eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
159 دنبال‌کننده
27هزار عکس
1.5هزار ویدیو
96 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما https://harfeto.timefriend.net/16895204024549 داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب به سبک کربـُ بلا گریه می کنیم همراه سیِّد الشُّهـــــداء گریه می کنیم صاحب زمان گرفته عزا گریه می‌کنیم از داغ روح صبر و وفا گریه می کنیم 🔸شاعر: حسین ایمانی ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
💔 عزای خواهرِ خونِ خدا شد وفاتِ دختر خیرالنساء(س) شد پس از یک سال و نیم از داغِ عاشور به جنّت میهمانِ مرتضی(ع) شد ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴🏴 وصفِ زینب بنویسیم به اوصافِ حسین... یا، حسین است به اوصاف سراسر زینب!؟ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 👑موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌴(داستان 640) قسمت 12 🌼 توبه روحانی 🌼 🍃 ... حسن آقا لبخندی زد و گفت: این مسائل را رفیقم به من گفته است. آیة اللَّه با تعجب پرسید: رفیقت کیست، اسمش چیست؟ حسن آقا گفت اسمش را یکبار پرسیدم گفت، سید مهدی. اشک در چشمان آیة اللَّه جمع شد، خیلی سریع درخواست کرد: می‌شود از رفیقتان یک وقت ملاقات برای ما بگیری؟ حسن آقا با اطمینان گفت: وقت گرفتن نمی خواهد، این رفیق من، آنقدر مهربان و دوست داشتنی است که برای دیدنش وقت قبلی نمی خواهد، تشریف بیاورید همین حالا برویم. آیة اللَّه که جریان را فهمیده بود گفت: نه شما لطف کنید امروز که رفتید یک وقت ملاقات بگیرید. حسن آقا از استادش خداحافظی کرد و به سمت مسجد محل وعده رفت. بعد از سلام و احوالپرسی گفت: آقا سید مهدی! استادمان یک وقت می‌خواهد تا شما را ببیند. آقا سید مهدی فرمودند: به استادتان بگو وقت گرفتن نمی خواهد هر وقت شما هم مثل شیخ حسن، خودتان را شکستید پا روی نفس خودتان گذاشتید، من خودم به دیدن شما می‌آیم. شیخ حسن که هنوز از جریان ملاقاتش با قطب عالم امکان خبردار نشده بود فردای آن روز پیش آیة اللَّه رفت تا پیغام رفیقش را برساند. وقتی پیغام را به آیة اللَّه رساند، آیة اللَّه همان جا روی زمین نشست مثل ابر بهاری شروع به اشک ریختن کرد. شیخ حسن با تعجب پرسید: استاد جریان چیست؟ آیا شما رفیق مرا می‌شناسید. آیة اللَّه با همان حالت گفت: عزیزم! رفیق شما در این مدّت، امام زمان علیه السلام بوده است. شیخ حسن که حسابی گیج شده بود با تعجب گفت: یعنی شما می‌گویید من... من... امکان ندارد مگر می‌شود...؟! دیگر ایستادن را جایز ندانست، با چشمانی پر از اشک مسیر تا مسجد محل وعده را دوید امّا دیگر هرگز رفیقش را در آنجا ندید. [۱] 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: امید آخر - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: حسن محمودی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان اول: توبه روحانی - صفحه ۱۸ و ۱۹. 📚[۱]: ۱. کتاب عنایات حضرت مهدی علیه السلام، به علما و طلاب، محمد رضا باقی، ص ۱۳۰. گروه  ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا