🌷🔅🌷🔅🌷🔅🌷🔅
🌱السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی (سلام الله علیه)🌱
🍃مژده ای اهل رضا، روی رضا پیدا شد🍃
🍃جلوه حسن الهی به فضا پیدا شد🍃
🍃ضعفا روی به گلزار ولایت آرید🍃
🍃که گل روی معین الضعفا پیدا شد🍃
#یا_امام_رضا_علیه_السلام
#شعر_مناسبتی_میلاد
@booyebaran313
🌟💫🌟💫🌟💫
داستانک
نام اولین فرزندش را به واسطه عشق و ارداتش به امام رئوف علیرضا گذاشت.
علیرضا یکی دو سالش که شد؛مبتلای به سیاه سرفه سختی شد و پزشکان از درمانش قطع امید کردند ولی امید مادرش قطع نشده بود؛راهی مشهد شد بعد از اسکان در مشهد علیرضا را به مادرش سپرد و با سرعت به سمت حرم پر گشود؛ به حرم که رسید در حالی که گریه امانش را بریده بود از امامش در خواست کرد همچون زمانی که از او تقاضای پسری برای غلامی در آستان شان را داشت؛ دست رد بر سینه اش نزنند و خودشان غلام کوچک شان را شفا دهند نگران فرزندش بود با سرعت به خانه بازگشت؛ لبخند مادرش را که دید؛نفس راحتی کشید؛دریافت که آقا هوای غلام شان را داشته اند....
علیرضا در نوجوانی سقای هیئات در روزهای تاسوعا و عاشورا بود و تشنه لبان را سیراب می نمود و در عنفوان جوانی از شربت شهادت سیراب گردید و چون سایر غلامان حضرتش جان را در طبق اخلاص گذاشته و با شهادتش در انتظار مهر تأیید مولایش شد.....
مریم رمضان قاسم
#داستانک
@booyebaran313
هدایت شده از مرضیه رمضانقاسم
3898393597.mp3
6.38M
🌸🕊
گفتی سه جا، ولی همه لحظه ها مرا
لطفت نکرده است فراموش یارئوف
پر زد دل من زمشهدت، سوی حسین🕊
من می شنوم ز مرقدت بوی حسین🌸
دانم که کلید کربلا دست شماست🔑
از لطف رضا مشرفم ، کوی حسین💫
شک ندارم که پس از مرگ ملائک گویند
از دل قبر خودت خیز که مهمان داری!
ماسراسیمه بپرسیم که آنمهمانکیست؟
و بگویند که مهمان ز خراسان داری...
#چهارشنبه_های_رضوی
#مقیم_حرم
#شعر
🌸🕊@ramezan_ghasem110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 نماهنگ پنجشنبه های حسینی
یه غمی تو گلومه
کربلات آرزومه....
🎙 با صدای حسین پویانفر
💌برای دقایقی با پای دل راهی کربلا شوید...
#شب_جمعه
@booyebaran313
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
رهبر انقلاب پیش از ظهر امروز نوبت اول واکسن ایرانی کرونا را دریافت کردند
🔹رهبر انقلاب اعلام کرده بودند که دو شرط برای استفاده از واکسن کرونا دارند: نخست آنکه واکسیناسیون ایشان خارج از نوبت انجام نگیرد. دوم اینکه حتما واکسن ایرانی استفاده خواهند کرد.
🔸به همین دلیل زمانی که واکسیناسیون هموطنان در بازهی سنی بالای ۸۰ سال آغاز شد، ایشان از دریافت واکسن خارجی خودداری کرده و منتظر واکسن ایرانی ماندند.
@booyebaran313
📌چه قدر این نامه آشناست!
📜طلبکارها روزگارش را سیاه کرده بودند.
با این که خجالت می کشید اما چاره ای نبود جز این که از امام رضا علیه السلام کمک بگیرد.
نمی خواست طلب پول کند اما اگر امام نزد طلبکارانش وساطت می کردند، آنها حتما مهلت بیشتری به او می دادند.
شرم و حیا دو دلش کرده بود اما به خوبی می دانست یک لحظه دیدار امام، تمام بار غم را از دوشش بر می دارد.
پس به شوق دیدار به راه افتاد. در محضر امام هشتم، هم محو نگاه گرم و کلام دلنشین ایشان بود و هم شرم داشت از سوال!
حاجتش را بازگو نکرد و تصمیم گرفت برخیزد.
ناگاه امام علیه السلام اشاره کردند که زیر سجّاده ای که در اتاق بود را نگاه کند.
کیسه ای پول بود و یک نامه:
ما تو را از یاد نبرده ایم، با این پول قرضت را بپرداز! باقی نیز خرج خانواده ات ...
📚 بحار الانوار، ج 49
✨چه قدر آن نامه برایم آشناست!
خوب که میگردم انگار در میان صفحه های دلم، دستخط ظریف و خوش نقش مولایم امام زمان علیه السلام را می یابم که فرمودند:
"انّا غَیرُ مُهمِلینَ لِمُراعاتِکُم وَ لا ناسینَ لِذِکرِکُم ..."
ما در رسیدگی به امور شما کوتاهی نمیکنیم و یاد شما را فراموش نمی کنیم.
📚 بخشی از توقیع امام زمان علیه السلام به شیخ مفید
فدای دستتان که قلم را چنین به جوشش مهر آورده:
"من" همیشه در یاد "شما" هستم•
#امام_زمان
@booyebaran313
💠 نماز روزهای یکشنبه ماه ذیقعده
🔸روزهای یکشنبه ماه ذیقعده ایام توبه و انابه است و عملی دارد که مرحوم عارف بزرگوار حاج میرزا جواد آقای ملکی در المراقبات نقل میکند از رسول مکرم اسلام که خطاب به اصحاب خود فرمود:
کدامِ از شماها مایلید توبه کنید⁉️
🔹همه گفتند ما میخواهیم توبه کنیم. طبق این نقل و این روایت حضرت فرمودند که در روزهای یکشنبه این ماه این نماز را -یک نمازی با یک خصوصیتی در مراقبات ایشان ذکر میکنند- انجام بدهید.
💌 بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم
۹۴/۶/۱۸
مزه شیرین کودکی
در کوچه پس کوچه های خاطراتش نگاهش به کوچه دوران بچگیش افتاد به یاد دویدن هایش در کوچه های کودکی،خنده های بدون بهانه و....
به ناگاه صدای چرخهای گاری کوچک بستنی فروش دوره گرد در گوشش زنگ و صدای آقا عبدالله در گوشش پیچید
........
بستنی عبدالله
بخور و بگو یا الله
کامش شیرین شد گامهایش در کوچه کودکیش سست شدندانگار لنگ می زدند و دیگر تاب رفتن به زمان حال را نداشتند و التماس می کردنددر آن کوچه ها ماندگار شود.
به یاد آورد همه کودکان منتظر محله را که با شنیدن صدای آقا عبدالله همچون مرغکانی که از قفس رهایی یافته اند دوان دوان با در دست داشتن پولهای سکه ای که شب قبل با التماس و اصرار از پدران شان گرفته بودند به سمت یک هدف مشترک حرکت می کردند.
صدای دخترش هستی که دفتر نقاشیش در دست مکرر پدرش را صدا میزد، آقا محسن را از کوچه پس کوچه های کودکی به دنیای بزرگسالی آورد.....
چقدر دنیای کودکی مان مثل بستنی های آقا عبدالله شیرین بود ؛ آن روزها تنها دغدغه مان بزرگ شدن بود و بس؛دوست داشتیم بزرررگ شویم و سری در سرها در بیاوریم و خودمان برای خودمان کسی شویم و تصمیم بگیریم و.....
بالاخره بزرررگ شدیم و حالا می بینیم بزرگترها هم آن قدر که ما فکر می کردیم بزرگ نبودند ما خیلی کوچک بودیم یعنی فاصله کودکی تا بزرگی چند صباحی بیش فاصله نداشته و ندارد و چه زود دوران کودکی مان مثل بستنی ها آب شدند و حااالا مائیم و حسرت کودکی های از دست رفته ای که در آرزوی بزرگ شدن مان گذشت.....
ما انسانها به نان و آب که نه به امید زنده ایم و حال به آرزوی کودکی مان که بزرگ شدن بود؛رسیده ایم اما آرزوی بازگشت به دوران کودکی آرزویی است محال و غیر قابل دسترس.
از این جهت است که برخی از ماها که به این نتیجه رسیده ایم با حلوا حلوا گفتن دهان مان شیرین نمی شود سعی کرده ایم کودک درون مان را حفظ نموده تا شاید ذره ای از حسرت بازگشت دوران کودکی را جبران نمائیم....
سلام بر کودک درون مان
قول بده هیییییچ وقت بزرگ نشوووی.
✍️مریم رمضان قاسم
همه انسان ها در درون خود کودکی داریم که نباید بزرگ بشود. کودکی که باعث می شود، سرحال باشیم. کودکی کنیم. شیطنت کنیم. ببخشیم و در اوج خیال باشیم.
محافظه کاری. احتیاط بیش از حد. افسردگی. دنیا پرستی. امیال افراطی. واقع گرایی خارج از محدوده. کینه توزی. و... عوامل بزرگ شدن کودک درون است.
اگر از پرواز یک شاپرک خوشحال می شویم. اگر با خوردن یک بستنی به وجد می آییم. اگر از خواندن یا شنیدن یک قصه سرشوق می آییم. اگر هنوز خدا را این هوا دوست داریم، کودک درون ما کوچک است.
✍️ استاد رحیمی
@booyebaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️☝️☝️پروفسورهای غیرمسلمانی که مسلمان شده اند..
#اسلام
@booyebaran313
🎈🌺🎈🌺🎈🌺🎈🌺🎈🌺🎈🌺
📚حکایت
مردی ساده چوپان شخصی ثروتمند بود
و هر روز در مقابل چوپانی اش پنج درهم دریافت میکرد.
یک روز صاحب گوسفندان به چوپانش گفت:میخواهم گوسفندانم را بفروشم چون میخواهم به مسافرت بروم و نیازی به چوپان ندارم و میخواهم مزدت را نیز بپردازم.
مرد پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک هر روزه خویش را ترجیح داد و باور داشت که مزد واقعی کارش همین پنج درهم است.
مرد ثروتمند درحالی که از کار او حیرت زده شده بود پنج درهم را به او داد و چوپان به خانه بازگشت و بعد از آن روز بی کار شده و دنبال کار می گشت اما شغلی پیدا نمی کرد ولی پنج درهم چوپانی اش را نگه داشته و خرج نکرد به امید اینکه روزی به کارش آید.
در روستای چوپان، مرد تاجری بود که مردم پولشان را به او می دادند تا به همراه کاروان تجارتی خویش کالای مورد نیاز آنها را برایشان خریداری کند.
هنگامی که وعده سفرش فرا رسیدچوپان هم به این فکر افتاد که پنج درهمش را به او بدهد تا برایش چیز سودمندی خریداری کند.
لذا او نیز به همراه کسانی که نزد تاجر رفته بودند، رفت. هنگامیکه مردم از پیش تاجر رفتند ، چوپان پنج درهم خویش را به او داد. تاجر او را مسخره کرد و خنده کنان به او گفت:
با پنج درهم چه چیزی می توان خرید؟
چوپان گفت: آن را با خودت ببر هر چیز پنج درهمی دیدی برایم خرید کن.
تاجر از کار او تعجب کرد و گفت: من به نزد تاجران بزرگی میروم و آنان هیچ چیزی را به پنج درهم نمیفروشند، آنان چیزهای گرانقیمت میفروشند.
اما چوپان بسیار اصرار کرد و در پی اصرار وی تاجر خواسته اش را پذیرفت.
تاجر برای انجام تجارتش به مقصدی که داشت رسید و مطابق خواسته ی هر یک از کسانی که پولی به او داده بودند ما یحتاج آنان را خریداری کرد .
هنگام برگشت که مشغول بررسی حساب و کتابش بود، بجز پنج درهم چوپان چیزی باقی نمانده بود و بجز یک گربه ی چاق چیز دیگری که پنج درهم ارزش داشته باشد نیافت که برای آن چوپان خریداری کند.
صاحب آن گربه می خواست آن را بفروشد تا از شرش رها شود ، تاجر آن را بحساب چوپان خرید و به سوی شهرش برگشت.
در مسیر بازگشت از میان روستایی گذشت، خواست مقداری در آن روستا استراحت کند ، هنگامی که داخل روستا شد ، مردم روستا گربه را دیدند و از تاجر خواستند که آن گربه را به آنان بفروشد .
تاجر از اصرار مردم روستا برای خریدن گربه از وی حیرت زده شد. از آنان پرسید: دلیل اصرارتان برای خریدن این گربه چیست؟
مردم روستا گفتند: ما از دست موشهایی که همه زراعتهای ما را می خورند مورد فشار قرار گرفته ایم که چیزی برای ما باقی نمی گزارند.
و مدتی طولانی است که به دنبال یک گربه هستیم تا برای از بین برن موشها ما را کمک کند.
آنان برای خریدن آن گربه از تاجر به مقدار وزن گربه طلا اعلام آمادگی کردند تاجر، با خواسته ی آنان موافقت کرد.
و تاجر به شهر خویش برگشت ، مردم به استقبالش رفتند و تاجر امانت هر کسی را به صاحبش داد تا اینکه نوبت چوپان رسید ، تاجر با او تنها شد و او را به خداوند قسم داد تا راز آن پنج درهم را به او بگوید که آن را از کجا بدست آورده است؟
چوپان از پرسش های تاجر تعجب کرد اما داستان را بطور کامل برایش تعریف نمود.
تاجر شروع به بوسیدن چوپان کرد در حالی که گریه می کرد و می گفت:
خداوند در عوض بهتر از آن را به تو داد چرا که تو به روزی حلال راضی بودی و به بیشتر از آن رضایت ندادی.
در اینجا بود که تاجر داستان را برایش تعریف کرد و آن طلاها را به او داد.
این معنی روزی حلال است.
الهی ما را به آنچه به ما دادی قانع گردان
و در آنچه به ما عطا فرموده ای برکت قرار ده
#حکایت
#روزی_حلال
@booyebaran313
یا امام رضا سلام.mp3
6.6M
یا امام رضا سلام
سلام برهمراهان
23ذیقعده زیارت
مخصوصه امام
رضا علیه السلام
#محمد_حسین_پویانفر
@booyebaran313
🔻فردا 25 ذالقعده روز دحوالارض اعمال این روز فراموش نکنیم.
.
⒈روزه گرفتن در این روز ڪہ معادل هفتاد سال روزه شمرده شده است.
⒉خواندن دورڪعت نماز تا قبل از ظهر ڪہ در هررڪعت بعدازحمد پنج مرتبہ سوره شمس و بعداز سلام نماز بگوید :
يا مُقِيلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِي عَثْرَتِي
يا مُجِيبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِي
يا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِي
وَ ارْحَمْنِي وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَيئَاتِي وَ مَا عِنْدِي
يا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ
⒊زیارت امام رضا علیہ السلام
#التماس_دعا
🌼@booyebaran313 🌼
📚مساجد، از آن خدا است!
نقل کرده اند: معتصم عباسی در مجلسی که فقهای اهل سنت نیز در آن جمع بودند، سؤال کرد: دست دزد را از کدام قسمت باید برید؟ عده ای از فقیهان گفتند: از مچ، آن گاه به آیه ی تیمم استدلال کردند. [3] بعضی دیگر گفتند: از آرنج و به آیه ی وضو استدلال کردند. [4] معتصم از حضرت جواد در این باره توضیح خواست حضرت نخست از او درخواست کرد تا از سؤال خود صرف نظر کند؛ ولی چون معتصم اصرار کرد، فرمود: آنها درست نگفتند، تنها باید چهار انگشت از مفصل انگشتان بریده شود و کف دست و انگشت شصت باقی بماند. هنگامی که معتصم دلیل این مطلب را جویا شد، امام به کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله) که سجود باید بر هفت عضو باشد، پیشانی، کف دو دست، سر دو زانو و شصت پاها - استدلال کرد و سپس افزود: اگر از مچ یا مرفق بریده شود، دستی برای او باقی نمی ماند تا سجده کند در حالی که خداوند امر کرده که اعضای هفتگانه، مخصوص خدا است و فرموده: «وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ [5] »: همانا محل سجدهها از آن خدا است و آنچه مخصوص خدا است، نباید قطع شود. این سخن امام، اعجاب و شگفتی معتصم را برانگیخت و دستور داد بعد از آن طبق حکم آن حضرت، دست دزدان را از مفصل چهار انگشت ببرند!
[3]: این گروه میگفتند: چون خداوند در باره ی تیمم فرموده: «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُمْ»، (نساء/43، مائده /6، ترجمه: صورتها و دست هایتان را با خاک پاک مسح نمایید) و لفظ «ید» را بر سر انگشتان تا مچ اطلاق کرده، بنابراین مراد از «ید» تنها همین مقدار است؛ پس باید دست دزد را از مچ قطع کرد.
[4]: این گروه میگفتند: چون خداوند در باره ی وضو فرموده «أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ »، (مائده /6، ترجمه: و دست هایتان را تا آرنج بشویید) و لفظ «ید» را بر سر انگشتان تا آرنج اطلاق کرده، بنابراین مراد از «ید» تنها همین مقدار است؛ پس باید دست دزد را از «آرنج» قطع کرد.
#امام_جواد
@booyebaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بی حجابی عامل کم دیده شدن خانمهاست!!
🔺خداوند #حجاب را عامل دیده شدن معرفی میکند!!!
▪️داستان لینا لونا، حکایت امروز جامعه ما
آیا میدانید چرا به امام رضا علیه السلام غریب گویند؟ 🤔
✍️پاسخ
یکی از دلایل آن:
انکار امام جواد علیه السلام به عنوان فرزند ایشان.
غربت در بین خویشان حتی عموها و عموزاده ها که از ایشان نمی پذیرفتند امام جواد علیه السلام فرزند ایشان است خوب تامل کنید که چه غربتی از این بالاتر است که بستگان نزدیک فرزندی اولاد انسان را نپذیرند ؟
گفتند : باید نسب شناس بیاوریم امام علیه السلام قبول نکردند چرا که فرمودند : حضرت رسول اکرم علیه السلام از نسبت دادن اولاد به تایید نسب شناس منع کرده اند ، اما آنها تنها شرط برای پذیرفتن را رای نسب شناسان بیان داشتند و به امام نیز گفتند چون ممکن است هیبت شما نسبت شناسان را تحت تاثیر قرار دهد ، نباید در جمع ما باشی بلکه باید مثل یک کشاورز ساده با لباس مندرس و کلاه حصیری و . . . در مرزعه مشغول کار و بیل زدن باشی . امام علیه السلام به خاطر ضرورت شناساندن امام بعد از خود مجبور به پذیرش شدند . نسب شناسان آمدند بستگان نزدیک امام جواد علیه السلام را آوردند و به آنها گفتند شما بگویید این فرزند کدام یک از ما ست ؟ آنها نیز پاسخ دادند هیچ کدام. وقت خروج چشم شان به امام علیه السلام در مزرعه افتاد و گفتند به یقین فرزند آن کشاورزی است که روی زمین کار می کند و دلایل خود را نیز بیان داشتند سپس این عموها و عموزاده که نه امام رضا علیه السلام را میشناختند و نه حرمتی برای او قائل شده بودند مجبور به پذیرش و عذرخواهی شدند و این خود غربت بزرگی بود.
برگرفته از، علامه آية الله حاج سيد محمد حسين حسينى طهرانى،روح مجّرد، ص 220، نرم افزار كيمياي سعادت.
#دلیل_غربت
@booyebaran313