داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌴(داستان 748) قسمت ۱ 🌼 جوا
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🌴(داستان 748) قسمت ۲
🌼 جوانی که قرار بود پاهایش را قطع کنند🌼
🌿 ... از او سوال کرد که چه لزومی دارد که به حمام بروی، در حالی که اینقدر برای شما ضرر دارد؟ در جواب گفت: هر هفته روزهای سه شنبه عازم مسجد مقدس جمکران میشدم، و قبل از حرکت غسل زیارت میکردم، میخواستم طبق هر هفته غسل کنم. او را در حمام بردم کمک کردم لباسهایش در آورد و گفت میخواهد بعد از غسل همانجا نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بخوانم. مرا بیرون کرد، پشت در صدای او را میشنیدم که میگفت آقا پاهایی که در خانهات حرکت میکرد و با شما درد دل میکرد میخواهند از بدنم جدا کنند تو را به آن آبلههای پاهای عمه جانت حضرت رقیه سلاماللهعلیها اگر صلاح میدانی از خدا شفای مرا بخواه، از اینکه پاهایم را میبُرند ناراحت نیستم، از اینکه دیگر نمیتوانم در خانهات راه بروم و برای مادرت و جد بزرگوارت ناله بزنم ناراحتم. از صدای نالۀ او هر کس از آنطرف عبور میکرد، از سوز ناله او میایستاد. پشت درِ حمام جمعیت ایستاده بودند و به نالههای او گوش میدادند همه با گریه، برای او دعا میکردند. بعد از دقایقی، دیگر صدایی نیامد همه ناراحت شدند و گفتند شاید از دنیا رفته، به در زدند و خواستند در را باز کنند نتوانستند، بعد از چند دقیقه جوان در را باز کرد و دوان دوان دوید به طرف اطاقش و درخواست کرد که لباسهای شخصی مرا بیاورید گفتند: چطور شد؟ پاهایش را نشان داد، پاهایی که مجروح بود، بدون هیچ گونه زخم و دردی سالم شده بود، گفت: با گفتن یا بقیةاللّه خوابم برد و در عالم خواب، خدمت آقا حجة بن الحسن شرف یاب شدم، به من فرمودند: تو زائر و میهمان شبهای چهارشنبه من هستی، ما کسی که رفتار و کردار و گفتار و اعمالش برای ما باشد، اگر در گرفتاری از ما درخواستی داشته باشد، حاجت او را از خدا درخواست میکنیم.
خوشا به حال کسی که رفتار، نگاه، حجاب و اعمالش مورد رضایت خدا و اهل بیت باشد، زود به حاجت میرسد. لذا لباسهای خود را گرفت و گفت میخواهم به جمکران بروم و از آقا تشکر کنم.
🍃 با صد امید بر در این خانه آمدم
🍃 تو که درد آشنای اهل دردی
🍃 تو که دست کسی را رد نکردی
🍃 بگو حالا که دل هامان شکستی
🍃 دلت میآید آیا برنگردی؟
🍃 آیین دستهای شما مهربانی است
🍃 این دستها کرامتشان آسمانی است
🍃 خورشیدی و ماه، ریزه خورِ سفرۀ تو اَند
🍃 آوارۀ محبت تو کهکشانی است
🍃 تقویم کل سال، برایم سه شنبه است
🍃 این روزها هوای دلم جمکرانی است
#پایان
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📗 در حریم مسجد مقدس جمکران - کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
✍ مؤلف: سید محمد متین پور
📖 ناشر: مرکز تحقیقات یارانهای قائمیه اصفهان
📝 داستان دوم - جوانی که قرار بود پاهایش را قطع کنند - ص ۱۷ و ۱۸
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#در_حریم_مسجد_مقدس_جمکران
#کرامات_یار_در_جمکران
#سید_محمد_متین_پور
#مهدویت_انتظار
#داستانهایی_از_کرامات_حضرت_مهدی_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#انتشارات_مرکز_تحقیقات_یارانهای_قائمیه_اصفهان
#جوانی_که_قرار_بود_پاهایش_را_قطع_کنند
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
☘(داستان 749) قسمت ۱
🌷 بچهای که دستش از نخاع قطع بود🌷
🤲 یا صاحب الزّمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادرکنی🤲
🍃 شب شهادت یکی از ائمه علیهمالسلام بود که مصادف با شب چهارشنبه بود. لذا عدۀ زیادی آمده بودند دفتر که به جمکران مشرّف شوند. یک ماشین تکمیل شد. این بندۀ حقیر افتخار خدمتگزاری آنها را پیدا کردم. در بین راه یکی از دوستان، آقائی که با فرزند شش یا هفت ساله آمده بودند به من نشان داد و گفت او مورد عنایت آقا در مسجد مقدس جمکران قرار گرفته است از او سؤال کن. لذا پهلوی او نشستم و از او سؤال کردم او چنین گفت: که فرزندم بر اثر تصادف دست راست او نخاع هایش قطع شد و دستش هیچگونه حرکتی نداشت، تمام هستیام را خرج کردم، چندین بار در بیمارستانها در اطاق عمل رفت ولی نتیجه ای نداشت، متحداً اطباء گفتند باید صبر کنیم تا به سن ۲۵ سالگی برسد و قدرت عمل سنگین را داشته باشد تا جراحی شود البته هفتاد درصد احتمال خوب شدن دارد. آوردیم او را در خانه، مدرسه هم میرفت و با این امید که انشاءاللّه در آینده خوب شود.
روزی به یکی از دوستانم برخوردم، از من سؤال کرد که چرا پریشانی؟ قضیه را برای او گفتم، او گفت: شما که همه کاری انجام دادهاید این کار را هم انجام بده. ما بی کس نیستیم ما امام زمان را داریم که چاره بیچارگان است. و آن اینکه روزهای سه شنبه کاروانهایی به مسجد مقدس جمکران میروند عدهای گرفتار به زیارت آن بزرگوار رفته و از وجود با برکتش حاجت روا میشوند. شما هم این هفته فرزندت را به جمکران بیاور و از آقا شفای او را بخواه انشاءاللّه نتیجه میگیری. از این پیشنهاد خیلی خوشحال شدم و امیدوار، سه شنبه با همین کاروان به جمکران رفتیم. گفتم: پسرم امروز میخواهم یک حرف راستی را به شما بزنم و آن اینکه دست تو تا وقتی که قدّ آقاجان هم بشوی همین طور است چند مرتبه در اطاق عمل رفتی، دستت را شکافتند، نتیجه نداشت. ولی امروز تو را به اینجا آوردهام پیش یک آقای دکتری که نه سوزن میزند و نه دستت را پاره میکند با یک نگاه که میکند دستت خوب میشود. ...
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📗 در حریم مسجد مقدس جمکران - کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
✍ مؤلف: سید محمد متین پور
📖 ناشر: مرکز تحقیقات یارانهای قائمیه اصفهان
📝 داستان سوم - بچهای که دستش از نخاع قطع بود - ص ۱۸ و ۱۹
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#در_حریم_مسجد_مقدس_جمکران
#کرامات_یار_در_جمکران
#سید_محمد_متین_پور
#مهدویت_انتظار
#داستانهایی_از_کرامات_حضرت_مهدی_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#انتشارات_مرکز_تحقیقات_یارانهای_قائمیه_اصفهان
#بچهای_که_دستش_از_نخاع_قطع_بود
داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور ☘(داستان 749) قسمت ۱ 🌷 بچه
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
☘(داستان 749) قسمت ۲
🌷 بچهای که دستش از نخاع قطع بود🌷
🤲 یا صاحب الزّمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادرکنی🤲
🍃 ... گفتم: پسرم امروز میخواهم یک حرف راستی را به شما بزنم و آن اینکه دست تو تا وقتی که قدّ آقاجان هم بشوی همین طور است چند مرتبه در اطاق عمل رفتی، دستت را شکافتند، نتیجه نداشت. ولی امروز تو را به اینجا آوردهام پیش یک آقای دکتری که نه سوزن میزند و نه دستت را پاره میکند با یک نگاه که میکند دستت خوب میشود.
این آقای دکتر، مادری دارد که به او خیلی علاقه دارد، باید مثل بعضی وقتها که از من چیزی میخواهی و میگویم نه، پا بر زمین میزنی و گریه میکنی و درخواست میکنی تا بگیری همانگونه عمل کن، و آقا را به جان مادرشان قسم بده تا آقا بیاید و تو را خوب کند. اگر از اینجا رفتیم و آقا نیامد برای همیشه دست تو همین طور است.
او را تنها گذاشتم و جای دیگر مشغول دعا و زیارت شدم. وقت برگشتن شد، آمدم دیدم چنان گریه میکند و عدهای اطرافش ایستادهاند و در اثر گریههای او گریه میکنند، او هم پا زمین میزند و میگوید آقا دکتر! جانِ مادرت مرا خوب کن آخه بچهها در مدرسه مرا مسخره میکنند میخواهم لباس بپوشم نمیتوانم آقا بیا آقا بیا. او را بغل کردم و با ناراحتی و گریه شدید به طرف ماشین حرکت کردم. گفت: کجا میروی آقای دکتر هنوز نیامده، من نمیآیم. گفتم: انشاءاللّه هفته آینده، دیگر از آمدنش گذشت.
در حالیکه گریه میکرد خوابش برد، آمدیم اصفهان او را در جایش خواباندم و خود نیز خوابیدم طولی نکشید از صدایش بیدار شدم و دیدم با دو دست حرکت و بازی میکند همینکه دید بیدار شدم دوید به طرف من و گفت: بابا ببین دستم خوب شد، آقای دکتر دستم را خوب کرد. پرسیدم چه شد؟ گفت: یک آقایی در خواب آمد و گفت تو دیشب میهمان ما بودی و مرا به حق مادرم قسم دادی من درِ خانه خدا وساطت کردم و تو شفا یافتی بعد از آن روز روزهای سه شنبه میگوید من امروز مدرسه نمیروم میخواهم بیایم از آقای دکتر تشکر کنم، آیا من این معرفت را دارم که از آقا تشکر این همه نعمت را به جا آورم.
مسجد مقدس جمکران دارالشفای دردمندان و بیچارگان آقا حجة بن الحسن العسکری میباشد.
#پایان
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📗 در حریم مسجد مقدس جمکران - کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
✍ مؤلف: سید محمد متین پور
📖 ناشر: مرکز تحقیقات یارانهای قائمیه اصفهان
📝 داستان سوم - بچهای که دستش از نخاع قطع بود - ص ۱۹ و ۲۰
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#در_حریم_مسجد_مقدس_جمکران
#کرامات_یار_در_جمکران
#سید_محمد_متین_پور
#مهدویت_انتظار
#داستانهایی_از_کرامات_حضرت_مهدی_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#انتشارات_مرکز_تحقیقات_یارانهای_قائمیه_اصفهان
#بچهای_که_دستش_از_نخاع_قطع_بود
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
💎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🌾(داستان 750)
🌸 آتش سوزی و مشهدی حسنِ نابینا در عرفات🌸
🤲 یا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادرکنی🤲
🍃 در سفری خدمت حجة الاسلام حاج میرزا علی عابدی اهل خوراسگان بودم. ایشان حمله دار و موقع حج واجب خدمتگزار زائرین بود. روزی برایم تعریف کردند که در سال ۶۸ که در عرفات آتش سوزی شد و عدهای از زائران طعمه آتش قرار گرفتند بین زائرانِ من، یک نفر نابینا بود به نام مشهدی حسن که با چند نفر از بستگانش آمده بود. وقتیکه آتش گرفت چادرِ ما وسط آتش قرار داشت. عدهای از چادر بیرون بودند و عدهای که داخل بودند به بیرون فرار کردند. ولی باز هم چند نفر گرفتار شدند. پس از خاموش شدن کامل آتش، هر کسی به هتلهای خود رفت و پس از ۲۴ ساعت هر کس به محل خودش رفته بود، هر کس نبود طعمه آتش قرار گرفته بود. من جمله مشهدی حسن. هر چه گشتند نبود نام او را جزو سوخته شدگان اعلام کردند. پس از دو روز یک ماشین کنار درب هتل توقف کرد و مشهدی حسن از آن خارج شد. پرسیدند کجا بودی؟ گفت: داخل هتل شوید تا بگویم. همه زائرین جمع شدند و او چنین گفت: وقتی آتش چادر را فرا گرفت بستگانم را یکی یکی صدا زدم جوابی نشنیدم مدیر و کارمندان را صدا زدم مرا نجات دهید، اما خبری نشد، نام هر کس را که صدا زدم جوابی نشنیدم، فهمیدم کسی نیست بلند شدم از روبرو رفتم به شعله برخوردم برگشتم از پشت سر حرکت کردم حرارت احساس کردم، طرف راست را ادامه دادم باز به آتش رسیدم به طرف چپ رفتم باز هم آتش بود. متوجه شدم همه اطرافم آتش است. از همه جا و همه کس نااُمید شدم لذا دو دست روی سر نهادم و آقا و مولایم را صدا زدم « یا بقیة اللّه ادرکنی! » لحظهای نگذشت، بوی بسیار خوشی را استشمام کردم و با صدای بسیار زیبایی، شنیدم که فرمود: مشهدی حسن تنهایت گذاشتند، دستت را به من بده، چند قدم که رفتم بین عدهای قرار گرفتم، سفارش مرا به شخصی کردند و مرا به او سپردند، او کمک کرد تا اعمالم را انجام دادم و گوسفندی برایم کُشت.
امروز آن شخص از من پرسید: میخواهی پیش رُفقایت برگردی؟ گفتم: بله.
بدون اینکه از من سؤال کند که نام کاروان چیست یا اهل کجایی، مرا سوار ماشین کرد و به اینجا آورد و گفت اینجا هستند و این هم هتل شماست.
🍃 ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
🍃 دل بی تو به تنگ آمد وقت است که باز آیی
🍃 دائم گل این بُستان شاداب نمیماند
🍃 دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
#پایان
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📗 در حریم مسجد مقدس جمکران - کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
✍ مؤلف: سید محمد متین پور
📖 ناشر: مرکز تحقیقات یارانهای قائمیه اصفهان
📝 داستان چهارم - آتش سوزی و مشهدی حسنِ نابینا در عرفات - ص ۲۰ الی ۲۲
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#در_حریم_مسجد_مقدس_جمکران
#کرامات_یار_در_جمکران
#سید_محمد_متین_پور
#مهدویت_انتظار
#داستانهایی_از_کرامات_حضرت_مهدی_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#انتشارات_مرکز_تحقیقات_یارانهای_قائمیه_اصفهان
#آتشسوزی_و_مشهدی_حسن_نابینا_در_عرفات
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
👑موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🍀(داستان 751) قسمت ۱
🌺 تشرف در عرفات 🌺
🤲 یا صاحب الزّمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادرکنی🤲
🌱 جوانِ دانشجوی مسلمان و متدیّن از خانواده مذهبی از بستگان، جهت ادامۀ تحصیل به امریکا، در یکی از ایالات مشغول تحصیل شد. پس از مدتی با یک دختر مسیحی آشنا شد و پیشنهاد ازدواج کرد و قبول کردند گفت: من مسلمانم باید اسلام اختیار کنی، قبول کرد لذا او مسلمان شد و با هم ازدواج کردند. روزانه دو ساعت برای او کلاس گذاشته بود و از برنامههای اسلام برای او سخن میگفت تا به بحث امامت رسید و جوان گفت: ما دوازده امام داریم که یازده نفر از آنها به شهادت رسیدهاند. و یکی از آنها زنده است. وقتی شنید که یکی از آنها زنده است، گفت: بگو بدانم در کدام کشور و در کجا زندگی میکند؟ دوست دارم او را ببینم و از زبان او حقایق را بشنوم. جوان گفت: او در پسِ پردۀ غیبت است. در جواب گفت: کسی که در پردۀ غیبت باشد و کسی او را نبیند و نتواند از او سؤالی بکند چه فایدهای دارد و چه سودی برای امتش دارد. گفت: همین قدر میدانم هر کسی هر کجای این عالم گرفتار شود و او را صدا بزند و با یکی از نامهایش، او را بخواند، میآید و مشکل او را حل میکند و چند نام آقا را به او یاد داد، منجمله: یا بقیة اللّه. گفت: من از این نام خیلی خوشم آمد در این رابطه بیشتر صحبت کن تا آنجا که در توان داشتم برایش گفتم.
زمان حج فرا رسید. گفتم: یکی از اعمال دین ما، حج است. که حتماً امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در زمان حج در عرفات هستند. گفت: مرا ببر. قبول کردم. ...
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📗 در حریم مسجد مقدس جمکران - کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
✍ مؤلف: سید محمد متین پور
📖 ناشر: مرکز تحقیقات یارانهای قائمیه اصفهان
📝 داستان پنجم - تشرف در عرفات - ص ۲۲ و ۲۳
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#در_حریم_مسجد_مقدس_جمکران
#کرامات_یار_در_جمکران
#سید_محمد_متین_پور
#مهدویت_انتظار
#داستانهایی_از_کرامات_حضرت_مهدی_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#انتشارات_مرکز_تحقیقات_یارانهای_قائمیه_اصفهان
#تشرف_در_عرفات
داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 👑موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🍀(داستان 751) قسمت ۱ 🌺 تشر
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
👑موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🍀(داستان 751) قسمت ۲
🌺 تشرف در عرفات 🌺
🤲 یا صاحب الزّمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادرکنی🤲
🌱 ... زمان حج فرا رسید. گفتم: یکی از اعمال دین ما، حج است. که حتماً امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در زمان حج در عرفات هستند. گفت: مرا ببر. قبول کردم. به مکه رفتیم سپس به عرفات، مشعر و مِنا رفتیم. آنجا جمعیت فوق العادهای بود به طوریکه اختیار راه رفتن دست خود ما نبود. در حالیکه موج جمعیت ما را از این طرف به آن طرف میبُرد دستش از دستم رها شد و جمعیت مرا از یک طرف و او را از طرف دیگر بُرد. او را گُم کردم خیلی پریشان شدم و هر چه صدا زدم خبری نشد. با پریشانی گوشهای نشستم با خود گفتم خدایا چه کنم اگر پیدا نشود جواب پدر و مادرش را چه بگویم. او زبان نمیداند، چنین جمعیتی تا به حال ندیده ممکن است از ترس و فشار جمعیت زیر دست و پا آسیبی به او برسد یا تلف شود. یک لحظه به ذهنم آمد شاید همسفر هایمان که او را میشناختند او را ببینند و ببرند زیر چادرمان. لذا رفتم به طرف چادر، آنجا هم خبری نبود. فوق العاده ناراحت زیر چادر نشستم در حال پریشانی و ناراحتی یک وقت دیدم پردۀ چادر عقب رفت و همسرم وارد شد و مرا صدا میزند که بیا بیا از این آقا تشکر کن دویدم گفتم از کدام آقا، باهم از چادر بیرون آمدیم کسی نبود، پرسیدم چه کسی؟ گفت: آقایی که مرا به اینجا آورد. زمانی که دستم از دست تو جدا شد خیلی وحشت کردم و هر چه شما را صدا زدم خبری نشد. از ترس قلبم در حال ایستادن بود در همان حال به یادم آمد که گفتی امام دوازدهم زنده است و هر کجای دنیا که گرفتار شویم دست روی سر نهاده و یکی از نامهای او را میبریم او میآید و ما را از گرفتاری نجات میدهد. لذا دو دستم را روی سرم گذاشتم و نامی را که خیلی به آن علاقه مند بودم نام بُردم. یک صدای ملیحی شنیدم که با زبان خودم نام مرا صدا زدند و فرمودند: پشت سر من بیا. چنین کردم و دیدم از هر طرف که میروند راه بر ایشان باز میشود و بدون هیچ مشکلی عبور میکند. تا اینجا رسیدیم به من فرمودند: اینجا چادر شماست. همسرت زیر چادر در انتظار شماست. به من ثابت شد که دین شما عالی است و امام شما هم مشکل گشای مردم است.
فدای آن کسی که پیرو امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است تا هر وقت از او مددی بخواهد به او کمک رساند.
🍃 ای امیر عرفه، دست من و دامانت
🍃 جان به قربان تو و گردش آن چشمانت
#پایان
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📗 در حریم مسجد مقدس جمکران - کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
✍ مؤلف: سید محمد متین پور
📖 ناشر: مرکز تحقیقات یارانهای قائمیه اصفهان
📝 داستان پنجم - تشرف در عرفات - ص ۲۳ و ۲۴
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#در_حریم_مسجد_مقدس_جمکران
#کرامات_یار_در_جمکران
#سید_محمد_متین_پور
#مهدویت_انتظار
#داستانهایی_از_کرامات_حضرت_مهدی_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#انتشارات_مرکز_تحقیقات_یارانهای_قائمیه_اصفهان
#تشرف_در_عرفات
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🌄موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🌠(داستان 752)
🌻 تشرف در هنگام روضه حضرت زهرا سلاماللهعلیها🌻
🤲 یا صاحب الزّمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادرکنی🤲
☘ مرحوم حضرت حجة الاسلام منصور زاده که از منبریهای طراز اول استان اصفهان بودند فرمودند: یک روز با خود گفتم افتخارم این است که نوکر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستم و خود را جزو سربازان آن بزرگوار به حساب میآورم و پس از یک عمر نوکری و روضه خوانیِ امام حسین علیهالسلام و مادرشان حضرت زهرا سلاماللهعلیها ولی هنوز افتخار دیدار آقا را پیدا نکردهام چه کنم به فکرم رسید که مردم جهت حاجتشان به مسجد مقدس جمکران میروند، من که حاجتم دیدار خودشان است. لذا به مسجد مقدس جمکران رفتم و در قنوت نماز با حال توجه میگفتم اللّهم ارزقنی زیارت حجة بن الحسن روحی له الفداه. مدتی کارم این بود و با توجه به اینکه هر روز شُعله عشق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در دلم افزونتر میشد، شبهای دیگر هم در دل شب زیر آسمان همان نماز و همین ذکر را انجام میدادم تا یک شب در عالم خواب شرف یاب شدم خدمت بزرگی، به من فرمود: برو در مجالس امام حسین علیهالسلام تا به حاجتت برسی. پرسیدم: کجا و چه وقت؟ فرمود: زمانی که روضه خوان، روضۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها را میخواند.
دو روز بعد شخصی آمد و از من دعوت کرد که پنج روز روضه دارم و میخواهم شما یکی از گویندگان باشید. قبول کردم. طبق معمول روز پنجم متوسل به حضرت زهرا سلاماللهعلیها شدم. روبروی منبر ایوانی بود که دو نفر از رفقا با فاصله نشسته بودند. همینکه وارد روضه شدم و نام حضرت زهرا سلاماللهعلیها را بردم، متوجه شدم که در ایوان بین آن دو نفر، آقایی بسیار با عظمت نشسته و شال سبزی به گردن دارد و روضه که میخوانم که حضرت را بین در و دیوار گرفتار کردند و محسن او را شهید کردند دیدم آن بزرگوار آنچنان اشک میریزد و به صورت میزند و ناله مادر مادر میکند. با خود گفتم: از منبر که پایین آمدم میروم و دست او را میبوسم و از او درخواست میکنم که در حقم دعا کند، همین که پایین آمدم و به طرف ایوان رفتم ایشان را ندیدم از آن دو نفر سراغ گرفتم گفتند کسی اینجا ننشسته بود ما کسی را ندیدیم. متوجه شدم که آقا و مولایم بوده است. حالم بد شد و از هوش رفتم، مرا بهوش آوردند که چه شده، گفتم: آقا حجة بن الحسن العسکری اینجا تشریف داشتند و در مصیبت مادرشان حضرت زهرا سلاماللهعلیها گریه میکردند.
🍃 بیا با هم خدامان را بخوانیم
🍃 به حق مادرت زهرا سلاماللهعلیها بخوانیم
🍃 کنار علقمه این جمعه مولا
🍃 به جای ندبه عاشورا بخوانیم
#پایان
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📗 در حریم مسجد مقدس جمکران - کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
✍ مؤلف: سید محمد متین پور
📖 ناشر: مرکز تحقیقات یارانهای قائمیه اصفهان
📝 داستان ششم - تشرف در هنگام روضه حضرت زهرا سلاماللهعلیها - ص ۲۴ و ۲۵
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#در_حریم_مسجد_مقدس_جمکران
#کرامات_یار_در_جمکران
#سید_محمد_متین_پور
#مهدویت_انتظار
#داستانهایی_از_کرامات_حضرت_مهدی_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#انتشارات_مرکز_تحقیقات_یارانهای_قائمیه_اصفهان
#تشرف_در_هنگام_روضه_حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🌈موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🌴(داستان 753) قسمت ۱
💐 دختری که انگشتر نامزدیاش گُم شده بود💐
🤲 یا صاحب الزّمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادرکنی🤲
🌿 دلیل بر اینکه آقا صاحب الزّمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در همه جای عالم و در همه اوقات شبانه روز تشریف دارند و هر کس به وجود مقدس شان متوسل شود جواب میدهند. یک هفته در ماشین جمکران راجع به عنایات و کرامات آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و از امدادهای غیبی آن بزرگوار برای زائران صحبتی داشتم که در گرفتاریها هر کجا به آن عزیز متوسل شوید از وجودشان بهره مند خواهید شد.
چند هفته بعد دختر خانمی که از محارم من است، به من گفتند: آنچه درباره آقا گفته اید صحیح است، چون من با توسل به ایشان به حاجتم رسیدم. سؤال کردم ممکن است قضیه را بیان کنید. چنین گفت: مدتی قبل با جوان متدینی ازدواج کردم در حالِ نامزدی هستیم، صبح جمعه گذشته نامزدم از من دعوت کرد که چون امشب میهمان دارند من هم آنجا باشم، قبول کردم و رفتم. شبِ میهمانی برقرار شد. حدود ساعت ۱۲ شب قرار شد مرا به منزلمان برسانند، به همین منظور تا درب منزل همراهیام کردند و برگشتند. من داخل منزل شدم، همه خواب بودند، وارد اطاقم شدم جهت استراحت و ناگهان متوجه شدم که انگشتری نامزدیام در دستم نیست. با توجه به اینکه سر سفرۀ شام در دستم بود. خیلی پریشان شدم از اینکه یکی انگشتری نامزدیام نیست و دیگر اینکه آیین بخت که اگر آسیبی به آنها برسد بسیار حرف و ناراحتی ایجاد میشود. غیر از مادیات آن، متحیر بودم که چه کنم. آیا پدر و مادرم را صدا بزنم، این وقتِ شب چه کنم یک لحظه به ذهنم آمد که شما گفتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف گره گشا است. رفتم وضو گرفتم سجاده پهن کردم، ...
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📗 در حریم مسجد مقدس جمکران - کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
✍ مؤلف: سید محمد متین پور
📖 ناشر: مرکز تحقیقات یارانهای قائمیه اصفهان
📝 داستان هفتم - دختری که انگشتر نامزدی اش گُم شده بود - ص ۲۶
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#در_حریم_مسجد_مقدس_جمکران
#کرامات_یار_در_جمکران
#سید_محمد_متین_پور
#مهدویت_انتظار
#داستانهایی_از_کرامات_حضرت_مهدی_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#انتشارات_مرکز_تحقیقات_یارانهای_قائمیه_اصفهان
#دختری_که_انگشتر_نامزدیاش_گم_شده_بود
داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌈موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌴(داستان 753) قسمت ۱ 💐 دخت
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🌈موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🌴(داستان 753) قسمت ۲
💐 دختری که انگشتر نامزدیاش گُم شده بود💐
🤲 یا صاحب الزّمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادرکنی🤲
🌿 ... یک لحظه به ذهنم آمد که شما گفتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف گره گشا است. رفتم وضو گرفتم سجاده پهن کردم، ایستادم به نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در حالی که اشکم سرازیر بود. بعد از نماز سر به سجده نهادم و آقا را به پریشانی عمه جانشان قسم دادم که مرا از این پریشانی نجات دهند اگر پدر و مادر و دیگران مطلع شوند اول ناراحتی هاست. پدر و مادری که با چه ناراحتیها مرا به این مرحلۀ زندگی رساندند مشکلات برایشان ایجاد خواهد شد. در همان لحظات در عالم خواب و بیداری، بزرگواری به من فرمود: بلند شو و برو به درِ منزل. با خود گفتم: این وقت شب حتماً خیالاتی شدهام و راه خودم را ادامه دادم. این مرتبه آقا را به آن گوشواره شکسته مادرشان قسم دادم و نالیدم و از آن عزیز نجات طلب کردم. باز آن مسئله هر چه بود، تکرار شد، و همان شخص با حالت ناراحتی به من فرمود مگر نگفتیم برو دم در.
این بار بلند شدم و رفتم. درب را باز کردم و وارد کوچه شدم. ترس و وحشت مرا فرا گرفته بود، سریع برگشتم و باز سر سجده و ناله گریهام را شروع کردم و این بار آقا را به عمه کوچکشان حضرت رقیه سلام الله علیها و پریشانی او در خرابه شام قسم دادم که برای بار سوم آن مسئله تکرار شد ولی آن شخص با عصبانیت فرمود: مگر نمی گوییم برو دمِ در. این بار با امیدواری و با آرامش کامل وارد کوچه شدم، ایستادم و اطراف را نگاه کردم، دیدم چند قدم آنطرف شیء ای میدرخشد جلو رفتم دیدم انگشتری خودم است. برداشتم و خیلی خوشحال شدم و مجدداً آمدم سر سجادهام به عنوان تشکر از وجود مقدسش انجام وظیفه کردم.
🍃 ما پی نبرده ایم تو را آن چنان که هست
🍃 کاری نکرده ایم به قدر توان که هست
🍃 کاری برای آمدن تو نکرده ایم
🍃 اما برای نذر قدوم تو جان که هست
#پایان
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📗 در حریم مسجد مقدس جمکران - کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
✍ مؤلف: سید محمد متین پور
📖 ناشر: مرکز تحقیقات یارانهای قائمیه اصفهان
📝 داستان هفتم - دختری که انگشتر نامزدی اش گُم شده بود - ص ۲۶ و ۲۷
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#در_حریم_مسجد_مقدس_جمکران
#کرامات_یار_در_جمکران
#سید_محمد_متین_پور
#مهدویت_انتظار
#داستانهایی_از_کرامات_حضرت_مهدی_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#انتشارات_مرکز_تحقیقات_یارانهای_قائمیه_اصفهان
#دختری_که_انگشتر_نامزدیاش_گم_شده_بود
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🌏موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🌳(داستان 754) قسمت ۱
🌼 جوانی که چشمهایش را از دست داده بود🌼
🤲 یا صاحب الزّمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادرکنی🤲
🌾 قبل از اینکه مسجد مقدس جمکران اینقدر وسیع شود حدود سال ۱۳۷۰ مسجد یک درب کوچکِ چوبی وسطِ حیاط باز میشد به زمین وسیعی که در بسته بود. ولی بعضی میگفتند: حضرت را دیدهاند که یکبار از این در عبور فرمودهاند. لذا بعضیها پشت این در نماز میخواندند. بندۀ حقیر نیز نزدیک آن در مشغول نماز میشدم. آن زمان حاج آقا خورشیدی دعای توسل میخواندند. همینکه دعا تمام میشد، و مردم در حرکت جهت برگشتن بودند. صدای ناله جانسوزی از طرف یک زن جوان از کنار این در به گوش میرسید، که هر شنوندهای را متوقف و گریان میکرد. این برنامه هر هفته ادامه داشت. یک هفته یکی از دوستانم با همسرش با من همسفر شدند و آمد جهت نماز در همان محوطه. نماز خواندیم و همسر ایشان کنار آن در به نماز ایستاد. وقتی که دعا تمام شد دوستم به من گفت: وقت گذشته، بهتر است برویم. من گفتم کمی صبر کنید حالا صدای جانسوزی میآید. چند دقیقه گذشت و صدای آن دل سوخته به گوش رسید. پس از چند دقیقه حرکت کردیم، دوستم گفت: این ناله و سوزِ این خواهر آنچنان مرا پریشان کرده که در نماز خودم چنین حالی نداشتم. به اصفهان برگشتیم. فردای آنروز دوستم تلفن کرد و پرسید میدانی این ناله از آنِ کیست و علتش چیست؟ گفتم: نمیدانم. گفت: خانمم از مادرِ آن زن سؤال کرده بوده که چه مشکلی دارد که اینطور ناله میزند؟ ...
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📗 در حریم مسجد مقدس جمکران - کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
✍ مؤلف: سید محمد متین پور
📖 ناشر: مرکز تحقیقات یارانهای قائمیه اصفهان
📝 داستان هشتم - جوانی که چشمهایش را از دست داده بود - ص ۲۸
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#در_حریم_مسجد_مقدس_جمکران
#کرامات_یار_در_جمکران
#سید_محمد_متین_پور
#مهدویت_انتظار
#داستانهایی_از_کرامات_حضرت_مهدی_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#انتشارات_مرکز_تحقیقات_یارانهای_قائمیه_اصفهان
#جوانی_که_چشمهایش_را_از_دست_داده_بود
داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌏موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 754) قسمت ۱ 🌼 جوا
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🌏موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🌳(داستان 754) قسمت ۲
🌼 جوانی که چشمهایش را از دست داده بود🌼
🤲 یا صاحب الزّمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادرکنی🤲
🌾 ... فردای آنروز دوستم تلفن کرد و پرسید میدانی این ناله از آنِ کیست و علتش چیست؟ گفتم: نمیدانم. گفت: خانمم از مادرِ آن زن سؤال کرده بوده که چه مشکلی دارد که اینطور ناله میزند؟
گفته یک سال قبل با جوانی ازدواج کرده چند ماه بعد مسافرت میروند تصادف میکنند و بر اثر حادثه شوهرش از هر دو چشم نابینا میشود. برای درمان همه جا رفتهاند حتی خارج از کشور، تمام زندگی را فروختند و خرج کردند ولی هیچ گونه اثری نداشته است. لذا مدتی است شبهای چهارشنبه دست او را گرفته و به این مکان مقدس میآورد. یک گوشه مینشیند و به نماز و دعا میپردازد. همینکه دعا تمام میشود او به تنهایی به پایین این در میآید و توسلاتی پیدا میکند برای شفای چشمهای شوهرش.
چند هفتهای این مسئله ادامه داشت. وقتی صدای نالۀ او را میشنیدم برای چشمهای شوهرش دعا میکردم. تا مدتی که دیگر صدای ناله او شنیده نشد و چند هفته گذشت و دیگر صدایی نیامد. آن دوستم با همسرش یک هفته آمده بودند به او گفتم مدتی است دیگر صدای نالۀ آن زن نمیآید. شب برگشتیم اصفهان، هنوز استراحت نکرده بودیم که تلفن زنگ خورد. گوشی را برداشتم، صدای دوستم را شنیدم که گریه میکرد، پرسیدم چه شده؟ گفت: خانمم در کتاب فروشی مسجد مقدس جمکران آن زن را دیده بود. به او التماس دعا گفته جهت حاجتی، و بعد در حقّ او دعا کرده بود که خداوند چشمهای همسرتان را به او برگرداند. در حالیکه اشک او جاری شده گفته: آقا عنایت کرده و چشمهای همسرم را برگردانده است و جوان بسیار مؤدّب و زیبایی را به من نشان داد که ایشان همسرم است با چشمهای دُرُشت و بینا. گفتم: چه شد؟ گفتند: وقتی برگشتم از نماز، چند قدمی داشتم که به او برسم. او مرا دیده بود، پیش آمد و گفت: همسرم آقا عنایت کرد و چشمهایم را شفا داد. گفتم: چگونه؟ گفت: در حالی که در سجده بودم و مینالیدم و آقا را به جان مادرش قسم میدادم و میگفتم آقا از اینکه چشم ندارم ناراحت نیستم از اینکه این دختر جوان با اُمید به زندگی، با من آمده است و حال باید عصا کش من باشد، ناراحتم.
تو را به چشم تیر خوردۀ عمو جانت از خدا بخواه مرا شفا دهد، یک لحظه دستی به سرم کشیده شد و فرمود: «تو خوب شدی» بلند شدم کسی را ندیدم در حالیکه چشمهایم میدید.
🍃 مهدیام من که مرا گرمی بازاری نیست
🍃 بهتر از یوسفم و هیچ خریداری نیست
🍃 ای که دائم به دعایی که ببینی رخ من
🍃 تا که خالص نشوی با تو مرا کاری نیست
🍃🌼🍃🌼🍃
🍃 آیین دستهای شما مهربانی است
🍃 این دستها کرامتشان آسمانی است
🍃 تقویم کُل سال برایم سه شنبه است
🍃 این روزها هوای دلم جمکرانی است
#پایان
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📗 در حریم مسجد مقدس جمکران - کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
✍ مؤلف: سید محمد متین پور
📖 ناشر: مرکز تحقیقات یارانهای قائمیه اصفهان
📝 داستان هشتم - جوانی که چشمهایش را از دست داده بود - ص ۲۸ الی ۳۰
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#در_حریم_مسجد_مقدس_جمکران
#کرامات_یار_در_جمکران
#سید_محمد_متین_پور
#مهدویت_انتظار
#داستانهایی_از_کرامات_حضرت_مهدی_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#انتشارات_مرکز_تحقیقات_یارانهای_قائمیه_اصفهان
#جوانی_که_چشمهایش_را_از_دست_داده_بود
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🌴(داستان 755)
🌷 پیرمردی که در عرفات گُم شده بود🌷
🤲 یا صاحب الزّمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادرکنی🤲
🍀 در سال ۷۲ سعادت پیدا کردم موقع حجّ تمتّع مشرّف به مکّه معظّمه شوم. در کاروان پیرمردی روستایی بود که او را استاد علی صدا میزدند. او دائم الذکر بود و حال خوش داشت.
در عرفات اذان صبح دیدم دم چادر نشسته و شدید گریه میکند. به او گفتم چه شده؟ به صورتش میزد و گریه امان صحبت کردن به او نمیداد. تا اینکه بالاخره به حرف آمد و گفت یکی دو ساعت قبل بیدار شدم وضع ناجوری داشتم از چادر بیرون آمدم و سریع به طرف سرویس بهداشتی رفتم چون فاصله داشت با سؤال کردن به آنجا رسیدم پس از وضو گرفتن خواستم به چادر برگردم ولی متحیّر شدم که از کدام طرف باید بروم از هر طرفی میرفتم اشتباه بود. ناراحتی قلبی دارم که باید هر وقت آن حالت به من دست دهد فوراً قرصی بخورم.
بر اثر ناراحتی و پریشانی، همان حالت قلبی به من دست داد، فوق العاده ناراحت شدم که ممکن است با این وضع از حال طبیعی خارج شوم، کسی هم مرا نمیشناسد. لذا با حالت بیچارگی دو دست روی سر نهادم و متوسل به وجود مقدّس آقا و مولایم شدم، زیرا که او چارۀ بیچارگان است. لحظهای نگذشت که صدای دلنشینی را شنیدم که فرمود: استاد علی چادرت را گم کردهای؟ عرض کردم: بله. آقا فرمود: دستت را به من بده. دستم را گرفتند، چند قدمی راه آمدم که فرمود: اینجا چادر شماست. فکر کردم یکی از همسفریها است. داخل چادر شدم که متوجه شدم درست آمدهام. از چادر بیرون آمدم تا تشکر کنم و ایشان را به چادر بیاورم پذیرایی کنم ولی کسی را ندیدم. حال متوجه شدم آقا صاحب الزّمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بودهاند، همان عزیزی که نجات دهندۀ گرفتارها هستند.
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف راهنمای گمشدگان و پناهندگان است.
🍃 وَالشّمس، که بی روی تو من حیرانم
🍃 وَالفجر، که بی وصل تو در بحرانم
🍃 وَالّیل، که بی موی تو روزم تاریک
🍃 وَالعصر، که بی عشق تو در خسرانم
🍃 ای امیر عرفه دست من و دامانت
🍃 جان به قربان تو و گردش آن چشمانت
🍃 ای امیر عرفه بر سر راهت گردم
🍃 گر بیایی به خدا دور سرت میگردم
#پایان
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📗 در حریم مسجد مقدس جمکران - کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
✍ مؤلف: سید محمد متین پور
📖 ناشر: مرکز تحقیقات یارانهای قائمیه اصفهان
📝 داستان نهم - پیرمردی که در عرفات گُم شده بود - ص ۳۰ و ۳۱
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#در_حریم_مسجد_مقدس_جمکران
#کرامات_یار_در_جمکران
#سید_محمد_متین_پور
#مهدویت_انتظار
#داستانهایی_از_کرامات_حضرت_مهدی_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#انتشارات_مرکز_تحقیقات_یارانهای_قائمیه_اصفهان
#پیرمردی_که_در_عرفات_گم_شده_بود