فیلسوف گربهای!
✍🏻 محسن سلگی، مسئول میز تبیین
📌 فلسفه گربهای: گربهها و معنای زندگی» نوشته جان گری مدعی و منادی معنای زندگی است؛ معنایی از زندگی که با گربه استعارهسازی شده است. او در این زمینه مینویسد: «برای انسان تأمل فاصلهگرفتن از زندگی است. برای گربه تأمل خود حس زندگی است. گربهها به ما یاد میدهند جستجوی معنا مانند جستجوی خوشبختی است، یعنی دیوانگی است. معنای زندگی یک لمس، عطر است که به مشام میرسد و پیش از آنکه بدانی رفته است.»
معنای زندگی توسط فیلسوفانی کثیری مطرح شده است. از راقیون تا شرق عالم دربارة معنای زندگی سخن گفتهاند. اما بهعنوان یک مدخل دانشگاهی-پژوهشی و درمانی در دوران جدید معنای زندگی با نام ویکتور فرانکل گره خورده است. فرانکل بیش از هر چیز بر این جمله از فردیش نیچه متکی است که «کسی که چرایی برای زندگی دارد، با هر چگونهای میسازد.». چنانکه میبینیم او در ساختن مکتب روانشناسی و درمانی خود در پیچرایی زندگی است. اما نویسنده کتاب فلسفه گربهای، معنای زندگی را در بیچرابودن میجوید و انسان را به حیوان تنزل میدهد؛ آن هم حیوانی در حد گربه؛ که خانگی است، درندگی چندانی ندارد یا اساساً درنده نیست.
جالبتر این که نویسنده کتاب فلسفۀ گربهای، علیه خرد و خردورزی موضعگیری میکند. او در این اثر خود تصریح میکند که جستوجو برای معنا و آرامش، آرامش را از ما میگیرد. همچنین اضافه میسازد که اگر با توهم و تنش حال بهتری داریم، نباید سعی کنیم آن را رفع کنیم.
در اینجا او از گربهایبودن هم تخطی میکند. چرا که گربه طبیعت ثابت یا تقریباً ثابتی دارد که با هُرهُرمسلکی نمیسازد. درحالی که نویسنده مضموناً میگوید هر طور هستی همان باش و در عینحال هر طور میخواهی باش. او از طبیعتِ غیرطبیعی انسان سخن میگوید و انتقاد میکند اما خود او طبیعتی غیرطبیعی را به گربه نسبت میدهد. همچنین چیزی را از انسان طلب میکند که غیرممکن و در تنافی و تخالف با طبیعت انسان است؛ این که او میخواهد انسان همچون گربهها به مرگ فکر کند، یک درخواست ناممکن است. انسان هرچقدر هم که اهل دم غنیمتشمردن باشد، همین ایده دم غنیمت و زندگی را در پاسخ به مرگ و تأمل دربارۀ آن –هرچند تأمل گذرا- برگزیده است. اساساً انسان اگر دچار عارضهای نباشد، موجودی اهل تأمل، تأنی و تفکر است( تفکر اختصاص به متفکران به معنای خاص و اخص ندارد).
همچنین او از گربه صفاتی را نمادسازی و نمادنمایی میکند که صفات تمامی حیوانات است: «اگر گربهها میتوانستند به زندگی خود فکر کنند، آیا ممکن است آرزو کنند که کاش هرگز نبودند؟ گربهها از زندگی خود داستان نمیسازند و در نتیجه نمیتوانند آرزو کنند که کاش هرگز به دنیا نمیآمدند. برای آنها فرصت زندگی همچون هدیهای است.»
این نگاه نویسنده، تکاملیافته و اگر دقیق بگوییم، تنزل محتوم در اندیشۀ لیبرالیسم است که از لیبرالیسم کلاسیک تا لیبرالیسم نئوکلاسیک تا حتی دولت رفاه، سیاست اجتماعی و سیاست شادکامی به اینجا رسیده است؛ به ایستگاه گربه!
در باره جان گری چنین گفتهاند که: «جان گری متخصص فلسفه سیاسی و تاریخ نظریههاست. او به دلیل بحثهای انتقادیاش درباره انسانگرایی، فردگرایی و اراده آزاد معروف است و پیشتر از او به زبان فارسی چند اثر ترجمه شده است،
از جمله فلسفه سیاسی آیزایا برلین، فلسفه سیاسی استورات میل، فلسفه سیاسی فون هایک و کتاب لیبرالیسم. او همکار مجله نقد کتاب نیویورک و استاد سیاست در دانشگاه آکسفورد، استاد مدعو دانشگاه هاروارد و ییل، استاد اندیشه اروپایی در مدرسه اقتصاد لندن بوده است.»
او در نگاه خود از نظم خودجوش هایک یا Chaos و یا کاتالاکسی نزد او و نیز دست نامرئی آدام اسمیت متأثر است با این تفاوت که دیگر نزد او از طبیعت انسانی هم خبری نیست، بلکه طبیعت سراسر حیوانی میشود و انسان میبایست از طبیعت آن هم صورت تنزلیافته شهری و اقماری خود یعنی گربه که طفیلی و قفیلی وجود متمدن انسان بوده است الگو و الهام بگیرد.
گری همچنین معتقد است:
«گربهها به فلسفه نیازی ندارند. آنها از طبیعت خود پیروی میکنند و از این زندگی که به آنها ارزانی شده راضی هستند. اما برای انسانها از دست دادن پیوند با طبیعتشان امری طبیعی شده است. انسان حیوانی است که از تلاش برای تبدیل شدن به چیزی که نیست دست برنمیدارد. گربهها هرگز چنین تلاشی نمیکنند. اگر فیلسوفان این ایده را کنار بگذارند که از دیگر موجودات برتر هستند، میتوانند بفهمند که گربهها بدون اینکه نگران چگونه زندگی کردن باشند، میتوانند زندگی کنند.
🟠 @borhan_inst
ادامه دارد...
ادامه یادداشت فلسفه گربهای
جستجوی معنا، آگاهی از مرگ را به همراه دارد که محصول خودآگاهی انسان است. انسان میترسد که زندگیاش پایان یابد و از این رو ادیان و فلسفهها را اختراع کرد تا معنای زندگی او پس از مرگش در آنها ادامه یابد. اما معنایی که انسان میسازد به راحتی در هم میکشند و این ترسی بزرگتر از ترس قبلی است. انسانی مسحور داستانی میشود که خود ساخته است و عمرش را صرف تلاش برای تبدیل شدن به شخصیت این داستان میکند. زندگی انسان متعلق به خودش نیست، بلکه متعلق به شخصیتی است که در تخیل خود ساخته است.»
چنانکه میبینیم او حتی ادیان را هم اختراع بشر میداند و نه تنها با خرد مدرنیته که با دین و عامل اصلی برانگیزاننده عاطفه انسان(ایمان به عنوان اوج عاطفه؛ هرچند ایمان بر دو قسم عقلی و قلبی است) میستیزد. و عجیب این که کتابی یا ترجمهای چنین دینستیز در ایران مجوز نشر میگیرد.
جان گری در سراسر کتاب دچار یک فانتسم است. او حتی نظم طبیعی گربهها را هم به خوبی و واقعگرایانه در نظر نیاورده است. برش او از زندگی گربهای، برشی سرمایهسالارانه و فانتزی و خوشبینانه است. کافی است نگاهی به آمار ایدز گربهای، جمعیت زیاد از حد آنان مثلاً در ایران و در یک کلام زندگی کوتاه، پر از بیماری و خطر گربههای خیابانی بیاندازیم تا متوجه شویم که تلقی گری از فلسفۀ گربهای و زندگی گربهای حتی با واقعیت گربهها هم ناسازگار است.
در نهایت ذکر این نکته نیز قابل تأکید است که کتاب گری دارای برخی نکات درست است اما همین نکات درست با نگاههای غلط در هم میآمیزد. برای نمونه، میگوید: «جستجوی معنا مانند جستجوی خوشبختی است، یعنی دیوانگی است.». او در اینجا به درستی با فلسفههای مبتذل و بازاری خوشبختی که انسان را دچار وسواس و خیرگی خوشبختی کرده و در نتیجه معنا و آرامش را از زندگی می ربایند میستیزد اما همزمان جستوجوی معنا را منتفی کرده و زمینه را برای بدبختی و کارتنخوابی معنایی و فکری فراهم میکند.
#تبیین
🟠 @borhan_inst
لنگرگاه جمهوری اسلامی در بحرانها کجا است؟
🖋محسن سلگی؛ دبیر میز تبیین اندیشکده
🔸«اتفاقی نخواهد افتاد». این پاسخ کارشناس ایراناینترنشنال است، زمانی که مجری از او میپرسد پس از مرگ احتمالی رئیسجمهور ایران چه اتفاقی برای نظام جمهوری اسلامی خواهد افتاد؟ این کارشناس اشاره کرد که بعد از فوت بنیانگذار جمهوری اسلامی، اتفاقی نیفتاد و سیستم قویتر از قبل به حیات خود ادامه داد و در این ماجرا نیز چنین خواهد شد. کارشناس ایران اینترنشنال در ادامه بر این نکته تأکید کرد که جمهوری اسلامی مانند رژیمهای توتالیتار دیگر(همچون نازیسم در آلمان، یا فاشیسم در ایتالیا، اسپانیا و پرتغال) نیست که با مرگ اشخاص اتفاقی برای آن بیفتد.
🔸از خطاهای تحلیلی و تقلیلی این کارشناس که دربگذریم، در بُن آن یک واقعیت نهفته است که مدعیات او بر آن بهنحو ضمنی دلالت و اشارت کرده است؛ آن نکته، مؤید ساختاریشدن و پیچیدگی خاص نظام یا بهعبارت اخری، شخصینبودن قدرت در آن است.
هرچند این شخصینبودن و در عوض نهادیبودن، از نوع شخصزدایی و انسانزدایی در الگوهای تنظیممدار و فنسالار نیست؛ الگوهایی که جامعه را بدل به ماشین کرده و اراده انسانی و آزادی را به محاق و تنگنا میبَرند.
الگوی جمهوری اسلامی در بطن خود(انقلاب اسلامی) ابتدا به نهاد و ساختار و سپس به فرد اهمیت میدهد. همچنانکه تقدم رتبی را به جمع می دهد نه به فرد اما با جمعگرایی خاص خود، نوع خاصی از فردگرایی را موجب می شود؛ نوعی فردگرایی که طی آن فرد به منحصربفرد بدل میشود. این فرایند جز از رهگذرِ بودن در جمع و بودن با جمع، شدنی نیست. این فردگرایی در عین کانونیکردن اراده فردی، اما از تفرّد و انزوا و تنهایی فرد یا بیتوجهی او به جمع ممانعت میکند.
روی این ملاحظات، در الگوی جمهوری اسلامی، ابتدا «چگونهحکومتکردن» مهم است و سپس «چه کسی حکومت میکند».
🔸قابل اشاره است حتی در الگوی حکومت پرولتاریا، چه کسی حکومت می کند(کارگران) بر چگونهحکومتکردن اولویت دارد. در جمهوری اسلامی هم مردم حکومت می کنند اما فرایند این حکومت کردن، منوط به حقیقت و اسلام است. در دمکراسی های لیبرال نیز حکومت مردم(چه کسانی) منوط به اصول لیبرالیسم است.
🔸از این حیث، جمهوری اسلامی و نظامات غربی به سمت نهادینگی رفتهاند. همچنانکه ساموئل هانتینگتون در کتاب «سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی» می گوید، این که با تغییر یا مرگ افراد یک سازمان و سامان بتواند ادامه حیات دهد و دچار اختلال جدی نشود، یک از ملاکهای نهادینگی است. او چندمحصولیبودن و پیچیدگی را از زیر عوامل نهادینگی میداند؛ دو عاملی که به وضوح در ایران قابلمشاهده است. از سویی نظام، یک پیچیدگیِ سیستمی کمنظیر دارد و از سویی دیگر، افراد به راحتی جایگزین می شوند و نظام هرگز خود را در افراد و فلان محصول سیاسی، اقتصادی و فکری محدود نکرده است.
🔸ترکیب قدرت سخت و قدرت نرم که در ادبیات علمی به آن قدرت هوشمند(smart power) میگویند در جمهوری اسلامی یک پیچیدگی و درهمتنیدگی خاصی دارد که مانع از تک محصولیشدن یا تکهدفیشدن و نیز تکسالاری یا فردسالاری میشود.
شخص رهبر معظم انقلاب نیز در طول حیات رهبری خود تلاش کرده تا رهبری را هرچه بیشتر به سمت نهادشدن پیش ببرد. ایشان بهدرستی در تمام سطوح در پی ساختارسازی بوده است تا کشور و منافع ملی به افراد، خطاهای انسانی و نظیر آن مشروط نشود. در عینحال بر ضرورت و بیبدیلبودن اراده فردی و این که هر فردی خود را کانون بداند، تأکید کرده است.
🔸فراتر از این، جمهوری اسلامی ایران از ابتدا حائز یک نهادینگی خاص بوده است. شاهد این مدعا، به تأخیرنیفتادن انتخابات در تاریخ جمهوری اسلامی حتی در شرایط دفاع مقدس است؛ شرایطی که برخی شهرهای ما زیر بمباران دشمن بود. این در حالی است که در آن سوی جهان در آمریکا در اثر حمله محدود هواپیماهای ژاپنی به خط ساحلی در بندر پرل هاربل، انتخابات دو ماه به تأخیر افتاده است.
🔸روی این ملاحظات، قطعی است که انتخابات ریاستجمهوری در بازه پنجاهروزه برگزار میشود و نیز با از دستدادن رئیسجمهور مردمی یعنی مرحوم آیتالله رئیسی، خللی در نظم کشور ایجاد نخواهد شد. معنای وعده رهبر حکیم انقلاب مبنی بر ادامه روندهای کشور و تضمین اقتدار و آرامش مردم، ناظر به همین نظم ساختاری و نهادینگی کمنظیر جمهوری اسلامی(مبتنی بر مردم و اسلام) است.
#تبیین
🟠@borhan_inst
دفاع از جمهوریت یا دفاع از الیگارشی؟
✍🏻 محسن سلگی
📌 حسن روحانی در نامهای خطاب به ملت ایران نوشته است:
«من در اوج انسداد و سرخوردگی سیاسی جامعهی ایران در دو انتخابات پیاپی در سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ با آرایی فزاینده در رقابتی سخت و در حالی که ارکان مهم حاکمیت علیه من علناً فعالیت میکردند از سوی شما مردم به عنوان رئیسجمهوری اسلامی ایران انتخاب شدم».
مقارنه و همنوایی رقابت و ثبات را بهعنوان مقارنهای که در ادبیات غربی اوج دمکراسی تلقی میشود، در انتخابات منجر به پیروزی حسن روحانی شاهد هستیم.
رقابت سیاسی و ثبات سیاسی بهعنوان دو ملاک توسعهیافتگی سیاسی در نظر گرفته شده است. ثَبات سیاسی نیز در بهترین تعریف خود، به معنای «هنجاری» بیان میشود (توسط ساندرز). چرا که در ایستار هنجاری، تعریف ثبات سیاسی از کشوری به کشوری دیگر متفاوت است. هنجاری بودن به ارزشهای یک کشور و قواعد امنیتی حاکم بر آن اشاره دارد.
بنابراین در سنجش معادله میان رقابت سیاسی و ثبات سیاسی در ایران، با توجه به تعریف هنجاری از ثبات، میبایست ارزشهای جمهوری اسلامی را که شامل تمام ارزشهای اسلامی می شود لحاظ کرد. اما بدون در نظرگرفتن این ارزشها که روحانی بارها آنها را تخطئه کرده است، صرفا متکی به ارزشهای جهانی دمکراسی، به مواجهه با نامه مورد اشاره روحانی میرویم تا چالشی بزرگتر برای مدعیات او دراندازیم.
با تعریفی که از رقابت و ثبات آمد، حال به سراغ چگونگی رابطه این دو در تاریخ معاصر ایران تا دولت روحانی میرویم:
در تاریخ سیاسی معاصر ایران قبل از انقلاب مشروطه، همواره رقابت سیاسی زیر یوغ ثبات سیاسی استبداد مدار بوده و محلی از اعراب نداشته است.
در دوره مشروطه، رقابت سیاسی رو به تزاید و افزودن گرفت، اما از آنسو ثبات سیاسی به اضمحلال رفت.
در دوره پس از مشروطه، بهویژه از ۱۳۰۴ به بعد، رقابت سیاسی همچون همواره تاریخ ایران قبل از مشروطه، قربانی ثبات سیاسی شد. در دوران ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ این بار رویه باز هم معکوس شده و شاهد دورهای بسیار مشابه با آزادی دوران مشروطه بودیم.
در دوره زمانی ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ و پیش از وقوع انقلاب اسلامی، شاهد دورانی شبهرضاخانی هستیم؛ بهگونهای که رقابت سیاسی به سود ثبات سیاسی؛ مجددا قربانی شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا شروع دفاع مقدس، رقابت سیاسی بر ثبات سیاسی چیره شده و آن را به حاشیه راند.
پس از این، در دوران جنگ با توجه به ضرورت حفظ کیان و مرزهای کشور، رقابت سیاسی تقریبا تعطیل و اهمیت ثبات سیاسی تنها میداندار عرصه شد. سپس در دوران جنگ و شروع دوران سازندگی نیز، ثبات سیاسی، رقابت سیاسی را در انزوا و اختفاء قرار داد.
با شروع دوران اصلاحات، این بار، رقابت سیاسی بود که بر ثبات سیاسی سروری جُسته و آن را به اضمحلال کشانید.
در انتخابات سال ۸۸، در روندی معکوس، توازن میان رقابت و ثبات به هم خورد؛ رقابت سیاسی اوج گرفت، اما ثبات سیاسی با توجه به هشت ماه ناآرامی متزلزل شد.
در خرداد 92، تمکین کاندیداهای احراز صلاحیت نشده به نظر شورای نگهبان، اثبات صیانت نظام از آرای مردمی آن هم با ظرافت و دقتی با فاصله اندک هفت دهم درصد و ... نشان از رواج و تثبیت تکاملیافته گفتمان قانونگرایی در ایران داشت.
اوج قانونگرایی در تاریخ معاصر ایران تا خرداد 92 را میتوان به صراحت در آن چه که در انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ رخ داد، مشاهد کرد.
این در حالی است که روحانی به جای دیدن این عمق مردمسالارانه که خود برخاسته از آن است، نه تنها شاخه میبُرد که بُن را هم میزند.
🔶او همچنین نوشته است: «این شورا که خود دو بار در انتخابات ریاستجمهوری و پنج بار در انتخابات مجلس شورای اسلامی و سه بار در همین انتخابات مجلس خبرگان رهبری صلاحیت مرا تأیید کرده است، مرتکب خطا شده است و شخصی که با حکم دو رئیسجمهور اسبق و مقام معظم رهبری بنیانگذار عالیترین نهاد امنیتی کشور و دبیر شورای عالی امنیت ملی (به مدت ۱۶ سال) و نماینده رهبری در آن شورا (به مدت ۲۴ سال) و رئیس آن (به مدت ۸ سال) بوده است، از نظر شورای نگهبان فاقد صلاحیت است.»
این بیان او که نمایانگر اَشرافی و نگاه الیگارشی انحصارگرایانهای است که جایگاه سیاسی را مایملک شخصی و ارثی و دائمی خود میداند، نسبت مثبتی با جمهوریت و دمکراسی ندارد.
#تبیین
🟠 @borhan_inst
هدایت شده از راهنگار | محمدمهدیمحمدی
چالش های پیشرو جمهوری اسلامی پس از درگذشت رییس جمهور
گر سخن از صفت قهر و غرور ملی است | کاوهی ماست که بر قاف قرون عنقا بود
✍️ محمدمهدی محمدی؛ مسئول میز بررسیهای راهبردی و بینالملل اندیشکده برهان
📌 با در گذشت تاسفبار رئیس جمهور اسلامی ایران، اوضاع ایران و منطقه پیچیده شد. این پیچیدگی که معلول حادثهای ناخوشاید و ناگهانی، بود، میتواند آبشخور چالشهای جدی برای ایران شود. در اینباره، اخیرا مایک والاس از اندیشکده UANI (اتحاد علیه ایران هستهای) در پیشنهادات خود به رییس جمهور امریکا بر تعمیق اختلاف میان اقشار مختلف جامعه ایران تاکید کرده و بیثبات سازی جمهوری اسلامی را بهترین راه بر تضعیف آن دانسته است. همچنین سوزان مالونی در اندیشکده بروکینز، حادثه درگذشت ناگهانی رئیس جمهوری اسلامی ایران را محمل و بستر مناسبی برای بازیابی فرآیند عادی سازی روابط عربستان سعودی و اسرائیل قلمداد کرده. او ابراز شادی ضد انقلاب در شبکه های مجازی را، به معنای وجود ظرفیت از سرگیری مجدد اقدامات علیه جمهوری اسلامی، در راستای حذف آن عنوان کرده است. همه این اظهارات کارشناسان تصمیم ساز در امریکا نشانه امکان بروز چالشهای جدی در روزهای آینده برای ایران است.
🔸 چالشهای داخلی جمهوری اسلامی در روزهای پیش رو:
1. بیثبات سازی امنیتی
بیثبات سازی مرزی، فعالشدن گروه های تجزیه طلب قومی ، به ویژه در مرزهای جنوب شرقی، شرقی و حتی شاید غربی، اقدام به خرابکاری های امنیتی همه و همه میتواند با هدف: الف. ارسال سیگنال ضعف جمهوری اسلامی و ب. تاخیر در برگزاری انتخابات در دستور کار دشمن باشد.
2. آشوب های خیابانی فرهنگ پایه
تصور کشوری بدون رییس جمهور مستقر و به لحاظ سیاسی در هالهای از ابهام، این جسارت را به گردانندگان و بدنه جریان ضد انقلاب میدهد تا عرض اندام خیابانی داشته باشند. مهمترین ظرفیت آشوب خیابانی در ایران امروز، آشوب فرهنگ پایه پیرامون مسئله حجاب است. ورود به فصل گرما شرایط مساعدتری برای مسئله سازی در این باره را فراهم میکند.
3. بی ثباتی سیاسی
گمانه خروج انتخابات از ریل اصلی و تبدیل شدن رقابت سیاسی به دشمنی سیاسی با آنکه احتمالش ضعیف است اما باز نباید نادیده گرفته شود. فضای سیاسی مجلس نشان میدهد، گروههای سیاسی در داخل در شرایط دشمنی هستند. تبدیل این دشمنی یا به سرخوردگی یا به زد و خورد سیاسی میانجامد و هر دو برای جمهوری اسلامی خسارت است.
🔸چالشهای خارجی جمهوری اسلامی در روزهای پیش رو:
1. یارگیری جبههی مقابل از کشورهای منطقه
ارسال پیام ضعف از جمهوری اسلامی میتواند به تغییر محاسبات کشورهای منطقه بیانجامد و تغییر محاسبات میتواند به تغییر رفتار منجر شود. به این مهم باید توجه ویژه داشت. سیاست خارجی جمهوری اسلامی در دولت رئیس جمهور فقید، فعالانه به دنبال ایجاد و حفظ اتحاد با همسایگان است. تمرکز صرف بر مسائل داخلی و عدم امتداد سیاست خارجی دولت در این شرایط منطقه اشتباهی راهبردی است.
2. فعالسازی بازیگران منفعل علیه محور مقاومت
فعالیت دستگاه خارجی هم در بعد رسانهای و هم در صحنهی دیپلماسی، ابتکار عمل را در دستان جمهوری اسلامی نگاه داشته است ولی انفعال در این مقطع، ما را از صحنه خارج کرده و کشور هایی همچون عربستان سعودی و دول عربی حاشیه خلیج فارس را محور این تحولات آینده قرار میدهد. نباید اجازه داد بازیگران دگر اندیش در منطقه فعال شوند.
3. عادی سازی روابط اسرائیل با کشورهای همسایه
عملیات طوفان الاقصی و در ضمن آن عملیات وعده صادق، پیمان صلح ابراهیم را، تا حد زیادی از دایره تحقق خارج کرده است، از سرگیری اقدامات دستگاه سیاست خارجی بر روند موجود، میتواند همچنان این شرایط را حفظ کند. ارسال پیام ضعف از دشمن قدرتمندِ رژیم اسرائیل میتواند کشورهای مقهور قدرت اسرائیل را به سمت اسرائیل سوق دهد.
#بررسی_های_راهبردی_و_بینالملل
🟠 @raahnegar
🟠 @borhan_inst
انتخابات در پیش است
دامنه عمل مردم در جمهوری اسلامی
✍🏻جعفرعلیاننژادی؛ دانش آموخته علوم سیاسی
📌هاناآرنت فیلسوف سیاسی مطرح آلمانی که ۳۵ سال منتهی به مرگش را در آمریکا گذراند، در خصوص انقلاب قرن هجده آمریکا مینویسد: در تفکر بعد از انقلاب، روح انقلاب فراموش شد، صفاتی که در بنای جمهوری مؤثر بودند، بعداً در آن جایی نیافتند. این صفات «توانهای عمل و امتیاز عزتمندانه آغازگری امری سراسر نو» بودند.
🔸آرنت ادامه میدهد، انقلاب به مردم آزادی داد، اما نتوانست فضایی برای بکار افتادن این آزادی فراهم آورد، تأسیس جمهوری نتوانست، روح انقلاب یعنی «عمل» را حفظ کند. قصد نگارنده تأیید آرنت نیست، همچنین نمیخواهد بگوید در آمریکا اصلاً آزادی وجود ندارد، اما نکتهای در این تحلیل است که بسیار روشنگرانه است.
🔸پرسش آن است که چرا در جمهوری بعد از انقلاب آمریکا توان عمل و اعتمادبهنفس حرکت ابتکاری از مردم گرفته شد؟ آرنت میگوید، بنیانگذاران، عمل را امری میفهمیدند که فقط برای خودشان ممکن است نه مردم. آن نکته مهم در همین جا رخ مینماید.
🔸جمهوری محصول اتمام انقلاب بود نه تداوم آن. گویا جمهوری درون خود چیزی کم داشت تا حافظ روح انقلاب باشد. مردم قبل از برقراری جمهوری توانمندی بیشتری برای عمل خلاقانه داشتند، اصلاً به همین دلیل توانستند، حرکت انقلابی علیه نظم قبلی انجام دهند، اما با جمهوری محدود شدند.
🔸از حالا این جمهوری بود که حدود عمل مردم را تعیین میکرد. آزادی عمل هم در همین چارچوب معنا میشد. دموکراسی نظامی برای عادت دادن مردم به حدود جمهوری بود. با اینکه ادعا میشد مردم همه کارهاند، اما هر کاری را نمیتوانستند انجام دهند. حکومت هر روز بیشتر و بهتر موفق به پیشبینی و کنترل اعمال غیرمنتظره میشد.
🔸در ایران اما جمهوری تداوم انقلاب است. چون هم توان عمل مردم بیشتر شد و هم برای تداوم روح انقلابش تضمین وجود دارد. اسلام ضامن روح انقلاب و عمل انقلابی مردم است. هم ماهیت جمهوری، اسلامی است. هم مردمسالاری اصلی اسلامی است. جمهوری اسلامی، با تداوم عمل انقلابی جان گرفته و فضای بیشتری برای عمل سیاسی باز کرده است.
🔸در ایران، مردم توان عمل بیشتری دارند، چون جمهوری اسلامی میوه درخت استقلال از وابستگی و آزادی از استبداد داخلی بود. عنصر اصلی و متغیر حیاتی، اراده مردم بود که حدود زمین بازی را مشخص میکند. اصلاً جمهوری اسلامی بر همین بنیان شکل گرفت. نتایج متفاوت انتخاباتی مؤید این موضوع است.
🔸مردم صاحب نقش واقعی و رأی نافذ بودند. حداقل پنج سلیقه متفاوت سیاسی و مدیریتی را در انتخابات ریاست جمهوری بر کرسی نشاندند. در انتخابات مجلس نیز وضع متکثرتر بود. وانگهی همین توان عمل بالا، حافظ روح انقلابی جمهوری اسلامی بود.
🔸عدم میل عمومی به شکلگیری نهادهای واسط بین مردم و حکومت، نظیر احزاب و گروههای مدنی، بیش از آنکه مایه ایراد و علامت توسعهنیافتگی باشد، نشانگر توان بالای عمل سیاسی مردم است که ترجیح دادهاند خود تعیینکننده اصلی معادلات سیاسی باشند. حتی بروز عوارضی نظیر قهر، بیتفاوتی و لجبازی سیاسی نیز نشانه چنین امکانی است.
🔸نهاد انتخابات در جمهوری اسلامی، نیز معنایی تازه یافت. این مسأله نه صرفاً یک ادعای بیریشه که، نشانه زنده بودن روح انقلاب است. مردم حس عمل واقعی دارند. توان عمل بالایی دارند. بیش از آنکه مجبور به عمل در چارچوب ضروریات باشند، خود عامل تغییر چارچوبها هستند.
🔸درک واقعیت تفاوت نهاد انتخابات در جمهوری اسلامی با دیگر کشورها، معنای تحریم آن را بیمعنا میکند. بر این اساس، شعارهایی نظیر انتخابات آزاد از نظارت، میتواند به معنای سلب توان عملورزی مردم باشد. چون به معنای بالا بردن امکان توان عمل برخی افراد است که در دورههایی از تجربه جمهوری اسلامی در پی کنترل و محدود کردن توان عمل انقلابی مردم بودهاند.
🔸فلسفه وجودی شورای نگهبان نیز با این ملاحظات روشن تر می شود. شورایی که برای صیانت از توان عمل انقلابی مردم، نمیگذارد عناصر کنترل گر، محدودیتخواه و مستبد پا به عرصه رقابت بگذارند، حتی اگر در پوشش شعار آزادی آمده باشند.
🔸انتخابات در پیش است، هر واقعیتی که رقم بخورد، نشانه توان بالای عملورزی مردم است. هر تحلیلی که معتقد به تضعیف نهاد انتخابات و کاهش توان عملورزی مردم باشد، از شناختی ناقص نشأت میگیرد. انتخابات عالیترین امکان عملورزی سیاسی و حافظ روح جمهوری اسلامی است و نشان میدهد حرکت انقلاب ادامه دارد.
#سیاست
🟠 @borhan_inst
🟠 @jafaraliyan
پاسخی به سوال اجتماعی از جامعهشناسان
پاسخ جامعهشناسی به چرایی تشییع پیکر میلیونی؟
✍ جعفر علیاننژادی؛ دانش آموخته علوم سیاسی
🔸پس از پدیده تشییع تاریخی شهیدجمهور و هیئت همراه ایشان، سوال اجتماعی بجا و بسیار مهمی از برخی جامعهشناسان همهچیزگو، پرسیده شد. از آنان پرسیده شد و به بیان بهتر خواسته شد موضع تحلیلی خویش را در فهم این پدیده روی داده بیان کرده و اعلام نمایند. اما از آنجایی که قاعدتا درک چنین پدیدههایی متعلق شناخت این طیف قرار نمیگیرد و آنان در دیدن چنین وقایعی دچار نابینایی تحلیلی میشوند، نگارنده تصمیم گرفت، با کاربست یک ابزار مفهومی تازهیافته شده در جامعهشناسی به این پرسش، پاسخ دهد.
🔸طی یکی دو سال اخیر، یعنی بعد از پاندمی کرونا، گروهی از محققین اجتماعی متوجه و ملتفت واقعیتهای استثنایی و کمیابی در جامعه خود شدند که خلاف بینش رایج جامعهشناختی بود. یعنی واقعیتهای بروز و ظهور کرده بود که نمیشد با بینشهای متعارف در جامعهشناسی، آنها را توضیح داد. واقعیتهای که نسبت به عرف و عادات روزمره آن جوامع نوعی ناهنجاری محسوب میشد، اما به شدت مورد تحسین و تشویق دیگران و مردم قرار میگرفت، اما ابزارهای مفهومی موجود جامعهشناختی عاجز از صورتبندی و فهم آن بودند.
🔸سیلویاکاتالدی و جنارو آیورو که دو جامعهشناس ایتالیایی هستند، با مشاهده تجربی چنین واقعیاتی و با مشارکت 32 جامعهشناس هموطن خود، تصمیم به تحلیل این پدیدهها و تولید یک ابزار مفهومی توضیحدهنده، گرفتند. برخی پدیدهها، نظیر یخچالهای همبستگی گویاس برزیل که توسط شبکهای از اهداکنندگان واقعی به صورت خودجوش راه افتاده بود تا قشر گرسنه زبالهگرد را مستغنی از مواد غذایی کنند، یا رفتار وینچنزوی ماهیگیر که در نقش ناجی قایق گروه 24 نفره مهاجران غیرقانونی جان خود را به خطر انداخته بود و ... توجه این طیف از جامعه شناسان را به خود جلب کرده بود.
🔸تحلیل کاتالدی و تیم او این بود که اینها رفتارهایی «بیش از حد» هستند. رفتارهایی که به معنای شکست انتظارات مشترک و عمومی در جامعه رخ میداد. تابع منطق تکلیف متعارف شهروندی نبودند. زیرا افق تنظیمی که مردم با آن زندگی میکردند را زیر سوال می برند. فراتر از عدالت حرکت میکردند، چون غیرمنتظره بودند و نمیشد برمبنای آن منطق همارزی را پایدار کرد. حتی فراتر از منطق هدیه بودند، زیرا عاملین این واقعیتها انتظار پاسخ نداشتند. یعنی چرخه دادن، پس دادن را فعال نمیکرد.
🔸حتی به منطق همبستگی هم اشاره نمیکرد، زیرا به معنای پایبندی به جایگاه افراد و نگاهداشت احترام آنها نبود، بلکه به منطق فراوانی بیش از حد مربوط میشد. این ژستهای جدید، با شکستن ابزار، محاسبه و استانداردسازی، به افراد اجازه میدادند وارد سازوکاری از فراوانی شوند که نیازهای دیگران را بدون قید و شرط برآورده میکردند. آنها مجموعاً با تحلیل این اعمال تکین و معدود و قهرمانانه روزانه، یک مفهوم جدید با عنوان «عشق اجتماعی» ((social love رسیدند.
🔸طرح اصلی آنها آن بود که با این ابزار مفهومی جدید، کنشهای مولدی را در عرصه اجتماعی جوامع خویش تعریف و تئوریزه کنند. زیرا گمان میکردند میتوانند از طریق به رسمیتشناختن دیگری و قرار دادن نیازهای آنها در اولویت، اعتماد و نوآوری اجتماعی ایجاد کنند. اقداماتی که قادر به فعالسازی فرآیندهای اجتماعسازی، بیان پیوندهای همبستگی و مراقبت در جامعه معاصر شوند.
🔸به سوال اصلی این یادداشت بازگردیم، آیا میتوان با این ابزار مفهومی، پدیده تشییع پیکر تاریخی شهدای خدمت را، تحلیل کرد؟ پاسخ مثبت است و چه بسا واقعیتهای جامعه ایرانی، امکانات و افزونههای بسیار زیادی به این ابزار مفهومی اضافه کرد و به دیگر نقاط جهان انتقال داد. تأمل اندک نگارنده، برای درک این واقعیت در جامعه ایرانی، به چند گزاره مهم رسید که برای پرهیز از اطناب، آنها را در چند محور خلاصه می کنیم:
1- رفتار بیش از حد در جامعه ایرانی مسلمان، نه تنها یک واقعیت تکین و استنثناییِ شکننده انتظارات مشترک عمومی، که یک رسم و سنت عمل جمعی است. «عمل جهادی» در همه ابعاد زندگی اجتماعی، خلاصه چنین واقعیتی است.
2- آنچه اکنون این جامعهشناسان ایتالیایی یافتهاند و آن را چیزی فراتر از عدالت میدانند، یک فرهنگ ساخته و پرداخته در جامعه ایرانی با عنوان فرهنگ ایثار است. ایثار و از جان گذشتگی برای حفظ وطن، مردم و دین، از مرحله نهادینگی نیز گذشته است. به طور خلاصه این واقعیت را میتوان «عشق به خدمت» نامید.
3- انتظار برای رویت عمل فراتر از حد یا بروز عشق اجتماعی، در جامعه ایرانی یک عادت روزمره و عمیق است. انواع و اقسام دستگیریها (مواسات، کمک به گرفتاران فجایع طبیعی، صدقات جاری و ...) در جامعه ایرانی مسلمان طبیعی شده است.
ادامه دارد...
ادامه متن...
4- نشانه بارز عمومیت داشتن پدیده عشق اجتماعی در ایران، عشق بینظیر ایرانیان به خادمین واقعی است. «عشق به خادم». عشق به خادمی که عاشق خدمت است و تا پای جان برای مردمش کار میکند.
🔸محورهای متعدد دیگری میتوان به این لیست افزود، اما با همین چهار محور هم، تحلیل اجتماعی پدیده تشییع پیکر میلیونی ممکن است. «عشق به خدمت» و «عشق به خادم» دو افزونه مفهومی است که جامعه ایرانی به چارچوب نظری عشق اجتماعی اضافه میکند. رئیس جمهور با شهادت خود حین خدمت ایثارگرانه، عشق اجتماعی خود به مردم ایران زمین اثبات کرد. خدمت بیمنت و بدون قید و شرط. مردم نیز با حضور تاریخی در مراسم یادبود شهید جمهور، فرهنگ بینظیر عشق به خادم ایثارگر را بار دیگر نشان دادند. عشقی که بصورت دائمی و بینظیر در تشییع پیکر شهدا تکرار کردهاند...
#سیاست
🟠 @borhan_inst
🟠 @jafaraliyan
درنگ سیاسی و اقتصادِ توجه
(تحلیل پدیدارشناختی واقعه سیام اردیبهشت)
✍ جعفرعلیاننژادی؛ دانشآموخته علوم سیاسی
🔸یکی از زوایای مغفول در خصوص شهادت آیتالله رئیسی و هیئت همراه ایشان، فهم اثر پدیدارشوندگی واقعه و درک منطق رویآورندگی مردم به آن است. تحلیل پدیدارشناختی این موضوع میتواند پرتویی بر زوایای مغفول ماجرا افکنده و شناختی بر تأثیرات آتی آن حاصل کند.
🔸برای حصول این منظور از روش تحلیل پدیدارشناختی هوسرل استفاده میکنیم. در نظر هوسرل میتوان یک «نگرش طبیعی» به جهان داشت و یک «نگرش پدیداری». در نگرش طبیعی وجود جهان مستقل از فهم انسان مفروض گرفته میشود. اما تنها وقتی این جهان قابلیت تجربه شدن برای انسان دارد که اجزا و اشیاء آن، آنطور که هستند برای ما آشکار شوند.
🔸نکته مهم آن است که آشکارشدگی چیزها در ذهن صورت نمیگیرد، بلکه در جهان بیرونی آنطور که هستند، آشکار میشوند. حال پرسش، چگونگی این آشکارشدگی است. اگر آنگونه که خود هستند آشکار میشوند، راه تجربهشان چیست؟ هوسرل برای پاسخ به این پرسش از دو فروکاست یا تقلیل پدیدارشناختی و یک عمل رویآورندگی حرف میزند.
🔸فروکاست اول، همان تقلیل پدیدارشناختی یا اپوخه است. در این فروکاست و تقلیل ما وجود جهان مستقل از خود و همه اجزایش را در پرانتز قرار میدهیم، تا زمینه گشودن ما به جهان پدیدارها فراهم شود. جهان و موجودات در آن، تنها با چنین عملیاتی، نزد ما حاضر میشوند. یعنی از جهان مستقل با اپوخه یا تقلیل پدیدارشناختی به جهان دادهشده و متعلق به ما میرسیم.
🔸فروکاست دوم، تقلیل آیدتیک نام دارد و به معنای در پرانتز قرار دادن ویژگیهای عرضی و احتمالی پدیده به منظور شهود و ادراک ذات آن است. یعنی به دانشی شهودی (دیدنی) در خصوص ضروریات پدیده برسیم. به یک معنا ذات پدیده خود را به ما نشان میدهد، حتی اگر به شهود حسی به آن نرسیم، با تکنیک تقلیل آیدتیک، به ایده اصلی آن برسیم.
🔸عمل رویآورندگی نیز شیوههایی است که سوژههای انسانی با جهان تماس پیدا میکنند. یعنی افراد چگونه با پدیدهها در بیرون از ذهن خود مواجه میشوند. در اینجا از کلیدواژه دربارگی یا معطوفشدگی ما به بیرون حرف زده میشود. توجه ما با «حالات مختلف» معطوف به یک پدیده میشود، میل، شفقت، مهربانی، ترس، ترحم، انزجار، استخبار، تعجب و...
🔸بر این مبنا اگر بخواهیم، حادثه رخ داده را تحلیل کنیم، باید وجوه پدیدارشوندگی و رویآورندگی به آن را مورد بررسی قرار دهیم.
▫️وجه پدیدارشوندگی حادثه رخداده چه بود؟ چگونه چنین پدیدهای خود را به ما عرضه کرد و نمایان شد. اگر سیاستورزی و حکمرانی را امری بدانیم که همواره جاری بوده و جریان دارد، در واقع نوعی نگرش طبیعی به آن داشتهایم که ما را دچار شکلی از روزمرگی سیاسی کرده بود. اما آن حادثه بهسان یک مکث و درنگ، ما را از آن فضای عام و کلی و عادی شده، به یک پدیده جدید، جزئیتر و استثنایی فروکاست. آن حادثه واجد خصلت دادگی و نمایانشدگی شد چون در قالب فروکاست پدیدارشناختی به ما عرضه شد.
▫️فرآیند فروکاست دوم، از زمان رخداد تا بیست و چند ساعت بعد امتداد یافت. کمکم صحنه شفافتر شد، تمام احتمالات ممکن مبنی بر نوع حادثه، یکی یکی کنار رفت، اخبار فرعی و بیاهمیت و دروغ از اثر افتاد، تا ذات آن پدیده به گونهای شهودی به ما داده شد. شهادت ذات این پدیده بود و در فرآیند فروکاست آیدتیک نمایان و به ما داده شد.
▫️اما در مرحله رویآورندگی، ما چگونه با چنین پدیدار شفافی تماس گرفتیم. توجه ما چگونه به این پدیدار معطوف شد؟ حالت دربارگی یا جنس توجه ما، در نسبت مستقیم با شهود ذات پدیده بود. شهادت به عنوان ذات پدیدارشونده این ماجرا، منتهیالیه توجه عمومی را به خود جلب کرد. حس تأثر شدید، شفقت و قدردانی، حالات کلی معطوفشدگی ما به حادثه بود.
🔸بعد از این اتفاق، سریالی از پدیدارهای غیرمنتظره، عجیب و تکاندهنده رخ داد. اگر درنگ سیاسی را شروع سلسله این پدیدارها بدانیم، حس فقدان رئیسجمهور تبدیل به واقعیتی شد که تمام توجهات را به خود جلب کرد. پدیدار کمنظیری که نوعی خرق عادت فضای سیاسی چندسال اخیر کشور بود و مردم را از وضعیت بیتوجهی و بیتفاوتی به موقعیت متوجهشدگی سیاست، خارج کرد.
🔸دلالت نخست این پدیدار، در تشییع پیکر میلیونی خود را نشان داد، دلالت بعدی در معطوفشدگی تمام جریانات سیاسی به رقابت بر سر جلب توجه مردم، نمایان شد. ذات پدیداری شهادت، تأثیر عمیقی در مردم گذاشت. تأثیر بیسابقهای در استقبال و معطوفشدن هیئتهای خارجی به مراسم ادای احترام شهید رئیس، گذاشت. کارنامه طبیعی شده و مورد غفلت دولت سیزدهم، مجدد جلوی چشم مردم قرار گرفت.
#سیاست
ادامه دارد...
ادامه متن...
🔸فوران رویآورندگی و توجه بسیار شدید مردم به سیاست با توجه به در پیش بودن انتخابات ریاستجمهوری، فرصت تاریخی برای جریانات سیاسی ایجاد کرد، تا با گشادهدستانهترین حالت ممکن، این توجهات برانگیخته را به خود جلب کنند. آن درنگ سیاسی که با حسفقدانرئیسجمهور خادم، توأمان شد، شکلدهنده نوعی اقتصاد توجه شد و اکنون جریانات را با این مسأله مواجه کرده که چگونه چنین پدیداری را تبدیل به سرمایه اجتماعی خود نمایند.
🔸مهارت جریانات سیاسی در اقتصاد توجه، تنها با شاخص جلب نظر بیشتر جامعه قابل ارزیابی است و مسلما هیچ جریانی نمیخواهد چنین فرصتی را از دست بدهد. دو محور اساسی اقتصاد توجه در شرایط فعلی، یکی فهم دلیل بالا رفتن توجهات عمومی به پدیدار شهادت (میل عمومی به امتداد مسیر دولت سیزدهم)، و دیگری تمرکز روی گزینههای رأیآور و اجماعساز است.
#سیاست
🟠 @borhan_inst
🟠 @jafaraliyan
فهم نسبت رئیسجمهور شهید با دولت سیزدهم
✍ جعفرعلیاننژادی؛ دانشآموخته علوم سیاسی
🔸عدم فهم درست نسبت رئیسجمهور شهید با دولت سیزدهم، منجر به بروز نوعی مشاجرات سیاسی پس از شهادت ایشان شده است. همین مسأله از یک طرف زمینهای برای سوءاستفاده برخی جریانات سیاسی شده تا شخص ایشان را محترم بدانند اما به رد کلی دولت سیزدهم بپردازند و از طرف دیگر سوالاتی را در افکار عمومی ایجاد کرده که واقعاً نسبت شهید با دولتشان چیست. در این یادداشت سعی خواهم کرد، منطق ارتباط شهیدجمهور با دولت ایشان را توضیح دهم.
🔸اول. ویژگیهای شخصی رئیسجمهور شهید، ثمره نوعی تربیت فکری، زبانی و عملی در طول دوران حیاتشان بود. مداومت بر حفظ چنین صفاتی، خواهی نخواهی، آن ویژگیهای شخصی را به ویژگیهای شخصیتی تبدیل میکند. ویژگیهای شخصیتی خود را در نسبت با دیگران نشان میدهد. بنابراین میتوان گفت، وی با ویژگیهای شخصیتیاش با کابینه نسبت برقرار میکرد.
🔸دوم. حاصل این نسبت، شکلگیری نوعی شخصیت حکمرانی بود. شخصیت تصمیمگیر. مهمترین دلالت محسوس و رویتپذیر شخصیت حکمرانی رئیسجمهور، در دولت سیزدهم و کابینه ایشان متبلور میشد. بنابراین جداسازی مطلق ایشان از دولت سیزدهم، دربردارنده نوعی جسارت به شخصیت حکمرانی شهیدجمهور است.
🔸سوم. با این حساب این گزاره که رئیسجمهور خود، آدم خوبی بود اما کابینهاش غلط، به معنای بدتصمیم بودن ایشان است. و این به معنای زیرسوال بردن شخصیت حکمرانی ایشان است. تعابیر مقاممعظمرهبری در خصوص ایشان، متوجه شخصیت حکمرانی ایشان بود، نه صفات فردی. اصلا تفکیک بین این دو در مقام نظر و عمل نیز ممکن نیست.
🔸چهارم. سوال صحیح اما این است که آیا تمام ویژگیهای مثبت شخصیتی رئیسجمهور در دولت سیزدهم متبلور شد؟ مسلما خیر. نه ایشان بلکه در هیچ مقام مسئولی چنین حکمی عقلانی نیست. در تمام جزئیات امور چنین چیزی ممکن نیست. هم نوع اجرای تصمیمات و هم تنوع شخصیت کارگزاران، مانع همسازی و همگامی کامل است.
🔸پنجم. با این توضیحات معلوم میشود، وقتی حرف از نسبتداری رئیسجمهور شهید با دولت سیزدهم میزنیم، منظور وجود اراده واحد و حرکت کلی واحد بر اساس آن است. اراده واحدی که معطوف به شخصیت باکفایت، کارآمد، جامعالاطراف، مغتنم و روحیه ایثارگر، پرتلاش و خستگیناپذیر شهیدجمهور داشت. حال سوال درست این است که آیا امکان فراروی از دولت سیزدهم، بهبود و افزایش سرعت وجود دارد یا خیر؟
🔸ششم. یقیناً چنین امکانی وجود دارد و گزینههای انتخاباتی میتوانند با فهم چنین نسبتی و صحت چنین ریلگذاری و حرکتی، برنامه خود را برای ارتقا از وضع موجود به وضع مطلوب، طراحی کنند. یقیناً بین وضع موجود فعلی با وضع موجود سه سال پیش زمین تا آسمان تفاوت وجود دارد، نامزدها باید برنامه خود را در نسبت با وضع موجود فعلی تنظیم کنند، نه اینکه بازگشت به عقب داشته و اساس این حرکت صحیح را زیرسوال ببرند.
🔸هفتم. حال معنای نقد دولت سیزدهم، هم معلوم میشود. نقد به معنای انکار کلیت دولت سیزدهم چه در نظر و چه در عمل نیست، بلکه به معنای نقد جزئیات سیاستهای اجرایی دستگاههای دولتی است. رقابت باید روی نقشهراههای بهتر و سیاستگذاریهای کارآمدتر باشد، روی توان، دقت و جزئیات برنامههای نامزدها باشد. حرفهای کلی، ارائه برنامههای غیر عقلانی و دادن وعدههای بزرگ، دیگر برای مردم مسموع نیست.
🔸هشتم. حرکت کلی دولت سیزدهم از جنبههای مختلف، شأن آغازگری مسیری نو داشت که روی بالابردن توان عمل مردم متمرکز بود. شهید جمهور هم خود و هم دولتش را، عادت به شریک کردن مردم در تصمیمات خود داشت. هیچ تصمیمی را پشت میز نمیگرفت، با مردم در میان میگذاشت و حس اجتماعی را در تصمیمات دخالت میداد. هیچ دولت عاقلی، چنین میراث شگرفی را کنار نمیزند.
🔸نهم. در نهایت آنکه هر نامزدی که این واقعیت را نادیده بگیرد، به بدنه رأی خود ضربه زده است. به اصل مشارکت ضربه زده است. دولت آتی با درک توجه مردم به درستی حرکت کلی دولت سیزدهم و پانگذاشتن روی ریلگذاری اصلی آن، باید بتواند راه حل مناسبی برای حل معمای اثر محسوس آن اقدامات کلان، روی معیشت و زندگی روزمره داشته باشد.
#سیاست
🟠@borhan_inst
🟠@jafaraliyan
نقش عقلانیت انقلابی در مدیریت بحران
✍️محمدوکیلی؛ دانش آموخته علوم سیاسی
🔸بحران در ایران معاصر یک شرایط استثنایی نیست. در واقع میتوان ادعا کرد که از زمان تشکیل دولت مدرن در ایران، هیأت حاکمه به سیاست بحران و پیامدهایش خو گرفته و با پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار یک نظم دینی، گفتمان عمومی سیاست، بارها با ارجاع به بحران بازتولید شده است. نمونه درخشان این موضوع، رهبری عزتمندانه و هوشمندانه امام خمینی (ره) در سالهای دفاع مقدس و همکاری و همدلی مسئولان انقلابی برای فائق آمدن بر بحرانهای ناشی از جنگ تحمیلی بود.
🔸باید به این نکته اشاره کرد که سازمانهای نوظهور ممکن است در خلال بحران ایجاد شوند. در این خصوص، کارنامه جمهوری اسلامی از همان سالهای آغازین پیروزی انقلاب، مملو از ابتکارات سازمانی برای حل بحران است. برای حل بحران معیشت طبقات فرودست، کمیته امداد شکل گرفت و برای سامان دادن به مسکن فرودستان، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی تأسیس شد.
🔸اما در سالهای پساجنگ، سیاست بحران معنای دیگری پیدا کرد و به بخشی از رتوریک سیاستمداران برای توجیه سیاستها و عملکردشان تبدیل شد. در یک نمونه تامل برانگیز، سید محمد خاتمی ادعا میکرد که دولت وی هر 9 روز با یک بحران مواجه است و کمی بعد محمود احمدینژاد در دوره مسئولیئتش اذعان داشت که هر روز با 9 بحران دست و پنجه نرم میکند.
🔸البته مواجهه با بحران اختصاص به ایران ندارد و به ندرت میتوان کشوری را نام برد که در قرن حاضر، شرایطی به دور از بحرانهای حاد را سپری کرده است. تصمیمگیری در شرایط بحرانی، اصلیترین بزنگاهی است که عیار کارآمدی نخبگان سیاسی و الزام آنها به مسئولیتپذیری عیان میشود. در این میان، میتوان این فرض را مطرح کرد که برای جلوگیری از اشاعه بحران و بالارفتن هزینههای آن، تصمیمات یکجانبه گریزناپذیر باشد.
🔸در موقعیتی که زمان اندکی برای اقدام وجود دارد، دست رهبران برای اعمال تغییرات یکجانبه و سریع گشودهتر است. اما محتمل است که این تغییرات با مقاومت شهروندان و گسترش ابعاد بحران منجر شود و متقابلاً درجه مسئولیتپذیری نخبگان حاکم نیز کاهش یابد و با شجاعت کمتری به سراغ تصمیمات بحثبرانگیز بروند.
🔸درواقع، همان دسته از نخبگانی که در طول بحران خواهان تمرکز اختیارات و افزایش قدرت تصمیمگیری بودند، حال از پذیرش پیامد سیاستها و مواجهه با عواقب اقدامات خودداری میکنند. در این صورت پرسش مهمی به میان میآید: «آیا در شرایط بحرانی، نخبگان جمهوری اسلامی حاضر به قبول مسئولیت تصمیمات و پذیرش تبعات حاکم بر آن بوده است؟».
🔸به نظر میرسد، پاسخ پرسش یادشده را باید در نوآوریهای ستادی و سازماندهیهای جدید جستجو کرد. درواقع، تصمیمات سریع و قاطع در عرصه حکمرانی نیازمند تفویض مسئولیت به یک شورای بالادستی و تسهیم اختیارات و مسئولیت نخبگان در چارچوبی است که از شأن اجرا یا تقنین برخوردار باشد و بتواند مانع از انسداد در عرصه تصمیمگیری شود.
🔸بنابراین، شکلگیری شوراهایی مانند شورای هماهنگی اقتصادی سران قوا، حاکی از انعطافپذیری منطقی و قابل دفاع جمهوری اسلامی ایران است و این واقعیت را اثبات میکند که نظام سیاسی در شرایط مواجهه با جنگ اقتصادی و تحریمهای ظالمانه، از تمهیدی ثمربخش برای برونرفت از انسداد نهادین استفاده میکند.
🔸 به علاوه، فعالسازی ظرفیت مصوبات شورای عالی امنیت ملی، بسط اختیارات قرارگاههای عملیاتی و به کارگیری احکام حکومتی، نشانگر پویایی فرهنگ راهبردی نخبگان جمهوری اسلامی برای مواجهه با بحران است. در برخی موارد، به جای تأسیس یک هویت نوپای سازمانی، انتقال صلاحیت کارشناسی میان دستگاههای کنونی، احتمالاً گره از معضلات مدیریت بحران بگشاید.
🔸برای مثال، تاریخچه مذاکرات هستهای ایران با آژانس بینالمللی اتمی و کشورهای 1+5 حاکی از آن است که به منظور جلوگیری از یک وقوع بحران در عرصه سیاست خارجی، مذاکرات پرونده صنعت هستهای میان وزارت خارجه و شورای عالی امنیت ملی درحال گردش بوده است.
🔸برای توضیح بیشتر، میتوان مصادیق دیگری را نیز بررسی کرد. در سال 1398، ایران در پی اعمال راهبرد فشار حداکثری از سوی آمریکا، تجربهگر دورهای از حملات هیبریدی شد و میزان ثبات سیاسی و تابآوری اقتصادی در معرض تهدید قرا گرفت. به گفته رئیس دولت دوازدهم، «دشمن از ۲ سال پیش یعنی از اواخر ۹۶ آموزش، پول و تجهیزات فراوانی بکار گرفته بود و در کنار فشار و تحریم اقتصادی به دنبال آن بود که مردم را عصبانی کند و با اینگونه اقدامات تصور میکرد اگر حادثهای پیش بیاید دیگر کار نظام تمام شده است».
ادامه دارد...
ادامه متن...
🔸در آن سالها، تشدید تحریمها در سایه افزایش مصرف انرژی و کاهش ذخایر سوخت، زمان کمی پیش روی نخبگان حاکم نهاد و برای اتخاذ راهحلهای جایگزین و تدریجی (نظیر الگوی پلکانی افزایش قیمت)، فرصت معتبری باقی نمانده بود. سرانجام، با تصویب افزایش بهای بنرین در «شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا» و اجرای تصمیم به وسیله شورای امنیت کشور، به سرعت موجی از ناآرامی خیابانهای کشور را فرا گرفت.
🔸در این میان، رئیس دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و رئیس وقت قوه قضائیه، سیاست سکوت را در پیشگرفتند و از پاسخگویی به رسانهها اجتنابورزیدند. همچنین، رئیس دولت دوازدهم نسبت به زمان و نحوهی اجرا اظهار بیاطلاعی نمود و چگونگی اقدام را به وزیر کشور و شاک منتسب کرد. اما در نهایت، این کارگفت مختصر و سازنده رهبر معظم انقلاب اسلامی بود که ضمن حمایت از جمعبندی نظرات کارشناسی، اعتباری به تصمیم شورای سران قوا بخشید و از گسترش ابعاد بحران جلوگیری کرد.
🔸ذکر این نکته مهم است که به فاصله چندماه این الگو تکرار شد. در اسفندماه 1398، نخبگان حاکم به مصاف بحرانهای ناشی از پاندمی کرونا رفتند و این در حالی بود که شکنندگی نظم سیاسی براثر تجربه پیاپی چند ترومای ملی (از جمله ترور شهید سلیمانی و سانحه پرواز شماره ۷۵۲ هواپیمایی بینالمللی اوکراین) بیشتر شده بود.
🔸افزون بر آن، مشارکت کمتر از نیمی از واجدین رأی در یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، نشانهای بر این بود که با بحرانیشدن وضعیت پاندمی، آسیبپذیری ایران دربرابر تهدیدات هیبریدی تشدید شده است و فضای مجازی به شکل مناقشهآمیزی تقابل دولت و ملت را تشدید میکند.
🔸در چنین شرایطی و برای فائق آمدن بر معضل تصمیمگیری، مصوبه شورای عالی امنیت ملی به تأیید رهبر معظم انقلاب اسلامی رسید و «ستاد ملی مقابله و مدیریت بیماری کرونا» تشکیل شد. پس از آن با تدابیر ایشان بود که کشور توانست شرایط کرونایی را با صبر و استقامت سپری کند و باوجود فشار حداکثری و کاهش درآمدهای کشور، نظام بهداشت و درمان از هیچ تلاشی برای خدمترسانی به مردم دریغ نکرد.
🔸آنچه روایت شد تلاش مختصری بود برای پاسخ به شبهاتی که از مقام معظم رهبری، بهعنوان «رهبر مسئولیت ناپذیر» یاد میکنند. درحقیقت، مروری بر وقایع یادشده نشان داد که کنش نمادین و کنش نهادین رهبر معظم انقلاب، حاکی از کارآمدی عقلانیت انقلابی در مواجهه با بحرانهای پیچیده و چندلایه است و اساساً مسئولیتپذیری و راستکرداری ایشان در اوج بحرانها کاملاً مشهود است؛ آن هم بحرانهایی که علل و عواقب آنها در نزد افکار عمومی مبهم و بحثبرانگیز است.
🔸چنانکه می دانیم، زمانی که نخبگان سیاسی اعتمادشان را نسبت به دستیابی یک راه حل موفقیتآمیز از دست دادهاند، عمدتاً به فکر نجات خود و حفظ اعتبار شخصی میافتند و عرفاً سیاستمداران ایرانی و غیرایرانی در مواجهه با بحرانهای پرمخاطره، رندانه از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند. به باور ما، این دقیقاً همان نقطهای است که مسئولیتپذیری و منش سیاسی ممتاز آیتالله خامنهای مشخص میشود.
🔸بهویژه شجاعت و ایثار رهبر معظم انقلاب در پذیرش موضوعاتی که حسب ترتیبات قانونی در حیطه اختیارات و مسئولیت ایشان نیست، گواه روشنی است بر این نکته که رهبری برای پیشرفت کشور، آبرو و اعتبار خود را به میدان آورده و این مسأله انگیزهای است برای نخبگان سیاسی که از عارضه انسداد در تصمیم فاصلهبگیرند و بهنحو مسئولانه و شجاعانهای، تدابیر لازم در شرایط خاص و بحرانی اتخاذ شود.
#سیاست
🟠@borhan_inst
دام آژانس برای انتخابات ایران
✍ محمدمهدی محمدی؛ مسئول میز بررسیهای راهبردی و بینالملل اندیشکده برهان
📌 خبر بسیار ستیزهجویانه بود: «شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، به قطعنامه پیشنهادی انگلستان، فرانسه و آلمان درباره پرونده هستهای ایران رای مثبت داد.» این قطعنامه از ایران خواست که برای رفع نگرانیهای آژانس، «فورا» با بازرسان آژانس همکاری کند و به ابهامهای موجود درباره برنامه هستهای پاسخ «قانع کننده» بدهد.
🔸 قطعنامه؛ ابزاری برای ایجاد تنش
بعد از درگذشت رئیسجمهور ایران، میدان برای افزایش تنشها علیه ایران آماده شد. نشانههایی شکل گیری رقابت انتخاباتی میان حامیان مذاکره با غرب و مخالفان با آن در گفتار برخی سیاستمداران نمودار شد، در این شرایط کشور های غربی بر آن شدند تا گزینهی سازمان های بینالمللی را وارد صحنهی سیاسی ایران بکنند و از آن برای افزایش فشار بر افکار عمومی ایران و کمک به جبههی همسو با منافع خود در انتخابات استفاده نمایند. این قطعنامه میتواند دستاویزی سیاسی و انتخاباتی برای حامیان مذاکره بی حد و مرز با غرب باشد.
🔸 ارزش زدایی از قطعنامه
بیتوجهی به قطعنامه آژانس در فضای سیاسی ایران و همچنین پاسخ صریح رئیسجمهور روسیه به تصویب آن، افول کارکردی این دست اقدامات را در فضای بینالملل در بر دارد با این حال نباید از کارکرد داخلی و سیاسی آن غفلت کرد. پیشرفت بیش از پیش انرژی اتمی و فعال شدن ظرفیتهای آن بر اساس منافع ملی در چارچوب NPT و توافقنامه پادمان، سیاست مورد نظر جمهوری اسلامی است. در این باره باید مراقبت کرد تا بتوان دخالت متغیرهای اثرگذار خارجی را بر داخل ایران کنترل نمود.
🔸 پیشنهاد سیاستی
با لحاظ آنچه گفته شد لازم است این قطعنامه از مرکز توجه افکار عمومی ایران دور بماند و تاکیدی بدان نشود. ماساژ رسانهای این خبر همان خواستهی طرفهای صادر کننده قطعنامه است. مانور بر اظهار اهمیت قطعنامه، از هیچ جهتی در راستای منافع جمهوری اسلامی نبوده و میتواند معیاری برای سنجش صحیح جریانهای سیاسی و کاندیداهای انتخاباتی در رقابت های سیاسی پیشرو باشد.
#بررسی_های_راهبردی_و_بینالملل
🟠 @raahnegar
🟠 @borhan_inst
بسته انتخاباتی اندیشکده برهان . شماره اول.pdf
260K
اصلاحطلبان با کاندیدای حداکثری و اصولگرایان با حداکثر کاندیدا
📌 بسته تحلیلی شماره یک اندیشکده برهان «چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری»
تاملی بر چالشها و فرصتهای نیروهای سیاسی در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۳
🟠 @borhan_inst
چارچوبی تنظیمی در انتخاب مصداق ریاست جمهوری
محمدوکیلی؛ دانشآموخته علوم سیاسی
🔸در آستانه چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، گمانهزنیها درباره ملاکها و معیارهای انتخاباتی رهبر معظم انقلاب بالاگرفته است. این مسابقه بهویژه در میان جریان انقلابی با سرعت بیشتری در جریان است و هر یک از گروهها سعی دارد نامزد نهایی خود را بهعنوان گزینه مطلوب رهبری نشان دهد. اما فارغ از این قیل و قالهای جناحی، باید تحلیلی را از نگرش های اساسی نسبت به فرآیند انتخابات ارائه کرد. در همین راستا، با توجه به پارامترهای حاکم بر وضع موجود، ریسکهای محتمل در حوزه روابط خارجی و ارزیابیهای نظام سیاسی از چشمانداز ایران قوی، پیشرفته و با ثبات، احتمالاً نگرش رهبر معظم انقلاب در چارچوب چند ملاحظه قابل بحث است.
🔸یکم. انتخابات فرصتی برای نمایش مردمسالاری دینی و بازتاب قابلیتهای انقلاب اسلامی در عرصه حکمرانی است. پیش از هر اولویت دیگری، هر نامزد باید خود را خادم نهاد انتخابات بداند و امکانات ستادی و تبلیغاتیاش را در جهت مشارکت حداکثری و رقابت شایسته به کار گیرد. از این رو، توصیه میشود کنش تبلیغاتی نامزدها در چارچوب مطالبات اصلی مردم، بایستههای پیشرفت کشور و اصول حاکم بر جمهوری اسلامی تنظیم شود. لازم به ذکر است که اصرار نامزدها بر طرح گفتارهای حاشیهای، طراحی جنجالهای مجازی و مانور روی موضوعاتی که در چارچوب مذکور نمیگنجد، قطعاً خلاف منویات و اندیشههای رهبری است.
🔸دوم. در نگاه رهبر انقلاب اسلامی، ریاست جمهوری یک منصب اجرایی است و رئیسجمهور اولاً رئیس قوه مجریه است. بهویژه با توجه به انبوهی از مشکلات در حوزه اقتصاد و بروز نشانههای نارضایتی مردم از تنگناهای معیشتی، ورود مصادیق اجرایی به عرصه انتخابات ریاست جمهوری اهمیت بیشتری دارد. بنابراین چهرههایی که از حیث اجرایی فاقد سابقه موثر و کارنامه روشن هستند، نمیتوانند در راستای تحققبخشی به اولویتهای فعلی مردم و ضروریات کشور گام موثری بردارند. هر چند باید اذعان داشت که متاسفانه الگوی حاکم بر رفتار انتخاباتی جریان انقلابی، با دیدگاه رهبر معظم انقلاب تفاوتهایی دارد. در نگاه بدنه جوان و دغدغهمند جریان حزباللهی و نیز در نزد گروههای حاشیهساز و کنشگران بیپروای مجازی، چهرههای تئوریک و سخنور - که ظواهر انقلابی در گفتار، نوشتار و رفتار آنها برجستهتر است- همان گزینههای مطلوب و اصلح هستند و سابقه و کارآیی در عرصه اجرا عامل تعیینکنندهای برای انتخاب رئیسجمهور نیست.
🔸سوم. برای پیبردن به کفایت مدیریتی نامزدها، صرفاً نباید به شایستگیهای فردی بسنده کرد و قابلیت جمعی و روحیه تشکیلاتی رئیسجمهور نیز اهمیت فراوانی دارد. واقعیت آن است که رهبر انقلاب نگاه شخصنگر به نامزدهای انتخابات ندارند و کلیتی از رویکردهای مشاوران و نفرات اصلی پیرامون هر نامزد را درنظر میگیرند و حسن سابقه نامزدها در مسئولیتهای قبلی، محل توجه ایشان است. بهویژه برای رهبر انقلاب بسیار مهم است که حلقات مشورتی و چهرههای اجرایی متصل به هر نامزد بتوانند به وعدههای مطرحشده در مناظرات جامه عمل بپوشانند. درواقع، رئیس جمهور باید از توان کادرسازی و راهبری تشکیلاتی برخوردار باشد؛ بنابراین، نامزدی که فاقد تیم مبتکر و کارآزموده است و بنیهای برای عملیاتیسازی ایدهها و برنامههایش ندارد، بهتر است عرصه دیگری را برای خدمت به مردم و انقلاب برگزیند و سعی کند با کنارهگیری بهنگام از گردونه رقابتها، زمینه لازم برای انتخاب اصلح فراهم شود.
🔸چهارم. نامزدها باید شناخت درستی از ارکان قدرت، فرآیند تصمیمگیری و ساختار جمهوری اسلامی ایران داشته باشند و بدانند که به اعتبار کدام دسته از اختیارات و مسئولیتها در کسوت ریاست جمهوری قرار میگیرند. آنان باید از آمادگی ذهنی برای مواجهه با موانع بروکراتیک، ملاحظات قانونی و چالشهای میاندستگاهی برخوردار باشند و بدانند که پا در زمینی نهادهاند که نامسطح بوده و مملو از تهدید و فرصت است. بهویژه آگاهی نامزدها از برنامههای توسعهای و اسناد بالادستی شرط است. باید افزود که نامزد مطلوب فردی است که از روندها و رویههای نهادین مرسوم مطلع باشد و بتواند بهفراخور موضوعات مختلف با سران قوا و سایر دستگاهها همکاری کند. این همکاری- در شرایطی که ایران متحمل جنگ اقتصادی است و با تحریمهای ظالمانه دست و پنجه نرم میکند - بسیار تعیینکننده و سرنوشتساز خواهد بود. بنابراین فردی که از بینش نهادی (دانش لازم + تجربه موثر) برخوردار نیست، بهتر است خود را در معرض انتخاب مردم قرار ندهد و به دنبال عرصه دیگری برای تحققبخشی به ایدهها و برنامههایش باشد.
ادامه دارد...
ادامه متن ...
🔸پنجم. اعضای هیأت دولت هر سال در شهریورماه، دیداری با رهبر معظم انقلاب خواهند داشت و ایشان در جمع کارگزاران قوه مجریه، اهم موضوعات و مسائل اساسی را بیان میکنند. محتوای این سخنرانیها میتواند منبع مناسبی برای هر یک نامزدها باشد و لازم است رئیسجمهور منتخب، حرکت دولت و جهت کلی تصمیمات و اقدامات را با معیارهایی تنظیم کند که از سوی رهبر معظم انقلاب بیان میشود. در همین زمینه باید اشاره کرد که ایشان در توصیف رویکردهای دولت سیزدهم، به صفت مردمیبودن اشاره داشتند و پس از مرگ شهادتگونه رئیسجمهور و همراهان نیز، بارها از تلاش مردممدارانه، خدمتگزارانه و خستگیناپذیر رئیس فقید دولت سیزدهم، تجلیل کردند. بنابراین مردمیبودن شاخصه متمایزی است که باید در گفتار و کردار نامزدها متبلور شود. به ویژه تأکید رهبر معظم انقلاب این است که افزون بر حضور در جمع مردم و شنیدن دغدغهها و مطالبات قشرهای مختلف، برنامهریزی برای مشارکت حداکثری مردم در حوزه عمومی (بهویژه در حوزه اقتصاد)، یکی از اولویتهایی باشد که در دستور کار دولتها قرار میگیرد.
#سیاست
🟠 @borhan_inst
عقلانیت انقلابی در ستیز با اغتشاش مفهومی (شماره اول)
✍ جعفرعلیاننژادی؛ دانشآموخته علوم سیاسی
🔸حدود شش سال از صدور و ابلاغ بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی میگذرد، این بیانیه اعلام شروع و به بیان بهتر توصیف وضعیت جدیدی بود که در انقلاب اسلامی با آن مواجهیم. این دوره جدید تداوم منطقی و ضروری گام اول و نتیجه قطعی آن است. اقتصائات جدیدی را ایجاد کرده و تغییرات سیاسی و اجتماعی متناظری را نیز موجب شده است.
🔸مردم و نظام در گام اول، هم تجربه خوبی انداختهاند و هم یادگیری اجتماعی بالایی از حوادث، رویدادها و انتخابها داشتهاند. این مهارت فضایی جدید ایجاد کرده است که خصیصه اصلی آن، «عقلانیت» است. فضای گام دوم، با چنین عقلانیتی قوام یافته است. نوعی عقلانیت انقلابی که ذاتی وضعیت جدید است و منجر به حرکات عقلانی در مردم، علیه خطرات و مخاطرات شده و راهنمای تصمیمات و انتخابهایشان بوده است.
🔸جنس چالشها نیز در دوره جدید تا حد زیادی متفاوت شده است. مثلا در 1401 با نوعی یورش به ذهنیتهای سلیم مواجه بودیم. جنگی که شاخصه اصلی آن، هدفگیری اذهان بود نه ابدان. بعد از این هم یعنی طی دو سال گذشته با انواع و اقسام روشهای ترکیبی، زندگی عادی مردم با چالشهایی مواجه شد. با اینکه باور مردم و اعتماد ایشان با آسیبهایی مواجه شد، اما عبور نسبی و موفق از این تجربه نیز خواسته یا نخواسته به نوعی یادگیری اجتماعی انجامید.
🔸به طور خاص آنچه امکان و زمینه این یادگیری اجتماعی را آمادهتر میکرد، وجود نگرشی در حکمرانی بود که طی سه سال گذشته، سعی داشت مرارتهای روحی و روانی مردم را کاهش دهد. دنبال تحریک کردن و راه انداختن بازیهای روانی نبود. میتوان گفت، دولت سیزدهم، تصمیم عقلانی و انتخاب آگاهانه همین مردم برای پایان دادن به وضعیت قبلی و ورود به وضع جدید بود. اساسا رئیس جمهور شهید و دولت او نیز با چنین فهم چنین تغییری به عرصه رسیدند.
🔸واقعه سیام اردیبهشت و شهادت رئیس جمهور آن هم در حال خدمت، بر چنین انتخاب و درک آگاهانهای صحه گذاشت. نکته مهم در تغییر چنین وضعی از شش سال گذشته تا کنون، همراهی و همدستی عاقلانه دولت و مردم بود. نوعی حرکت زیرساختی، مستحکم، صبورانه و عمیق. حرکتی که هنوز دلالتهای میدانی و عینی آن، به منصه ظهور نرسیده بود. هر چند گاه و بیگاه در برخی مناسبات، متبلور میشد. این حرکت عقلایی که آیتاللهرئیسی با نوعی محاسبهگری و آیندهبینی شروع کرده بود، واجد برخی خصوصیات بود.
🔸اگر عنوان و چکیده این وضع جدید را عقلانیت انقلابی بدانیم، قدمهای نخست آن در حرکت عاقلانه مردم با زمینهسازی دولت سیزدهم برداشته شد. اکنون که در آستانه انتخابات زودهنگام قرار گرفتهایم، استمرار چنین حرکتی نیاز به درک واقعی وضع جدید دارد. ماهیت پدیداری انتخابات منجر به رویتپذیرسازی نادیدنیها می.شود. نادیدنیهایی نظیر لمس و درک چنین حرکتی که در آن واقعه خود را نشان داد. طبیعی است جریاناتی خواسته و ناخواسته در پی انسداد چنین درک و فهمی هستند.
🔸برای همین منظور نگارنده از تعبیر اغتشاش مفهومی استفاده کرده است. اغتشاش مفهومی از دو طریق جلوی مسیر طبیعی رشد عقلانی را سد میکند. سد اول، درک شتاب زده و عجولانه از چنین حرکتی است. سد دوم، نفی چنین حرکتی از طریق تحریف و تخریب آن است. دست بر قضا این دو فهم در نتیجه امر نیز یکدیگر را تقویت میکنند. به طور خلاصه میتوان گفت این موانع، مهمترین نقش را در ایجاد گسلها یا دوقطبیها کاذب بازی کردهاند و مسیر طبیعی فهم عقلانی این حرکت را با مشکل مواجه کردهاند.
🔸 نکته مهم آن است که هر دو طیف شاید مدعی حرکت عقلانی باشند و حتی تا حدی حرفهایشان صحیح باشد، اما در روش و منش مانع فهم وجودی وضع جدید میشوند. مردم به نحو وجودی در این وضع جدید قرار دارند و چنین موجودیتی را زندگی میکنند، اما این موانع نمیگذارد آنها به راحتی نزد خود واقعی و وضع حقیقی.شان حاضر شوند.
🔸گروه اول روشی قشری گزیده و حرفهای صحیح، مبانی محرز و اندیشههای اصیل انقلاب اسلامی را با فهمی چشم بسته و موقعیت نسنجیده مطرح می کنند. لجوجانه و شتابزده بدون اینکه فهمی از این رشد طبیعی عقلانی داشته باشند، خواهان رسیدن به مقصد نهایی هستند. نکته تأسف برانگیز در این نگاه، طرد عناصر همجبهه، گروهگرایی، کاسبی تفرقه و تکفیر عناصر متعادل است.
🔸همانطور که عرض شد در دقیقه و پدیدار انتخابات که لحظه تحویل سال سیاسی است، امور نادیدنی رویت پذیر می شود، اکنون نیز با این پدیده دست به گریبانیم. گروه دیگر که در مسیر انسداد عقلانیت انقلابی حرکت میکند، به طور مشخص جریانی است که خود را در این شش سال بیرون از چنین فضایی تعریف کرده است و حتی مایوسانه معتقد بوده، در این وضع جدید سهمی نخواهد داشت.
ادامه متن👇
🔸مواجهه آنان با امر طبیعی تایید صلاحیت یک عنصر اصلاحطلب چارچوبدار، در انتخابات ریاست جمهوری، نیز از نوع غافلگیری و پیش بینینشدگی بود. این امرغیرمنتظره، امید آنان را از روزنهگشایی به راهگشایی زنده کرد. با این حال نه آن روزنه و نه این راه، چیزی از جنس درک وضع جدید نیست. آنها خود را بدیل این وضعیت میدانند، با تحریف واقعیتهای سه سال اخیر و تخریب دولت زمینهساز عقلانیت یعنی دولت سیزدهم، در حال تولید پیام و تبلیغ هستند.
ادامه دارد...
#سیاست
🟠@borhan_inst
🔹@jafaraliyan
بازیابی امر محسوس در تبلیغات انتخاباتی
جعفرعلیاننژادی؛ دانشآموخته علوم سیاسی
🔸آیا میتوان شور انتخاباتی را عقلانی کرد؟ آیا میتوان هیجان هواداری و طرفداری از نامزدها را روی یک گزاره عقلانی متمرکز کرد؟ این بدن اجتماعی چگونه با لمس عقلانیت جنبانده خواهد شد؟ آیا عقلانیت میتواند تبدیل به امر حسّانی و محسوس شود؟ همه اینها سوالاتی معنادار در این دوره از انتخابات است. در این نوشتار سعی خواهم کرد به این سوالات پاسخ دهم و روزنهای بر چنین امکانی باز نمایم.
🔸بگذارید از اینجا شروع کنیم که ما دو دسته امور داریم، امور فهمیدنی و امور حسکردنی. به طور خلاصه امر مفهوم و امر محسوس. آیا میتوان بین این دو دسته از امور، یعنی امور شناختنی با امور حسانی ارتباط بر قرار کرد؟ اگر چنین امکانی به لحاظ نظری مقدور باشد، بنابراین میتوان در ساخت واقعیت نیز مابهازایی داشته باشد. بنابراین آن پرسش که آیا میتوان حس و عاطفه را به عقل و خرد گره زد، معنادار بوده و پاسخ مثبت دارد.
🔸تقریبا بیش از 6 سال است که ماهیت رفتار رایدهی در کشورمان تغییر کرده است. میتوان گفت مردم یا رایدهندگان، تا حدی از رفتار سلبی فاصله گرفته و به رفتار ایجابی نزدیک شدهاند. به زبان گویاتر، تاحدی جای رای دادن با این هدف که فلان نامزد رای نیاورد، را با رای دادن برای رای آوردن یک نامزد کاربلد عوض کردهاند. شاید بتوان دلایل کاهش مشارکت را در سه رخداد انتخاباتی قبلی از این نظرگاه تحلیل کرد. در واقع آرا ماهیت ایجابیتر و کیفیتر پیدا کرده و مردم کمکم مایل به شناختن برنامههای نامزدها و فهم توان آنان برای اجرای این برنامهها شدهاند.
🔸دست بر قضا در این شش سال خبری از کمپینها یا کارناوالهای حسی و هیجانی انتخاباتی نیز نبود. برخی جریانات سیاسی ماهر در گرفتن رای سلبی نیز بدلیل انتساب به وضع موجود دولت اعتدال، ظرفیت و توان ایجاد چنین کمپینهایی را نیز نداشتند. در انتخابات زودهنگام اخیر اما این جریانات با یک امر غیرمنتظره و پیشبینی نشده مواجه شدند و امیدوار به ایجاد فضاهای منفی برای اخذ آرای سلبی شدند. پرسش این یادداشت ناظر به همین وضع است، اینکه چگونه میتوان شور انتخاباتی را بر بنیان این تغییر ماهوی بنا کرد. یعنی شوری که بر اساس رفتار عقلانی مردم و نه رفتار هیجانی و احساسی شکل بگیرد.
🔸تقریبا اکثر قریب به اتفاق کارشناسان، روی برانگیزاننده نبودن کمپینهای تبلیغاتی تا این لحظه تاکید کردهاند. جریان اصلاحات نیز برای ایجاد چنین شوکهایی در تلاش است. اما به نظر می رسد، راه صحیح برای ایجاد چنین شوری، فهم درست مساله باشد. فهم این تغییر و این فرض که ماهیت رایدهی تغییر کرده است. اغتشاشات 1401 را میتوان به یک معنا واکنشی رادیکال به چنین تغییراتی دانست. شاید بتوان گفت در آن حوادث، تا حد زیادی باقیمانده روشها و تکنیکهای تحریک اجتماعی، بکار گرفته شد، اما حاصلی جز یک تعلیق کوتاه مدت در مسیر کلی چنین عقلانیتی نداشت.
🔸جنباندن بدن اجتماع و تحریک امیال آن که با ایده حذف سر یا رهبری راهبردی جنبش، آن تعلیق را ایجاد کرده بود و تا حدی به خواسته های خود رسید، اکنون چیز جذابی برای جریان ماهر در ایجاد فضاهای سلبی باقی نگذاشته است. بنابراین از هر سو که نگاه میکنیم، مساله آن است که چگونه میتوان شوری عقلانی ایجاد کرد. پل بین امر محسوس و امر مفهوم چیست؟ چگونه می توان بر شمار انتخابگران عقلانی افزود؟ برای حداکثری کردن رای ایجابی چه میتوان کرد؟پاسخ در شناخت امر زیبا است. رمز موفقیت ها نامزدها و کمیپنهای آنان، در «زیبایی»«شناسی» است.
🔸ما کم و بیش در وضع مدرن قرار گرفتهایم. در جامعه مدرن که نیروهای دوگانه به طور پیوسته آن را در وضعیت دوقطبی قرار میدهد، زیباییشناسی نسخه علاج است. از یک سو با انتزاعی شدن و غیرشخصی شدن روزافزون مسائل و روندهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی برای کارایی بیشتر و عملکرد عقلانی مواجهیم و از سوی دیگر با روند شخصی و جزئی شدن حیات فردی و وجودی آدمها مواجهیم. به یک معنا افراد زیادی به خواستنیهای خود در حوزه شخصی دست پیدا میکنند، بنابراین معنای وعدههای توخالی و بی هنر محسوس در حوزه عمومی کم اثر میشود.
🔸زیباییشناسی اما دانشی است که به صورت نظاممند به امور حسپذیر پرداخته است و در قیاس با نگاه تحقیرآمیز و گذشتهنگر، این امور را واجد حقایقی دانسته و از آنها برای میانجیگری و انتقال امور کلی استفاده کرده است. موضوع زیباییشناسی از این نظر تجربه در هم تنیده جزئی و کلی، حس پذیر و فهمپذیر و محسوس و مفهوم بوده است. بنابراین این تجربه در جامعه مدرن که تمایز میان عمومی و خصوصی، عقلانی و عاطفی، علمی و اخلاقی زیاد شده است به جایگاهی نمونه در تشخیص دردها و زخمهای عمومی جامعه و پیشنهاد شفا برای آن تبدیل میشود.
ادامه متن👇
🔸با این توضیح معلوم میشود حل آن معما منوط به مهارت زیباییشناختی در برقراری ارتباط بین امور محسوس و مفهوم یا امور حسی و عقلی است. خروجی برقراری این ارتباط، یک اثر هنری است که امکان عمیقترین همدلی و احساس فهم مشترک را فراهم میآورد. با اینکه هر فردی به نحو شخصی یک اثر هنری را تجربه کرده و با آن مواجه میشود، اما این تجربه شخصی ذاتا تعمیمپذیر بوده و روی آحاد اجتماعی تاثیرگذار است.
🔸بنابراین با تولید اثر هنری، میتوان به شور انتخاباتی، تعین عقلی بخشید. چند پیشنهاد در این زمینه به ذهن نگارنده میرسد:
🔹هنر بیانگری شاید یکی از مهمترین ابزارهای ایجاد چنین شوری باشد. بنابراین اولین مهارت لازم برای نامزدها و مبلغین آنها، داشتن زبان شیوا و بیان بلیغ و فصیح است. نتیجه آنکه معنای نفوذ کلام در فضای ایجابی فعلی، یعنی بیان عقلانی امور به نحو جذاب و جلب کننده است.
🔹هنر تبدیل ایدههای متعالی و نادیدنی به امور مادی و رویتپذیر. در فضای ایجابی فعلی این هنر به معنای بهرهبرداری از فنون بازنمایی تجسد آن ایدهها در امور جزئی زندگی روزمره است. یعنی بیان هنری گرهگشایی راهحلهای کلان در زندگی روزمره با موسیقی و تصویر و...
🔹هنر حسآمیزی ارگانیک در بدنه هواداران جدی. یعنی در فضای ایجابی فعلی مشاورین و مبلغین حلقههای اول نامزدها، از قدرت اقناع هواداران برای تبدیل شدن به شبکه توزیع امر محسوس در میان مردم معمولی برخوردار باشند. اگر بدنه هوداران جدی اقناع شوند، شعاع پیرامونی را تحت تاثیر قرار میدهند.
🔹هنر مردمیسازی کمپین انتخاباتی. در فضای ایجابی موجود روشهای سلبی کمتر از روشهای ایجابی موثر و نافذ است. یعنی ستادهای انتخاباتی به راههای ایجاد انگیزش عقلانی در جمعیتها برای حضور در جلسات انتخاباتی نامزدها و سرایت شور آن به دیگر سلیقهها و آحاد اجتماعی برسند.
🔹هنر تبدیل امر سیاسی به امر فرهنگی. باید بین وضع سیاسی کشور و حال شخصی افراد پیوند مثبت برقرار کرد. یعنی ستادهای تبلیغاتی به راهحلهایی برسند که مردم تغییر حال فعلیشان را در نسبت با تغییر وضع کشور درک کنند. اینکه اگر وضع کشور خوب شود، حال آنان نیز به طریق اولی خوب میشود.
🔹هنر تبدیل امر اقتصادی به امر سیاسی. یعنی گفتار کارشناسی اقتصادی برانگیزاننده نیست، این گفتار نیاز به یک واسطه ملموس دارد. گفتار سیاسی وجه ملموستری نسبت به گفتار اقتصادی دارد. ستادهای تبلیغاتی، باید به راهحلهایی برسند که تغییر رئیس جمهور برای مردم معنادار شود و آنها متوجه باشند واقعا فرق میکند چه کسی به پاستور برسد.
🔹هنر امیدبخشی و افق سازی. ایجاد انتظار مثبت برای بهتر شدن وضع موجود از طریق بروز و برجستهسازی ویژگیهای اختصاصی در نامزدها یکی از مهمترین اقدامات در این خصوص است. در فضای ایجابی فعلی باید روی مزیت های مثبت نامزدها اقدام به نمادسازی کنند. نمادسازی روی عرضهداری، کارآمدی، کاربلدی، اجماعسازی، اخلاقمداری، راستگویی و ...
🔹هنر انتخاب شعار و واژهسازی. ستادهای تبلیغاتی باید روی گفتارهای که اثر نشانهای بالا دارد متمرکز شوند. این گفتارها به طور ویژه میتواند از دل بیان بیم و امیدهای مردم معمولی کشف شده و روی بازنمایی هنری آنها متمرکز باشد.
#سیاست
🟠@borhan_inst
🔹@jafaraliyan
محمدجواد ظریف؛ از تقلیل انقلاب اسلامی تا تحریف قرآن
✍️ محسن سلگی؛ مسئول میز تبیین
🔸دکتر محمدجواد ظریف در میزدگرد سیاسی پزشکیان، مدعیاتی را مطرح کرد که ذیلاً به نقد یک محور آن میپردازیم: محور دوگانهانگاری قدرت معنایی-قدرت نظامی یا دوگانهانگاری قدرت مردمی- قدرت نظامی.
او در اظهارات خود، با وجود آنکه قدرت را شامل دو جزء مادی و معنایی دانست- که تعریف درستی است- در ادامه، صرفاً بر قدرت معنایی یا قدرت کلمه تأکید کرد و قدرت نظامی را بهعنوان قدرتی در دوگانگی با قدرت معنایی(معنوی) القاء ساخت. همچنین در ادامه تعریف اش از قدرت، قدرت را به نفوذ و کاهش آسیبپذیری تعریف کرد؛ که تعریفی نادقیق از قدرت است. چراکه نفوذ میتواند بدون ابزار مادی باشد اما قدرت به معنای کلاسیک و مصطلح، مستلزم اِعمال اراده و تکیه بر منابع مادی و فیزیکی مانند نیروی نظامی است.
ظریف در برنامه صدرالاشاره اظهار کرد که «مقاومت در سال 1361 ایجاد شد. یعنی در زمان ضعف ما...». (سال فتح خرمشهر). این سخن ظریف خودبرانداز است. چراکه او به نحوی ضمنی اعتراف میکند که قدرت معنایی ایران در جنگ و بحبوبه بحران نظامی متولد شده است. اما در ادامه مدام اصرار دارد که قدرت جمهوری اسلامی برخاسته از قدرت معنایی است، نه قدرت نظامی آن.
همچنین شکست و زمینگیرشدن 8ماهه رژیم غاصب قدس در غزه را محصول قدرت معنایی میداند، در حالی که این رخداد نیز پس از یک عملیات نظامی و توسط شاخه نظامی حماس آغاز شده است و در ادامه معناآفرینی و آگاهیِ جهانی پیرامون آرمان قدس را درافکنده است. یعنی یک اقدام سخت، جهان معنا و آگاهی را در پی داشته است.
ظریف در جایی دیگر از برنامه مذکور پیداییِ حزبالله لبنان را محصول قدرت معنایی میداند، در حالیکه اگر آموزش نظامی و تلاشهای سخت کسانی چون شهید چمران و شهید متوسلیان نبود، مقاومت لبنان به صلابت امروز نمیرسید.
همچنین ظریف پس از تعریف و تقلیل قدرت به وجه معنایی آن، می گوید: «نیاییم بگوییم قدرت یعنی قدرت نظامی. اگر قدرت یعنی قدرت نظامی، بر اساس تئوری های رئالیستی باید یا برویم به یک قدرت دیگر وابسته شویم، بالانسینگ بکنیم، یا باید برویم با قدرت آمریکا تواضع بکنیم...».
🔸اولاً، نگاه رئالیستی به قدرت را نمیتوان به رئالیسم متعارف در نظریه های بین الملل فروکاست؛ رئالیسم انقلاب اسلامی، رئالیسم خام و ساده نیست، بلکه دوسویه و پیچیده بوده و همزمان با واقعیت، آرمان را هم در نظر میگیرد؛ همچنانکه منافع و هویت ملی را همهنگام مورد توجه قرار میدهد.
🔸ثانیاً، در نگاه ایدهآلیستی-بخوانید لیبرالی- دکتر ظریف؛ آنچه آرمان است، آرمان بهمنزله همشکلی و پذیرش صلح ناعادلانه است. به زبان روشنتر، یعنی همه سر بر آستان ارزشها و منافع غربی بگذارند. از اینرو از آرمان به معنای اصیل خبری نیست. این تلقی میگوید در برابر نسلکشی صهیونیستها باید گفتوگو کرد و برای صلح کوشید.
🔸ثالثاً، کدام یک از نظریهپردازان انقلاب اسلامی یا حتی نظرورزان و کنشگران اصولگرایی، مدعی شده که قدرت نظامی از قدرت معنایی مهمتر است؟ که دکتر ظریف بهنحو ضمنی این جریان و طرفداران سیاست ضداستکباری را متهم به ارجحیتدادن به قدرت نظامی میکند. به خلاف اتهامافکنی دکتر ظریف، مجموعه نظام و همراهان فکری انقلاب اسلامی همواره تقدم زمانی و رتبی(ارزشمندی) را به قدرت نرم و قدرت معنایی انقلاب اسلامی دادهاند. این گزاره معروف که «انقلاب ما در وهله اول انقلابی فرهنگی بود» انعکاسی از تصریح به برتری عنصر معنایی یا معنوی در انقلاب اسلامی است. این واقعیت انقلاب اسلامی حتی توسط کثیری از مخالفان آن و نیز انقلاب پژوهان دنیا تأیید شده است.
تحریف قرآن
و در برابر آنان آنچه در قدرت و توان دارید از نیرو [و نفرات و ساز و برگ جنگی] و اسبان ورزیده [برای جنگ] آماده کنید تا به وسیله آنها دشمن خدا و دشمن خودتان ودشمنانی غیر ایشان را که نمی شناسید، ولی خدا آنان را می شناسد بترسانید. و هر چه در راه خدا هزینه کنید، پاداشش به طور کامل به شما داده می شود، و مورد ستم قرار نخواهید گرفت. (60)
و اگر دشمنان به صلح و مسالمت تمایل داشتند تو نیز مایل به صلح باش و کار خود به خدا واگذار که خدا شنوا و داناست. (61)
و اگر دشمنان به فکر فریب دادن تو باشند البته خدا تو را کفایت خواهد کرد، اوست که به نصرت خود و یاری مؤمنان تو را مؤیّد و منصور گردانید. (62)
دکتر محمد جواد ظریف ضمن قرائت آیات فوق، سعی داشت آیه 60 سوره مبارکه انفال را در برابر آیه 62 قرار دهد. وی استنباط کرد که برای مقابله با دشمن تنها ابزار آلات جنگی کافی نیست، بلکه اراده یاری الهی و اراده مردم نیز لازم و ضروری است.
#تبیین
🟠 @borhan_inst
این سخن در ابتدای امر درست مینماید، اما مشکل کار آنجاست که ظریف با قراردادن عبارت «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ» در مقابل «هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ» می خواهد نتیجه بگیرد که در اینجا یک دوگانه وجود دارد. در حالی که تأیید الهی به واسطه امداد غیبی و نیروی مردمی نیز به پشتوانه ابزار آلات نظامی محقق خواهد شد. همچنین در سپهر و فضای قرآنی و اسلامی، نیروی نظامی در برابر نیروی مردمی نیست.
توجه به این نکته هم ضروری است که در زمان نزول قرآن، ارتش و سپاه منظم (ثابت) وجود نداشته و دفاع یک وظیفه همگانی و مردمی بوده است. بنابراین تحریف و دوگانهانگاری ظریف از قدرت مردمی و قدرت نظامی، ناظر به آیات مذکور دچار اشکال مضاعف است.
جمعبندی
در نهایت باید گفت دوگانهانگاری ظریف میان قدرت معنایی-قدرت نظامی و نیز قدرت مردمی-قدرت نظامی، مخدوش و ناصحیح است. همچنین تلقی او از رئالیسم یک تلقی محصور و محدود به نظریههای غربی است و با رئالیسم و واقع گرایی ممتاز و متمایز جمهوری اسلامی سازگار نیست. چراکه جمهوری اسلامی هم آرمانها و واقعیت را با هم مورد ملاحظه نظری و عملی قرار میدهد و بر این اساس، محصور و محدود به انتخاب میان تندادن به یک قدرت بزرگ(نیروی دوم و سوم) یا تواضع در برابر آمریکا نیست. در واقعگرایی جمهوری اسلامی، تعامل عزتمندانه به جهان یک رکن اساسی و راه سوم است که خود جمهوری اسلامی را به مثابه یک نیروی سوم(نیروی منطقه ای) مقابل دیدهگان میگذارد.
#تبیین
🟠 @borhan_inst
مقطع حساس کنونی؛
چرا کارگفتهای امنیتی مهم هستند؟
محمدوکیلی؛ دانش آموخته علوم سیاسی
🔸مردمان هر کشور، آرزوهایی در سر میپروانند؛ ایرانیان نیز در تمنای روزهای عادی، کمدردسر و پر رونق هستند و به فردایی بهتر میاندیشند. این روزها فکر و خیال ایرانیان، در معرض شبهاتی است که از ایران به عنوان یک «کشور استثنایی» یاد میشود. شبههپردازان معتقدند که صورتبندی از شرایط ایران بهمثابه یک وضع استثنایی، گفتمانی است که از سوی هیأت حاکمه بازتولید میشود و هدف عاملان و حاملان این مفصلبندی، توجیه نوعی حکمرانی معیوب است که برای عبور از مشکلات، چارهای جز کوچکسازی مردمسالاری ندارد. در این طرز تلقی، هدف رهبران جمهوری اسلامی از بحراننمایی شرایط کشور و القای حساسیتهای سیاسی و بینالمللی، آمادهسازی جامعه برای پذیرش «وضع استثنایی» است.
🔸وضع استثنایی به شرایطی اطلاق می شود که در آن حاکمیت قانون به حالت تعلیق در میآید و اقدامات فوق العاده در دستور کار قرار میگیرد. دولتهای مدرن مجبورند وضع استثنایی را به عنوان پاسخ به تهدیدات معتبری که نیاز به اقدام فوری و قاطع دارند، اعمال کنند. در چنین حالتی، برخی از آزادیها ممکن است محدود شود و دولتها مجازند اختیارات خود را فراتر از آنچه معمولاً طبق قانون اساسی مجاز است، گسترش دهند. این موضوع شامل عدم پایبندی به رویههای معمول و قوانین عادی است و عرصه عمل سیاستمداران را گشادهتر میکند.
🔸 از منظر «جرجیو آگامبن»، سازکارهای معطوف به وضع استثنایی به یک فناوری دائمی برای حکمرانیهای معاصر تبدیل شده است. کوشش این فیلسوف ایتالیایی، فراخوانی است برای بررسی دقیق استفاده از وضع استثنایی و اطمینان از اینکه آنها واقعاً اضطراری و موقت هستند. عمده نگرانی او این است که این اقدامات فوقالعاده، به جای استفاده کم و موقت، به طور فزایندهای به ابزار همیشگی دولتها برای مدیریت موقعیتهای مختلف تبدیل شوند. هدف انتقاد آگامبن برجستهکردن خطرات این روند است که استثنا به قاعده تبدیل شود و دولت سطحی از اختیارات را به دست آورد که عقبنشینی از آن دشوار است و به طور بالقوه منجر به سوء استفاده از قدرت و فرسایش اصول دموکراتیک شود.
🔸با این حال ادراک وضع استثنایی در کشورهای غربی و ایران، همسان نیست. در کشورهای غربی، امنیت به عنوان یک مقوله بینالاذهانی فهم میشود، به همین خاطر رهبران این کشورها بارها به شکل استعاری و با توسل به «کارگفتهای امنیتی»، افکار عمومی را برای پذیرش وضع استثنایی متقاعد کردهاند. نمونه بارز این موضوع، سیاستهای ایالات متحده است. مقامات کاخ سفید، پیش از هر تجاوز نظامی، افکار عمومی را برای شروع یا استمرار عملیاتهای برون مرزی و اعمال وضع فوقالعاده آماده میکنند.
🔸به طور مثال، پاسخ ایالات متحده به حملات 11 سپتامبر شامل تعریف سیطره امنیتی بسیار وسیعی بود که آزادیهای مدنی را از بین برده و نظارت دولت و اختیارات دستگاههای اطلاعاتی را افزایش داد و در عین حال با فعلیتبخشیدن به تهدیدات روانی ناشی از خطر تروریسم، نوعی همبستگی ملی و فراملی ایجاد کرد و مقدمات حمله نظامی به افغانستان و عراق مهیا شد. باید اشاره داشت که اعمال وضع استثنایی و کاربرد کارگفتهای امنیتی، صرفاً محدود به مسائل نظامی نیست. در پی فروپاشی مالی جهانی در سال 2008، بستهای از اقدامات ریاضتی روی میز دولتهای اروپایی قرار گرفت و افزایش مداخله دولت در اقتصاد، تبدیل به مطالبه عمومی شد.
🔸این سنخ از اقدامات، اغلب بحث برانگیز بودند و برای بخشهای خاصی از جامعه، مضر تلقی میشدند. اما رهبران سیاسی با در نظرگرفتن معضلات اقتصادی بهمثابه وضع استثنایی و ضرورتبخشی به آن در چارچوب یک موضوع اساس امنیت ملی، توانستند حمایت عمومی را برای پیشبرد اقدامات خود جلب کنند، از گسترش دامنه اعتراضات بکاهند، سازکارهای صوری بروکراتیک را دور بزنند و در نهایت اجرای سیاستهای اصلاح اقتصادی را تسهیل کنند.
🔸اما روایت وضع استثنایی در کشور ما متفاوت است و به نظر میرسد ضعفهای آشکاری در این زمینه وجود دارد. با وجود تلاشهای مبدعانه و خلاقانه رهبر معظم انقلاب، لازم است به این نقصان اذعان داشت که رسانههای رسمی و سایر نخبگان حاکم، مهارتی در خلق کارگفتهای امنیتی ندارند و فاقد درک شایستهای از اهمیت این موضوع هستند. از این زوایه میتوان با نگاهی انتقادی به تحولات دهه 1390 نگریست؛ در این دوره رسانههای رسمی و نخبگان حاکم نتوانستند «جنگ اقتصادی» و «اقتصاد تحریمی» را به کارگفت امنیتی تبدیل کنند و مردم را جهت همراهی با برخی اصلاحات اقتصادی آماده سازند.
ادامه متن👇
🔸به طور حتم، با درنظرگرفتن تحولات پیچیده منطقهای و پویاییهای بینالمللی در جهان پساقطبی، کارگفتهای امنیتی اهمیت تازهتری پیدا میکنند و در کارزارهای سیاسی، دولتمردانی موفقترند کهمیان آنها و شهروندان، وفاقی بینالاذهانی درباره وضع استثنایی برقرار باشد. از این رو لازم است از کلیشههای همیشگی صرف نظر کرد و رسانههای رسمی و نخبگان حاکم، طرح جدیدی برای تبیین وضع کنونی و تشریح آیندههای احتمالی بیابند. به ویژه، یکی از مهمترین اولویتهای حلقات میانی، تصریف مضامین گیرا و پرکششی است که بتواند خمیرمایه کارگفتهای امنیتی را شکل دهد.
🔸البته بهتر است برای روشن شدن موضوع، امتداد بحث را از گوشه دیگری پی بگیریم. طبق یک سناریوی معتبر، احتمالاً پیروز انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا فردی است که در مواجهه با ایران، به شکل تهاجمیتری عمل میکند و سیاستهای خصمانهتری درباره برجام، تحریمها، وضع حقوق بشر، محور مقاومت و توانمندیهای نظامی اتخاذ خواهد کرد. بنابراین، پرسش مهمی پیش روی ماست: آیا قوای سهگانه، رسانههای رسمی و حلقات میانی، قادرند مردم را حول کارگفتهای امنیتی موثر بسیج کنند و آنان را برای پذیرش وضع استثنایی آماده سازند؟
🔸به نظر ما پاسخ به این پرسش، معیار مهمی است که به بحث و بررسیها درباره تشخیص اصلح و چگونگی انتخاب رئیس دولت چهاردهم، ژرفای بیشتری میبخشد؛ زیرا رئیس جمهور، طبق قانون اساسی ریاست شورای عالی امنیت ملی را عهدهدار است و با درنظرگرفتن سایر اختیارات و مسئولیتها، این رئیسجمهور است که باید در امتداد رهنمودها و فرامین رهبر معظم انقلاب، عرصه عمومی را برای پذیرش شرایط فوقالعاده اقناع کند.
#سیاست
🟠 @borhan_inst