eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
165 دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
112 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما @sh_gerami داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام حسن عسکری علیه‌السلام فرمودند: « با دوست و دشمن خوش گفتار و خوش برخورد باشید، امّا با دوستان مؤمن به عنوان یک وظیفه که باید همیشه نسبت به یکدیگر با چهره‌ای شاداب برخورد نمایند، امّا نسبت به مخالفین به جهت مدارا و جذب به اسلام و احکام آن.»✨ 💫🌹اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُمْ🌹💫 ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20220525-WA0019.mp3
زمان: حجم: 2.69M
حزب هجدهم (۵۸ الی ۸۷ نساء) 👤 با صدای استاد پرهیزگار ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
هجدهم پیامهای آیه فوق ⇧⇩: 1- عامل خطر كارهاى خود انسان است. 2- مسلمانان چند چهره و منافق، هنگام بروز مشكل و احساس خطر به سراغ رهبران الهى مى‌آيند. 3- مراجعه به طاغوت، نابسامانى‌ها و مصائبى دارد، «أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ» كه ناگزير بايد به راه انبياء برگرديد. 4- منافقان، خلاف‌هاى خود را توجيه مى‌كنند. 5- منافق سوگند به خدا را پوششى براى اهداف خود قرار مى‌دهد. 6- گاهى واژه‌هاى مقدّس به دروغ دستاويز افراد نامقدّس مى‌شود. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@Maddahionlinمداحی_آنلاین_تجسم_اعمال_استاد_رفیعی.mp3
زمان: حجم: 2.88M
♨️ تجسم اعمال 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
آماده شده کاسـہ ے خالےِ گدایـے؛ همنام حســـ♡ــن بی برو برگرد کریم است ✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•| شاید آن روز که سهراب نوشت: تا شقایق هست زندگی باید کرد. خبری از دل پر درد گل یاس نداشت. •| باید این طور نوشت: چه شقایق باشد، چه گل پیچک و یاس،‌ جای یک گل خالیست، تا نیاید مهدی، زندگی دشوار است... ❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌻(داستان 634) قسمت 3 🌺 *عطر حضور*🌺 🍃 ... آه سردی از عمق جانم بلند شد. با تمام سوز گفتم: «خدایا! این همه راه آمدم که یک نماز جماعتی برگزار کنم امّا خودت می‌بینی که چه شد، خدایا! حداقل یک نفر را بفرست تا یک نماز جماعت دو نفری باهم بخوانیم.» وسط حیاط مسجد ایستادم، دست هایم را به طرف آسمان بلند کرده و همین طور دعا می‌کردم، با دلی شکسته و سینه ای پر از آه و سوز. می‌خواستم به سمت شبستان مسجد بروم که صدای پای عابری که روی شن‌های کنار مسجد راه می‌رفت توجّه مرا به خود جلب کرد. به سمت در مسجد نگاه کردم، آقایی وارد شد، به محض ورود گفت: - «سلامٌ علیک» - «سلامٌ علیکم و رحمة اللَّه» و بدون توقف، به داخل شبستان رفت. خوشحال شدم پشت سرشان داخل شبستان مسجد شدم، طبق معمول که من امام جماعت بودم، رفتم که نماز را شروع کنم تا ایشان هم به من اقتدا کنند و نماز جماعتی خوانده باشیم؛ امّا ناخودآگاه، پشت سر آن آقا ایستادم و آن آقا، در محراب ایستادند. شروع کردند به گفتن اذان و اقامه، اللَّه اکبر از این صوت دلنشین! از خود بی خود شده بودم، باید می‌گفتم آقا امام جماعت مسجد منم چرا شما جلو ایستاده اید، امّا همه چیز از هوشم رفته بود. تکبیر نماز را گفتند: اللَّه اکبر. اقتدا کردم و با شنیدن بسم اللَّه الرحمن الرحیم، بی اختیار اشک از چشمانم جاری شد. خدایا این چه نمازی است، چه صوتی، چه حضوری! به رکوع خم شدیم، تمام در و دیوار مسجد هم به رکوع آمده بودند و در سجده که دیگر نمی توان گفت چه گذشت، فقط ای کاش می‌توانستم و اجازه داشتم که صدای گریه‌ام را بلند کنم. احساس می‌کردم دیگر نمی توانم به این خوبی نماز بخوانم، از دنیا و مافیها، غافل شده بودم، در حال دیدن جلوه ای از ذات خدا بودم. ای خدا! اگر این نماز مورد پسند توست، پس نمازهای مرا چه کسی می‌پسندد؟! نه حضوری، نه حالی، نه اشکی، خدایا! همین یک نماز برای عرضه به حضورت مرا کافیست. نماز به پایان رسید: «السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. » ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: فریاد رس - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: حسن محمودی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان پنجم: عطر حضور - صفحه ۵۷ و ۵۸. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor