان محسنی، سمت راست، جنب پل خیبر 📞09189637930_08632228593 اینستاگرام📱 instagram.com/booktalaeieh خرید🛍️ @Vahidjalaeie بخش انتشارات (چاپ و نشر)📙 @Khademshohadiran
مشاهده در ایتا
دانلود
قیمت ۲۵۰هزار تومان ⏰ 📚 ایستاد. چشم در چشم محبوبش، در حالی‌که دستانش را می‌فشرد گفت: «چرا تو نیز چون منصور به کوفه نمی‌روی؟» سلیم فروریخت و ناباورانه به دختر نگاه کرد. راحیل ادامه داد: «ما و شامیان را شناخته ایم. کسی‌که مادر، پدر و برادرانمان را یا جان گرفته یا فریفته است.دیده‌ایم که چگونه با تزویر سخن می‌گوید و چگونه پیشه می‌کند. پس چرا باز فریب او را بخوریم و بر علی تیغ کشیم؟» «این سخن را از روی فکر می‌گویی؟» «آری به‌ خدا سوگند روز و شبی نیست که به آن نیندیشیده باشم.» «می‌دانی رفتن به سوی کوفه چه بهایی دارد؟» «بهایش سنگین‌تر از بود؟ سنگین‌تر از برادرم منصور؟ نه، به خدا قسم که نبود.» «رفتن به سوی یعنی پشت کردن به قبیله و عشیره. همه ما را طرد خواهند کرد.» «داشتن تو مرا کفایت می‌کند... به سوی علی برو....» 📕 برشی از کتاب ❣ 🔻به ما بپیوندید🔻 @booktalaeieh