eitaa logo
داستانهای مهدوی
161 دنبال‌کننده
735 عکس
35 ویدیو
6 فایل
داستانها، ملاقات و معجزات حضرت مهدی (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) ارتباط با ادمین @sh_gerami گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 کانال «بوی ظهور رسانه ظهور» @booye_zohoor_resane_zohoor
مشاهده در ایتا
دانلود
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌠موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌾(داستان 651) قسمت ۷ 🌺 خادم دائمی 🌺 🍃 ... در این حیص و بیص یکی می‌رسد و می‌گوید: - دفن جنازه را به تأخیر بیندازید! همه خشکشان می‌زند. از تعجب به همدیگر نگاه می‌کنند و با علامت علتش را می‌پرسند. همان آقا می‌گوید: - یکی از اعضاء هیأت اُمنای مسجد گفته اند صبر کنید. - برای چه صبر کنیم؟ - خودش می‌آید و علتش را می‌گوید. - خوب، او کی هست؟ - حاج آقای.... جنازه در مسجد می‌ماند و بعضی بی صبری می‌کنند. خیلی‌ها ایشان را می‌شناسند و به حرف او اعتماد دارند و تأخیر در جنازه را بی علت نمی دانند. ساعتی می‌گذرد که سر و کلّه آقای... پیدا می‌شود. جمعیت حاضر به احترام او سر پا می‌ایستند و گوش جان به کلام او می‌سپارند: - ایشان را کنار مسجد مقدّس جمکران دفن کنید. از لحن موزون و متین حاج آقا همه تعجب می‌کنند. چشم‌ها گرد شده و بدون به هم زدن مژه‌ها به همدیگر خیره می‌شوند. یکی از خدام مسجد جمکران اعتراض گونه می‌گوید: - آخر تا به حال کسی در کنار مسجد مقدّس دفن نشده است! - ایشان باید دفن شود! - چرا؟ - چون حضرت آیت اللَّه العظمی نجفی مرعشی [۱] فرموده اند که «مرحوم زاهدی فر را در کنار درگاه مسجد دفن کنید.» همان خادم نفس عمیقی می‌کشد. اشک هایش از زیر عینکش سرازیر می‌شود و سپس با صدایی خفه می‌گوید: - امام زمان علیه السلام خادمی او را قبول کرد. تا زنده بودی آهنگ خدمت همیشه در ذهن تو نواخته می‌شد. به گونه ای کار می‌کردی که رنگ و بوی ریا به خود نگرفته بود. در خدمت به زوّار اخلاص و تواضع داشتی. تمیز کردن مسجد حتی دستشویی‌ها را برای خود ننگ و عار نمی دانستی. ظاهر و باطن تو یکی بود. به قول معروف هیچ وقت جوفروش گندم نما نبودی که ظاهری خوب و باطنی زشت داشته باشی. به خاطر همین آقا تو را پس از مرگ هم به خادمی پذیرفت. و خادم دائمی و همیشگی حضرت مهدی علیه السلام شده ای. تویی که شب و روز منتظر زوّار مسجد مقدّس جمکران هستی، چون آغوش گشوده ای و پای مهمانان حضرت را به روی دیده گان خود می‌گذاری. - خوشا به حالت، حاج ابوالقاسم زاهدی فر. 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: آخرین پناه - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان چهارم - خادم دائمی - صفحه ۷۰ الی ۷۲. 📚[۱]: حضرت آیت اللَّه العظمی سید شهاب الدین نجفی مرعشی از مراجع تقلید و متوفّی ۷ صفر ۱۴۱۴ ه. ق مطابق با ۱۳۶۹ ه. ش می‌باشد. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌴(داستان 652) قسمت ۱ 💐 ظهور نزدیک است💐 ☘ - شترق! آن چنان ضربه محکمی به تو وارد می‌شود که پاهایت دیگر به فرمان تو نیستند. ماشین هم درب و داغون شده است. به دنبال آن مردم می‌ریزند و به زور تو را از ماشین بیرون می‌کشند. کم کم سرت گیج رفته و چشمانت به سیاهی می‌رود. کمتر متوجه اطراف خودت هستی. به بیمارستان هم که می‌رسی هم چنان گیج و منگ به سر می‌بری. چند هفته ای بستری می‌شوی. هر روز که می‌گذرد منتظر شنیدن خبر خوش بهبودی ات از پزشکان هستی. آن‌ها هم تلاش و زحمت خودشان را می‌کشند. دوست داری روز آخر با پای خودت به منزل بروی. امّا انتظارت بیهوده است. همان طور که با آمبولانس تو را به بیمارستان آورده اند با آن تو را به خانه بر می‌گردانند. مدّتی در منزل می‌مانی. داروها را مصرف می‌کنی و پانسمان پاهایت را به موقع عوض می‌کنی. هر چه اراده می‌کنی تا پاها تو را به این طرف و آن طرف ببرند، نمی توانی. اگر تا چندی پیش دست و تن خودت را با کمک پاها به همه جا می‌بردی، از این به بعد دیگر قضیه برعکس شده است. باید به کمک دست ها، تن و پاهایت را به این طرف و آن طرف بکشی. بد جور تصادف کردی و هر دو پایت فلج شده اند، فلج! ناراحتی تو بیشتر می‌شود. پوسته ای نازک از ابر سیاه غم و افسردگی بر دل و جانت می‌نشیند. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: آخرین پناه - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان پنجم - ظهور نزدیک است - صفحه ۷۳ و ۷۴. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌴(داستان 652) قسمت ۲ 💐 ظهور نزدیک است💐 ☘ ... بد جور تصادف کردی و هر دو پایت فلج شده اند، فلج! ناراحتی تو بیشتر می‌شود. پوسته ای نازک از ابر سیاه غم و افسردگی بر دل و جانت می‌نشیند. با افراد فامیل و آشنا، دیگر با آن چهره باز و خندان برخورد نمی کنی. آن‌ها هم با دیدن قیافه افسرده و خسته تو پی به غم درونت می‌برند. می‌دانند که ضربه سختی به تو وارد شده است. احساس می‌کنی برای خانواده هم باعث دردسر شده ای. هر چند آن‌ها حرفی ناراحت کننده نمی زنند، امّا زحمت آن‌ها دو چندان شده است. اگر تا قبل از تصادف کردن باری و زحمتی از دوش خانواده برمی داشتی ولی از امروز دیگر زحمت و کار آن‌ها در منزل مضاعف شده است. حالا دغدغه مخارج و هزینه درمان و... بماند. از این به بعد بیشتر در منزل هستی و مونس تو یک جفت عصا و یک چرخ ویلچر است.[۱] احساس بدی به تو دست می‌دهد. بیشتر اوقات دمغ و گرفته هستی. به یاد ایام سلامتی و تندرستی خودت می‌افتی. شادی و تحرّک آن روزها را به یاد می‌آوری و غصّه می‌خوری. تصوّرت این است که یک موجود عاطل و باطل شده ای. احساس می‌کنی که تمام شادی‌های دنیا از بین رفته است. همه جا را سرد می بینی. شب‌های گرم تابستان هم برای تو سرد است. تنهایی را در دل شب بهتر لمس می‌کنی، هر چند در جمع خانواده هستی. آنچه که از گذشته به یاد می‌آوری برای تو وحشتناک است، به خصوص صحنه تصادف! گاهی هم ندایی از درون تو برمی خیزد و در قالب کلماتی بر زبان تو جاری می‌شود: - نه! نباید این طور باشد! صورت خودت را در هم می‌کشی و آن را میان دست هایت پنهان می‌کنی. به پستوی ذهن خودت مراجعه می‌کنی و با خود می‌اندیشی که: - باید دنبال علّت این بد بیاری باشم تا آن را جبران کنم! ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: آخرین پناه - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان پنجم - ظهور نزدیک است - صفحه ۷۴ و ۷۵. 📚[۱]: چرخ مخصوص معلولین. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌴(داستان 652) قسمت ۳ 💐 ظهور نزدیک است💐 ☘ ... به پستوی ذهن خودت مراجعه می‌کنی و با خود می‌اندیشی که: - باید دنبال علّت این بد بیاری باشم تا آن را جبران کنم! با خود کلنجار دائمی داری. مدام داری بین امید و ناامیدی غوطه می‌خوری. با امید به بهبودی آرامش خاصی به تو دست می‌دهد. با احساس یأس و ناامیدی از بهبودی، وحشت تو را می‌گیرد. خیلی دل نازک و متوقّع شده ای. با کوچک ترین بهانه ای شروع به گریه می‌کنی. زود هم عصبانی شده و سگرمه هایت در هم کشیده می‌شود و در آن حال دندان هایت به هم جفت شده و با سختی صحبت می‌کنی. اکثر شب‌ها بیدار هستی و به تفکّر و تأمّل و بعضاً راز و نیاز با پروردگار مشغولی. به خوبی می‌دانی که هدف از خلقت فقط این دنیای مادّی نبوده است. هر چقدر به این دنیا وابسته باشی زمان جدایی برایت سخت تر است. امّا اگر برای آخرت و دنیای دائمی، توشه برداشته باشی خیالت راحت است. به راحتی به عالم باقی سفر می‌کنی و هیچ دغدغه خاطری هم نداری. مهم این است که تا زنده ای فکری به حال خودت بکنی. بعد از مردن معلوم نیست کسی به فکر تو باشد. بی خود نیست که امام جماعت مسجدتان همیشه می‌گوید: - کفن جیب ندارد! کم کم غذایت اندک می‌شود. لقمه به سادگی از گلویت پایین نمی رود. فقط آن قدر می‌خوری تا زنده بمانی، نه این که زنده بمانی تا بخوری! هر شب برای همه مریض‌ها و معلولان دعا می‌کنی و با خواندن دعای توسل، به امامان علیهم السلام متوسل می‌شوی. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: آخرین پناه - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان پنجم - ظهور نزدیک است - صفحه ۷۵ و ۷۶. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌴(داستان 652) قسمت ۴ 💐 ظهور نزدیک است💐 ☘ ... هر شب برای همه مریض‌ها و معلولان دعا می‌کنی و با خواندن دعای توسل، به امامان علیهم السلام متوسل می‌شوی. به امام آخر که می‌رسی احساس آرامش خاصی می‌کنی. امید بهبودی را از او داری. عمری است که مجنون دیدار امام زمان علیه السلام هستی، ولی این سعادت هنوز نصیب تو نشده است. آیا این عدم دیدار، به عدم شناخت و صداقت تو برنمی گردد؟ مگر کردارهای تو باعث ناخوشایندی و ناروایی ات در پیش آقا نمی شود؟ قطعاً علّتش همین است! [۱] ماه محرّم فرا می‌رسد. چند روز تا عاشورای حسینی باقی مانده است. حس مرموزی دل تو را به سوی مسجد مقدّس جمکران می‌کشاند. آن را با خانواده در میان می‌گذاری. صبح علی الطلوع با هم راهی جمکران می‌شوید. می‌خواهی شفای پاهای فلج شده ات را از طبیب واقعی بگیری. پایتان که به قریه جمکران می‌رسد صدای هوهوی باد به گوشتان طنین می‌اندازد. وزش باد شدّت می‌گیرد. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: آخرین پناه - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان پنجم - ظهور نزدیک است - صفحه ۷۶ و ۷۷. 📚[۱]: مجلسی محمّد باقر - بحارالانوار / ج ۵۳، ص ۱۷۷ - ۱۷۸ {به نقل از کرامات المهدی ص ۶۶}، حضرت ولی عصرعلیه السلام: «و اگر شیعیان ما - که خداوند توفیق طاعتشان دهد - در راه ایفای پیمانی که برعهده دارند همدل می‌شدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان می‌گشت، دیداری بر مبنای شناختی راستین و صداقتی از آنان نسبت به ما. پس ما را از ایشان باز نمی دارد مگر آنچه از کردارهای آنان که به ما می‌رسد و ما را ناخوشایند است و از آنان روا نمی دانیم.» گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌴(داستان 652) قسمت ۵ 💐 ظهور نزدیک است💐 ☘ ... پایتان که به قریه جمکران می‌رسد صدای هوهوی باد به گوشتان طنین می‌اندازد. وزش باد شدّت می‌گیرد. این باد است که ریزه‌های شن را از بیابان‌ها برداشته و به سر و صورتتان می‌پاشد. وقتی به درب ورودی حیاط مسجد می‌رسی با دیدن گنبد مسجد اشک هایت جاری می‌شود. سرت را روی در و دیوار می‌گذاری و عقده‌های درونت را بیرون می‌ریزی. تا وارد مسجد می‌شوی از حال و هوای نمازگزاران سرشوق می‌آیی و به آن‌ها خیره می‌شوی. از این بین جوانانی را می‌بینی که با اشک فراق مولایشان، پهنای صورتشان را شست و شو می‌دهند. بعضی برای خود آقا، تعجیل در ظهور آقا، سلامتی آقا، دیدار آقا اینجا آمده اند و دنبال گمشده شان می‌گردند و بعضی برای برآورده شدن حاجتشان به اینجا آمده اند. قطعاً هیچ کدام بی پاسخ نمی مانند. همگی یا در حال نمازند یا در حال راز و نیاز. تو هم به نماز می‌ایستی: - اللَّه اکبر.... اوّل، دو رکعت نماز تحیت مسجد را می‌خوانی و سپس دو رکعت نماز امام زمان علیه السلام. سپس سرت را روی مهر می‌گذاری و صلوات می‌فرستی. ندای ملکوتی اذان ظهر به گوش می‌رسد و تو مهیای نماز جماعت می شوی. به نماز جماعت می‌ایستی، انگار در روی زمین نیستی و در ملکوت سیر می‌کنی. بعد از نماز در تفکری عمیق فرو می‌روی. آنچه در این مدّت عمرت گذشته است را مرور می‌کنی. بدون گناه و خطا که نیستی. یکی یکی را به یاد می‌آوری و توبه می‌کنی. با امام خود عهد می‌بندی اگر حقّ الناسی هم به گردنت است جبران کنی. کم کم احساس سبکی می‌کنی. گویا روح تو را در مایعی لطیف شست و شو داده اند. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: آخرین پناه - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان پنجم - ظهور نزدیک است - صفحه ۷۷ و ۷۸. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌴(داستان 652) قسمت ۶ 💐 ظهور نزدیک است💐 ☘ ... کم کم احساس سبکی می‌کنی. گویا روح تو را در مایعی لطیف شست و شو داده اند. جنس تو عوض شده است و حیاتی دوباره می‌یابی. وجود تو هم نورانی شده و زلال و شفاف می‌شود. ظرفیت و گنجایش تو گسترش پیدا می‌کند. ناغافل حسّ مبهمی از ژرفای وجود تو بر دلت سایه می‌افکند. حال خوشی به تو دست می‌دهد. میان خواب و بیداری کسی تو را فرا می‌خواند. سخت دلت مشغول آن می‌شود. یک دفعه پرده از برابر دیدگانِ تو فرو می‌افتد. گوش و دل و عقل تو حیاتی دیگر می‌یابند. نور عجیبی در مسجد شروع به تابیدن می‌کند. بوی خوشی هم می‌شنوی که تا به حال این گونه به مشامت نرسیده است. جسم و جانت به طرف نور کشیده می‌شود. خوب که دقت می‌کنی چهار بزرگوار را می‌بینی که وارد مسجد شده اند: - امیرالمؤمنین، امام حسین، قمر بنی هاشم و امام زمان علیهم السلام. با دیدن آن‌ها دلشوره ای بسیار بزرگ، تو را به تلاطم درمی آورد. بیم و امید تو را فرا می‌گیرد. هم یقین داری و هم تردید. آمیزه ای از تلخ و شیرین تمام وجودت را فرا گرفته است. کام معنوی تو شیرین شده از دیدن این بزرگواران، و تلخ است از این که مبادا به تو عنایت و توجّه نکنند. دست و پایت را گم می‌کنی و نمی دانی که چه باید کرد.... ناگاه یکی از انوار پرتلألؤ و درخشان به سوی تو نظر می‌کند و لطف ایشان شامل حال تو می‌شود و به تو زندگانی دوباره می‌دهد. قلب تو دوباره شروع به تپیدن می‌کند، آن قدر زیبا و پرهیجان می‌زند که گویا مضراب خاصی برای خودش پیدا کرده است. صدایی زیبا تو را فرا می‌خواند. به طرف صاحب آن صدا رو می‌کنی. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: آخرین پناه - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان پنجم - ظهور نزدیک است - صفحه ۷۸ و ۷۹. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌴(داستان 652) قسمت ۷ 💐 ظهور نزدیک است💐 ☘ ... صدایی زیبا تو را فرا می‌خواند. به طرف صاحب آن صدا رو می‌کنی. امام عصر علیه السلام است که با نوایی به لطافت باران می‌فرماید: «شما خوب شدید، بروید و به دیگران بگویید برای ظهورم دعا کنند، که ظهور ان‌شاءاللَّه نزدیک است. » و باز امام می‌فرماید: «امشب عزاداری خوب و مفصّلی در این مکان برقرار می‌شود که ما در اینجا هستیم. » عرق، پیشانی تو را پر کرده است. با پشت دست آن را پاک می‌کنی. چشمت به جمعیت حاضر در مسجد می‌افتد. باز همان راز و نیاز و سوز و گداز زائران را می‌بینی که در فضای روحانی مسجد طنین انداز است. تو هم می‌خواهی بایستی و دو رکعت نماز بخوانی. دیگر احتیاج به عصا و کمک دیگران نداری. پاهایت به فرمان تو حرکت کرده و به راحتی بدنت را جابه جا می‌کنند. بهترین کار را در خواندن همان دو رکعت نماز می‌بینی، نماز شکر. - اللَّه اکبر.... از خوشحالی اشک می‌ریزی. نگاهی به مردم داخل مسجد می‌کنی. بعضی‌ها لباس متحدالشکلی دارند. معلوم است که از خادمان مسجد مقدّس هستند. به طرف آن‌ها می‌روی و تک تک آن‌ها را می‌بوسی. به حیاط که می‌آیی شوق و ذوق تو بیشتر می‌شود. یکی از خدّام از تو می‌پرسد: ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: آخرین پناه - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان پنجم - ظهور نزدیک است - صفحه ۷۹ و ۸۰. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌴(داستان 652) قسمت ۸ 💐 ظهور نزدیک است💐 ☘ ... به حیاط که می‌آیی شوق و ذوق تو بیشتر می‌شود. یکی از خدّام از تو می‌پرسد: - برای چه روبوسی می‌کنی؟ - به خاطر پا... پاها.... - منظورت چی است؟ از شدت هیجان، زبانت به لکنت می‌افتد. - پا... پاهایم... شفا پیدا کردند. - مگر پاهای تو طوری شده بودند؟ - تصادف کرده بودم و هر دو پایم فلج شده بودند، فلج! - خدا را شکر که عنایت حضرت ولی عصر - عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف - شامل حال تو شده است. - خدا را صد هزار مرتبه شکر! خبر کرامت و معجزه امام زمان علیه السلام بین مسؤولین مسجد مقدّس جمکران می‌پیچد. یکی از آن‌ها مو به مو حرف هایت را گوش داده و در دفتر ثبت کرامات مسجد ضبط و درج می‌کند. تو هم به فرمایشات آقا می‌اندیشی که تأکید بر دعای فرج دارند. تأکیدی که در توقیعات [۱] آن امام همام زیاد آمده است: «برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید. که فرج شما در همان است. » [۲] درست است که این دعا و استغاثه باعث فرج مولایمان می‌شود، ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: آخرین پناه - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان پنجم - ظهور نزدیک است - صفحه ۸۰. 📚[۱]: نامه‌هایی که از جانب امام زمان علیه السلام در عصر غیبت برای جواب سؤالات شیعیان و یا خطاب به بعضی از علما و صلحا صادر گشته است. 📚[۲]: مجلسی محمّد باقر - بحارالانوار / ج ۵۳، ص ۱۸۱ - ۱۸۲. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌴(داستان 652) قسمت ۹ 💐 ظهور نزدیک است💐 ☘ ... درست است که این دعا و استغاثه باعث فرج مولایمان می‌شود، لیکن موجب ارتباط مستمرّ با آن حجّت الهی هم می‌گردد. جلوی یأس و ناامیدی مان را در دوران طولانی غیبت می‌گیرد. دعای ندبه، دعای عهد، زیارت آل یاسین می‌تواند به انسان امید و آرامش ببخشد. راستی دعا برای فرج حضرت در واقع برای این است که خودمان از آن بهره بگیریم. و این دعایی است که فرج و گشایش برای انسان به ارمغان می‌آورد. [۱] دل آرام می‌گیرد و وجود مقدّس بقیة اللَّه الاعظم علیه السلام را حس می‌کند و.... سراغ خانم و بچه‌ها را می‌گیری. به طرف در زنانه مسجد می‌روی. ناگهان یکی به سرعت طرف تو می‌آید و می‌گوید: - شفا پیدا کردی آقا؟! بریده بریده می‌گویی: - بله... من... خوب شدم، خوب! - معلوم است که حضرت به تو نظر کرده. - اگر توجّه و نظر آقا نبود که من نمی توانستم راه بروم! - پس برویم هدیه ای تقدیم مسجد مقدّس کنیم. - چه چیزی اهدا کنیم، خانم! - حلقه ازدواجمان را که.... می خواهی حرفی بزنی، ولی تصمیم قطعی خانم را که می‌بینی دیگر به خودت جرأت صحبت نمی دهی. با هم به طرف دفتر هدایا می‌آیید. با طیب خاطر آن را تقدیم مسؤول جذب هدایای مردمی می‌کنید و با خوشحالی به طرف مسجد برمی گردید. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: آخرین پناه - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان پنجم - ظهور نزدیک است - صفحه ۸۰ الی ۸۲. 📚[۱]: کلینی - فروع کافی / ج ۴، ص ۱۶۲: «انتظار الفرج من الفرج». گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor